سایر منابع:
سایر خبرها
گفت وگو با هنگامه اخوان؛ بانوی خوش الحان موسیقی سنتی
ارد هر چقدر هم تلاش کنند باز هم کمتر به گوش مخاطب می رسد. وقتی برای ارائه یک آلبوم یا کنسرت می بایست از هفت خان گذشت و... نگران بودن از اینکه با همه این هزینه های انجام شده آیا مجوز داده می شود یا خیر، سبب شده هنرمندان دلسرد شوند و بر همین اساس کار فاخر کمتر شنیده می شود و مدام ملزم به تکرار گذشته ها هستند. به عقیده من، کار هایی که اکنون شنیده می شود بیشتر ملودی سازی است نه آهنگسازی، ام ...
مریم حیدرزاده از عشقش به پرسپولیس می گوید + فیلم
خیلی طولانی و عمیق بودم باز با همان نقاشی توانستم ان کلامی را که در من وجود داشت را فریاد کنم ایا نقاشی را به شعر ترجیح میدهید : خیلی سوال سختی است و باید راجع به این موضوع فکر کرد شاید دلیلش پاییز باشد که من در تصوراتم همیشه عاشقانه دوستش داشتم ودر نقاشی ام توانستم پررنگ تر از ترانه هایم نشانش بدهم وشاید دلیل خاصی نداشته باشد و فقط به خاطر اینکه این اتفاق در زمان تلخ وسختی ...
ماجرای بارداری عجیب دختر 17 ساله مشهدی!
بودند شیوه های خاصی را برای فرار از مدرسه به کار می بردند. در این میان دوستی من و نیکا هر روز عمیق تر می شد. پدر و مادر نیکا نیز در یکی از سازمان ها دارای مقام و منصب بالایی بودند و او از همه امکانات رفاهی برخوردار بود. نیکا مدام از معاشرت با دوست پسرهایش برایم سخن می گفت که چگونه با آن ها به پارتی شبانه می رود و مشروبات الکلی مصرف می کند. او می گفت: زمانی که پدر و مادرش خسته از فعالیت ...
علما به دنبال اصلاح جامعه بودند و سکولارها به دنبال منافع خود/ روشن فکرها حاکمیتی را بر ایران تحمیل ...
، علمایی که به دنبال عدالتخانه بودند با این برداشت که مشروطه قدرت حاکم را مقید می کند و آرای نمایندگان مردم ملاک قرار می گیرد و دیگر کشور دل به خواهی اداره نمی شود، به حمایت از آن پرداختند. البته روحانیون یک سری اهداف دیگر هم داشتند. مثلاً اینکه می بایست نیروی نظامی کشور تقویت شود. چون در این زمینه ضعف داشتیم و به همین دلیل روس و انگلیس مدام کشور را اشغال می کردند و تا مرز تجزیه ایران هم پیش رفتند ...
متن روضه شب سوم محرم - حضرت رقیه (س)
این شمر لعنتی زدنش فرق میکند از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد بعضیا هنوز ساکتن...دوست داری من روضه کلامی بخونم باشه... دختر بچه دیدی یا نه...دختر بچه از تاریکی میترسه...دختر بچه از صدای بلند میترسه...دختر بچه همیشه از سفری میترسه که بابا توش نباشه...اما این خانوم رو، هم باباشو کشتند هم عموش رو کشتند، هم داداشاش رو کشتند...نیزه دار سر بریده ی آقا میگه نیمه شب خودم ...
گاف سعید جلیلی در مذاکرات هسته ای
. برنز در بخشی از این کتاب نوشته است: در ژنو، در نهم جولای، در میانه توجهات انبوهی از رسانه های بین المللی تابوی حضور آمریکا در مذاکرات هسته ای با ایران را شکسته و به همراه همکارانم در گروه 1+5 دور میز مستطیل شکل مذاکره که در اتاقی کوچک قرار داده شده بود نشستم. رایس و استیو هادلی یادآوری کرده بودند که در طول مذاکرات چهره ای جدی از خودم نشان بدهم و یادم باشد در آغاز مذاکرات و وقتی که ...
