شهید چمران چگونه موتورسواران تپه های گیشا را به میدان جنگ برد
سایر خبرها
آن سوی تنهایی منتشر می شود
در مورد شهید ایرج رستمی گفت: خدا رستمی را دوست داشت و برد اگر ما را هم دوست داشته باشد می برد. البته این دوری زیاد طول نکشید و شهید چمران نیز در همان منطقه با اصابت گلوله خمپاره 60 به شدت مجروح شد که در حین انتقال به بیمارستان به شهادت رسید. رهبر معظم انقلاب در سفر سال 91 خود به استان خراسان شمالی در جمع بسیجیان با ذکر خاطره ای پیرامون مراتب مجاهدت، ایثار و شجاعت شهید رستمی فرمودند ...
از "شب های فوتبالی" شبکه ورزش تا "دوربین زنده" شبکه شما
امیرحسین نوروزی امروز یکشنبه 1 تیر ساعت 11 از شبکه پنج سیما پخش می شود. مستند خاطرات موتورسیکلت داستان موتورسواران جوانی را روایت می کند که زندگی متمولانه ای داشتند و به تفریح مشغول بودند. یکی از تفریحات اصلی آنان این بود که در تپه های ساکت و خلوت اطراف شهر موتورسواری می کردند اما با شروع جنگ، بزرگمردی به نام مصطفی چمران دل آنها را برد و این گروه همراه شهید چمران به جبهه رفتند. در ...
چمران در جبهه فرمانده ستاد جنگ های نامنظم بود و در خانه کمک کار بانویش
مراسم گرامیداشت اربعین شهدای کنارک
به گزارش خبرگزاری بسیج، ظفری از فرهنگیان و راویان جبهه های مقاومت از در این نشست با گرامی داشت یاد و خاطره سردار چمران گفت: شهید استاد مصطفی چمران از مردان بزرگ و شجاع بود که با تکلیف مداری واقدامات به موقع در جنگ های نامنظم ،دشمن را پاوه ، سوسنگرد و ..سرکوب کرد وی دارای روحیه لطیف و هنری داشت. ظفری در ادامه به اخلاص در نماز شهید کاظمی اشاره و افزود: شهید محمد ابراهیم کاظمی از شاگردان ما بودند که همیشه در نماز اول وقت حضور فعال داشتند و به ان اهمیت میدادند. ...
شباهت های شهید چمران و حاج قاسم سلیمانی
روحانیت را از مردم جدا کنیم. آن ها در تمام مراحل و مقاطع جنگ همراه هستند و حضور دارند مثلاً در سطح فرماندهی مثل حضرت آقا و در سطح سربازان طلبه ها حضور داشتند. *** چمران متعلق به خداست *** درباره این ادعا که سرا ن نهضت آزادی می گویند دکتر چمران متعلق به ماست چه نظری دارید؟ فاطمه نواب صفوی: دکتر چمران متعلق به خداست. اگر انسان اخلاص داشته باشد خدا او را هدایت می کند. وقتی ...
چمران و بازرگان از نمره 22 تا بوسه بر پیکر شهید (+ عکس)
عصر ایران ؛ سروش بامداد - امروز سی و نهمین سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران وزیر دفاع دولت موقت و فرمانده ستاد جنگ های نامنظم در آغاز جنگ عراق علیه ایران است. چهره ای که با گروه های مختلف سیاسی ارتباط داشت و با آغاز جنگ، همه را فروگذاشت و به جبهه ها شتافت. از نکات قابل توجه رابطه او با مهندس بازرگان است و عمق وجه عاطفی را در این تصویر می توانید ببینید که نخست وزیر دولت موقت بر پیکر او د ...
خاطرات موتور سیکلت از شبکه پنج سیما پخش می شود
با شروع جنگ، بزرگمردی به نام مصطفی چمران دل آن ها را برد و این گروه همراه شهید چمران به جبهه رفتند. در خلاصه فیلم خاطرات موتورسیکلت آمده است: روزی روزگاری، جوان های تهران در تپه ها و خیابان ها مشغول موتور سواریشان بودند که جنگ شد. یک آدم دلربا آمد دلشان را برد، خودشان را هم برد به جبهه، اسمش چمران بود شهید مصطفی چمران ... خاطرات موتور سیکلت به تهیه کنندگی و کارگردانی امیرحسین نوروزی و ...
