سایر منابع:
سایر خبرها
35 سال دلتنگی
. یک هفته پیش از آنکه خبر رجعت پیکر یعقوب را بدهند، بر دلم افتاده بود و احساس عجیبی داشتم. تا اینکه داماد و دخترم عصری به خانه ما آمده اند و گفتند: قرار است از سپاه به دیدارتان بیایند به همین جهت آمده ایم دستی به سر روی خانه بکشیم . اما ماجرا این نبود و من به خوبی بازگشت فرزندم را حس می کردم. هر چه می پرسیدم چیزی نمی گفتند، شب را نزد ما ماندند، صبح که شد، شنیدم پیکر چند شهید دفاع مقدس را ...
کربلایی کرم کوهستانی، مرد فرازها و فرودها
من چه شد برگو تو ای بار که گل خنده زند در صحن گلزار و یا گشته خمول و دل پر آزار اگر خندد پس از یاران جانی مبادا روز شادش در جوانی پس از مرگ عزیزان گُل مماناد پس از گل در چمن بلبل مخواناد هزاری لال و سنبل خُشک گردد ادیم از بهر جانان مُشک گردد گُل احمر بَود با خاک یکسان شود نرگس به زیر خاک پنهان قبای ...
نشاط نوروزی در نغمه خوش موسیقی محلی
حس کردن بوی بهار و تازگی طبیعت و بوی خوش عید نوروز برای مردم نگذاشته است. اما در فراسوی همه این دغدغه ها و یکنواخت شدن آداب و رسوم عید نوروز و رنگ باختن آئین های کهن در جامعه، طنین صدای ساز و دهل 2 جوان دوره گرد در کوچه گویی تمام این دل نگرانی ها را برای لحظه ای از آدمی دور می کند و طراوت و سرزندگی را بار دیگر در دل ها زنده می کند. حس خوبی که از این موسیقی محلی ایران زمین گرفتم سبب شد ...
تبریک روز پدر به پدرشوهر؛ 40 متن تبریک زیبا و خواندنی
دلواپسی ها با تو باشد روز پدر مبارک ☆☆☆☆❃❃❃❃❃❃❃❃☆☆☆☆ 39 نقش پدر در دل هاست و دیگری جای او را نمی گیرد آنکه دل ها به عشق او زنده است در دل ما جای دارد پدرشوهر عزیزم روزت مبارک ☆☆☆☆❃❃❃❃❃❃❃❃☆☆☆☆ 40 پدرشوهر خوبم از همون اولین باری که تو رو دیدم فهمیدم که به اندازه پدرم با من مهربونی دوستت دارم ...
درددل های سیاه یک دختر فراری
آمده است و از امروز باید بدون پدر و تنها در کنار مادرم زندگی کنم. ضربه روحی شدیدی را تحمل می کردم اما از این که باز هم مادرم در کنارم حضور داشت خوشحال بودم اما این خوشحالی اجباری چند ماه بیشتر دوام نیاورد چرا که مادرم خیلی زود با مرد بداخلاقی ازدواج کرد که من حتی از نگاه کردن به چشمانش می ترسیدم از آن روز به بعد زندگی در آن خانه در حالی برایم بسیار سخت شده بود که مادرم نیز توجهی به من ...
فریاد کشید یا هلیکوپتر را کنترل کن یا خودت را بکش/ من را آقاسمیرا صدا می زدند/ پدرم آرزو داشت خلبان ...
اما در نهایت خلبانی را ادامه دادم. چرا اینقدر علاقه به آسمان و پرواز؟ پدر من علاقه زیادی به هواپیماهای جنگنده داشت و او اولین کسی بود که باعث شد به آسمان و پرواز علاقمند شوم. همیشه به من می گفت کاش تو می توانستی خلبان جنگنده شوی! در آن زمان ما اهواز زندگی می کردیم و فقط دانشگاه تهران رشته هوا و فضا داشت. برای شهرستانی ها خیلی سخت است که دخترشان را به شهر دیگری بفرستند و ...