شهیدی که امنیت بغداد را به سخره گرفت
عدم تعهد در بغداد پافشاری می کرد، و اصرار داشت این نشست هرچه باشکوهتر برگزار شود. ولی عباس دوران در سحرگاه 30 تیر ماه همان سال با جنگنده دوست داشتنی F4 – E3 خود آسمان بغداد را جولانگاه جنگنده های ایرانی قرار داد و با بمباران پالایشگاه الدوره طلسم امن بودن پایتخت عراق را شکست. عباس در یک حرکت وصف ناپذیر شجاعانه ضمن به نمایش گذاشتن عزت و غرور و خشم انقلابی ملت ایران جنگنده سانحه دید هاش را به یکی از ...
تماشای پنهانی جهان از پشت دیوارهای آهنین
فراری از کره شمالی است که طی 10 سال گذشته با آنها مصاحبه کرده ام. گفته های این فراریان همواره قابل اعتماد نیست؛ همچنین این گفته ها آن قدر کافی نیست که بتوان آنها را کنار هم قرار داد تا به تصویری دقیق از زندگی درون یک کشور مرموز و اسرارآمیز دست یافت. اما وقتی این گفته ها با اطلاعات دیگر آمیخته می شود، داستان این فراریان ارزشمند می شود. آن شب در حاشیه آن رودخانه، آن دقیقا فهمید چه کند؛ او ...
در محاصره آتش و مین
. آتش مانع دید بود. اکسیژن کم بود و آب هم داشت تمام می شد. تلفنمان گاهی آنتن می داد و گاهی می رفت روی رومینگ. تماس گرفتیم و گفتیم بیایند کمک. مادرم مدام زنگ می زد و بی تابی می کرد، به ناچار آرامش می کردم. نمی دانم چه ساعتی بود. تاریکی شب بود. آن قدر گرفتار بودیم که اصلا نمی فهمیدم زمان چطوری می گذرد. چاره ای نبود، باید از آتش می گذشتند و طول کشید تا چند نفر از اعضا به کمکشان بیایند و ...
فوتبال ضعف انضباطی و اداری دارد
باشگاه قرار گرفته است. * چه در سازمان لیگ و چه در فدراسیون فوتبال صحبت قراردادهای میلیاردی با اسپانسرها می شود اما در آخر پول کمی به فوتبال و باشگاه ها و فدراسیون می رسد. به نظر شما چرا؟ بخشی از این موضوع به خاطر مشکلات پخش تلویزیونی است. در دوره مدیریت من هم مشکلات این چنینی بود. به طور مثال یک بار صدا و سیما به خاطر مراسم عرفه، یک بازی را پخش نکرد و بعد اسپانسر به همین خاطر ...
از ماجراهای مونتالبانو تا حکایت هایی درباره حیوانات
چگونه دیدن طبیعت(حیوانات، گیاهان و حتی مناظر زیبا) را آموخت. او به من آموخت تا با نگاهی دقیق و آمیخته به شیفتگی به طبیعت نگاه کنم. مادربزرگم تمایل داشت با تمام حیوانات مانند انسان برخورد کند. او با جیرجیرکی صحبت می کرد و اسم خود را روی آن گذاشته بود. او به پاسخ های جیرجیرک گوش می داد و باور کنید که توانسته بود آن جیرجیرک را بفهمد و منظور خود را نیز به وی بفهماند. در این داستان ها چقدر شخصیت ...
از نو شروع کردم
وجود معلولیت فعالیت هنری ام را به طور جدی آغاز کردم، خیلی به این روزهای خوب فکر می کردم و همیشه یکی از آرزوهایم این بود که برای سبک زندگی سمانه ای که دیگر نه دست دارد و نه پا و نه گردنی برای تکان دادن، کاری کنم که هر بیننده ای را چه سالم و چه معلول تحت تأثیر قرار بدهم و موجب تغییر در زندگی آنها شوم. در پارک قیطریه، فرهنگسرای ملل و خیلی از گالری ها، نمایشگاه گروهی و انفرادی داشته ام و بهترین ساعات ...
