زیباترین اوقات زندگی شهید بروجردی ساعات قبل از شهادتش بود
سایر خبرها
مرا با حاکم شرع اشتباه گرفتند
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، حجت الاسلام آزاده علی علیدوست (قزوینی) از جمله آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس است. او در خاطره ای روایت می کند: بعد از عید فطر، عراقی ها دوباره شروع کردند به بهانه جویی برای آزار دادن بچه های اتاق ما. بهانه می آورند و هر وقت از بهانه جویی کم می آورند، به دروغ جرمی درست می کردند و با همان بهانه های واهی بچه ها را کتک می زدند. اجازه نمی دادند در سایه بنشینند و ...
روایت های سردار چهارباغی از شهید سلیمانی
سوار ماشین شدیم، دو نفری رفتیم، گفت: راه را بلدی؟ گفتم: بله، راه را بلدم. رفتیم در خناسر، این بچه های حشدالشعبی آن جا را تصرف کرده بودند، اما از این طرف و آن طرف تیر می آمد، حاج قاسم بدون اعتنا به این تیر ها سراغ بچه های حشدالشعبی رفت، آن ها تا حاج قاسم را می دیدند انرژی گرفتند؛ با صدای بلند به همدیگر خبر می دادند؛ بچه ها حاج قاسم آمده!، حاج قاسم آمده! حاج قاسم می آمد یک سری می زد خدا قوتی به آن ...
گزارش روز به روز تا فتح "خونین شهر"
میبایست از سرزمین نسبتاً وسیع و عریضی دفاع میکرد در حالی که از نظر نیروی انسانی دچار کمبود بود. دشمن، قوای خود را به تناسب نقاط استراتژیک، حیاتی و مهم دشت جفیر و خرّمشهر، متمرکز کرده و در تدبیر پدافندی خود بیش از همه ، به حفظ خرّمشهر و تأمین شرق بصره اهمیت داده بود. *سازمان رزم خودی نکته مهم در سازمان رزم نیروهای خودی ، همکاری نزدیک سپاه و ارتش در این عملیات بود که در طول دوران ...
هم پرستار، هم خیر، هم فعال محیط زیست
نیازمندانی که دنیا راه بینایی آن ها تار کرده است. او می گوید: اولین بار که به مدرسه بچه های نابینا رفتم، با دیدن این بچه ها دنیای دیگری رو به من باز شد و یک حال خاص به من دست داد. بچه هایی را دیدم که هیچ چیز نمی دیدند. آن قدر آنجا منتقلب شدم که گریه ام گرفت. سال 86 به عنوان میهمان به مدرسه بچه های نابینا رفته بودم، ولی بعد از آن دیگر صاحب خانه شدم. بچه هایی که وکیل و روان شناس می شوند ...
اسدالله یکتا از زندگی عاشقانه اش می گوید
فراموش کنند. آقای یکتا! نیم قرن است که در فیلم ها و سریال ها بازی می کنید. چه کسی شما را وارد سینما کرد؟ حدود 57 سال پیش یک آقایی من را در خیابان دید و گفت که برای تئاترمان یک بازیگر هم و قد و قواره تو می خواهیم. فکر نمی کردم مسیر زندگی ام از آن لحظه عوض شود. چیزی از بازیگری نمی دانستم، اما قبول کردم. بعد از مدتی خدا رحمتش کند ایرج صفدری، گریمور سینمای ایران، مرا دید و به صابر ...
زنجان شهر غواصان دریادلی که دریا ندارد
کی به او رضایت نامه دادم؟ آقای تقوی هنوز هم دست نوشته مرا به عنوان یادگاری نگه داشته است. وی اظهار می کند: 15 روز آموزشی را گذراندیم و سپس به پادگان امام حسن (ع) رفتیم. در نهایت به سمت جنوب رفتیم و در پادگان دزفول به فرماندهی شهید اکبر منصوری فعالیت های اصلی ما شروع شد. حاج میرزاعلی رستم خانی هم معاون او بود. در مرحله اول پیشروی، چند ساعتی را پیاده رفتیم. ما را با لنج به آن طرف کارون ...
