سایر منابع:
سایر خبرها
روایت عاشقانه های مادر شهید هادی چوپان و فراق دوساله دیدارشان در گلزار شهدا
چند قدمی بردارد. با این صحبت ها وارد اتاق مادر شهید چوپان می شویم. دورتادور به دیوار، پشتی تکیه داده اند تا با تکیه گاهی راحت، مهمان این خانه باشیم. مادر شهید، گیره روسری بزرگی را که به سر دارد، کمی جابه جا می کند و چادر رنگی اش را جلو می کشد: خوش آمدی مادرجان! خوش آمدی عزیز دل! با اشاره دستش می خواهد که کنار او بنشینیم: مادرجان! گوش هام سنگینه. صدات رو نمی شنوم. بیا نزدیک بشین. یک دل ...
واکنش های متفاوت به درگذشت سیروس گرجستانی/ از اصغر فرهادی تا پرویز پرستویی
: افیون را چاره جز تقلیل نیست. باید ذره ذره خودمون رو ترک بدیم از این زندگی. سیروس جان، مدتی بود دلتنگ شنیدن صدات بودم و هی تعلل کردم و تماس نگرفتم گفتم تو این شرایط دلتنگی ها و دل غصه هامو باهات قسمت نکنم که نکنه دل نازنینت لک برداره رفیق محرم. اما نه... دروغه... توجیهه... باید می زدم. باید می اومدم می دیدمت... آخ دلم داره می سوزه... رفیق پرویز پرستویی: سیروس جان. برادر عزیز، همکار خوب ...
داستان/ حنایِ دم بریده
! چه کردی ثبت نامِتِه!" علی نگاهی به در نیمه باز انداخت و فریاد زد: "عامو چند لحظه صبر کُه، الان میام وسایله خالی می کنم! امیر ابروهاشو انداخت بالا و گفت:"علی کُکا مَی چه داری تو ماشین؟!" علی گفت:"بیو کمک کُکا تا وسایله پیاده کنم! قضیه ش مفصّله!" "از دانشگاه انصراف دادم! رفتم با پیلش یه سری وسایل گرفتم، میخوام آخر حیاط جا درست کنیم سی حنا و خدا بخوا گوساله شو جور کنم یه گا ...
روایت فارس من | رنجِ بی فرزندی؛ مصائب زندگی یک زوج نابارور
می دیدم مادر و پدری با بچه اش مهربانی می کند حرصم می گرفت. حسرت می خوردم. خوش به حالشان. بابام به من جهاز نداد. فقط یک بالشت با خودم بردم. جاری هام مسخره ام می کردند. هما خانم وقتی فهمید اشک ریخت. دیروز زنگ زد. گفتم هما خانم دیگر نمی توانم تحمل کنم. می خواهم جدا شوم. گفت باز هم صبر کن. یک بار سال تحویل عکس برادر شهیدم را بغل گرفتم و گفتم ارسلان تو یک کاری کن برایم. گفتم و آرام شدم. حالا به هر حال ...
روزگار خاکستری کارگران چهاردانگه
دوران کاری ام بازار رو به این بلبشویی ندیدم. منِ تولیدکننده گاهی وقت ها فکر می کنم دارم کابوس می بینم. اصلا قابل تصور نیست. امروز ساعت 9صبح تماس گرفتم برای خرید ورق نئوپان. الان یعنی ساعت یک و نیم بعدازظهر فروشنده زنگ زده و می گه ورق 20هزار تومن گرون شده، اگه می خوای بفرستم! فقط امروز نیست. شده کار هر روز. مردم سرشون گرم بالا رفتن طلا و دلاره. درصورتی که خوراکی، ابزار، مواداولیه و اصلا هر چیزی تو ...
کهنه فروش ؛ داستانی اجتماعی بر اساس واقعیت
کتاب کهنه فروش نوشته میترا مهدی پور بیرگانی، داستانی اجتماعی بر اساس واقعیت است که از بغض های گرفته و خفه ننه مش مریم می گوید و صدای فریاد مادری دل شکسته و بی کس که آرزو های فراوان در دلش مانده را بازگو می کند. در بخشی از متن کتاب کهنه فروش می خوانیم: خانواده جعفر می دانستند اگه دیر بجنبند فردا که خانواده مریم به ییلاق بروند، همان جا مریم عروس کدخدا خواهد شد. خانواده جعفر ...