گفت وگو با نویسنده کتاب "عاشقان ایستاده می میرند"/ درباره شهدا نباید از داستان و تخیل استفاده شود
است و نیازی به استفاده از تخیل مثبت و توهم منفی برای ایجاد جذابیت وجود ندارد. سبک کتاب عدیل را پیش از این در سال های 84 تا 88 تا اندازه ای در مجموعه پنج جلدی با ستاره ها که برای راهیان نور نوشته بودم و چند سالی مرتب تجدید چاپ می شد، به کار برده بودم، اما به قدر کافی پخته نبود. سعی کردم تلفیق بهتری باشد، اما خب عجله سفارش دهندگان در انتشار کتاب، شاید به استحکام ارتباط بخش داستان و مستند ضربه زد. با ...
دادکان: تحریم خود شما هستید، نه آمریکا
به گزارش ایسنا، سال 2006 و پس از شکست تیم ملی فوتبال ایران مقابل پرتغال در جام جهانی، فشار زیادی روی فدرسیون فوتبال و رئیس وقت آن ایجاد شد. آن روزها ارتباط فدارسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی چندان صمیمی نبود تا اینکه در نهایت در بین دو نیمه دیدار ایران و آنگولا، یکی از خبرگزاری های خارجی، خبر از برکناری محمد دادگان داد. خبری که یکی از کارکنان فیفا در بین دو نیمه دیدار ایران و آنگولا، به دادگان اطلاع داد. بعدها دادگان ...
آل سعود هنوز هم حقوق شهدای منا را ادا نکرده!
صحبت می کردند، آقای اوحدی می گفتند که من دیدم یکی هراسان آمد و چیزی در گوش این آقا گفت، بعد از آن دیدیم کلا موضعشان تغییر کرد و به ما اجازه پیگیری کارها را دادند. البته خودم اصلا صحبت های آقا را نشنیده بودم، چون آنجا تلویزیون شبکه خبر را نشان نمی داد، در کل این چند روز شبکه های ایران قطع بود در صورتی که قبل از آن می توانستیم تلویزیون ایران را ببینیم. تلویزیون عربستان هم هیچ یک از این صحنه ها را ...
سیری بر فراز معرفت/ معارفی که خوب است پیش از دعای عرفه بدانیم
و در طرف مقابل دلیل بدبختی و خواری نفس معصیت است. انسانی که مادیات و رفاه دنیوی را محور خوشبختی(خیالی) خود قرار می دهد از مدار سعادت حقیقی خارج شده است. 13 - یکسانی تعجیل و تأخیر در بر دوست وَخِرْلی فی قَضآئِکَ وَبارِکْ لی فی قَدَرِکَ حَتّی لا احِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ...؛ و خیر در قضایت را برایم اختیار کن، و به من در تقدیرت برکت ده، تا تعجیل ...
می خواهند فاتحه موسیقی سنتی خوانده شود
. وقتی برای ارائه یک آلبوم یا کنسرت می بایست از هفت خان گذشت و... نگران بودن از اینکه با همه این هزینه های انجام شده آیا مجوز داده می شود یا خیر، سبب شده هنرمندان دلسرد شوند و بر همین اساس کار فاخر کمتر شنیده می شود و مدام ملزم به تکرار گذشته ها هستند. به عقیده من، کارهایی که اکنون شنیده می شود بیشتر ملودی سازی است نه آهنگسازی، اما با این حال بعضی از آنها بسیار زیبا است و گوش نواز، البته روی سخنم ...
تصاویر/سیما دختر 25 ساله: من مادر عروس های ایران هستم!
انگار هیچ وقت قرار نبود به آن برسم. ناخودآگاه خیلی اوقات به آن مزون می رفتم و خیره می شدم به آن لباس عروس. کار به جایی رسید که کاملاً ناامید و شکست خورده به این نتیجه رسیدم باید به این زندگی خاتمه بدهم. درست در شبی که در اوج افسردگی، قرص ها در مشتم بود و تصمیمم را گرفته بودم، یک دفعه در ناخودآگاهم چیزی جرقه زد و با خودم گفتم: خب، تو لباس عروست را از دست دادی. عوضش بیا برای چند دختر که نمی توانند لباس ...