نگاهی به زندگی نامه شهید نصرالله حصاری
همرزم شهید : با نصرالله هم سن و سال بودیم. 17 سال داشت که باهم به صورت نیمه وقت وارد سپاه شدیم. بیشتر اوقات باهم بودیم. جوان خوش سیمایی بود. آن هایی که به سپاه آمدند گلچین شده ها بودند. درس و مدرسه را رها کرده، وارد سپاه می شدند. غالبا شاگردان اول مدرسه بودند. بنا به احساس تکلیف و خدمت به انقلاب، شبانه روز در اختیار سپاه بودیم. شب ها در سطح شهر برای حفظ امنیت گشت می زدیم. ...
از دفاع مقدس تا خط مقدم مبارزه با کرونا؛ روایت جانبازی که با پول خانه خود کارگاه ماسک دوزی راه اندازی کرد
جانباز شیمیایی دوران دفاع مقدس در ادامه از نظرتان می گذرد: کارگاه دوخت ماسک شیراز دادالله جوکار شهید زنده هوانیروز اصالتم از مشهد است. اجداد ما ده ها سال پیش به شیراز آمدند و در روستای تربر جعفری ساکن شدند. آنجا با کشاورزی و کارگری امرارِ معاش می کردند. من از سال 1354 به شیراز آمدم. در مدرسه حکمت به صورت شبانه ادامه تحصیل دادم تا اینکه انقلاب پیروز شد. چیزی نگذشت که جنگ ...
دوباره بهشت
آن طور که خودش می گوید، افتخار خدمت در بخش های مختلف در حرم مطهر را داشته است. وقتی از او می خواهیم حالش را از حضور در حرم امام رضا (ع) بگوید، حرف هایش را این طور آغاز می کند: هر روز از خدمت در حرم مطهر خاطره و لذت معنوی است از حضور در محضر ارباب. او که این روز ها در بخش آموزش سازمان حرم مطهر به عنوان مدرس در حوزه خانواده حضور دارد، می گوید: بعد از ابتلای جامعه به ویروس کرونا، و تصمیم بر ...
شیار 143 یادآور خاطرات شهید یعقوبی/ شهادت دوباره
شهید است. او سال ها همدم و مونس رمضانعلی یعقوبی بوده و در تمام لحظات زندگی اش معجزاتی را که همسرش را نجات می داد به وضوح می دید. حرف های او مرا یاد فیلم شیار 143 انداخت. زمانی که مریلا زارعی همیشه و همه جا رادیو را همراه خودش می برد تا نام و نشانی از پسرش بشنود. وقتی خاطرات همسر شهید یعقوبی را شنیدم تمام آن لحظه های فیلم برایم تداعی می شد و به این فکر کردم که این واقعیتی است که ...
آتیش پاره منتشر شد
قدر بلند بود که کسی مرا نمی دید. عموی جعفر داد زد: خدا نگذرد از کسی که این نان را توی دامن من گذاشت. نفهمیدم چرا سر یک تکه نان دعوا می کنند. رقیه خانم، زن عموی جعفر، با گریه گفت: فهیمه شده یک تکه پوست و استخوان. از وقتی خبر زن گرفتن و بچه داشتن جفعر را شنیده، شب و روزش گریه شده است. مش طلعت گفت: شرمنده رویتان هستم... اما... بقیه حرف مش طلعت را نشنیدم چون از پشت سر کشیده شدم.. این کتاب با 190 صفحه و قیمت 24 هزار تومان منتشر شده است. منبع: منانشر ...
تنهایی یک مادر
خودش مخارج زندگی را چه کند؟ پسر هایی که هرگز یک لیوان آب هم به دست مادر نداده اند. حالش که بهتر می شود به سمت خانه اش می رود. همان طور که دور می شود من هم در افکارم غرق می شوم ما به کدام سمت می رویم و چه می کنیم مگر نمی دانیم عقوق والدین بعد از شرک به خدا در شمار بزرگ ترین گناهان است و واجب ترین واجب ها احسان به پدر و مادر! ...