روایت هایی تاییدنشده از زندان تهران بزرگ
ماهرانه چک جعل می کرد که بانک روی چک استعلام می داد .... درِ اینجا رو باز کنن، حداقل 10 هزار تا کیف قاپ بیرون میاد. کیف قاپ بی رحم. ازشون می پرسم کیف زنونه رو چطور می زنی؟ میگه دستشو میندازم. با چی؟ با بلندی. بلندی چیه؟ قمه. زندان، ترحم رو تو آدما می کشه. اینجا سالی 20 هزار تا ورودی داره و فقط اونایی که زبون ندارن می افتن اینجا. من جرمی مرتکب نشدم، فقط بلد نبودم از خودم دفاع کنم. من واسه 35 میلیون تومن ...
شهید انصاری؛ تنها استاندار شهید کشور
طور تصور می کنید، شما که تاکنون تلفن ها و تعقیب های زیادی داشته اید، اگر ممکن است به جای چهارشنبه امروز به دنبال من بیایید. نگذاشت جمله ام تمام شود و با لحن خاصی گفت: هرگز میدان را با تهدید خالی نمی کنم. آن روز هر دو ساعت یک بار با ایشان تماس می گرفتم تا اینکه صبح روز بعد قبل از وقت اداری، با محل کارش تماس گرفتم ولی هنوز به آنجا نرسیده بود. اضطراب تمام وجودم را فرا گرفت، با خودم گفتم ...
حکمت 42 نهج البلاغه رمزگشایی سرّ الهی در حوزه رحمانیّت خدا است
دهند مبتلا می کنند به حبس شدن برکات زندگی، بسته شدن در خزانه خوبی و خیر تا انسان اهل توبه، دل از معصیت و گناه بکند و آنکه باید پند بگیرد و باز بایستد از گناه باز بایستد. خداوند استغفار را دری برای خیر قرار داده است؛ خداوند متعال در سوره نوح فرموده است که بندگان من از خداوند طلب ببخش و استغفار کنید، چرا که با این عمل خداوند برکات خودش را بر شما فرود خواهد آورد و بر شما چشمه ها و باغ ها قرار خواهد داد ...
ببین برای این روزها چقدر شهید داده ایم
می خواستم تو را بیدار کنم. حسن رو به من کرد و گفت یک شب به امید تو بودم یک نماز شبم را از دست دادم. این جمله سیدحسن هرگز از ذهنم بیرون نمی رود. آخرین مرتبه ای که سیدحسن را بدرقه کردید به یاد دارید؟ بله، در مدت حضورش در جبهه گاهی به مرخصی می آمد و بعد از چند روز مجدداً برمی گشت. زمان هایی هم که در جبهه بود یا تماس می گرفت یا نامه می داد تا ما از احوالاتش مطلع شویم. قبل از ...
برای لبخندهای گرجی
...، نام سیروس بر خود گذاشت، آن سیروس هم زادگاهی اش (روحش شاد) تا قایقرانی فاصله داشت؛ اما امروز قایق مرام و معرفت انزلی ها با دو سیروس از خزر تا خلیج فارس در حرکت است و نسیم وفاداری و مهربانی در ایران می پراکند. سیروس گرجستانی 12 تیرماه 99 کرونایی، در زمانه ای که بقول خودش "کار خوب برای او نبود" با کلی حرف های باقی مانده و خاطرات کات شده! (عبور شیشه ای با اجرای رضا رشیدپور، 1385، شبکه ...
■ معنای اذان
اذان واقامه برای نمازهای واجب یومیه بر مرد و زن مستحب است با نیّت قربت، مرد بلند میخواند و زن آهسته وهر دو با طهارت و روبه قبله، حتیالامکان ایستاده بگوید وهر کس دونماز را با هم وپیوسته بخواند میتواند برای دومی فقط اقامه بگوید. اللّهُ اکبرُ مِنْ أنْ یوُصَف؛ خدا بزرگ تر از آن است که بتوان توصیف کرد؛ یعنی وصف کننده مَحو در عظمت است، اللّه اکبر و یا خدا بزرگ است وقتی انسان به شهود قلبی ...
تا عمر دارم مدرسه خواهم ساخت
... پدرم سه نصحیت به من کرد و این را حلقه گوش گرفتم. هر جا هم بروم به دوستانم و با دوستانم تماس بگیرم برای اینکه مرا خوشحال کنند می گویند خدا به مال ابراهیمی برکت نده به او دست دهندگی بده. چرا آنچه که بدهیم برده ایم و آنچه باقی بگذاریم حسرت می شود. باید به خودمان رحم کنیم، خداوند ارحم الراحمین است اما آن قدر ناشکری و بی رحمی کردیم که اکنون بلا را خدا به دنیا نازل کرده است که مجبور ...