جاذبه و دافعه احمد متوسلیان
بسیار نفوذ داشت و برادر احمد یکی از مردانی بود که کموله و دموکرات برای سر او جایزه تعیین کرده بودند. پزشک ها مستأصل شده بودند و جرأت انجام جراحی را نداشتند. شیرمرد زخمی مریوان، زمزمه ای در گوش یکی از آنها کرد و پزشکی که مدام فریاد می زد: من شکنجه گر ساواک نیستم . در کمال شگفتی کادر درمان مهیای جراحی شد. 50 میلی گرم مسکن برای او تزریق کردیم. بسم الله گفت و در حالیکه به شدت عرق کرده بود ...
زندان با طعم خیانت!
اصلاً پشیمان نمی شوم، چون خیلی سختی کشیده ام. همه دوستانم به من می گویند چقدر صبور هستی. فکر می کنم زندگی بعد ازطلاق بهتر باشد. شاید اگر قبل از عقد، مسأله نامزدی یا تصادف را گفته بود، تصمیم دیگری می گرفتم. به شوهرم زیاد اعتماد داشتم و از همین اعتماد زیاد ضربه خوردم . مادرش که به صحبت هایمان گوش می دهد، حرف دخترش را تأیید می کند و می گوید: خیلی اعتماد کردیم . پرونده اش ...
روایت رازی که تا پس از شهادت علی فاش نشد
ازدواج را در کمال سادگی اما باشکوه یاد می کند. همسر شهید مدافع حرم داستان خواستگاری آمدن علی آقا را این گونه شروع می کند؛ نخستین آشنایی به واسطه یکی از اقوام بود، علی به همراه خانواده خود برای خواستگاری به خانه ما آمدند، یک جلسه بیشتر صبحت نکردیم و در این جلسه وی حرف های مدنظر برای زندگی و شرایط همسر آینده خود در کاغذهای بسیار کوچک به صورت سوال و جواب نوشته بود و از بنده می پرسیدند ...
دختر 17ساله:باوعده ازدواج ازبهبود باردار شدم!
سازمان ها دارای مقام و منصب بالایی بودند و او از همه امکانات رفاهی برخوردار بود. نیکا مدام از معاشرت با دوست پسرهایش برایم سخن می گفت که چگونه با آن ها به پارتی شبانه می رود و مشروبات الکلی مصرف می کند. او می گفت: زمانی که پدر و مادرش خسته از فعالیت های روزانه به خواب می روند او به آرامی و بدون جلب توجه از واحد آپارتمانی بیرون می رود و سپیدم دم نیز قبل از بیدار شدن پدر و مادرش به خانه ...
تماشای پنهانی جهان از پشت دیوارهای آهنین
که طی 10 سال گذشته با آن ها مصاحبه کرده ام. گفته های این فراریان همواره قابل اعتماد نیست؛ همچنین این گفته ها آن قدر کافی نیست که بتوان آن ها را کنار هم قرار داد تا به تصویری دقیق از زندگی درون یک کشور مرموز و اسرارآمیز دست یافت. اما وقتی این گفته ها با اطلاعات دیگر آمیخته می شود، داستان این فراریان ارزشمند می شود. آن شب در حاشیه آن رودخانه، آن دقیقا فهمید چه کند؛ او بار ها در گذشته سفر ...
تماشای پنهانی جهان از پشت دیوارهای آهنین
آنها مصاحبه کرده ام. گفته های این فراریان همواره قابل اعتماد نیست؛ همچنین این گفته ها آن قدر کافی نیست که بتوان آنها را کنار هم قرار داد تا به تصویری دقیق از زندگی درون یک کشور مرموز و اسرارآمیز دست یافت. اما وقتی این گفته ها با اطلاعات دیگر آمیخته می شود، داستان این فراریان ارزشمند می شود. آن شب در حاشیه آن رودخانه، آن دقیقا فهمید چه کند؛ او بارها در گذشته سفرهایی از این دست انجام داده ...