مستند خاطرات موتور سیکلت از شبکه پنج
...، جوان های تهران در تپه ها و خیابان ها مشغول موتور سواریشان بودند که جنگ شد. یک آدم دلربا آمد دلشان را برد، خودشان را هم برد به جبهه، اسمش چمران بود شهید مصطفی چمران ... . خاطرات موتور سیکلت به تهیه کنندگی و کارگردانی امیرحسین نوروزی و نویسندگی سامان مختاری، تهیه شده در خانه مستند انقلاب اسلامی و محصول سازمان هنری رسانه ای اوج است. مستند خاطرات موتور سیکلت به همت گروه خانواده و کودک امروز به مدت 63 دقیقه از شبکه پنج سیما پخش می شود. انتهای پیام/ ...
شهید چمران تنها عضو دولت موقت بود که امام خمینی (ره) را تنها نگذاشت
حیاتی بود. اخیرا فیلم مستندی از شهید چمران منتشر شده است که شما هم در آن صحبت می کنید. آن مستند درباره گروهی از موتورسواران است که به دعوت شهید چمران به وی می پیوندند و نقش بسیار مهمی در ستاد جنگ های نامنظم دارند. این بچه ها اذعان می کنند که شهید چمران دل آنان را برد که حاضر شدند همراه وی به جبهه بروند به نظر می رسد که شهید چمران در کنار اینکه یک فرمانده نظامی است، یک دوست واقعی برای ...
معلم شهیدی که به دستور چمران یکی از فرماندهان ستاد جنگ های نامنظم شد
چند ماه بعد از شهادت دکتر چمران که ستاد جنگ های نامنظم در سپاه ادغام شد در 23 دی سال 1360 در عملیات جنگ های نامنظم در خط مقدم تنگه چذابه بر اثر اصابت تیر به قلب شهد شیرین شهادت را نوشید و به لقاء الله پیوست. انتهای پیام/
چهره ات پاک وبا صفا چمران / ذکرجانت فقط خدا چمران
که با شروع جنگ تحمیلی به اهواز رفت و ستاد جنگ های نامنظم را بنیان گذاری کرد. از دیگر کارهای مهم این شهید والامقام ایجاد هماهنگی بین نیروهای ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. شهید مصطفی چمران در 31 خرداد ماه 1360 در مسیر دهلاویه-سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پشت سرش در 49 سالگی به درجه رفیع شهادت نایل آمد. احمد رفیعی وردنجانی شاعر آیینی ،بسیجی ،جوان و ...
همرزمی که قلب شهید چمران را فتح کرد
وزارت دفاع مامور به همکاری با دکتر چمران شد و به همراه چمران ستاد جنگ های نامنظم را در جبهه های جنوب تشکیل داد که مسئولیت آن توسط دکتر چمران بر عهده شهید ایرج رستمی گذاشته شد. به دستور شهید چمران، مرکز آموزش نیرو های ستاد هماهنگی جنگ های نامنظم را تأسیس کرد و مسئولیت آن مرکز (در خزینه) و همچنین عملیات ستاد جنگ های نامنظم به شهید رستمی محول شد. شهید چمران و رستمی با شکل دهی ستاد هماهنگی جنگ ...
خاطرات رزمندگان جنگ های نامنظم استان بوشهر(3)
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از بوشهر، یوسف بختیاری از آزدگان هشت سال دفاع مقدس در 23 مهر سال 1342 در بوشهر به دنیا آمد و از رزمندگانی است که در دی سال 1359 در قالب ستاد جنگ های نامنظم در کنار شهید مصطفی چمران در منطقه دشت آزادگان به نبرد با دشمن متجاوز پرداخت. در ادامه به بیان خاطراتی از حضور وی در جبهه جنگ های نامنظم در کنار شهید چمران می پردازیم. روزی شهید چمران در روستای سبحانیه به ...
