قتل بی رحمانه دختر بیچاره به دست نامادری عصبی
سایر منابع:
سایر خبرها
"بی پناه" شدن بی پناهان!
همراه خواهر و مادرم در یکی از روستاهای نزدیک شهر زندگی می کنم. وقتی که بنیان خانواده ام خراب شد بسیار افسرده شدم. هیچ چیز و هیچکس مرا خوشحال نمی کرد. حتی خبر دوستانم را نداشتم و تنها امیدم برگشت پدرم بود تا اینکه مادرم تصمیم گرفت ازدواج کند به قول خودش سایه یک مرد بالاسرمان باشد. من و خواهرم خیلی مخالفت کردیم اما بی تاثیر بود و مادرم به حرف های ما توجه ای نمی کرد. آن مرد را یکی از ...
پسری که عشقش را معتاد کرد
از کودکی ام چیزی به خاطر نمی آورم جز کتک کاری های پدرم. او به موادمخدر صنعتی اعتیاد داشت و به بهانه های واهی من، مادر و خواهرم را مورد ضرب و جرح قرار می داد و... دختر جوان با بیان این مطلب به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 7 ساله بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و مسئولیت نگهداری از من و خواهر کوچک ترم به مادرم سپرده شد. ما ناچار به منزل مادربزرگم کوچ کردیم و در طبقه ...
این دختران را "داداش ابراهیم" چادری کرد
نهایت در 22 سالگی با مخالفت های شدید خانواده ام، محجبه شدم. من در این چهار سال می خواستم خدا را خودم بشناسم نه آنطور که دیگران می گویند و متوجه شدم که اگر خودم را خوب بشناسم خدای خودم را نیز می توانم بشناسم و پس از آن تصمیم گرفتم ببینم خدا از من چه می خواهد و چه کاری باید انجام دهم تا خدا از من راضی باشد. از شهدا خجالت کشیدم ریحانه: من در شرایط سختی محجبه شدم چون ...
حرف های نامادری که دختر 10 ساله را کشت: پدر عسل داغم کرد!
.... ساکن مشهد هستی؟ بله. در مشهد متولد شدم. ازدواج کردم و اکنون هم در مشهد زندگی می کنم. مستاجر هستید؟ بله. در یکی از خیابان های بزرگراه شهید بابانظر مستاجر بودیم و قرار بود منزل را تخلیه کنیم که این حادثه رخ داد. پدرت هم ایرانی است؟ نه! او تبعه کشور عراق است، ولی مادرم ایرانی است. چند کلاس سواد داری؟ تا سیکل درس خواندم. چرا ادامه ندادی؟ به ...
انصاریان: حالم را با مادرم خوب می کنم
از فوت پدرم، دایی ام را از دست دادم و دو سال بعدترش مادربزرگم را از دست دادم. وقتی عزیزانت را از دست می دهی، نگاهت به زندگی و برنامه ریزی برای آینده تغییر می کند. چرا از دست دادن آدم ها این قدر برایتان مهم است و حالتان را عوض کرده است؟! من به شدت وابسته خانواده و پدر و مادرم بودم. متاسفانه پدرم را از دست دادم. پدرم کارگر بود، از سرکار می آمد و ما را به ورزشگاه یا سینما می ...
زن تهرانی شوهرش را وحشیانه کشت+عکس
جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه ایستاد. وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت : من و شوهرم سالها بود با هم اختلاف داشتیم . بارها مرا به شدت کتک زده بود .به همین خاطر دو دخترم از من خواسته بودند تا از شوهرم جدا شوم . وی درباره جزئیات قتل افزود: آخرین بار وقتی متوجه شدم همسرم تلفنی با کارمند شرکت صحبت می کند و بلند بلند می خندد به او اعتراض کردم اما سعید عصبانی شد و به شدت مرا کتک زد. به ...
زندگی متفاوت سیروس گرجستانی؛ از لهجه رشتی تا امجدیه
جوان بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. در نتیجه من پیش ناپدری ام زندگی می کردم. پدرم دست فروش بود و وسایل قدیمی خرید و فروش می کرد و ماهانه مبلغی برایم می فرستاد. رفته رفته به ورزش علاقه مند شدم و فوتبال محلی بازی می کردم. من را تشویق کردند و رفتم تیم نوجوانان باشگاه شاهین آن موقع یا پرسپولیس الان. آن قدر ماندم که چهار سال دسته یک باشگاه شاهین آن زمان ماندم. آن زمان در تیم آقای اکبر کیا بودم، او ...