دختر قطع نخاعی که با قلم نقاشی در دهانش همه را حیرت زده می کند + تصاویر
چیزهایی که دوست دارم در زندگیم بسازم فکر کنم و با تصویرسازی های مثبت و شیرین از حال بد خودم را خارج کنم، یا کتاب می خوانم و موسیقی گوش می کنم و یا با دوستانم قرار می گذارم و بیرون می رویم. کلاً سعی می کنم فضای زندگیم را تغییر دهم تا خستگی و فشار به من آسیب نرساند. معلولیت محدودیت است اما مانعی برای پیشرفت نیست نظرت در مورد جمله معلولیت محدودیت نیست؟ چیست؟ این معلول قطع نخاع ...
من مثل نوزادی هستم که با لب هایش نقاشی می کند+فیلم
شده است. بدین صورت که بوم های کوچک به صورت جداگانه طراحی و نقاشی شده اند، سپس کنار یکدیگر قرار گرفته اند و تابلویی بزرگ را شکل داده اند. * شما در سال 85 تصمیم گرفتید ادامه تحصیل بدهید و در سال 86 این تصمیم با قبولی در رشته علوم اجتماعی گرایش پژوهشگری محقق شد. یک سال بعد هم نقاشی را شروع کردید. مشوق شما برای نقاشی با دهان چه کسی بوده؟ به عبارت دیگر از چه کسی نقاشی با این شیوه را ا ...
از ون گوگ تا جنون عاشقانه راهی نبود, اما گوگن مسبب حادثه شد!
کتاب یادشده ون گوگ و گوگن در دو قطب خیر و شر قرار گرفته اند: ون گوگ آرام، خجالتی و نحیف بود، درست برخلاف گوگن: شرور، پرخاشجو و قوی هیکل. ون گوگ از روی ترس و شاید هم "غیرت دوستانه" هرگز حقیقت ماجرا را بازگو نکرد. اما کار بدتر گوگن این بود که "دست پیش" گرفت: همان روز به سوی پاریس حرکت کرد، نخست به تئو ون گوگ گزارش داد که برادرش در حالت دیوانگی گوش خود را بریده است، و سپس چو انداخت که ...
برای شهادت عبدالحمید بی تابی کردم و برای مهدی سکوت!
دومین شهید خانواده قاعدتاً سخت تر بود؟ همینطور است. دوست مهدی تماس گرفت و از من در مورد مهدی پرسید. من هم گفتم: خبری از مهدی ندارم و دلم هم شور می زند. خیلی نگرانم. خواب هم دیده ام. گفت: ان شاءالله خوب است. تعبیر خوب کنید، ان شاء الله تعبیرش عاقبت به خیری است. من مهدی را دو روز پیش دیدمش. آن ها رفتند برای پیشروی، من هم گفتم اگر مهدی را دیدید، سلام ما را برسانید. نیم ساعت بعد یکی دیگر از ...
یادکرد آن رهای بی تکلف!
گفتن استاد، استاد مثل کسی که گمشده اش را بعد از سال ها پیدا کرده، ناگهان خودش را در آغوش من انداخت و مشغول روبوسی شد. بعد از روبوسی و احوالپرسی، بلافاصله کاغذ سفیدی از جیبش در آورد و آن را رو به روی من گذاشت و با شیفتگی تمام از من خواهش کرد که به عنوان یادگاری به او یک امضا بدهم. من هم که از این همه شیفتگی و ارادت او به خودم متعجب شده بودم، در کمال فروتنی روی کاغذ را امضا کردم و به آن جوان ...
استاد محمود فرشچیان: دست هایم در 90 سالگی لرزش ندارد!
...> ماجرای تابلوی ضامن آهو قطعا هر یک از تابلو های شگفت انگیز و زیبای استاد فرشچیان ماجرا و داستان خود را دارد و پشت هر یک از این تابلو ها قصه ای وجود دارد، اما شاید جذاب ترین ماجرا مربوط به تابلوی ضامن آهو باشد که استاد هنوز دوست دارد آن را برای دیگران بیان کند. این ماجرا از این قرار است که استاد فرشچیان در مدتی کوتاه از ناحیه دست راست دچار مشکل شد، به طوری که نمی توانست انگشتانش را ...