"زنم خیانت کرد، او را کشتم"
سایر منابع:
سایر خبرها
شکرگزار داشته و نداشته ها
تصمیم گرفت در وطن به دنبال رویاها و آرزوهایش بگردد. در همه این سال ها از فرزانه بی خبر بودم و در همان دورانی که در دانشگاه تهران مشغول تدریس بودم خیلی اتفاقی دیدمش. خیلی تغییر کرده بود اما هنوز چشمان همان دختر شیطان روزهای دانشجویی را داشت. فرزانه هم قرار بود در همان دانشگاه تدریس کند. در همان دوران تحقیقات مشترک و همفکری دو همکلاسی قدیمی آنها را بیشتر به هم نزدیک کرد و حالا بعد از سال ها زندگی ...
کمک گرفتن از مرد غریبه برای قتل شوهر
. در همان زمان متوجه شدیم هر دو نفر متولد یک منطقه و اصطلاحا بچه محل و هم زبان هستیم. این موضوع ارتباط ما را بیشتر کرد. مدتی از آشنایی ما دو نفر گذشت و این آشنایی به تماس های تلفنی و در ادامه ملاقات های حضوری کشیده شد. در صحبت هایی که مریم با من می کرد، متوجه شدم او با همسرش اختلاف شدیدی دارد. مریم می گفت: شوهرش او را بار ها مورد ضرب و شتم قرار داده و به همین علت هیچ علاقه ای به ادامه زندگی با او ...
سفارش قتل برای سرآشپز ویژه
زمان متوجه شدیم که هر دو نفر همشهری و همچنین بچه محل هستیم و این موضوع زمینه آشنایی ما را بیشتر کرد. مدتی از آشنایی ما گذشت و این آشنایی به تماس های تلفنی و در ادامه ملاقات های حضوری کشیده شد. طی صحبت هایی که مریم با من می کرد متوجه شدم که او با همسرش اختلاف شدیدی دارد. می گفت همسرش او را بارها مورد ضرب و شتم قرار داده و به همین علت هیچ علاقه ای برای ادامه زندگی با او ندارد اما شرایط ...
آصفی: استعفای ظریف احساسی بود/ ترامپ عاشقِ گفتگو با ایران است!
، دیدید یک نفر در شب تاریک داخل کوچه ای دارد می رود بلند بلند می خواند، این اعتماد به نفس نیست برای خیلی ها ممکن است اتفاق افتاده باشد، یا ممکن است یک نفر نصفه شب رفته باشد قبرستان، راهش آنجا باشد بعد شما می بینید آواز می خواند، سوت می زند این نیست که شنگول است! این دارد خودش را مشغول بکند تا از آن مَخمصه بیرون بیاید، من زمانی که بچه بودیم خیلی برایم اتفاق افتاده بود حالا شاید اگر در کوچه تاریک ...
زنم خیانت کرد، من هم او را کشتم
رابطه کاملا کاری است. من در آن زمان هم حرفش را قبول نمی کردم تا اینکه متوجه شدم علاوه بر من بچه هایم وخانواده همسرم هم متوجه شده اند. آنها هم می دانستند که همسرم دارد کارهای خطایی می کند، او می خواست خانه ها را بفروشد و به پسر جوان بدهد. پسر در تهران زندگی نمی کرد، در شهرستان بود. پیشنهادهایی به همسرم می داد که خیلی وسوسه کننده بود، اما معلوم بود انتهای این کار کلاهبرداری بزرگی است، چون این اواخر ...
ماجرای فداکاری یک آتش نشان در دل سیلاب
از هر چیزی در زندگی اش مهمتر و لذت بخش تر است. وقتی بعد از دو روز متوجه شد پسر جوان زنده است و حالش هم بهتر شده، جشن گرفت. این در حالی بود که بعد از این حادثه نیز علی صفری، شهردار قزوین، آتش نشان ناجی قادر اصلانگیر را مورد تشویق قرار داد و از سرآتش نشان به آتشیار سوم ارتقای درجه داد. این مرد آتش در گفت وگو با خبرنگار شهروند از تلخ و شیرین های 11 سال کار آتش نشانی اش گفت. چند وقت است که ...
ابیاتی که شهید آوینی بعد از دیدار با رهبر انقلاب خواند
؟ کارهای نوشتنی و تحقیقی، بیشتر خانه هستم و پروژه قبول می کنم. هیچ وقت کارمند جایی نبودید؟ نه. هیچ وقت دوست نداشتم. البته مدتی بینش دینی درس می دادم، استخدام هم شدم، اما استعفا دادم. قبل از سوره؟ قبل از سوره تدریس می کردم، 7، 8سالی شد. بعد که جنگ تمام شد، فضای بچه ها هم خیلی تغییر کرد و نمی توانستم تحمل کنم. یعنی چطور شد؟ ...