گفتگو با مادر قهرمان داستان واقعی شبی که ماه کامل شد
...، من که مادرم را ندیدم، یک بار او را ببینم، آرزوی دیدن مادرم به دل من نماند. او گریه می کند و می گوید مامان تو را به خدا، بگو خانم شاکردوست یک بار بیاید من را ببیند، حس کنم مادرم را دیده ام. دقیقا چه زمانی خانم آبیار و تیمشان با شما صحبت کردند؟ هماهنگی ها چطور پیش رفت؟ از قبل که هماهنگی خاصی نشده بود. یعنی از شما اجازه ای برای فیلم ساختن نگرفتند؟ ...
داستان مهاجران؛ آنها که رفته اند، آنها که مانده اند و آنهایی که می خواهند بروند
ملاله یوسف زی اخیراً در مصاحبه ای یادآوری کرد که پناهندگی، آخرین گزینه پناهندگان است . آنها که می خواهند از ایران به جای دیگری پناه ببرند هم هر کدام درگیر گره هستند که فکر می کنند دیگر با دست باز نمی شود. داستان آنها که می خواهند بروند نیما بازاریاب است. می گوید: مادرم هیچ وقت از پدرم حرف نمی زند. تنها چیزی که می دانم و تازه این را هم وقتی بچه بودم از حرف های مادرم با دیگران ...
خوابی که تعبیر شد
با جانباز شدن همسرش معلمی مدرسه را رها کرد تا مشق عشق را در کنار تخت همسر جانبازش به دختران ایران زمین بیاموزد یا از فرزندانی که با نفس های پدر خو گرفته بودند و در کنار تختش درد و دل هایشان را با او در میان می گذاشتند. به منزل شهید سیدنور خدا موسوی که رسیدیم، خانم حافظی به استقبالمان آمد؛ با دیدن ما اشک در چشمانش حلقه زد و دلتنگی هجران همسرش به وضوح در چهره اش نمایان بود. پس از ق ...
لبخند جبهه ها به نوروز
سیدالشهدا از آغاز عملیات خیبر یعنی سوم اسفند، چهارده شبانه روز در پد شرقی جزیره جنوبی مجنون طبق فرمان امام خمینی(ره) با مقاومت جانانه در حفظ جزایر مجنون با تمام توان ایستادگی کرد و آن شب با باقی مانده نیروهای گردان ها که بسیاری از آنها زخم و جراحت داشتند و تقریباً همگی مجروح شیمیایی بودند قرارگذاشتند تا دل امام و امت را لحظه سال تحویل شاد کنند و با عملیاتی موفق برگ زرینی در تاریخ انقلاب از خود به جای ...
اسعدیان: کی ادعا کردم درباره یک خانواده حزب اللهی سریال ساخته ام؟
روبه رو می شویم که سوگند تا 16 سالگی شناسنامه اش را ندیده؟ بله. اگر پدر و مادری خواستند که بچه تا 16 سالگی شناسنامه اش را نبیند، ندیده. این به معنی این نیست که یک گروه 5 هزارنفره به این ها فکر نکرده. ما همان قدر که الآن توئیت و دایرکت و اس ام اس های تمجید داریم، به همان میزان برایمان می نویسند که از این بدتر نمی شد و اصلاً چه کسی به تو مدرک کارگردانی داده و ... من نه از آن خوشحال می شوم و نه از ...
یادی و نامی از مفاخر درگذشته سال 1397
سفید به من کمک می کند تا بر واقعیت مستولی شوم. اهل بلوچستان بود، انتهای ایران، خاش، اما خود را بالا برد و بالا برد تا به ابتدا رسید، به قله و استاد شد در رشته خود، عکاسی. چنان شیفته عکس و عکاسی بود که می گویند وقتی در 10 سالگی، به همراه خانواده اش از ایران مهاجرت کرد، دوربین آویزان از گردنش بود. از آنجا که علاقه ای نداشت درباره زندگی شخصی اش سخن بگوید، کسی نمی داند خانواده او چگونه سر از ...