وکالت از پشت فرمان اتوبوس
همیشه برنده مهلکه می شدم، چون بزرگ تر بودم. جاده ها برای ابراهیم سرعت گیر نداشتند. اتوبوسش را تنهایی روانه می کرد، تنهایی پشت فرمان می نشست. زمان حالا روی دیگرش را نشان ابراهیم می داد. روی عجولش را. هفده به هجده می رسید، نوزده به بیست. دیپلم که گرفت دلش را به جاده ها زد. ازدواج کرد و از قزوین دل کند. راهی تهران شد، شهر آرزوها. روی متفاوت زمان همسرم فامیل ما بود، اما در تهران بود، من ...
زن میانسال شوهرش را در بشکه قیر سوزاند
...> بیشتر بخوانید: ماجرای خفاش های زنگی! این زن خیلی زود در بازجویی ها به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت:چند سال بود که با همسرم اختلاف داشتم. او بار ها مرا بشدت کتک زده بود. به همین خاطر می خواستم از او جدا شوم. تا اینکه متوجه شدم با یکی از کارمندان شرکتش رابطه دارد. وقتی به شوهرم گفتم که چرا با آن زن وارد رابطه شده و اعتراض کردم آنقدر مرا کتک زد که تا پای مرگ رفتم. من که کینه او ...
مروری بر زندگی شهید محمود دارانی
از فهرج دختری برایش خواستگاری می کند و این ازدواج سر می گیرد. محمود فرزند اول خانواده بود و با این که من چند سال از او بزرگتر بودم، در همان دوران کودکی رفت و آمد خانوادگی داشتیم و بعدا که پدرم و پدر محمود به اصفهان منتقل شدند، باز هم این رفت و آمد ادامه داشت. محمود به حق، جوانی مؤدب، مخلص، متدین، وظیفه شناس، درس خوان، خوش برخورد و مهربان بود. مرحوم مادرش بسیار از اخلاق و ...
اینجا ساعت به وقت دلتنگی و عاشقی است
خانواده ام داده است، گفت: اولین بار که به مشهد رفتم سوم دبیرستان بودم مبعث آقا رسول الله (ص) بود و خیلی دوست داشتم حتما دستم به ضریح آقا برسد و زمانی که ضریح را گرفتم 3 بار از ته دل با امام رضا(ع) گفتم و گریه کردم و پس از آن آرامش عجیبی گرفتم. وی تصریح کرد: بزرگتر که شدم به این نتیجه رسیدم که حتما نباید دستت به ضریح حرم بخورد از همان راه دور هم که سلام بدهی آقا قبول می کند. سلمی ...
سیروس گرجستانی: 4 سال بازیکن تیم شاهین بودم/ خیلی کوبیدم بروم تیم ملی
، اما بنا به دلایلی نتوانست. خودش در مصاحبه با آنا گفته بود: آن موقع که دبیرستان بودم چهار سال تیم فوتبال شاهین سابق بودم. خیلی کوبیدم بروم تیم ملی. رفقای من مثل همایون بهزادی و حمید شیرزادگان رفتند تیم ملی و من خیلی ناراحت بودم چرا نرفتم، ولی دیپلم که گرفتم حساب کردم باید کار کنم. ما زیاد دارا نبودیم. پدرم ندار بود. باید از پس مخارج زندگی برمی آمدم. آن موقع باشگاه ها پول نمی دادند. مجبور شدم در آن دورانی که می کوبیدم بروم تیم ملی برم، پی کار باشم تا پول درآورم. این شد که ورزش را کنار گذاشتم. رفتم اداره تئاتر و استخدام شدم. ...
مامانم را می خواهم شوهر نمی خواهم
اینکه آن دخترها هم همین قدر بی پناه بودند. همه خبرهای این مدت دوباره توی سرم رژه می رود. 28خرداد ماه بود که ریحانه عامری، دخترجوان کرمانی به دست پدرش به قتل رسید. گفته می شود پدر پیش از این هم سابقه خشونت در خانه را داشته و 3 سال پیش او را جوری کتک زده بود که دست و پای دختر شکسته بود. در نهایت با پرتاب میله آهنی به سر ریحانه، زندگی او پایان یافت. دو حادثه هم به فاصله نزدیکی از این حادثه تلخ رخ ...
قطع شدن پای عروس 30 ساله با شکنجه داماد پولدار تهرانی!
بار وقتی به خاطر رفت و آمد های فرزندانش به او اعتراض کردم از کوره در رفت و با میله شومینه به جانم افتاد و به شدت مرا کتک زد. این زن درباره علت درگیری با شوهرش به قضات گفت: شوهرم از همسر سابقش صاحب چند فرزند است که آن ها همگی هم سن و سال من هستند. هر بار که آن ها به خانه مان می آمدند با من رفتار تحقیرآمیزی داشتند و مانند یک کلفت با من رفتار می کردند. به همین خاطر آخرین بار به همسرم اعتراض ...