فعالیت فرهنگی یک جانباز قطع نخاعی
...، برایم عذاب آور است. همیشه با خودم می گویم اگر من این شرایط را داشتم، طاقت نمی آوردم. وی ادامه داد: افتخار می کنم که یک سهم کوچکی از آرامش امروز مردم کشورمان دارم. ما مردم خیلی خوبی داریم. در هیچ کجای دنیا چنین اتحادی دیده نمی شود. در سیل های اخیر دیدیم که چطور مردم پای کار آمدند. من خودم نمی توانم به لرستان بروم وگرنه برای کمک حتما می رفتم. خانه پدر و دیگر اقوام در آن جا به زیر آب ...
پیکرش بعد از 4 سال سالم به خانه بازگشت
حرم عمه سادات کم شود. من وقتی صحنه های جنایت تکفیری ها را از گوشی همسرم دیدم حالم بد شد، جگرم آتش گرفت. تکفیری ها حتی به زن و بچه ها رحم نکردند. همسرم خیلی با من حرف زد. دیدم خیلی علاقه دارد که مدافع حرم آل الله شود. می گفت: آرزوی من شهادت است. آرزویم این است که مدافع حرم حضرت زینب شوم. بالاخره راضی شدم، گفتم این قدر علاقه داری خدا پشت و پناهت. چند بار به سوریه رفتند؟ وقتی سوریه بودند ...
در جست وجوی یقین
. یک حلقه فیلم هم می خریدم 8 ریال و عکاسی می کردم. کم کم به این موضوع هم علاقه مند شدم که فیلم ها را خودم ظاهر کنم. با تلاش بسیار این کار را آموختم و عکس ها را با دستگاهی به صورت سیاه و سفید چاپ می کردم. همزمان نقاشی هم می کردم. این استاد فرهیخته مدتی را در سپاه دانش گذرانده و معتقد است سپاه دانش یکی از حرکت های ارزنده اجتماعی بود که در آن دوران اتفاق افتاد: دوران دبیرستانم که به پایان ...
حلقه مقاومت در حمیدیه؛ ایستادگی در مقابل سیل
یکی از شورای شهری ها، یکی از همان هایی که ما انتخابش کردیم آمد و گفت جانتان را بردارید و بروید. به اینجا که می رسد چشم هایش گرد می شود، نبض گردنش شروع می کند به تند زدن و تکرار می کند. از ما خواست تخلیه کنیم!!! این درخواست در حمیدیه بی شرمانه تلقی می شود. باهم عهد نانوشته بسته اند هیچ کس نرود. حتی زنان و کودکان. خانم سید که خانه اش بافاصله کمی از کرخه در همسایگی سیل بند قرار دارد یکی ...
گفت وگویی تکان دهنده با همسر جانباز اعصاب و روان گچسارانی؛ زندگی می گذرد....
64 حدود 5 سال در جبهه ها بود. تا اینکه بار سوم که آمد مشکلات حادی پیدا کرد که دیگر نتوانست به جبهه برگردد. از همان زمان تا الان، بخاطر همسرم همیشه در بیمارستان های مختلف بوده ایم. یا بیمارستان نمازی شیراز بودم یا بیمارستان مطهری. زیر نظر دکترهای مختلف بود، یا شیراز، اهواز، اصفهان، تهران بود. آن موقع جوان بودم و خودم همراهش تهران می رفتم. ولی الان دیگر توانی ندارم خودم هم مریض هستم. الان هر کسی ما را با هم می بیند می گوید این آقا پسرت است؟ انقدر که من به خاطر مشکلاتی که داشتم پیر شدم. ...
چرا در شبکه کودک پیام بازرگانی پخش می شود؟/ دلیل تفکیک شبکه پویا و شبکه نهال چیست؟
.... برای رده کودک نیز برنامه من می خوانم تو گوش کن را داریم که یک مجری بازیگر در داخل تصاویر کتاب ها می رفت و قصه را اجرا می کرد. به غیر از این در مناسبت های مختلف نظیر سر سفره خدا به تناسب کتاب ها به بچه ها معرفی می شد و یا در زمان برپایی نمایشگاه کتاب به زبان های مختلف کتاب های مختلف معرفی شده است. در حال حاضر یک برنامه دیگر در دست تولید داریم به نام کتابگرد که تشویق کودکان ...