رشادت های شهید رستمی از دید تیزبین شهید چمران مخفی نماند
همراه شهید دکتر چمران در همان کردستان مجروح و برای مداوا به تهران منتقل می شوند که این مجروحیت 9 ماه به طول می انجامد. رستمی پس از بهبودی به یگان خدمتی خود باز می گردد و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه های حق علیه باطل می شود. پس از چندی از سوی وزارت دفاع مامور به همکاری با دکتر چمران می شود که شهید رستمی به همراه دکتر چمران ستاد جنگ های نامنظم را در جبهه های جنوب تشکیل می دهند که مسئولیت آن ...
خاطرات رزمندگان جنگ های نامنظم استان بوشهر (2)
یوسف بختیاری از رزمندگانی است که در دی سال 1359 در قالب ستاد جنگ های نامنظم در کنار شهید دکتر مصطفی چمران در منطقه دشت آزادگان به نبرد با دشمن متجاوز پرداخت. به گزارش خبرنگار دفاع پرس از بوشهر، یوسف بختیاری از آزدگان هشت سال دفاع مقدس در 23 مهر سال 1342 در بوشهر به دنیا آمد و از رزمندگانی است که در دی سال 1359 در قالب ستاد جنگ های نامنظم در کنار شهید مصطفی چمران در منطقه دشت آزادگان به نبرد با دشمن متجاوز پرداخت. در ادامه به بیان قسمت دوم خاطراتی از حضور وی در جبهه جنگ های نامنظم در کنار شهید چمران می پردازیم. بین ما و عراقی ها 30-40 متر بیشتر فاصله نبود سرانجام درگیری شروع شد، تعدادی از ما، از رو به رو به عراقی ها حمله کردیم و تعدادی از بچه ها نیز همراه با شهید علیرضا، از سمت راست به آن ها حمله کردند، چیزی از حمله ما نگذشته بود که عراقی ها پا به فرار گذاشتند، عده ای از آن ها را اسیر کردیم. ظاهراً در همان موقع که نیرو های اسلام روی تپه های الله اکبر با عراقی ها درگیر بودند، برخی از آن ها به تصور اینکه ما هم عراقی هستیم می آمدند، وقتی با آن ها درگیر شدیم، تعدادی از آن ها که با ما فاصله داشتند، فرار کردند و تعدادی از آن ها را نیزتوانستیم اسیر کنیم در مجموع حدوداً 56 نفر از عراقی ها را اسیر کردیم و دو نفر از بچه ها را بالای سر آن ها گذاشتیم. شهید علیرضا، با شهید چمران تماس گرفت و اطلاع داد: ما این منطقه را تسخیر کرده ایم از او خواست برای ما کمک بفرستد و نیرو هایی که به فرماندهی راشد بودند روی مین رفته بودند و حدوداً 25 نفر از آن ها شهید و بقیه مجبور به عقب نشینی شده بودند. ساعت 12 ظهر بود که پاتک بعثی ها، شروع شد، تعداد 30 دستگاه تانک عراقی در حال آمدن به طرف ما بودند. شهید چمران آن موقع دستور عقب نشینی داده بود و گفته بود: هیچ کس به کمک شما نمی آید و همه می گویند شما عراقی هستید شهید علیرضا به سمت ما آمد و گفت: باید شهدا را بیرون بیاوریم دو نفر از رزمندگان، به نام های شهید محمد حسن جمهوری و سید احمد غفوری شهید شده بودند، با چند نفر از بچه ها برانکارد را برداشتیم و زیر آتش دشمن رفتیم و شهدا را روی نفربر عراقی که به غنیمت گرفته بودیم گذاشتیم. قرار شد که آن نفربر توسط یکی از بچه های سپاه که می توانست با آن کار کند، حرکت داده شود؛ اما او وقتی وارد نفربر شد، نتوانست آن را روشن کند. در همین حین متوجه چهار عراقی دیگر شدیم که زیر بوته ها پنهان شده بودند. آن ها را از زیر بوته ها بیرون آوردیم و تعداد اسرا به 60 نفر رسیده بود. همه اسرا را همراه با دو نفر از بچه ها به عقب