سایر منابع:
سایر خبرها
دسیسه هولناک دختر برای قتل پدر ثروتمند
مادرم زن ثروتمندی بود البته پدرم هم مردی پول دار بود. بعد از فوت مادرم من به پدرم گفتم وضع مالی خوبی نداریم و از او کمک خواستم تا بخشی از دارایی مادرم را به من بدهد تا خانه ای در نزدیکی خانه خودش در شمال غرب تهران بخرم، اما پدرم قبول نکرد. او گفت: شما یک خانه مسکن مهر در پرند دارید بروید و همان جا زندگی کنید و به من ربطی ندارد که بخواهم به شما پول بدهم. درگیری و اختلاف من و پدرم به همین دلیل بود. او می خواست من سختی بکشم. من همه عمرم را در سختی بودم بدرفتاری هایش را هم هرگز فراموش نکردم تا اینکه با حامد تصمیم گرفتیم او را بکشیم. ...
خاطره جالب مدیری از شلوغ کاری خود در دوران کودکی/ وقتی بازیگر هیولا در ناصرخسرو دارو می فروشد!
خواستند که همان چیزی که شنیدم را توضیح دهم. بعد از تست آقای تارخ به من گفت خیلی خوبی و با استعدادی، اما متاسفم برات. گفتم چرا؟! گفتند تو هیچ وقت بازیگر سینما نمی شوی! دلیل آن را هم قد بلندم عنوان کردند. من در آن سن به خاطر این موضوع استرس داشتم؛ اما بعد ها دیدم از من قد بلند تر هم هست. شجره درباره تست استاد سمندیان هم گفت: آقای سمندیان فکر می کردند مرحوم صدرالدین شجره پدر من هستند و خیلی گرم ...
همدستی با شوهر برای کشتن مرد پولدار / ناهید خیلی بی چشم و رو بود
داروی بیهوشی پدرش را بی هوش کرد و من و حامد هم دستمالی جلوی دهانش گذاشتیم تا خفه شود. بعد هم با توجه به اینکه مقتول بیماری قلبی داشت ناهید به امدادگران اورژانس گفت پدرش ایست قلبی کرده است. اعتراف به قتل پدر پولدار ناهید نیز در بازجویی ها گفت: وقتی مادرم فوت کرد اموال و دارایی اش برای پدرم ماند. مادرم زن ثروتمندی بود. من به پدرم گفتم که وضع مالی خوبی نداریم و از او کمک خواستم تا بخشی ...
شاهنامه یک مادر و 6 پایان عاشقانه با گلوله و خون+ فیلم
قصد زدن بانک را داشتند، این اتفاق و انتشار خبر سبب می شود تا پدربزرگ و مادربزرگم متوجه شهادت عمه و دایی ام شوند اما خبری از پدر و مادرم نداشتند، در این فاصله، مادربزرگ و عمویم با هم به تهران رفته و به تک تک زندان ها سر می زدند. دست نوشته ای که شروع ماجرا بود فرزند شهید طیبه واعظی خاطرنشان کرد: پدرم در حالی که از سرکار به خانه باز می گشته، شناسایی و دستگیر شده و از روی دست نوشته ...
روایت معلمی که چهار فرزندش را تقدیم انقلاب کرد
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو: شهیدان جنیدی در خانواده ای مجاهد و روحانی متولد می شوند. پدر شهدا پس از سال ها تحصیل و تدریس در حوزه علمیه قم در سال 1354 به زادگاهش شهرستان پیشوا بازمی گردد. ایشان پس از انقلاب به پیشنهاد آیت الله محمدی گیلانی و با حکم امام خمینی به امامت جمعه شهرستان رودسر منصوب می شود و بعد از رحلت امام هم با حکم مقام معظم رهبری تا پایان عمرش در سال 1377 در این سنگر ...