دوام نشرم، تقصیر عشق است
شرایط بسیار طاقت فرسایی بود و واقعا زجری را که کارگرها می کشیدند، آن سال در کارخانه متوجه شدم. دوام نیاوردم. کتابفروشی نورا، بازار سپاهان سال 60 کتابفروشی ای بود در بازار سپاهان به نام نورا. او ادامه می دهد: یک روز صاحبش، مهندس فقری پیشنهاد داد که شما می توانید کمکی بکنید؟ گفتم می توانم برایتان کتاب سفارش بدهم. با پسرعمویش، ارسلان فقری رفتیم تهران و به نشر های آشنا، از جمله نشر ...
هدیه ای به یاد فرزندم زهرا/ آرامش به بچه های محله بهجت برگشت
آپارتمان به زوجین طلبه! او همچنین علاوه بر این مدرسه در کارهای خیر دیگر نیز مشارکت دارد و می گوید: همچنین برای شادی روح دخترم یک آپارتمانی وقف حوزه علمیه کرده ایم که یک طلبه جوان نیازمند به مدت دو سال در آن اسکان داشته باشد و بعد باز طلبه دیگر و علاوه بر این همسرم که خود دندانپزشک است، تقریبا ساعت هایی از کار خود را به درمان رایگان افراد محروم اختصاص داده است و به افرادی که توان مالی ...
آیا من همان چیزی هستم که می خوانم؟!
در خود، آنچه را به عنوانِ یک نویسنده جوان انتخاب کرده بودم، محتوم و ناگزیر می بینم. عشق دیرینه ام به هنری دیوید ثورو و نوشتن درباره طبیعت و انزوا، مرا به آثار جان میور ، ریچل کارسون ، مری آستین و لورن آیسلی کشاند. بعد ازآن، ادوارد ابی ، وندل بری ، بری لوپز ، آنی دیلارد و لیندا هوگان را پیدا کردم. در جست وجوی باغ های مادرمان از آلیس واکر و جشن از لسلی مارون سیلکو را خواندم. می خواستم آنچه را آنان می ...
سیل مین ها را کجا می برد
طرف پایین آمد و در میان راه افتاد. مادرش با دادوفریاد سعی داشت از تپه بالا برود، پاهای من سست شده بود و توان راه رفتن نداشتم. تا نصف تپه را بالا رفتم، اما نتوانستم خودم را به شایان برسانم. مرد کشاورزی که آن نزدیکی ها بود، وقتی متوجه انفجار شد، خودش را به شایان رساند و او را به پایین تپه ها آورد. چند دقیقه بعد آمبولانس آمد و شایان را به بیمارستان سنندج انتقال دادند . سیل و ...
قتل زن خیانتکار در خیابان
نام زنم کرده بودم. زنم پیشنهاد مرا قبول نکرد من می دانستم دلیل طفره رفتنش چیست. متهم در ادامه گفت: آپارتمانی که می گفتم به نام بچه ها کند در واقع متعلق به خودم بود. بزرگترین اشتباه من نیز در زندگی این بود که خانه ام را به نام همسرم کردم. سال 72 بود که در غرب تهران خانه ای450 متری را به نام همسرم زدم و بعد هم مشارکتی آن خانه را ساختیم. هفت واحد به همسرم رسید و از طرفی مقداری هم ارثیه از ...
افتخار می کنم که شریف ترین مرگ ها نصیبم می شود
برای استقبال به تهران برود. وی با بینش واقع بینانه، اخلاص و صداقتی که در عمل داشت نیروهای زیادی را به سوی خود جذب کرد. قمر خناری مادر شهید می گوید: منصور پنجمین فرزند و آخرین پسر ما بود. او از بچگی نماز می خواند؛ حتی زمانی که در مقطع ابتدایی بود در رودخانه ی نزدیک مدرسه وضو می گرفت و در امامزاده نماز می خواند. من هم او را تشویق می کردم و می گفتم اگر کسی تو را مسخره می کند توجه نکن. نماز ...
زن یک مرد را برای کشتن همسرش اجیر کرد ختم ماجرای عشق در کترینگ به جنایت
همان تحقیقات اولیه صراحتا به مشارکت خود در جنایت و درخواست از اصغر برای کشتن همسرش اعتراف کرد. سرهنگ کارآگاه علی ولی پور گودرزی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعتراف صریح هر دو متهم به مشارکت و ارتکاب به جنایت، قرار بازداشت موقت از سوی مقام قضایی صادر و متهمان جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند. ارسال دیدگاه نام: ایمیل: دیدگاه: ...
تروریست های دوست داشتنی
دهد تا کمک های جهانی به دست مردم برسد و بعدش هم خبر آمد که ترامپ گفته سپاه تروریست است. بعد از آن خیلی با سپاهی ها حال کردم چون دیدم اصلا عین خیالشان نیست که آمریکا چه گفته و بازهم کار خودشان را می کنند. با چند نفرشان هم رفیق شدم و با موتورم تا پایگاهشان بردمشان. علی - مرد جوانی که با همسرش در حال شستن وسایل خانه است و خانه اش در مجاورت رود کرخه بوده و تا دو خانه آنورتر را آب کامل با ...