صدای فرخنده
تعریف خاطرات و حرف زدن از خودمان سپری شود. آن نقطه سیاه هم زمان از درس گفتن و آموزش است. تمام طول سال از یک ساعت و 45 دقیقه کلاس، یک ساعت خاطره و گاه جوک تعریف می کردیم، می گفتیم و می خندیدیم، 45 دقیقه بعد همه بچه ها گوش و چشم می شدند برای یاد گرفتن. چقدر این روش تدریس خوب بود. چون همه با دل و جان پای درس می نشستیم. به قدری درس شیمی برایم جذاب و شیرین بود که سال بعد رشته مهندسی صنایع شیمیایی را ...
شمسایی: این بازی ناجوانمردانه را بس کنید
خبرگزاری فارس: وحید شمسایی در واکنش به صحبت های چند روز اخیر که مدعی شدند وی گزینه سرمربی گری تیم ملی ب بوده و نفر پنجم شده اظهار داشت: واقعا نمی دانم این حرف ها از کجا درمی آید. من از روز اول گفته ام که حاضر نیستم که در تیم ملی ب، الف، ج و...مربیگری کنم. واقعا نمی دانم چه کسی اسم من را وسط می کشد. تو را به خدا جمع کنید این بساط ناجوانمردانه را. واقعا خجالت بکشید.کار این روزهای همه ما شده غیبت ...
اول مادری، بعد نویسندگی ...
نتوانسته است کتابی برای این شهید عزیز به چاپ برساند. روالتان در تألیف یک کتاب چگونه است؟ روال خاص و ویژه ای ندارد. به نظر من نویسنده باید با سوژه و موضوع ارتباط قلبی و انگیزشی پیدا کند. من از دلم سفارش می گیرم و کار های سفارشی را قبول نمی کنم، کلا نویسنده ای سفارشی نیستم هرچند سفارش ها بسیار بالاست. ترجیح می دهم خودم جا های خالی ادبیات اجتماعی و زنانه و مادرانه دفاع مقدس و انقلاب ...
اس ام اس های تیکه دار و بسیار خفن جدید
گاهی باید دست از سرش برداری و بجاش از پات برای شوت کردنش بهره گیری کنی اما دلشو ندارم . . . . دوست داشتن دلهای بزرگ لیاقت می خواهد ، چیزی که تو نداشتی بی لیاقت من . . . . نمک خوردی؟ نوش جونت نمکدون شکستی؟ دمت گرم ولی دیگه بقیشو رو زخممون نپاش دستت طلا . . . . به بعضیا باید گفت: اگه ...
اس ام اس با مزمون خداوند یکتا
...> الهی دستانی عطا کن که تو را برایم از تو بخواهد . . . - اس ام اس با موضوع خداوند - خدایا به تنهاییت قسم ، ما را به انچه که قسمتمان نیست عادت نده - اس ام اس با موضوع خداوند - خدایا شکرت که مرا از تمام وابستگی ها می رهانی و ترس از دست دادن را از من دور کردی و چنان روحم را بزرگ کردی که دلبسته باشم نه وابسته . . . - اس ام اس با موضوع ...
اس ام اس های پندآموز و قصار و جالب
) اس ام اس پندآموز وقتی حرف راست میزنید فقط انسان هایی از دستتان عصبانی می شوند که تمام زندگیشان بر دروغ استوار است . . . اس ام اس پندآموز گاهی لب های خندان بیشتر از چشم های گریان”درد”می کشند . . . اس ام اس پندآموز “پایِ “معرفت میاد وسط “دستِ “خیلیا کوتاه میشه . . . اس ام اس پندآموز اگر به میهمانی گرگ میروی سگت را همراهت ببر . . . منبع: ...
چرا ماسک می زنی؟
که این جوری نمیاد تو فضای شلوغ. آخه عقلم رو خونه جا گذاشتم. پس الان چی کار می کنید؟ هیچی دیگه. عقل ندارم. (دیوانه بازی درآورده و دور می شود.) ماسک بزنم؟ محال ممکنه من زیر بار ظلم سر خم کنم. چه ظلمی؟ همین ظلمی که کرونا، این ویروس لجن نابخرد داره به ما انسان ها می کنه یعنی چی؟ میشه بیشتر توضیح بدید؟ آقا من ماسک بزنم کرونا فکر می کنه تونسته به ما ...