ماه های دور از خانه/ قهر کودک 20 ماهه با مادرِ پرستارش
نگاه نمی کرد و قهر کرده بود و حتی خواهرم تعریف می کرد که دوری از تو باعث شده بود تا ایلحان حال خوبی نداشته باشد ولی خدا را شکر که بعد از یک هفته، با من آشتی کرد ولی همچنان در خانه مادر همسرم است و من هر روز آنجا رفته و از دور نگاه اش می کنم . ایلحان ، قلب مادر به عشق تو می تپد، مامان را ببخش فرشته سفید پوش به لحظه جدایی خود از پسر 20 ماهه اش اشاره کرده و ادامه می دهد: می ...
ن جوان،برای پنهان ماندن قتل پدرش، به دو نفر از مطلعین رشوه های کلان داد
الارثم را بدهد و ما را از مستأجری نجات دهد، اما قبول نکرد. پدرم می گفت باید شوهرم خرج زندگی ام را بدهد. سپس از من خواست تا در خانه های مسکن مهر ساکن شویم. توقع شنیدن این حرف ها را نداشتم تا اینکه وسوسه شدم و برای تصاحب اموال پدرم نقشه قتل او را با همدستی شوهرم و دوستش پویان کشیدم. زن جوان در خصوص قتل گفت: طبق نقشه به پدرم داروی خواب آور دادم. وقتی پدرم با خوردن دارو بیهوش شد، شوهرم و پویان ...
آنسوی سکه آتش افروزی مرگبار برای قتل برادر در تهران / پدر داغدیده چه می گوید؟! + عکس
گیرد اما چند روز پس از دستگیری جواد خانواده وی که اولیای دم مصطفی هستند با حضور در دادسرای امورجنایی تهران رضایت خود را برای بخشیده شدن پسرشان اعلام کردند. حرف های پدر داغ دیده این پدر که حرفهای عروسش را رد می کند در حالیکه اشک می ریزد می گوید مصطفی هم پسرم بود و هیچ پدر و مادری به مرگ فرزندش راضی نیست. وی گفت: مصطفی 2 میلیارد بدهکاری داشت و تهدید می کرد اگر او را ...
روایتی تکان دهنده از شهادت یک روحانی به دست داعش/ همسر شهید: این اندازه از قساوت تروریست ها برایم قابل ...
روز به روز او را زینبی تر کرده است، دعوت می کنم. از اول شروع کنیم. خانم پاشاپور لطفاً کمی برای ما از خانواده، کودکی، تعداد برادر و خواهرهایتان فضای کودکی و خاطراتتان در آن زمان بفرمائید. خانم پاشاپورِ قصه ما در چه فضایی بزرگ شد و بهترین خاطراتی که از آن دوران دارند چیست؟ درست در شبی که پدرم در عملیات مرصاد مجروح شد در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمدم. عید قربان بود و آن شب ...
راه های رفع دلبستگی به دنیا
من سخت شده است. چون پنجاه سال است حرف زدم، حالا می گویم چه بگویم که نگفته باشم. هی می ترسم که گفته باشم. حالا گفتم که گفتم. خاطره ای از گفتگوی در خانه یکبار در خانه مطالعه می کردم، بنده خدا برای ما سوپ درست کرد. عدس، سبزی، گوشت و غذا را پخت و ظرف ها را شست. گفت: حاج آقا، گفتم: بله. گفت: چه کسی گفته تو خوشبخت باشی و من بدبخت؟ گفتم: از کجا فهمیدی من خوشبخت هستم؟ گفت: تو سه ساعت ...
اعتراف وحشتناک به قتل مرد ثروتمند تهرانی / محبوبه دخترش همه چیز را می دانست
اظهارات پسر جوان محبوبه و شوهرش بازداشت شدند و جرمشان را گردن گرفتند. زن جوان گفت: یک ماه قبل از این ماجرا مادرم فوت شد.پدرم مرد ثروتمندی بود و در خانه ویلایی در شهرک غرب زندگی می کرد. من از پدرم خواستم تا سهم الارثم را بدهد اما قبول نکرد. پدرم می گفت باید شوهرم خرج زندگی ام را بدهد. وقتی به پدرم گفتم از زندگی در خانه اجاره ای خسته شده ام از من خواست تا در خانه های مسکن مهر ساکن شوم. من که ...