اعلام گذشت از پدر خطاکار
از ناسازگاری های همسرم متوجه شدم او با پسری شهرستانی رابطه دارد. همسرم برای آن پسر یک خودروی پراید خریده بود و خانواده آن پسر جوان نیز مطلع بودند. برای اطمینان در این باره تحقیق کردم تا اینکه فهمیدم آن پسر جوان قصد کلاهبرداری از همسرم را دارد. در این مورد با زهره صحبت کردم، اما او گفت: این رابطه فقط برای خرید و ساخت و ساز خانه است. متهم در خصوص روز حادثه گفت: آخرین بار همسرم به بهانه خرید از خانه ...
بازگشت قاتل به محل کشف جسد
پلیس اعلام کرده اند. از آنجا که نشانی های مرد ناپدید شده با مشخصات جسد کشف شده مطابقت داشت خانواده او برای شناسایی به پزشکی قانونی دعوت شدند. پسر او بعد از دیدن تصاویر جسد هویت پدرش را شناسایی کرد و گفت: پدرم ساعت 18 اول آبان ماه بود که از خانه مان خارج شد و دیگر برنگشت. او گفت: آن روز پدرم می خواست سوله ای را اجاره دهد. او گفت که با مردی به نام اصغر. الف. قرار ملاقات دارد برای همین برای دیدن اصغر ...
شرط بندی خورشیدی!
به پا می شد که بیا و ببین. آخر های شب قبل از خواب احساس کردم چشمانم علاوه بر اشک ریزی کمی هم سوزش دارد. با خودم گفتم اگر بخوابم خوب خواهد شد. بدون مسواک زدن به رختخواب رفتم و خوابیدم. نیمه های شب بر اثر سوزش چشم از خواب بیدار شدم و هرچه گذشت سوزش شدیدتر شد. همانطور که فکر می کردم تا راهی پیدا کنم ناگهان یاد خمیردندان افتادم که همیشه بعد از مسواک زدن تا مدتی دهانم خنک می شد. حدس زدم اگر کمی ...
ماهی شب عید و زیباترین خاطره از یک شهید
که پسر مهربانی بود، هر طور شده ماهی را گرفت و به من داد. داشتم ماهی را به خانه می بردم که پایم لغزید و ماهی از دستم سر خورد و به جوی آب افتاد. همان جا نشستم و گریه کردم. قاسم که این صحنه را دید بساطش را ول کرد و به من گفت: دختردایی برو خانه، شب خودم یک ماهی قشنگ برایت می آورم. روز بعد که از خواب بیدار شدم، متوجه شدم قاسم شب یک ماهی برایم به خانه آورده است. یک ماه در آب وقتی که ...
فاصله پنج روزه سرلشکری تا سپهبدی
داد دو درجه صیاد را از او بگیرید. صیاد می گفت: من نه به خاطر درجه بلکه به خاطر اینکه به ناحق قرار بود درجه ها از من گرفته شوند ناراحت شدم چرا که من از اسلام دفاع کرده بودم. بلافاصله بعد از آن جلسه، آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی به شهید صیاد گفتند که ما می رویم این موضوع را به امام می گوییم. فردای آن روز با شهید صیاد تماس گرفتند و گفتند: ما این موضوع را به امام گفتیم. امام هم فرمودند: می دانم ...
موفقیت تصادفی نیست با برنامه پیش برویم
گالیا توانگر روزهای اول بعد از تعطیلات سال نو بی حوصله ای. نسیم خنکی از سمت پنجره کناریت می وزد و تو را به خوابی بهاری دعوت می کند، با این حال کلی کار روی میز جمع شده که تو را به شروعی دوباره فرا می خوانند. از خود می پرسی برای چه، از کجا و چطور شروع کنم؟ هر سال در ابتدای سال جدید، با کلمه ها، جمله ها و متن های زیادی مواجه می شویم که همگی در پی انگیزه بخشیدن به ما برای یک شروع دوباره و ...
روستای چم مهر شاید جایی دیگر
زیاد شد خوشحال بودیم که سالی خوب در کشاورزی خواهیم داشت، اما این سیل همه چیزمان را از بین برد. از خانه که پشت سر ماست صدای چند نفر به گوش می رسد وارد حیاط گل آلود خانه که می شوم چند طلبه جوان را می بینم که در حال تخلیه گل های داخل اتاق به بیرون هستند. یکی از طلبه ها می گوید از تهران آمده ایم و قرار است تا چند روز دیگر هم این جا بمانیم. وقتی مقام معظم رهبری فرمودند: به کمک سیل زده ها ...