جای خالی خلیل در فطر امسال/ خلیل آسا چگونه به خلیل عقاب دیرالزور بدل شد! + فیلم و عکس
سلیمانی در سوریه پیوست و شد مدافع حرم. پدر شهید در این باره می گوید: خلیل از همان نوجوانی علاقه وافری به رهبر معظم انقلاب اسلامی داشت و از ایشان به پدر نظام و آقا و امام یاد می کرد. خلیل بدون این که ما بخواهیم او را به راه خاصی در دوران جوانی و دانشگاه مجبور کنیم، خودش پاسداری از ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی ایران و دفاع از وطن را به عنوان شغل و مسیر زندگی آینده خودش انتخاب کرد. او عاشق ...
شهبازی در دانشگاه رژیم را به ستوه آورده بود/ اعتماد بروجردی به فرمانده 20 ساله
شهادت رسیدند. به هر حال ایشان فردی واقعا انقلابی و در همه صحنه های مبارزه بر علیه شاه در قبل از انقلاب در دانشگاه نقش برجسته ای داشت. ایشان مقلد امام خمینی (ره) بود و در تمام دوران مبارزه قبل از انقلاب براساس خط و مشی و راهنمایی های امام و اعلامیه هایی که ایشان می دادند مبارزه می کرد و تلاش داشتند. دفاع پرس: چه زمانی وارد سپاه شد؟ فرجیان زاده: بعد از پیروزی انقلاب ...
858/ شهید علی عباسی: راه شهدا و امام را ادامه دهید
دنیا به اینجا نیامده ام بلکه این محل امتحان و آزمایش است. من در این راه قدم نگذاشتم که دیگران مرا تحسین کنند بلکه تنها و تنها به خاطر خدا و فی سبیل الله در این راه قدم گذاشتم. وجود امام برای ما یک نعمت است که خداوند بر ما عطا کرده و اگر قدر این نعمت را بدانیم همیشه سرفراز و سربلند خواهیم بود. اگر زمانی به افتخار شهادت نایل شدم، بر پدرم این وصیت است که صبر اسلامی داشته باشد و ...
تذکر دلسوزانه امام خمینی (س) درباره بروز اختلافات
؛ برای اینکه حفظ جمهوری اسلامی یک فریضه است بر همه ما و ما چنانچه این فریضه را بدرستی بخواهیم انجام بدهیم، باید همه با هم همراه باشیم؛ یعنی، نه همین شما، نه همین سپاه و- عرض کنم- ارتش، نه همین قوای مسلحه ما، همه ایران، همه افراد ایران از روحانیون گرفته تا بازاریها تا مجلس تا همه جا، وقتی همه اینها با هم شدند یک قدرت، یک قوه هستند و این قوه می تواند در مقابل همه چیز ایستادگی کند. صحیفه امام خمینی (س) جلد 20 صفحه 78 و 79 حجم ویدیو: 7.61M | مدت زمان ویدیو: 00:03:10 دانلود ویدیو انتهای پیام ...
شوخی طبعی برای دیگران، سختگیری برای خود
ر گریه کرده بود، تا من را دید با آستین لباسش اشک هایش را پاک کرد. دیدم حال و حوصله شوخی ندارد، کمی با هم درد دل کردیم. رسول بدون مقدمه با نگرانی گفت: نمی دونم چرا کار ما درست نمیشه. همه رفقای ما یکی یکی رفتند و داره جنگ تموم میشه و ما هنوز زنده ایم. تورو خدا بیاییم یه کاری کنیم. یک عده هنوز تو گردان نیومده پرواز می کنند. دیدم حال خوبی دارد، او را به حال خودش گذاشتم و بدون خداحافظی ازش جدا شدم. رسول فیروزبخت در پاییز سال 66 با انفجار مین والمرا با شهید حاج قاسم اصغری پر کشید. ...
حرف های دلنشین و شنیدنی رزمنده اندیمشکی دفاع مقدس/ رزمندگان عاشقانه به ندای هل من ناصر ینصرنی رهبرشان ...
تکلیف کرده است، این در حالی است که قهرمان ذهنی افرادی همچون من بچه هایی بودند که با کمی اختلاف سن به جبهه رفته و مدت ها بعد خبر شهادت و اسارت آنها به گوش رسید که در نهایت با این الگو پذیری و اعتقاد راستین به امام(ره) به جبهه رفتیم. این رزمنده دفاع مقدس در شرح یکی از مهمترین عملیات هایی که در آن حضور داشته این چنین گفت: بنده در عملیات بیت المقدس در گردان عمار به عنوان جانشین گردان بودم و ...