برگرداندیم، پس از آن، بعد بیسیم زدیم و گفتیم: این ها عراقی هستند نه نیرو های خودی . ساعت یک بعد از ظهر بود، نه آب داشتیم، نه مهمات 30 دستگاه تانک به ما حمله کردند. هر لحظه امکان محاصره ما بود دستور عقب نشینی از شهید چمران صادر شد، ناچار عقب نشینی کردیم و نتوانستیم شهدای خود را به عقب منتقل کنیم یکی از نیرو های کهن سال نیز مجروح شده بود که با یک اسیر عراقی به عقب فرستاده شد. تعدادمان 28 نفر شده بود حوالی ساعت 5 -4 بعد از ظهر بود که به نیرو های ارتش رسیدیم، دیگر رمق راه رفتن نداشتیم، آن ها از ما پذیرایی کردند و بعد از استراحت کوتاهی به سبحانیه بازگشتیم. تقریباً 12 ساعتی استراحت کرده بودیم که مجدداً شهید چمران آمد و گفت: یک بار دیگر باید روی تپه های شحیطیه حمله کنیم نیرو ها با اینکه در عقب نشینی اکثراً پاهایشان تاول زده بود و خیلی هم خسته بودند، با عشق آماده شدند. شهید علیرضا ماهینی اعلام کرد: باید فردا عصر عملیات دیگری روی همان تپه های شحیطیه انجام دهیم؛ ولی این بار از طرف شرق حمله خواهیم کرد هم تپه ها را تثبیت می کنیم و هم شهدا را به عقب برمی گردانیم علیرضا در ادامه گفت: اگر کسی خسته است می تواند در عملیات شرکت نکند همه بچه ها باتفاق اعلام آمادگی کردند و زود تجهیزات را آماده کردیم این بار شهید چمران هم همراه ما آمد و سوار ماشین شدیم و به سوی تپه ها حرکت کردیم. فاصله ما تا آنجا حدوداً 10 کیلومتر بود ساعت تقریباً 5 بعدازظهر بود که از ماشین پیاده شدیم شهید چمران گفت: گزارش رسیده که عراقی ها در حال عقب نشینی از تپه های شحیطیه هستند، ولی باید آمادگی خود را حفظ کنید . قرار بود بعد از این که تپه ها را گرفتیم آنجا را تحویل ارتش بدهیم، زمانی که به سمت تپه ها می رفتیم شهید چمران در جلو حرکت می کرد و شهید علیرضا پشت سر او بود. شهید چمران تأکید داشت که هر جا که او پا می گذارد، ما نیز دقیقا همان جا پا بگذاریم؛ زیرا آنجا رامین گذاری کرده بودند. همین که به تپه ها رسیدیم، عراقی ها را دیدیم که در حال عقب نشینی به طرف بستان بودند ما نیز آن جا را تصرف کردیم. بعد از عملیات بچه های هوا نیروز به کمک ما آمدند و شب را آن جا ماندیم و فردا بعداز ظهر با شهدای خود به عقب بازگشتیم و پس از آن برای مرخصی به بوشهر رفتیم. در آن زمان که بنی صدر رئیس جمهور و فرمانده کل قوا بود در عملیات تپه های الله اکبر به بچه های جنگ های نا منظم، خیانت کرد؛ زیرا قرار بود که ارتش ما را پشتیبانی کند، ولی هرچه ما توسط بی سیم می گفتیم که ما منطقه را گرفته ایم باورشان نمی شد و به همین بهانه ما را پشتیبانی نکردند و ما مجبور شدیم که به عقب برگردیم. بعد از مرخصی اول که به جبهه برگشتم، خیلی احساس دلتنگی می کردم یکی از دوستانم به نام شهید سید احمد غفوری بود او از من بزرگتر بود و خیلی او را دوست داشتم، با این که خانواده اش وضع مالی خوبی داشتند، خودش خیلی خاکی و با مرام بود. سیداحمد غمخوار من بود با هم درد دل می کردیم، روزی به من گفت: می دانی من چه طوری به جبهه می آیم ؟ گفتم: نه ، گفت: من وقتی از خانه بیرون می آمدم، به خانواده می گفتم که به جهاد سازندگی می روم و در نامه هایی که می نویسم، نیز می گویم؛ که در آنجا هستم. چون اگر بدانند، اجازه نمی دهند وقتی که به مرخصی می روم، خانواده ام خیلی گرم با من برخورد می کنند و خیلی به من محبت می کنند. این چند روزی که به مرخصی می رفتیم با بچه های دیگر به خانه شهید علیرضا ماهینی یا اسماعیل ماهینی، حاج رضا محمدی یا علی بختیاری می رفتیم و به بچه های مسجد قرآن و توحید سر می زدیم. من خودم مسئول پایگاه مقاومت امام حسین (ع) بودم آن جا را از جعفر پورکبگانی تحویل گرفته بودم مدتی نیز مسئول گروه مقاومت (امام محمد تقی (ع) بودم. چند روز مرخصی را به همین صورت می گذراندیم و دوباره با مینی بوس به جبهه برمی گشتیم که ستاد جنگ های نامنظم قبل از برگشت ما محور بعدی را برای ما مشخص کرده بودند. وقتی از جبهه به مرخصی می آمدیم در همان روز های اول، برای رفتن به جبهه دلمان بی قراری می کرد با توجه به اینکه همه بچه ها باهم به مرخصی می آمدیم در آن زمان به این حالمان اصلاً فکر نکرده بودم، خداوند جذبه ای در خط مقدم ایجاد کرده بود که هرکه به جهاد می آمد اکثرا به این حالت مبتلا می شدند. ما با دو شهید به شهر می آمدیم، ولی با تعداد بیشتری به جبهه بر می گشتیم این هم خودش معجزه ای بود که کسی از شهید شدن نمی ترسید و تازه خون شهید به جامعه نشاط و نترسی تزریق می کرد. اوایل تیرماه سال 1360 بعد از چند روز مرخصی به جبهه برگشتیم، این بار ستاد جنگ های نامنظم برای بچه های گروه بوشهر شهید علیرضا خط منطقه پایین تپه های شحیطیه در نظرگرفته بودند. چند روزی در آنجا مستقر شده بودیم یک تراکتور کوچکی در خط مقدم بود به من تحویل دادند من هم با آن وسایل تدارکاتی برای بچه ها از بنه تدارکاتی تحویل می گرفتم و به خط می رساندم. قرار شد عملیاتی روی هلاویه انجام گیرد. علی رضا تعداد 18 نفر را برای عملیات از ما جدا کرد. از جمله شهید کمان، شهید میر سنجری، شهید احمد جلالی، حاج نجف شاکردرگاه، حاج فرامرزحیدری و رحیم ماهینی بودند. در تاریخ 1360/3/31 بود که خبر شهادت دکتر چمران به ما رسید و ما از این بابت خیلی ناراحت شدیم. در همین حین نیز خبر زخمی شدن علیرضا به ما رسید، مدتی در آنجا بودیم که به علت شهادت مقدم ، مسئول خط طراح کرخه نور، ما را به آن منطقه بردند. این منطقه حدوداً سمت راست سوسنگرد قرار داشت. وقتی به آنجا رسیدیم بچه هاپی ارتش در حال پدافند از آنجا بودند زمین آن منطقه کفی و صاف بود بچه های جهاد سازندگی در حال احداث خاکریز بودند. ما هم شروع به ایجاد سنگر کردیم چند روزی به ماه مبارک رمضان بیشتر باقی نمانده بود، شب تا به صبح نگهبانی می دادیم و روز ها استراحت می کردیم، بچه های اطلاعات نیزروی خاکریز با دوربین منطقه را زیر نظر داشتند. صبح که می شد، چون عراقی ها دید داشتند، آتش توپخانه و خمپاره را به طرف ما مرتب شلیک می کردند به همین دلیل سعی می کردیم از خاکریز ها بالا نرویم؛ زیرا فاصله ما با آن ها کمتر از یک کیلومتر بود. ماه رمضان فرا رسید شهید حسین مقاتلی، سید محمد جعفری و من و دو نفر دیگر که در یک سنگر بودیم، تصمیم گرفتیم که قصد 10 روز کرده و روزه بگیریم به ما می گفتند: نباید روزه بگیرید، چون هر لحظه امکان دارد به شناسایی بروید و روزه شما باطل می شود ؛ ولی ما توکل به خدا کردیم تصمیم گرفتیم که روزه بگیریم وقتی به ما ناهار می دادند آن را برای