مردی که 20هزار بینایی را نجات داد 15 تیر 1399 ساعت: 10:4
آمدن این دنیای بی نهایت برای چیست. در نهایت ما می دانیم که شاید دلیل خلقت فقط این است که بشر به یک تعالی برسد. ما فقط می توانیم حدس بزنیم که شاید خلقت مانند یک مسابقه دوومیدانی است، هر کسی می دود و مشعل را به نفر بعدی می دهد. انسان ها همان دونده ها هستند و مشعل همان مراحل درس خواندن و پیشرفت علمی بشر است. این مشعل باید برسد به دست نفر بعدی ماحصل بودن ما در دنیا این می شود که برق ...
دریای ما همینجاست
.... چند ماه است هیچ جا نرفته ایم حتی خانه مادر و مادرشوهرم. همه اش توی خانه ایم. با این وضع گرانی هم نمی شود هیچ کاری کرد. الان 300 هزار تومان پول مشاور داده ام. مگر ما چقدر درآمد داریم؟ شوهرم می گوید فقط خرج واجب برای بچه و نه چیز دیگر. به خدا غصه ام گرفته که با این وضعیت چکار کنیم. دختربچه دست ها را در دستکش نایلونی که برایش بزرگ است، به هم می مالد. انگشت ها عرق کرده اند و نمی تواند ...
این دختران را داداش ابراهیم چادری کرد
...> مسلماً کارهای زیادی انجام شده اما کافی نیست و تا رسیدن به آنچه شهدا از ما انتظار دارند، فاصله داریم. امروز ضرورت معرفی شهدا به نسل جوان بیش از پیش احساس می شود اما چگونه می توان شهدا را معرفی کرد؟ اینکه فقط بگوییم شهدا خوب بودند و راه شهدا را ادامه بدهید کافی است؟ ابراهیم هادی از جمله شهدایی است که این روزها با کتاب ها و خاطرات سبک زندگی اش مورد توجه جوانان قرارگرفته است. اما نه تنها پسران ...
نقدی بر سخن دکتر سروش درباره دکتر شریعتی؛ از ایدئولوژی تا معرفت
تمامی این تعاریف مشترک است این است که ایدئولوژی در حافظهٔ جمعی افراد قرار می گیرد و در نتیجه ایدئولوژی جنبه ای شناختی و روانی دارد. از مجموع این تعابیر بر می آید که ایدئولوژی چیزی شبیه شبه علم است و علم و معرفت واقعی نیست. اما سؤال اینجاست که معرفت واقعی را چگونه می توان به دست آورد. دیدن با چشم یا درک با حواس دیگر، آغاز رسیدن به معرفت واقعی است ولی مگر ممکن است انسان در زندگی همه چیز را ...
سیروس گرجستانی به خاک سپرده شد
بازیگر در پیام خود نوشته است: با قلبی آکنده از اندوه و دیدگان اشکبار بازیگر و هنرمندی را زبدرقه می کنیم که نام نیکش پشتوانه و اعتبار حرفه و هنر بازیگری است. بازیگر بی بدیلی که سر زندگی و مهر پدرانه اش او را نه تنها در میان همکاران که در دل تماشاگرانش نیز چهرهای دوست داشتنی ساخته بود. روزگار غریبی است که نمی توانیم گرد هم آییم و غم از دست دادن عزیزانمان را با یکدیگر تقسیم کنیم امروز بزرگ مرد این حرفه ...
سیروس گرجستانی در آرامگاه ابدی اش آرامید
هستیم ، قدر یکدیگر را بدانیم افسانه بایگان هم در مراسم وداع با پیکر سیروس گرجستانی در جملات کوتاهی گفت: سیروس گرجستانی از هنرمندان افتاده و عارف مسلک بود. سال های سال با هنرش در دل مردم این سرزمین جا باز کرد و لبخندها بر لبشان نشاند. این داستان تکراری است، پس تا وقتی هستیم، قدر یکدیگر را بدانیم. پیام فاطمه معتمدآریا برای مراسم سیروس گرجستانی فاطمه معتمدآریا، رئیس انجمن ...
قبل از ایستگاه قلهک
می نشیند. آرام آرام دست می کشد به دیوار و دنبال کلید برق می گردد. اتاق روشن می شود. گروه خودکشی دسته جمعی را باز می کند و فقط پیام پین شده بالا را می خواند قرار: امروز 6 عصر #رگزنی پخش حداکثری پتو را از دور خودش کنار می زند و به بانداژ دور مچش دست می کشد. از گروه لفت می دهد و زیر لب می گوید: فقط افزایش ممبرات برات مهمن عوضی. به هفت جدت خندیدی می خوای همدردی کنی. وارد کانال یک مشت بیکار ...