اقدام خداپسند راننده تاکسی در قم +عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
مردی که 40 سال بعد از شهادتش، دوباره شهید شد +تصاویر
...: آقا یا شفای مرا از خدا بگیرید یا از او بخواهید مرا از این دنیا ببرد... همان شب در عالم رؤیا، یک فرد نورانی را دیدم که گفت: تو را شفا دادیم. اما برای درک این موضوع، به دیدار امام خمینی (ره) برو. بیدار که شدم، نمی دانستم با این زبان ناتوان، چطور موضوع را به خانواده ام بگویم. خیلی بی قراری کردم اما متوجه منظورم نمی شدند. آن موقع عکس امام (ره) روی دیوار اتاقمان بود. آنقدر با چشم و ابرو ...
هنوز کتاب درخوری در زمینه تاریخ تحلیلی انقلاب اسلامی ننوشته ایم
که این اسناد گزینشی منتشر شده اند، پاسخ شما چیست؟ درست نیست. اتفاقاً در نمایشگاه کتاب روزی با آقای حبیب الله پیمان و همسرش مواجه شدم. او پرسید که به تازگی چه منتشر کرده اند؟ گفتم مرکز اسناد تاریخی کتاب آیت الله سیدمحمود طالقانی به روایت اسناد ساواک را منتشر کرده که در نمایشگاه موجود است. همسر دکتر پیمان گفت: شنیده ام برخی از اسناد حذف شده اند؟ من پاسخ دادم که بله. به عنوان مثال ساواک ...
معرفی برگزیدگان سی و هشتمین جشنواره تئاتر فجر
مبلغ 50 میلیون ریال بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس به آقای حسین مسافر آستانه برای نمایش برگشتن ، آقای رضا کرمی زاده برای نمایش دست هایم کو مم حسن و آقای جواد صداقت و خانم الهام ابنی برای نمایش کوچه مختار بود و ساسان بود و سیمین تعلق گرفت. در بخش پوستر، اقلام تبلیغاتی و عکس: رتبه اول: آقای کیارش مسیبی برای عکاسی از نمایش لولتیا نسخه 12 رتبه دوم: خانم مریم قهرمانی زاده ...
قتل، پایان هوسرانی شیطانی جوان 30 ساله
ازدواج با من بود تا رخت دامادی را بر تنم کند، اما من همه آن دختر ها را رد می کردم چرا که اعتقاد داشتم باید با دختری ازدواج کنم که مرا از جان و دل دوست داشته باشد. بالاخره شبی خوابی درباره ازدواجم دیدم و همان زمان مادرم دختر دیگری را انتخاب کرده بود. به او گفتم اگرچه هنوز آن دختر را ندیده ام، اما فقط با همین دختر ازدواج می کنم. آن دختر 10 سال از من کوچک تر بود. در شب خواستگاری به او ...
نذری به نام قاسمعلی/ خانه ای برای شهدا
به روی من باز کرد . خودم را معرفی کردم و ساده و بی ریا مهمان آن خانه شدم. خانم تنها نبود ، دو پسر بزرگ داشت حدودا 42 و 40 ساله ، اما .... تصویر بزرگی از یک شهید بر دیوار خانه اویزان بود .با خانم صاحب خانه وارد صحبت شدم . خودش را بتول براتی همسر شهید قاسمعلی براتی و مادر مهدی و سعید براتی معرفی کرد. از نوع معرفی که داشت من به علاقه ی خاص او نسبت به فرزندانش پی بردم ...
این مرد ایرانی با دوچرخه دنیا را زیر پا گذاشت + عکس
، شناخت فرهنگ های مختلف است. مثلا من ممکن است پیشینه ای منفی یا مثبت در باره یک کشور، مردمش و آن فرهنگ داشته باشم، اما هنگامی که با آن روبه رو می شوم، باید تمام باورهایم را دور بریزم و از نو بسازم. مثل سفرم در مغولستان که با باور های نقش بسته در ذهنم از مغول ها جور نبود. آن جا هر کسی را می دیدم به اصرار زیاد من را به خانه اش دعوت می کرد. آن ها در خصوص مسافر و مهمان احساس مسئولیت زیادی می کردند مثلا ...