حاج قاسم هنر ولایت، عاشورا و هنرانقلاب اسلامی است
عزت وعافیت روز افزون عنایت کند فرمانده سپاه ثارالله استان کرمان در ادامه بازدید سرزده خود از ناحیه زرند از حوزه بسیج خواهران الزهرا (سلام الله علیها) وحوزه شهری علی بن ابی طالب بازدید وسرکشی بعمل آورد ودر این سرکشی فرماندهان حوزه گزارشی ازاقدامات انجام شده حوزه خودرا بیان نمودند . لازم به ذکراست سردار معروفی دوخاطره ناب از حاج قاسم پرداخت چشمت به خانه خدا افتاد دعا کن در راهش ...
کمک به زیردستان،سفارش محمد بود
برای فتح همان منطقه با سپاه برویم، چون من و یک نفر دیگر فقط آن منطقه را می شناسیم. من منتظر شنیدن پاسخ پدرم بودم که او گفت، یک ساعت نباید غیبت کنی و باید سر خدمتت بروی به امید خدا برو. در این لحظه محمد رو به پدرم لبخندی زد وگفت من می خواستم شما را امتحان کنم و رفت. پاسخ پدرم برایم عجیب بود اما الان فکر می کنم، اگر خدای ناکرده، کشور در خطر باشد، وظیفه همه ماست که برویم و فرقی نمی کند که چه کسی ...
پرواز ناتمام در پیرغیب
به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند نوشت: خانواده مهدی هنوز در شوکِ رفتن او هستند. باورشان نمی شود که کوچک ترین پسرشان را از دست داده اند و دیگر قرار نیست تصاویر و عکس های او را در آسمان ببینند. مهدی 33 ساله اهل سیرجان، جمعه بعدازظهر در سایت هوایی این شهر در سانحه ای جانش را از دست داد. او سوار بر پاراگلایدر پس از چند دقیقه پرواز با صخره ای سنگی برخورد کرد و در دم جان ب ...
پرواز شوم در سیرجان / زجر پدر و مادری که پسرشان تک و تنها در آسمان جان باخت
، پیکر بی جان مهدی را نشانم دادند. آن طور که این برادر داغدار می گوید، خبر مرگ مهدی به پدر و مادر و اعضای خانواده اش سخت ترین کاری بوده که در عمرش انجام داده، مخصوصا اینکه مهدی با پدر و مادرم زندگی می کرد، آنها هم خیلی زیاد به او وابسته بودند، تقریبا همه کارهای خانه را انجام می داد. در این چند روز مادر مهدی چندبار به بیمارستان منتقل شده، فشارخونش مدام بالا و پایین می رود، آن قدر گریه کرده که دیگر ...
قافله ای به مقصد بهشت
می کردیم و مادرم در حال تدارک شام بود. شامی که هرگز نخوردیم. آری آن وقت بود که آقای ابراهیم دوست پدرم که او هم همراه پدرم به جبهه رفته بود زنگ در را زد و من حس کردم که پدر جان تویی، بسرعت در را باز کردم ولی آقای ابراهیم با قد و بالای بلندش همانند تو جلو در بود، خبری از تو نبود به دقت اطراف در را پاییدم اما انگار آقای ابراهیم تنهای تنها بود. بی صبرانه گفتم پس بابام کجاست. او که آمده بود طوری ...
حاج قاسم اولین کسی بود که دست روی سر بچه هایم کشید
بودیم و دوباره برگشتیم سر جای مان. یاد وقتی افتادم که پای تلویزیون نشسته بودیم و سخنرانی سردار را گوش می کردیم. آقا مهدی از من پرسید: دیدی دست سردار مجروح است؟ اصلا تا حالا حاج قاسم را از نزدیک دیده ای؟ گفتم: نه. گفت: ان شاءالله به زودی خواهی دید. چهار روز بعد هم مهدی را در معراج شهدا دیدم. *عزیزترین مهمان خانه ما در نوروز 8 فروردین 97 بود. تازه شب قبلش از شمال ...
