مهدی آمد اما با کت دامادی و شلوار فرم سپاه!
سایر منابع:
سایر خبرها
با جیغ و داد به تک تکشان گفتم: مهدی شهید شده!
...> بچه ها را جمع کردند، رفتیم خانه. بی قرار بودم، بی قرارتر شدم. مثل مرغ گیج دور خودم می چرخیدم. هول ودستپاچه. عید فطر برایم روز عزا بود. نمی دانم چند روز بعدش برادرمهدی آمد دنبالمان. فقط یادم هست روز های بمباران تهران بود. گفت: بریم دماوند؛ هم خودتون یک کم آرامش بگیرید هم مجتبی. آب و هوای دماوند هم نتوانست حال و روزم را رو به راه کند. فقط می گفتم: بریم. در سیاهی قیرگون شب در ...
مصاحبه با یکی از راویان دفاع مقدس بنام مسلم نبی
به گزارش ایثار اصفهان و به نقل ازخبرگزاری چشم برخوار، مصاحبه با آقای مسلم نبی یکی از راویان دفاع مقدس به مناسبت سالروز تشییع به یادماندنی شهدای غواص ، تصورش هم دیوانه ام می کند. لباس گرم غواصی، هوای جنوب، دست های بسته، از خود و همه چیز گذشتن... برای من و برای امثال من. کلماتی که فقط با آن ها جمله ساختیم. آن لحظه که صدای بلدوزر می آید... چه می شود؟ اسارت در اردوگاه؟ تیر خلاص؟ شهادت زیر چرخ تانک و ...
فرزندم را با قرآن و با خنده روانه جبهه کردم
دانم پسرم شهید شده! ملوک حسینی، مادر شهیدان: محمدحسین سال 67 رفت جبهه. دفعه آخر به او گفتم که الان دیگه نرو فرزندت سه ماهش است، گفت: من باید برم. گفتم: فرزندت را چکار کنم؟ گفت: بزرگشان کن. گفتم: نمی توانم که. گفت: خودت می دانی. او را با قرآن و با خنده روانه جبهه کردم. روز شهادتش پنجم خرداد بود و بدنش را هشتم خرداد ماه برای ما آوردند. محمدحسن که شهید شد، برادرش ...
مهدی فردای همان روزی که خواب دیدم پرنده شده به شهادت رسید!
اینجا کلیک کنید انگار توی دلم قند آب کرده باشند، قبراق از پله های زیرزمین رفتم پایین. به خودم می گفتم فوق فوقش چند روزی بستری است و بعد مرخص می شود! با خوابی که دیده بودم به کمتر از شهادت فکر نمی کردم. هنوز مزه توت زیر زبانم بود. کلید لامپ را زدم. پق. شیشه های لامپ آفتابی جلوی پایم خرد و خاکشیر شد. توی مغزم چراغی روشن شد. به یاد چشم های فریده افتادم. چرا چشمانش این قدر قرمز بود؟ چادرم را ...
روایت های شنیدنی علی عصاران از 6 سال حضورش در جبهه و اعلام اشتباه اسمش در فهرست شهدا
پیامی که امام (ره) در رادیو اعلام کرده بود، گفتم. آن روز ها جو معنوی و همدلی بین بچه های محل برقرار بود. همه قول و قرار گذاشتیم فردا به پایگاه بسیج برویم و فرم تقاضای رفتن به جبهه را پر کنیم. فردای آن روز هرکداممان برای دیگری رضایت نامه نوشت و شناسنامه ها را دست کاری کردیم و رفتیم پایگاه بسیج. به هزار مکافات و گریه و زاری بالاخره مجوز حضور در جبهه را گرفتیم و راهی جبهه شدیم. 45 روزی که 6 ...
عروسی خوبان بدون جشن و پایکوبی
97 عقد کردیم. برنامه های زیادی برای جشن عروسی مان داشتیم. من دانشجوی ارشد بیوشیمی هستم و قرار بود تابستان پارسال در مشهد جشن عروسی بگیریم اما عقب افتاد و قرار شد اسفند در تالار جشن را برگزار کنیم. اما خب با شیوع ویروس کرونا همه چیز عوض شد. نمی توانستیم برای آینده و جشن عروسی برنامه ریزی کنیم. خانه و جهیزیه آماده شد و فقط مانده بود جشن عروسی. قرار شد کمی صبر کنیم تا اوضاع بهتر شود اما وضعیت مشهد ...
تحت پوشش 1200 خانوار در آبشار عاطفه های آمل
...، گفت: در این 3 شعبه امور مربوط به تهیه جهیزه برای سادات، درمان و رسیدگی به امور بچه های یتیم صورت می گیرد. معصومه ساغری با بیان اینکه 220 بچه یتیم تحت پوشش آبشار عاطفه های آمل قرار دارد افزود: متاسفانه روز به روز بر این تعداد افزوده می شود و تمام کمک ها از سوی خیران صورت می گیرد. مسئول بنیاد مردم نهاد خیریه آبشارعاطفه های شهرستان آمل گفت:بیش از 120 جهیزه عروس شامل اجاق گاز ...