افطار و شام خود را برای سحر می گذاشتیم. شهید غلامحسین موجی که خیلی شوخ طبع بود سنگر اجتماعی ما با آن ها و شهید علیرضا و اسماعیل ماهینی نزدیک هم بود. غلامحسین هر موقع نگهبان می شد و خمپاره ای نزدیکی های سنگر آن ها به زمین می خورد شروع می کرد به فریاد زدن که سرم ترکش خورد و به پایین می آمد و، چون شب بود و کسی او را به خوبی نمی دید همه با ناراحتی دور او جمع می شدند، ولی او بعد از چند دقیقه بلند می شد و می گفت: شوخی کردم تا این که شب ششم یا هفتم ماه مبارک رمضان بود که صدای فریاد غلام حسین بلند شد که می گفت: مجروح شده ام گفتیم: او شوخی می کند و این چندمین باری است که چنین چیز می گوید ؛ ولی بعد از نیم ساعت دیدیم که آمبولانس آمد و او را به بهداری برد. شهید علیرضا و اسماعیل ماهینی و من و اسماعیل کمان و سید محمد جعفری و محمود باشی و علی بختیاری آنجا بودیم که او را به بیمارستان منتقل کردند. عصر روز دهم ماه رمضان بود شهید علیرضا گفت: من می خواهم به اهواز بروم شما نمی آیید ، چون 10 روز، روزه ی ما تمام شده بود به همراه او رفتیم و گفتیم: سری هم به غلام حسین بزنیم به بیمارستان هتل نادری رسیدیم، ما رو به روی درب بیمارستان ایستادیم و شهید علی رضا به همراه اسماعیل ماهینی به داخل رفتند، وقتی که برگشتند، خیلی ناراحت بودند گفتند: غلامحسین خیلی حالش بد است و نمی گذارند کسی به ملاقاتش برود به مدرسه شهید جلالی رفتیم و شب را همان جا ماندیم. روز بعد نزدیکی های غروب بود که زنگ زدند و گفتند: غلامحسین شهید شده است ، شهید علیرضا از من پرسید: آیا می توانی رانندگی کنی ؟ من با این که گواهینامه نداشتم؛ ولی می توانستم رانندگی کنم گفتم: بله می توانم کمک راننده باشم . به بیمارستان رفتیم و یک وانت بار به ما دادند و گفتند: شهید غلامحسین را پشت آن بگذارند و یخ و پتو دورش بپیچید و تا صبح او را به بوشهر برسانید ، ساعت 9 شب بود که حرکت کردیم نزدیکی های دیلم که رسیدیم راننده خیلی خسته شده بود من به او پیشنهاد کردم تا کمکش کنم تا ساعت 8 صبح رانندگی کردم، شهید را به بیمارستان فاطمه زهرا (س) بوشهر تحویل دادیم و خانواده اش نیز به بیمارستان آمده بودند، غلامحسین را تشییع کردند من و راننده به خانه خودمان رفتیم و 2-3 ساعتی استراحت کردیم و دوباره به اهواز برگشتیم. یک روز با شهید اسماعیل کمان و شهید ناصرمیرسنجری و یکی دو تا از بچه ها در حال درست کردن سرویس بهداشتی بودیم در همین حال شهید چمران آمد و در نزدیکی ما ایستاد و پرسید چه کار می کنید ؟ به او گفتیم: در حال سنگر ساختن هستیم لبخندی زد و رفت. ادامه دارد... انتهای پیام / ...
شهید چمران الگو و نماد لبنان است/ محبت میان مردم لبنان و شهید چمران در هیچ جای دنیا نمونه ندارد
مناطق بحران زده پرداخت. همچنین پس از آن عهده دار وزارت دفاع جمهوری اسلامی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی و نماینده امام خمینی(ره) در شوالی عالی دفاع ملی شد. پس از وقوع آشوب و درگیری مسلحانه در کردستان مسئول حل بحران شد و در زمان جنگ تحمیلی با حضور در جبهه ها کمیته جنگ های نامنظم را ایجاد کرد. اما این فرمانده شجاع و نخبه نهایتا در حالی که عملیات آزادسازی دهلاویه را با موفقیت به پایان ...