کمک های مومنانه وعزت نفس نیازمندان
مدیر که والدین مرا می شناخت به محض دیدن من خط کش تمشیت را بر روی میز کوبید وهمراه با این تاکتیک روانی پرسید: پسر مگر توهم بی بضاعت هستی؟ من هم محکم واستوار برای کم نیاوردن قافیه با صلابت تمام جواب دادم: بله آقا. مدیر که از سماجت و محکم بودن جواب من آشکارا دچار تردید شده بود گفت: توبرو من با پدرت حرف می زنم. من هم پکر راه خانه را در پیش گرفتم. رسیدن به خانه من مصادف با ورود پدر شد و ایشان با ...
قاضی ای که قاتل پدرش را بخشید: به قصاص اعتقاد ندارم
انجام بدهند. فقط به آنها گفتم کارت سوخت پدرم از ماشین خارج شده و این یک نکته است. دور و اطراف خانه پدر من هم افرادی جوان و معتاد زندگی می کرد. ماجرای قتل پدرم نیز این گونه بود که یک پسر 16 ساله هم به او گفته بود 10 تومان به من بده برویم حال کنیم پدرم هم نپذیرفته بود و او ابتدا پدرم را کتک زده و سپس با طناب خفه اش کرده بود. به پدرم قبلاً گفته بودم اگر این افراد از تو پول خواستند به آنها ...
روایت پستچی که خیر مسکن ساز شد+عکس
نا مبتلا نشدیم، فقط یک روز به دلیل سرماخوردگی در خانه استراحت کردم و از فردای آن روز فعالیت خود را از سر گرفتم، سعی کردم به هیچ درخواستی برای ارسال مرسوله ها پاسخ رد ندهم حتی در روز بارانی هم با موتور سر پستم حاضر شدم، گاهی افراد به هر دلیلی در را باز نمی کردند چندین بار برای یک بسته رفت و آمد می کردم. در پایان باید بگویم که از خانواده ام، مدیران شهری و استانی و مردم شهرم تشکر ویژه دارم. ...
مروری بر 9 دهه زندگی پربرکت مرحوم دکتر محمدتقی صراف/ پدر طب اطفال مشهد
جمله پدرم گذاشت. او همواره به من تأکید می کرد؛ درست را بخوان و دکتر بشو تا کودکی به خاطر بیماری فوت نکند و خانواده ای در عزای فرزندش غمگین نشود. در تمام طول تحصیل حرف پدرم مانند زنگ در گوشم صدا می کرد که با درس خواندن و دکتر شدن می توانم جان کودکان دیگر را نجات دهم تا مانند برادرم در کودکی فوت نکنند. به خاطر پدر در یزد طبابت کرد فکر نجات جان کودکان معصوم و بیمار سبب شد تا او مصمم ...
مصطفی سیروس پور: دوستان کم لطفی می کنند و از کرونای پدرم خبرندارند/ معاون وزیر بهداشت پیگیر است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس، روز گذشته خبر ابتلای استاد پرویز سیروس پور به ویروس کرونا در رسانه ها منتشر شد اما کمی بعد با پیگیری خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس،کمیته پیشکسوتان فدراسیون کشتی مدعی شد که استاد سیروس پور مشکل خاصی ندارد. مصطفی سیروس پور فرزند استاد سیروس پور در گفتگو با فارس اظهار داشت: پدر در بخش ICU بستری است. دوستان در کمیته پیشکسوتان کم لطفی کردند و از وضعیت پدر باخبر ...