فصل بی رونق گل
جاخوش کردند و لب به لب پر شدند از رز، لاله سوخته و حسن یوسف. نیلوفرهای آبی روی شاخه ای که از سقف آویزان بود، پیچیدند و به زنبق ها فخر فروختند. گل های داوودی خجالتی، کنار دَخل جایی برای خودشان باز کردند. یاس بنفش و کاملیا هم بودند تا پاساژ شیرازی باغی بزرگ شود در سه طبقه. حالا از آن باغ بزرگ، جز چند باغچه کوچک چیزی باقی نمانده. برگه های سفید روی شیشه باغ های قبلی خبر از کوچ همیشگی باغبانانی می دهد ...
روایت مبارزان انقلاب 57 از روزهایی که با مشت گره کرده آزادی را فریاد می زدند/ مساجد؛ کانون وحدت شیعه و ...
اطرافیان من یکی یکی به زمین می افتادند و تیر می خوردند. از معرکه بیرون رفتم. گفتند که مجروحین در بیمارستان سوم شعبان نیاز به خون دارند. من هم تعدادی از بچه های محل را جمع کردم و گفتم که بیایید خون بدهیم. وقتی رسیدیم گفتند اینجا تکمیل است شما به بیمارستان شفایحیائیان بروید. با یک سری از بچه ها عقب وانت سوار شدیم و به سمت بیمارستان حرکت کردیم که جلوی ما را گرفتند. من جلوی وانت نشسته بودم، تا فهمدیم که ...
ماجرای حمله چماق به دستان شاه به سنجان/تاثیر گذاری مساجد بر تحولات اجتماعی و سیاسی
نیروهای حزب الله بعد از این اتفاقات بود که مساجد اراک هم وارد فعالیت ها شدند و فعالیت های مسجد آقا ضیا و مدرسه حاج محمد ابراهیم رونق گرفت. مامورین هم که برخی از ما را می شناختند به ما تذکر می دادند و یکی از آنها می گفت: کی باشه که من یک پای تو رو به این تیر برق و پای دیگت رو به تیر برق دیگه بزنم من هم به این مامورین می گفتم که شما رعایت مردم را کنید و اگر گفتند کلاه بیاورید شما سر ...
هدف نهایی، کارداشیان است: چهرۀ ایدئال زنان در اینستاگرام!
دست اندازی های صورت اینستاگرامی پی برد: وقتی که [استفاده از]حجم دهنده های لب شروع شد . اسمیت گفت: یکی رو آرایش می کردم و متوجه می شدم که لب هاش هیچ چین وچروکی نداره. خیلی راحت می تونستم از هر رژ لبی استفاده کنم . اسمیت موذیانه پی برد که این قضیه کارش را آسان تر کرده است: کارم این بود که چهرهٔ آدم ها رو اون شکلی کنم، ولی الآن آدم هایی که پیشم می اومدن ازقبل همون شکلی بودن. صورتشون با ...
معمای تجاوز مرد مسافرکش به چهار زن در خودرو
...: اولین شکایت یک سال پیش به دست مأموران پلیس رسید. زن جوان به مأموران گفت: من از مقابل متروی نواب سوار ماشین پرشیای سفیدرنگ شدم. چون تابلوی بزرگ آژانس داشت اعتماد کردم و سوار شدم. به سمت شرق می رفتم و وقتی مسیرم را گفتم، راننده گفت که به همان سمت می رود، اما در راه تغییر مسیر داد. من با داد و فریاد سعی کردم از ماشین پیاده شوم و راننده را وادار کنم که ماشین را متوقف کند ...
تنها جایی که سردار سلیمانی دست ها را بالا می بُرد/ سه چیزی که شهید می خواست در قبر همراهش باشد/ کسی به ...