تلخ ترین و شیرین ترین اتفاقات سال 97
می خورد، بدون خانواده اش چطور دوام می آورد. دختری که بشدت به مادرش وابسته بود و لحظه ای از او جدا نمی شد. تا این که درست روز 18بهمن ماه خبر خوش رسید. پلیس پایتخت توانست مخفیگاه زن کودک ربا را در سعادت آباد پیدا کند و باران صحیح و سالم به آغوش پدر و مادرش برگشت. پدر و مادری که نمی دانستند چطور باید از ماموران پلیس تشکر کنند. لحظه رسیدن این مادر و دختر واقعا تماشایی بود. اشک های سمیرا به ...
صدای پای بهار می آید بیا کینه از دل بزدا ییم
افراطی هم که نتیجه اش معلوم است؛ انواع و اقسام شکل های اضطراب، وسواس، افسردگی، زخم معده و جوش صورت را به وجود می آورد. ویدا سرمدی یک مشاور برایمان می گوید: ما از دوران ابتدایی به بچه مان سرکوفت می زنیم که عرضه دفاع از حقت را نداری. باید جلو همکلاسی ات در می آمدی! کمتر پدر و مادری است که بگوید: تو باید با بیان خوب و مودبانه با کسی که موجب آزردگی خاطرت می شود، حرف بزنی. همین نوع دفاع از حق ...
چگونه به همسرمان "تحسین نامه" بنویسیم؟
همسرمان قرار نیست نکات خاص و ویژگی های بسیار شاخصی را پیدا کنید بلکه هر چیز خوبی که در او وجود دارد می تواند در تحسین نامه بیاید، مانند: - نحوه لباس پوشیدن - نحوه آرایش - تن صدا - لبخندی که هنگام ورود به خانه همیشه بر لب دارد - آشپزی خوب - حامی خانواده بودن - مهربانی با پدر و مادر - دست و دل باز بودن - مدیریت خوب اقتصادی ...
چهل حدیث گهربار از امام جواد علیه السلام
لِلْعَقْلِ وَ إنْ کانَ نَزْراً قَلیلاً. (بحار الانوار، ج71، ص353) فرمود: ملاقات و دیدار با دوستان و برادران [خوب]، سبب صفای دل و نورانیّت آن می گردد و موجب شکوفایی عقل و درایت خواهد گشت؛ گرچه در مدّت زمانی کوتاه انجام پذیرد. 3- قالَ علیه السلام: إیّاکَ وَ مُصاحَبَةُ الشَّریرِ، فَإنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ، یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبَحُ أثَرُهُ. (بحار الانوار، ج71، ص198) ...
دستمزد مجید شد یک موتور براوو!
پروین دخت یزدانیان مادر آقای پوراحمد بازی کردند. در سریال رابطه بی بی و تو آن قدر خوب بود که نقش هایتان باورپذیرتر می شد. اوایل که کار را شروع کردی خودت به بی بی نزدیک شدی یا او پیش قدم شد؟ این رابطه چطور شکل گرفت؟ من همان روز اولی که با ایشان سر لوکیشن فیلم برخورد کردم، حس کردم مثل مادربزرگ خودم هستند؛ یک زنی که سرد و گرم روزگار را چشیده و مهربان است و در عین حال جدیتی هم در رفتارش داشت ...
لحظه گرگ و میش با فشارهای بیرونی زیادی مواجه بود
موضوعات خوش حالم. می خواستیم جاه طلبی انسان ها را نشان دهیم و قصدمان نقد پزشکان نبود در این سریال با دو نگرش از سوی دو شخصیت اصلی مواجهیم. یاسمن که صبر نمی کند و با عقل خود جلو می رود و حامد که عشق را در دل خود نگاه داشته است. در نهایت شما کدام نگاه را درست معرفی می کنید؟ اسعدیان: هر دو نگاه درست است. من حس می کنم که ما حتی برای سروش هم باید دلمان بسوزد. در این سریال ...