روایت تلاش یک کودک 9ساله برای تامین مخارج خانواده / تامین معیشت در سایه تورم
تابناک ایلام مجتبی کاور :: زندگی چنان سخت شده که همه اعضای خانواده را برای لقمه نان به تکاپو انداخته است.تورم که بالا باشد ،مخارج که سنگین باشد ، تبعیض و نا عدالتی که در جامعه رواج پیدا کند، فقر طبقاتی جامعه را در بر می گیرد . همین باعث می شود تا کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان ،همه و همه برای سیر کردن شکم خانواده تلاش کنند تا زنده بمانند! در تابستان داغ دهلران در حال عبور از خیابان ...
تنها یک قول همسرشهیدم باقی مانده/ماجرای شهادت آقای اصغرِ حاج قاسم
کرده بودم. بین برادرها، اصغر آقا به نوعی سرگروه و مدیر ما به حساب می آمدند. حاج اصغر مثل پدر و مادرم، روحیه انجام کارهای جهادی و گروهی داشت و ما به تقلید و تبعیت از ایشان به انجام این امور تمایل بیشتری پیدا می کردیم. تصویر امام خمینی و مقام معظم رهبری همیشه در خانه مان بود اما خوب یادم هست که اولین بار آقا خطاب کردن رهبر را از از زبان ایشان شنیدم و این خطاب به قدری به دلم نشست که من بعد من هم به ...
معنای صحیح زهد
، چه شهر بزرگ، پدران ما ایمانی داشتند، بچه بودم. از پدرم ما پرسیدم: آقاجون، خانه ما گرانتر است یا خانه حاج عمو؟ پدر من بازاری بود، حاج عمو هم بازاری بود. ولی پدر ما آدم حکیمی بود. گفتم: خانه ما گرانتر است یا خانه او؟ بچه بودم... گفت: هر خانه ای که عبادت خدا در آن بیشتر باشد. الآن این خانم هایی که می آیند وقتی می خواهند سوغاتی ببرند سجاده می برند با انواع دوخت ها و گل دوزی های اطرافش، نماز خوب این ...
خلاقیت به علاوه یک طوطی، مساوی میلیاردر شدن یک پیک موتوری
توان دارم که دخترتان را خوشبخت کنم. بعد از خواستگاری و عقد 2سال گذشت و هیچ کاری نتوانستم انجام دهم. برای عروسی 15میلیون تومان از پدرم قرض کردم. بعد از عروسی یکی از اقوام زنگ زد و گفت: کجا زندگی می کنی؟ گفتم: هنوز جایی را نگرفته ام؛ چون پول ندارم. گفت: من 30میلیون تومان بابت پیش پول خانه به تو قرض می دهم. خانه را گرفتم و همسرم را به خانه بردم. هیچ کاری جز همان پیک موتوری برای انجام دادن نداشتم؛ کاری ...
سرنوشت تلخ یک ازدواج؛ شوهرم در تهران دل به زنان دیگر بست!
آشنایی نداشتم و تنها به همسرم وابسته بودم با وجود این گودرز برخورد مناسبی با من نداشت و فقط به آن چه خانواده اش می گفتند عمل می کرد او بسیار دهن بین بود و با رفتار و گفتارش مرا آزرده خاطر می کرد، اما من به خاطر فرزندی که باردار بودم همه چیز را تحمل می کردم تا این که مدتی بعد از به دنیا آمدن فرزندم دچار افسردگی بعد از زایمان شدم و نتوانستم به خوبی به وظایف شوهرداری ام عمل کنم، اما همسرم نه تنها ...
بانوی مجتهده قرن/ هادی انصاری
حکمت و فلسفه و در پی آن به عرفان روی آورد. علی رغم تمام مشکلاتی که در آن دوران برای تحصیل بانوان متدیّن وجود داشت، در چهل سالگی به دنبال سال ها تلاش شبانه روزی، به اخذ درجه اجتهاد نائل آمد. پدرش حاج سید محمد علی امین التجار، فردی مؤمن و از بازرگانان سرشناس و مادرش بانویی متدین بود که او را در چهار سالگی، برای آموزش قرآن و فراگیری خواندن و نوشتن زبان فارسی به مدرسه قرآنی فرستاد. او از همان ...