خاطرات خواندنی از مرحوم گرجستانی و فوتبال
...: سیروس گرجستانی پیشکسوت سینما و تلویزیون کشورمان در سن 76 سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت. هاشم خان تلویزیون که با سریال های طنز به یاد مخاطبان سریال های ایرانی به خصوص متهم گریخت قرار دارد پیش از ورود به عرصه هنر یک فوتبالیست بود. مرحوم گرجستانی در این باره گفته بود: خیلی جوان بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. در نتیجه من پیش ناپدری ام زندگی می کردم. پدرم دستفروش بود ...
گوینده ای که صدای خود را نشناخت! / چرا دورهمی مدیری دیگر تبلت هدیه نمی دهد؟
را شروع کردم. آقای جعفر والی از مادرم خواست که اجازه دهد من تئاتر بخوانم. من با خیلی از بزرگان در تئاتر آشنا شدم. بعد از چند سال، به پیشنهاد دوستان در سال 1339 وارد رادیو شدم. اولین بار که صدای خودم را شنیدم، نشناختم! این بازیگر درباره ازدواج خود بیان کرد: من در سال 1343 ازدواج کردم؛ یک دختر و یک پسر دارم. من و همسرم دوست داشتیم یک بچه داشته باشیم؛ اما دخترم همیشه می گفت: من تنها هستم و ...
پایان تلخ عشق خیابانی برای زن 27 ساله!
...> وقتی فهمیدم باردار هستم چشم به روی همه خیانت هایش بستم، اما خیلی زجر می کشیدم، ولی او دست بردار نبود و به ارتباطش با زنان غریبه ادامه می داد تا این که بعد از شش سال زندگی مشترک دوباره به خانه مادرم رفتم و دو سال بعد با سپردن حضانت فرزندم به اردوان از او طلاق گرفتم، ولی اکنون که چهار ماه از جدایی مان می گذرد او اجازه نداده است فرزندم را ملاقات کنم و ... ...
شهرکرد| "طلاق عاطفی"مرگ تدریجی زندگی; وقتی هیچ مهر و عاطفه ای در زندگی جریان ندارد
و نه نسبت به یکدیگر عاطفه مثبتی بروز می دهند. کارشناس ارشد روانشناسی بالینی استان بیان کرد: زندگی زیر یک سقف در حالی که در واقع هیچ ارتباط رضایت بخشی بین آن ها وجود ندارد، تحمل مشکلات را دشوار و ادامه زندگی را دشوارتر می سازد. این روند ممکن است حتی سال ها به طول بینجامد و در نهایت به طلاق قانونی منتهی می شود. امینی درباره ضرورت آموزش های پیش از ازدواج تصریح کرد: خانواده یک ...
قدر انقلاب را بدانید و در خط اسلام و رهبر باشید
کشیده اید همیشه در رنج و تلاش بوده اید که مرا بزرگ کرده اید تحویل اجتماع دادید. پدرم من هیچ گاه زحمات شایان شما را فراموش نخواهم کرد. من متوجه زندگی آن طوری که باید نشدم و بیش تر باعث ناراحتی شما می شدم اما امروز دیگر می دانم زندگی یعنی چه زندگی جهاد یعنی مبارزه شهادت. ای پدرم و مادرم مرا ببخشید چون رضایت پدر و مادر شرط است. پیامبر باز می فرماید: بهشت زیر پای مادران است. پدرم در شهادتم ...
بی نظیر بوتو: هرگز جای خود را با زن دیگری در جهان تغییر نمی دهم
حضور در المرتضی، اولین تجربه من از دموکراسی ، اخبار و بازتاب های حضور در المرتضی، خواب و خیال حضور در آکسفورد ، اخبار و بازتاب های حضور در المرتضی، خیانت ضیاءالحق ، اخبار و بازتاب های حضور در المرتضی، قتل قضایی پدرم ، زندان انفرادی در سوکور ، محبوس در زندان قدیمی مادرم در کراچی ، دو سال در زندان فرعی ، سال های تبعید ، مرگ برادرم شاه نواز ، بازگشت به لاهور و قتل عام آگوست 1986 ، ازدواج با آصف ...
درد دندان معتادم کرد
زندگی و خانواده اش می دانستند. به ویژه وقتی که همسرش مواد را کنار گذاشت و پس از مدتی هم وی را برای همیشه رها کرد. به خاطر سرکوفت ها ترک کردم به خاطر پسر کوچکم، به خاطر سرکوفت ها، به خاطر همه روز ها و شب هایی که از خماری درد کشیدم و در خیابان ها آواره بودم تصمیم گرفتم من هم ترک کنم. خیلی اتفاقی از طریق یکی از دوستانم با جمعیت طلوع بی نشان ها آشنا شدم و به اینجا آمدم . الناز 18 ...