آمدها مجدد این حرف را زدند که من متاثر شدم و گفتم این را نگویید برای من سنگین است. ماجرای دیدار با مراجع و گرفتن شهادت پنجشنبه یکی از ماه ها دی یا بهمن سال 96 بود که برای دیدار با مراجع به قم آمده بود، به من گفت: آقای رحیم صفوی چند ماه قبل به محضر آیت الله العظمی جوادی آملی رفته و ایشان پیغام داده است: من دلم برای سردار سلیمانی تنگ شده، بفرمایید بیایند ایشان را دیدار کنیم ...
امیرعبداللهیان: سردار سلیمانی دیپلماتی برجسته و سیاستمداری بزرگ بود
دوست داشتم چند تا خوردم و سردار از سردار شهید پورجعفری پرسید انجیر داریم؟ او انجیر را برای من آورد. وی افزود: یکساعت بعد سوار هواپیما شدم، سرمهماندار پرواز به من گفت آقای سلیمانی کارتن بزرگ انجیر برای شما حین پرواز فرستاد. همه مسافران پرواز، مدافعان حرم بودند و از آن خانم خواستم انجیرها را در سینی بریزند و به همه مسافران تعارف کنند و این بخشی از رمز شخصیتی سردار بود که توانست ایرانی، عراقی ...
نظر امیر عباس هویدا درباره انتخابات فرمایشی
بر سر کار بیاید، بلکه می خواهند منافعشان حفظ شود. البته تا اواسط حکومت آقای ازهاری، تصور آمریکا بر این است که شاه بر سر جای خود باقی بماند. آمریکایی ها و طرفداران پهلوی در عین حال از گسترش انقلاب هم می ترسیدند؟ آن قدر مسائل تند پیش رفت که کسی فکرش را نمی کرد چنین اتفاقاتی رخ دهد. اگر کمی به عقب برگردیم، اواخر سال 1356 فقط شهر های قم و تبریز شلوغ شده بود. آن زمان من گفتم که ...
برگزاری هم اندیشی تحلیلی بر نقش سپهبد شهید سلیمانی در توسعه امنیت، عدالت و صلح منطقه ای و جهانی
از شهید سلیمانی زمانی که در دمشق بود، گفت: سردار خواستند نزدشان بروم. محلی که سردار بود محله مخوفی بود که هر آن احتمال مواجهه با داعش وجود داشت. با سردار نشستم و دوستان حزب الله هم در آن اتاق عملیات بودند. ایشان میوه تعارف کرد و انجیر که دوست داشتم چند تا خوردم و سردار از سردار شهید پورجعفری پرسید انجیر داریم؟ او انجیر را برای من آورد. وی افزود: یک ساعت بعد سوار هواپیما شدم، سرمهماندار ...
معلولی که صدها حافظ کل قرآن تربیت کرد/ مرکز حفظ قرآن تهران در3 سال 7 بار جا عوض کرد
. چرا کم نور؟ زیرا ما برای دوره آزمایشی 80 جوان نخبه را گزینش کردیم که به دلیل مشکلات که گفتم 20 نفر ریزش داشتیم و در ادامه به دلیل اینکه تنها یک طبقه در اختیار گرفتیم، باز هم عذر عده ای دیگر را خواستیم و نهایتاً دوره اصلی را با 24 نفر آغاز کردیم. اواخر شهریور به ما اعلام کردند که دو طبقه از ساختمان را به آموزش و پرورش و یک طبقه را به حوزه علمیه واگذار کردیم، به این صورت ما ...
سایه وحشت در هشتمین روز جشنواره فیلم فجر
جشنواره رساندیم، اما بعد از جشنواره مجدد تدوین می کنیم. وی اظهار کرد: من در سنندج زندگی می کنم و با هیچ منتقدی ارتباط ندارم امروز متوجه شدم صاحبان فیلم ها خودشان منتقد جلسه را انتخاب می کنند. من خودم به منتقد این جلسه گفتم اصلاً ملاحظه نکنید. نقد ها برای من کارساز است. شاید تعریف و تمجید به درد من شهرستانی نخورد. هیچکس نمی تواند به من انگ بزند، چرا فیلم کردی می سازم. ضمن اینکه منتقدان ...