چرا شناخت ایرانیان از این کشور بسیار کم است؟
دلی است، بر دل هم نشسته. نقش من این بود که بتوانم این حس را منتقل کنم و اگر این اتفاق افتاده و خواننده فارسی زبان میخکوب شده اول هنر نویسنده است و دوم لطف خدا که این احساس منتقل شده. بله کتاب واقعاً قسمت هایی دارد که آدمک را میخکوب می کند. خود آقای امیر سولیاگیچ طی صحبتی که با خبرنگاران داشتند و یا خودم با ایشان داشتم عنوان می کردند که من نویسنده نیستم و قصدم نویسندگی نبوده، من فقط چیزی که برام ...
ماجرای حرزی که امام جواد به مامون داد
آوردند به یاسر خادم گفت: این (ام فضل) چه می گوید: یاسر گفت: ای امیرالمؤمنین! راست می گوید. پس پدرم با دستش به سینه و صورتش می زد و می گفت: اِنّا لله وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون، هلاک شدیم. به خدا نابود شدیم، و تا ابد رسوا شدیم. وای بر تو برو و ببین ماجرا چگونه است و فورا برایم خبر بیاور، که نزدیک است جانم از بدنم خارج شود. پس یاسر خارج شد و من بر گونه و چهره ام می زدم. پس زود بازگشت و گفت ...
پایان سال سگی!
به عنوان صاحب اثر، یک چیزی ورای آنچه موقع تصویربرداری، تهیه کرده ای را بسازی. لحظه کات ها را به هم بریزی، روایت را تغییر دهی و حتی گاهی گند بزنی به میزانسن و دکوپاژی که قبلا طراحی کرده ای. تدوین، یک جور علم و هنر و سیاست ممزوج دارد که به تو اجازه شیطنت می دهد؛ اگر نخواهم که از اصطلاح سیاه شیطانی شدن استفاده کنم! 3 با گروه بر سر جای نماها و صحنه ها و ریتم و صدای سر صحنه و موسیقی حرف ...
سروده هایی در مدح امام جواد(ع)
به گزارش شهدای ایران ؛ باشگاه خبرنگاران پویا، دهم رجب میلادامام جواد علیه السلام میوه دل ثامن الحجج علیه السلام و میلاد حضرت علی اصغر باب الحوائج علیه السلام است.امام جواد در دهم رجب 195 ق در مدینه منوّره زاده شد و بر شاخسار امامت شکوفا گشت. پدر بزرگوار امام جواد علیه السلام ،حضرت امام رضا علیه السلام و مادرش بانوی گرامی و بافضیلتی به نام سبیکه است که امام رضا علیه السلام او را خیزران نامید. حضرت ...
جدیدترین مجموعه متن تبریک روز پدر
...> ✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦ من نبودم و تو بودی، بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی، حالا سال هاست که با بودنت زندگی می کنم، هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی . ✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦✦ خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد! به سلامتی هرچی پدره. ...
گپ وگفتی خودمانی با یک دستفروش
همه دردهایشان در پشت سرم جا می گذارم و به راهم به سمت راسته کوچه ادامه می دهم. گاهی خودم را به جای ماموران شهرداری می گذارم و قیافه غضب ناک به خودم می گیرم و در دل فریاد می کشم: آقا این چه وضعی هست چرا شهر رو به این روز انداختید، جمع کنید این بساط رو؛ و لحظه ای دیگر دلم برای پسر نوجوانی کباب می شود که سر در گربیان نهاده منتظر دستانی ست که به سمت بساط او دراز شود تا شب با دست پر به خانه برود و سفره ...