نظر رهبر انقلاب درباره اختلاف با مراجع تقلید در موضوع رویت هلال ماه
...، در یک روز عقیده ی به عید پیدا کنند، این نشدنی است؛ یعنی طبق مبانی فقهی ما نشدنی است؛ همه ی فقها بر یک فتوا متفق بشوند؛ خوب، نمیشود. بالاخره یک فقیهی ممکن است پیدا بشود که نظرش چیز دیگری باشد؛ بنابراین اختلاف به وجود خواهد آمد. ما این اختلاف را خیلی بزرگ نکنیم؛ چه اهمیتی دارد؟ چه اشکالی دارد؟ یک نفری است، فتوائی دارد یا مقلدینی هم دارد، یا ندارد و طبق فتوای خودش عمل می کند. ...
فتح خرمشهر تحقق وعده خداوند بود
و مجاهدت رزمندگان اسلام در طول دفاع مقدس و همچنین عملیات الی بیت المقدس ارتش بعث عراق به هیچ یک از این اهداف دست پیدا نکرد. این مسئول تأکید کرد: در عملیات الی بیت المقدس دست قدرت خدا از آستین امت حزب الله و نیروهای مسلح بیرون آمد و به پیشانی متجاوز کوبیده شد. با فتح خرمشهر، امید ارتش بعث عراق به یأس مبدل شد و دشمن مجور به عقب نشینی تا مرزهای بین المللی شد. مدیرکل حفظ آثار و ن ...
امام خمینی (ره) بعد از فتح خرمشهر گفته بودند جنگ تعطیل؟ +عکس
به گزارش خبرآنلاین ، صفحه اینستاگرامی خط حزب الله منتسب به دفتر و حفظ نشر آثار امام خمینی (ره) به نقل از رهبر انقلاب نوشت: اگر در جنگ، فرد محکمی به استقامت امام نبود... خدا می داند که اگر در جنگ، فرد محکمی به استقامت امام نبود، حداقل یکی، دو استانِ این مملکت رفته بود. حالا بر می دارند می نویسند که امام بعد از فتح خرمشهر گفتند: جنگ، تعطیل! غلط های بی خودی، حرف های دروغ، تهمت های بی وجه! ما در آن جا، خودمان حاضر و ناظر بودیم. 2727 کد خبر 1391822 ...
شهید جواد الله کرم می گفت: مهم نیست چه مسئولیتی داریم و کجا هستیم، هرجا که هستیم باید درست انجام وظیفه ...
هم پیش آمده بود. آقا جواد میگفت سوریه محور مقاومت ماست. اگر از دست برود خطر بزرگی برای انقلاب اسلامی است. از طرف دیگر غرور و غیرتم اجازه نمی دهد که زنان و کودکان مسلمان در این کشور بی دفاع و بی سرپناه بمانند. نسبت به اوضاع واحوال همه نگران بودند و تمام تلاش شان بر این بود که تا جای ممکن از دور و بری ها کسی مشکلی نداشته باشد حتی نسبت به بنده و بچه ها دلسوز و مهربان بود. همیشه عادت داشت به ...
پیشنهاد رشوه به اسکورت پوتین در اصفهان + عکس
همیشه نبود. در مرز مأموریت بود. بعد از شهادتش دوستانش تعریف کردند وقتی مهدیه دنیا آمد کل پاسگاه را شیرینی داد و سجده ی شکر به جا آورده که خداوند دو تا میوه به من داده است. مهدیه از روز دنیا آمدن شد دختر بابا! هر مرتبه که از مأموریت می آمد دست خالی نمی آمد. یک بغل عروسک و لباس برایش می خرید. هرجایی می رفت مهدیه را هم همراه خودش می برد. مگر اینکه کار اداری داشت و بچه را نمی توانست با خودش ببرد. ...