حماسه مادران در ایثار هفتم
شهید محمدرضا ایرجی نیا همین جاست. این هم پلاک افتخار است. گذاشته ام اینجا باد و بوران خرابش نکند. دقایقی بعد ما نشسته ایم کنار سکینه ناصریان، مادر شهید که با اشتیاق از پسرش می گوید: فرزند دوم بود. هرچه از خوبی این بچه بگویم کم گفته ام خانم جان. مؤدب، نمازخوان، مسجدی، با نظم و انضباط بود. اتاقش طبقه بالا بود. تمام برنامه روزانه اش را روی برگه ای نوشته و به دیوار چسبانده بود. ساعت ورزش روزانه ...
شاهدان بیدار در آرامگاهی کهن
قدم می نهد، با خواندن اشعار انقلابی، شور و حماسه ای در روح مبارزاتی به وجود می آورد. اعلامیه های امام خمینی (ره) را پخش می کرد و دیگران را نیز تشویق به شرکت در راهپیمایی ها می کرد و آن را واجب می دانست. غلامعلی عاشق شهادت بود، اما حق الناس را مانع شهادت می دید. از همین رو حساب هایی که با مشتریانش داشت را مانع رسیدن به این فیض می دانست لذا برای صاف کردن این حساب ها کوشید وسپس وصیت نامه نوشت و ...
ایده دیدار همافران با امام خمینی از کجا آمد؟
فرمانده برای فرودگاه امام مشخص کنم. ایشان تشریف آورد و سرهنگ سلحشوری را به عنوان فرمانده پایگاه معرفی کردند. در ارتش درصد کمی تفکر حزب توده وجود داشت که قبل از انقلاب دائم با این ها درگیر بودیم. یکی از این ها پشت تریبون رفت و گفت آن زمان که توده بدنش زیر تانک ها له می شد شما کجا بودی؟ اینجا دیدم تکلیف من است و پشت تریبون رفتم. گفتم لفظ توده نه و باید گفت امت اسلامی، چون امروز دیگر تفکر مارکسیستی وجود ...
مجازات 400 ضربه شلاق برای شیطان ارابه سفید
یک سال قبل زن جوانی به نام سپیده به پلیس آگاهی تهران رفت و از راننده یک پژو پرشیای سفید، شکایت کرد. وی گفت : دیروز به عنوان مسافر در حوالی متروی ترمینال جنوب ،سوار یک پژو پرشیا شدم تا به سمت بهشت زهرا بروم. راننده تابلوی آژانس روی سقف ماشین نصب کرده بود که به او اعتماد کردم و با خیال راحت سوار ماشینش شدم، اما راننده جوان مرا به سمت بیابان های حاشیه بهشت زهرا برد و بدون توجه به التماس ...
قطار خلافی ها در سایه بی خبری رانندگان
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا ، تا برگه خلافی خودرو را متصدی پلیس +10 به مرد تحویل می دهد، آهی می کشد و بلند می گوید: مگر می شود یک میلیون و 950 هزار تومان جریمه! هیجان، اضطراب و عصبانیت هر سه در صدایش موج می زند.دست و پایش را گم کرده. تند تند جیبهایش را می گردد؛کاپشن، شلوار، پیراهن، در نهایت به سراغ کیفش که روی صندلی گذاشته، می رود.هرچه که دنبالش بود را پیدا نمی کند. آخر سر دست ...
مداحی که به جان شاه جهان اسلام! دعا کرد/چه کسی ملاقات خصوصی با امام را نپذیرفت؟+ فیلم
، دل تو دلم نبود، اما قبول نکردم، گفتم آقا وقتشان جهانی است برای من کوچکترین وقت خود را هدر ندهد، باید به کارهای مهم برسند و من نباید وقتشان را بگیرم. از دفتر امام راحل خواستم چند بیت من را تکمیل کنند و بفرستند اما تاکنون خبری نشده و یاد دارم شاعران آن زمان گفتند این شعر کامل تر از این نمی شود. جنگ که شروع شد دیگر دلم طاقت نیاورد، با پول خودم همیشه سوار بر قطار می شدم و می ...