ماجرای چمران و موتورسوارانش
ستاد جنگ های نامنظم رزمنده و موتور سوار بوده دیگر عزیزان ستاد جنگ های نامنظم و موتورسواران هم پیدا شدند و در ادامه از طرف خانه مستند دعوت شدم تا ساخت فیلم را برعهده بگیرم. مستند خاطرات موتورسیکلت بیشتر درباره چمران است یا گروه موتورسواران. چون به نظرم نوع روایت به شکلی تنظیم شده که مخاطب با نگاه موتورسواران به چمران برسد؟ صورت روایت و قصه بیشتر درباره جوانان موتورسوار و چگونگی ...
ناگفته هایی از گروه موتورسواران چمران /این دلدادگی حیرت انگیز است
جلیل نقاد بود و چون نمی توانست صحبت کند تصمیم گرفتیم برای اینکه ادای دینی به این جانباز دفاع مقدس داشته باشیم روایت او را از زبان دیگران بشنویم، بخصوص اینکه جلیل از بی توجهی در این سال ها هم به نوعی سرخورده بود، بحث دوم خود نحوه تشکیل دسته موتورسواران در ستاد جنگ های نامنظم بود و در نهایت موضوع سوم خود شهید چمران بود که باعث و بانی شکل گیری این افراد و جمع کردن آن ها از پیست های موتورسواری بود. اما ...
تحریف خاطرات موتورسواران چمران در ماه عسل / جلیل پاکوتاه چگونه جانباز شد+فیلم
کردند. بعضی ها به 48 ساعت نکشید برگشتند، اما اکثراً ماندند، حتی سرهایشان را با تیغ تراشیدند و غسل شهادت کردند. عد ه ای مانند جلیل نقاد جانباز شدند و عد ه ای هم به شهادت رسیدند. ما مانده ایم و خاطرات جبهه و عشق موتور، اما دیگر پا توی سن گذاشته ایم. مستند خاطرات موتورسیکلت این ماجراها را نقل می کند. به مناسبت 31 خردادماه سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران ، با حضور اسماعیل شاه حسینی (موتورسوا ...
زندگی شهید چمران در برخورد با مردم بر مدار محبت می چرخید/ ویژگی خاطرات موتورسیکلت روایتی متفاوت از ...
های نامنظم هم حضور داشتند. وی در ادامه افزود: به دلیل این که تکلم ایشان در دوران جنگ دچار مشکل شده بود، مجبور شدیم برای باز کردن پژوهش و سوژه سراغ هم دوره های ایشان برویم. زمانی که سراغ دیگر موتورسواران رفتیم متوجه شدیم آنها هم در آن دوران حضور داشتند. در نتیجه قصه قدری گسترده تر شد و به یک جمعی از جوانان رسیدیم که اوایل جنگ توسط دکتر چمران و برخی از همراهان این شهید جذب ستاد جنگ های ...
رونمایی از موتورسواران شهید چمران در تلویزیون
شبکه مستند، جمعه 30 خرداد ساعت 22:30 شبکه افق، شنبه 31 خرداد ساعت 15:30 شبکه افق، شنبه 31 خرداد ساعت 19 شبکه مستند و یکشنبه اول تیرماه ساعت 11 از شبکه پنج سیما روی آنتن خواهد رفت. در خلاصه فیلم خاطرات موتور سیکلت آمده است : روزی روزگاری، جوان های تهران در تپه ها و خیابان ها مشغول موتور سواریشان بودند که جنگ شد. یک آدم دلربا آمد دلشان را برد، خودشان را هم برد به جبهه ... . ...
جدول پخش شبکه های سیما تابستانی شد
مختلف رسانه ملی به نمایش در می آید. آقای امیر حسین نوروزی در مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری صدا و سیما درباره ایده اولیه ساخت این مستند افزود: سامان مختاری یکی از دوستانم در خانه مستند برای اولین بار طرح این مستند را داد. او درباره بعضی از موتورسواران ستاد جنگ های نامنظم که الان در گوشه و کنار تهران خیلی گمنام در حال زندگی عادی هستند تحقیقاتی داشت. بعضی از آن ها با نشان جانبازی که از آن دوران به ...
روایت زندگی مبارزاتی شهید چمران در مستند "سراج"
. بخش پایانی این مستند هم حضور شهید چمران بعنوان یکی از فرماندهان در جنگ عراق علیه ایران، تشکیل ستاد جنگ های نامنظم، ایجاد هماهنگی بین نیروهای ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی و شهادت او در دهلاویه در 31 خرداد 1360 به تصویر کشیده شده است. مستند "سراج" به تهیه کنندگی حسین سبطی 30 دقیقه بامداد اول تیر از شبکه یک سیما روی آنتن می رود. ...