تاثیرگذارترین فرد در ملی شدن صنعت نفت نواب صفوی است
بود) آمدند نزد من و گفتند خوابی دیده اند و پولی به من دادند تا من مشرف شوم. حرکت به نجف تأخیر افتاد تا اینکه 4 رجب بلیط گرفتم. به این ترتیب دقیقاً قبل از 5 رجب از قم حرکت کرده بودم. در واقع، خدا به من گفت اگر می خواستید می شد. تو دوازده تا سیزده روز فرصت خواستی و درست شد، اگر 5 روز هم می خواستی درست می شد. وقتی به گاراژ رفتم و سوار اتوبوس شدم آنجا آقای هاشمی رفسنجانی با اتفاق داماد ایشان ...
فرهنگ خانواده علیه تبعیض اقتصادی
بین من و برادرم هیچ تفاوتی برای هیچ کاری قائل نمی شدند. بنابراین من می توانستم هر کاری را که دلم می خواهد انجام دهم. هرگز در هیچ سنی از دوره کودکی و نوجوانی احساس نکردم که چون دختر هستم، محدودیتی برای بازی، شیطنت یا انجام کارهای جدی دارم. بنابراین بر اساس تجربه شخصی خودم می گویم که تربیت جنسیتی برابر باید از خانواده شروع شود و بعد به اجتماع رود. در دهه 50، زمانی که در سنین جوانی خواستم تحصیلات ...
پای دردها و غصه های دختران شین آباد که هنوز التیام نیافته اند
... دعایی برای همه آن هایی که جان شان با درد در پیوند است حرف را می کشانیم به سفری که به مشهد داشته اند. اخم هایی که ابروها را به هم گره زده، باز می شوند و خنده بر لب دختران و والدین شان می نشیند. مرادی می گوید: این چند روز همه ما حال و هوای دیگری داشتیم. بچه ها انگار جان دوباره گرفتند. عنایت آقا امام رضا(علیه السلام) را همین حالا می شود در احوال این بچه ها دید. در دعاهایمان ...
شگفتی قدم زدن در مسیر خدا
مدت معتاد می شوی. من هم از اعتیاد تنفر خیلی شدید داشتم. گفتم: قطعش کن. گفت: درد را چکار می کنی؟ گفتم: درد را کور می شوم ولی تحملش می کنم. گفت: چون تو هنوز جوان هستی من به تو گفتم که فردا روی دوشم نماند. این آمپول ها را برای هر کسی نمی زنند، پوکه اش هم باید تحویل داده شود ولی این را بدان. گفتم: از همین الان قطعش کن. گفت: ما نمی توانیم باید به دکترت درخواست دهی، دکتر بنویسد و دستور دهد و قطع شود. ...
فرزندی که با برکت تر از او به دنیا نمی آید
زمین افتاد. سپس دست مرا گرفت و از کنار نگهبانان زندان عبور داد. نگهبانان در حالی که من را نظاره می کردند، توان سخن گفتن با من را نداشتند و از زندان خارج شدم. سپس حضرت فرمود: برو در امان خدا که هرگز نه دست مأمون به تو می رسد و نه دست تو به مأمون. اباصلت می گوید: همان گونه که حضرت فرمود: تا حال مأمون را ندیده ام. عبدالعظیم حسنی (ره) نقل می کند که به امام جواد (ع) عرض کردم، ای فرزند رسول ...
از بچه های آلپ تا ازدواج در پیست؛ اسکی زندگی ما است
یا اینکه در المپیک می توانیم مجوز حضور داشته باشیم خیلی سخت است. به خاطر می آورم در حال درست کردن اسکی هایم بودم که با من تماس گرفتند و گفتند تو پرچمدار هستی. آن زمان بچه تر بودم و احساس خوشحالی می کردم اما اگر الان بود به گونه ای دیگر خوشحالی می کردم. با توجه به اینکه اولین بار به دهکده المپیک می رفتم هر روز خبرنگاران خارجی با من مصاحبه می کردند.و از طرفی نام من در بین 15 اسکی باز برتر خانم در ...