راه کاری دقیق برای پیش گیری از دخالت های بی جا در زندگی
جوان به گفت وگو پرداخت. رسا یک موضوع مهم در مسأله طلاق، دخالت خانواده ها است، این مسأله را چگونه باید تبیین کرد؟ در رابطه با والدین همسر، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: الآباءُ ثلاثه: أبٌ وَلَّدَکَ وَ أبٌ زَوَّجَکَ و أبٌ عَلَّمَکَ؛ انسان سه پدر دارد، اول، پدری که باعث به وجود آمدن او شده [یعنی پدر نسبی]، دوم، پدری که دخترش را به عقد او در می آورد [پدر همسر] و سوم، پدری که ...
درگذشت بازیکن پیشین فوتبال/ شاهینی ها عزادار شدند+ عکس
و من خیلی ناراحت بودم چرا نرفتم، ولی دیپلم که گرفتم حساب کردم باید کار کنم. ما زیاد دارا نبودیم. پدرم ندار بود. باید از پس مخارج زندگی برمی آمدم. آن موقع باشگاه ها پول نمی دادند. مجبور شدم در آن دورانی که می کوبیدم بروم تیم ملی برم، پی کار باشم تا پول درآورم. این شد که ورزش را کنار گذاشتم و در اداره تئاتر استخدام شدم. خبرگزاری برنا درگذشت سیروس گرجستانی بازیکن پیشین شاهین و بازیگر سینما و تلویزیون را به خانواده گرجستانی تسلیت می گوید. ...
خودکشی تلخ عروس 11 ساله سرخسی
به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات زن 47 ساله ای است که برای اعلام شکایت از داماد قاچاق فروشش وارد کلانتری شده بود. این زن که کوهی از غم را بر دوش می کشید اشک ریزان به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: مهیار به خواستگاری دختر 11 ساله ام آمد. من هم به خاطر شناختی که از خانواده اش داشتم همسرم را راضی کردم تا با این ازدواج موافقت کند چرا که خودم نیز طبق آداب و رسوم محلی در همان سن و سال ...
سیروس گرجستانی درگذشت + بیوگرافی و تصاویر
، برای مثال کلاه فروشی (محمدزاده) را کاملا به یاد دارم، داخل مغازه یک پیرمرد خوش پوشی بود که که پشت میز می نشست که مرا مجذوب خود می کرد.) عکس سیروس گرجستانی و حسام نواب صفوی سیروس گرجستانی 25 ساله بود که به سال 1348 وارد اداره تئاتر شد و سپس نخستین تئاترش را در (سنگلج) بازی کرد. (آن زمان این تئاتر متعلق به حرفه ای ها بود، پس از دو سال که وارد اداره شدم، نخستین نمایشنامه ای که ...
خودم را مدیون خوزستانِ درد کشیده می دانم! اوایل زندگی کرایه رفتن به خانه مادرم را هم نداشتیم
من در این مسیر بود. تقریبا از همان سال ها تمام تکنیک های لازم نقاشی اعم از: رنگ و روغن، آکرولیک و گواش را زیر نظر اساتیدی مجرب آموختم و می توان گفت که از آن ایام نقاشی دیگر جز لاینفکی از زندگی من شد. تابناک خوزستان: خانواده و به ویژه همسرتان آقای قنواتی، چقدر در شکل گیری و کشف استعدادتان نقش داشت؟ عبادی: همیشه خدا رو شاکرم که خانواده ای کم نظیر دارم و همیشه مورد حمایت همسرم ...
فعالیت مرحوم گرجستانی در تیم فوتبال شاهین
.... پدرم ندار بود. باید از پس مخارج زندگی برمی آمدم. آن موقع باشگاه ها پول نمی دادند. مجبور شدم در آن دورانی که می کوبیدم بروم تیم ملی برم، پی کار باشم تا پول درآورم. این شد که ورزش را کنار گذاشتم. رفتم اداره تئاتر و استخدام شدم. گرجستانی در دوران اوج تیم شاهین در پست دفاع وسط برای این تیم بازی میکرد . تیمی که بزرگانی مثل همایون بهزادی و حمید شیرزادگان و بسیاری دیگر را در خود داشت ...
می توانم با سالم ها هم رقابت کنم
برخوردار بوده اید؟ وقتی وارد دنیای ورزش شدید بقیه اعضای خانواده چه واکنشی نشان می دادند؟ در خانواده کسی نسبت به من حس ترحم نداشت، اما ترس و واهمه وجود داشت. ترس از اینکه اگر تنها به بیرون از خانه بروم چه اتفاقی برایم رخ خواهد داد؟ یا اینکه می توانم به تنهایی امور شخصی ام را انجام بدهم یا نه؟ من ساکن شیراز هستم، اما در دانشگاه کرمان قبول شدم. حتی یادم می آید وقتی می خواستم به کرمان بروم پدرم گفت نمی ...