روایت زندگی شهید چمران با صدای بهروز رضوی
1349 به دعوت امام موسی صدر و مبارزه با صهیونیسم به لبنان هجرت کرد و گروه امل را تأسیس کرد. چمران بعد از انقلاب از سوی امام خمینی(ره) به وزارت دفاع منصوب شد و در دوره اول مجلس شورای اسلامی از سوی مردم تهران به مجلس راه یافت. با شروع جنگ به جبهه عزیمت کرد و با همکاری مقام معظم رهبری ستاد جنگهای نامنظم را تشکیل داد. سرانجام در 31 خرداد 1360 در مسیر دهلاویه_سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. برنامه از برکلی تا دهلاویه ساعت18:30 به تهیه کنندگی سید محمد حسینی باغسنگانی و اجرای بهروز رضوی از رادیو فرهنگ شنیده می شود. هنرصدا/ حامد بهجتی ...
سردار مقاومت و اسطوره جنگها ی نامنظم
ریزی نماید. سردار جبهه مقاومت... سردار جبهه مقاومت... سردار جبهه مقاومت... وی ادامه داد: شهید دکتر مصطفی چمران پس از سروسامان دادن به اوضاع جنوب لبنان با حضور در ایران از سوی امام راحل به عنوان نماینده ایشان در شورای عالی دفاع منصوب شد، و نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی و سپس به عنوان وزیر دفاع خدمات شایانی به انقلاب کرد. این شهید والامقام پس از سالها مجاهدت در راه اسلام در 31 خردادماه سال1360 در منطقه دهلاویه ی خوزستان آسمانی شد. زادگاه پدری شهید چمران، روستای چمران از توابع شهرستان ساوه است. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی ...
مستند "از نیوجرسی تا دهلاویه" امروز در شبکه یک
به گزارش روابط عمومی شبکه یک، در این مستند 30 دقیقه ای سعی شده ابعاد شخصیتی مصطفی چمران از زمان شروع تحصیلات دانشگاهی در نیوجرسی آمریکا، ایدئولوژی او در این کشور و حضور در تظاهرات ضد امپریالیستی، مبارزات چریکی در لبنان و بازگشت به ایران و حضور در جبهه های جنگ و شهادت در دهلاویه، نمایش داده شود. شهید مصطفی چمران در31 خرداد1360 در مسیر دهلاویه - سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مستند از "نیوجرسی تا دهلاویه" به تهیه کنندگی سهراب فاضلیان، کاری از گروه سیاسی شبکه یک سیما است که امروز حوالی ساعت 17:20 پخش خواهد شد. ...
شهید چمران با تمام وجود سرباز امام خمینی(ره) بود
چمران اصلاً ربطی به ماجرای تل زعتر نداشت. اینکه چرا او را به این موضوع ربط می دادند همان سمپاشی هایی بود که در داخل و خارج ایران علیه چمران انجام می گرفت. این موضوع دیگر فراتر از انتصاب چمران به دولت موقت و این چیز ها بود. یک اتهام واهی بود که می خواست از اساس وجهه چمران را بین انقلابی ها خراب کند ولی بزرگی و اخلاص دکتر چیزی نبود که با این چیز ها گم شود ...
شهید چمران؛ شاگرد واقعی مکتب عرفانی امام علی(ع) / اگر مصطفی امروز بود...
ونه اش را کم می بینیم. وی در عین اینکه یک دانشمند بزرگ فیزیک پلاسما یا فیزیک هسته ای بود، اما در عین حال یک رزمنده توانمند و یک فرمانده شجاع دلیر به معنای واقعی کلمه بود که شاید نظیرش را کمتر داشته یا نداشته باشیم. وی در عین حال، یک عارف، زاهد و مخلِصِ مخلَص بود و به سلوک واقعی دست یازیده بود. شهید چمران در عین حال یک مدیر بود و به هر جا که رفت، سازمان و تشکیلات بسیار قوی تشکیل داد ...