نامه درد سرساز یک شهید
به همراه خانواده اش قبل از انقلاب به شهرستان بناب مهاجرت کردند و بعد از پیروزی انقلاب به سپاه بناب پیوست. هنگامی که در سال 1363 به مسئولیت سپاه بناب برگزیده شدم، محمد را در طول سال شاید دو بار بیش تر نمی دیدم چون همیشه در خدمت لشکر عاشورا و گردان خودش بود و به جد دائم الجهاد بود. هنوز هم که این رویدادهای منقوش در ذهن را به کلام، ادبیات و خاطره می سپارم تبسم دایمی محمد در جلو چشمانم احیا می شد ...
باکشتی گرفتن در مسابقات،ملی پوش بدون حرف وحدیث انتخاب می شود
بزرگسالان نبود. وی برگزاری چرخه انتخابی تیم ملی را خوب دانست و تاکید کرد: قطعاً این چرخه در کنار ایرادهایی که ممکن است در کار خودش را نشان بدهد، خوبی خودش را دارد؛ برای اینکه بچه ها بیشتر زحمت می کشند و دل شان خوش می شود که بدون حرف و حدیث ملی پوش می شوند. من هیچ مشکلی با انتخابی ندارم. امامی ادامه داد: شرایطم با انتخابی تیم ملی هیچ فرقی نکرده، شاید انگیزه ام بیشتر هم شده باشد ...
میرحسینِ رزمندگان
مسائلی را طرح کنم. ولی آقای رفیق دوست مصاحبه ای داشته و صحبت هایی کرده که من را مجبور کرده بیایم و حرف هایی بزنم. که البته از دید آقای موسوی تحریف بوده است. آقای موسوی می گوید که من به ناچار برای دفاع از رزمندگان سلحشور و مدیران برجسته ای که سهم عمده ی بار جنگ را بردوش داشتند، بنظرم آمد که مصاحبه کنم و برخی حقایق را بگویم. آقای رفیق دوست گفته بود که اگر سپاه و فرماندهان نظامی دولت را در دست داشتن ...
روایتی از بانویی که زخم جنگ را بر تن دارد اما هنوز مقاوم ایستاده است + تصاویر
وضوع را به من گفت خیلی ناراحت شدم اما نه از دست آن خانم بلکه به خاطر اینکه فکرمی کردم آیا واقعا من باید دوباره بچه دار شوم؟ تازه اگر هم دوباره مادر شوم توانایی بزرگ کردن بچه را با این وضعیت جسمانی دارم؟ پس تکلیف زندگی ما بدون بچه چه می شود؟ تکلیف جوانی علی چه می شود؟ و هنگامی که این افکار در سرم جولان داده می شد. تصمیم گرفتم با پزشک معالجم مشورت کنم وقتی ماجرا را برایش تعریف کردم او گفت: هر که چن ...
روایتی شنیدنی از آزاده ای که قبل فتح خرمشهر اسیر شد
گرفته و بوسیدیم. علی گفت: نمی توانم نفس بکشم مرا برگردان. من هم با یک دستم تمام بدن او را تکانی دادم و برگرداندم و گفتم: علی جان زیاد حرف نزن خونریزیت بیشتر می شه. انشاءالله با هم برمی گردیم عقب. لحظاتی بعد مجددا با درد و ناله خبرم کرد که نمی توانم نفس بکشم مرا برگردان. یکی دو بار به سختی او را روی پشت و یا پهلو خواباندم. علی که دیگر صدایش را به راحتی نمی شنیدم و سخت نفس می کشید گفت ...
حماسه ماندگار رزمندگان رفسنجانی در آزاد سازی خرمشهر؛ دردل های ناگفته یک رزمنده دوران دفاع مقدس
به گزارش خانه خشتی؛ زندگی را دوست داشتند، اما می خواستند حرف امام(ره) زمین نماند، آری بچه های رفسنجان را می گویم؛ بچه های با اخلاص و با صفایی که مردانه جنگیدند و مظلومانه جان دادند. خرمشهر باید آزاد می شد و بهای این آزادی، رهایی از قفس تن بود. یکدل و یکرنگ با همه تفاوت ها و اختلاف ها یکصدا شدند تا سایه شوم جنگ را از سرمان بردارند. حالا 38 سال از آن زمان گذشته است؛38 سال است که خرمشهر ...