اعتیاد مرد، انگیزه زن برای همسرکُشی
روز در خانه مواد می کشید، اوایل زندگی مشترکمان فقط تریاک می کشید، اما بعد که مواد مختلف آمد، آن ها را هم استفاده می کرد.متهم درباره اینکه آیا برای ترک اعتیاد شوهرش کاری کرده بود، گفت: من حتی اجازه نداشتم از شوهرم پیش دیگران گلایه کنم، می گفتم نمی توانم زندگی کنم، اما پدرم می گفت نمی شود طلاق بگیری. خودم هم می دانستم جدایی امکان پذیر نیست، چون شوهرم پسرعموی من بود و طلاق گرفتن رابطه خانوادگی ما را به ...
نقشه شیطانی آرمیتا برای فوتبالیست معروف/عکس
بازی مان پس از این اتفاقات، با برق بود. به یکباره می دیدیم استقلالی ها در استادیوم شعار می دهند: دختر صحرا، نیلوفر... من با خود می گفتم نیلوفر چه کسی است؟ نگو رفیق (غیرقابل پخش) بوده است. حالا نگویید زن و بچه دارد و فردا شر نشود بگوید ما گفتیم. تازه آن جا متوجه شدم بچه ها با 2 دختر در خانه بوده اند. این پرونده تا 2-3- سال ادامه داشت. بعد در دادسرا آن دخترها را می دیدم و می گفتم این ها چه کسانی هستند ...
این زن از قتل شوهرش پشیمان نیست
ساله بودم به اجبار خانواده به عقد پسر عمویم که 6 سال از من بزرگتر بود در آمدم. یکی دو سال اول زندگی خوبی داشتیم، اما بعد از مدتی متوجه شدم او معتاد است. با این حال حرفی به کسی نزدم و به زندگی ادامه دادم، اما هر چه از زندگیمان بیشتر می گذشت رفتارش بدتر می شد او نه تنها مواد را کنار نگذاشت بلکه اخلاقش هم روز به روز بدتر می شد. کتکم می زد، ناسزا می گفت و خیلی با من بدرفتاری می کرد. من تازه به سن ...
زنی که همه هستی اش را به جبهه فرستاده بود
به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا، مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه در سال 66 فرمودند: من در سفر همدان که در دو سه روز، سه چهار روز قبل بودم، بعد از آن که سخنرانی کردم و آمدم، یک نامه ای به من دادند از یک خانمی که یک تکه هایی از این نامه را گفتم برای شما بخوانم. اینها نمونه های بسیار ظریفِ استثنایی است در تاریخ. البته خوشبختانه در روزگار ما اینها استثنائی نیست، اما در تاریخ حقیقتا ...
ماجرای فحاشی علی پروین به بازیکن پرسپولیس
آنجا نیست. خلاصه سر تمرین آمدم و از یک نفر، شورت ورزشی و از یکی پیراهن و از یکی کفش گرفتم. وی ادامه داد: حتی کتانی که پوشیدم آن پشت قایم می شدم که علی پروین گیر ندهد. روزبهانی، محمود کلهر و مجتبی محرمی هم در تمرین نبودند. همه می دانستند چه اتفاقی افتاده ولی خودم بی خبر بودم. هیچکس نیز نمی دانست آن اتفاق در خانه من رخ داده است. خلاصه در استادیوم شماره 3 تمرین کردیم. سپس یک قفل ساز آوردم ...
سلام بیروت!
سیدسروش طباطبایی پور: نام گروه ما مافیا است که از حرف های اول اسم هایمان یعنی متین روپایی، احمدپسته، فرزادکرگدن، یاورنردبون و اردلان خان،یعنی خودم ساخته شده است. این یادداشت ها، روزنگاری های من از ماجراهای مدرسه ی مجازی وگروه مافیادر روزهای کروناست که در دفتر خاطراتم می نویسم؛ باشد که بماند به یادگار، برای آیندگان! ...
مربی تیم ملی کشور در خدمت کارتن خواب ها / کرونا می رود و مهربانی می ماند
...، غذای کارت نخواب حدود یک ربع به سه نصف شب بود که در منطقه ده پیاله غذا توزیع می کردیم. از مسیر نزدیک به درب دوم دارالرحمه در حال عبور بودم. گوشه خیابان پدر و پسری فقیر دنبال غذا توی آشغال ها بودند. از روی چهره احتمال دادم معتاد نیستند، ولی از گرسنگی در حال خوردن پوست پرتقال بودند. خیلی به هم ریختم. رفتم سمت آن ها و گفتم ساندویچ می خواهید؟ چشم های پدر پر از اشک شد. ساندویچ را گرفت ...
دیر رسیده بودیم، حرم را با خاک یکسان می کردند/دنبال شهادت نروید، به فکر انتقام باشید
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، مرتضی حسین پور شلمانی، روز 30 شهریور 1364 در روستای شلمانِ لنگرود به دنیا آمد. در دانشکده امام علی(ع) نیروی قدس سپاه پاسداران به تحصیل پرداخت. اولین تجربیات جهادی مرتضی حسین پور در همان سال های تحصیل در دانشکده با حضور در مرزهای غربی کشور در استان ایلام اتفاق افتاد. او نام جهادیِ حسین قمی را برای خود برگزید. مرتضی حسین پور پاییز سال 1392 برای اولین بار ...
گفت وگو با خسرو سینایی/ آرزوی ارتباط سازنده و شفاف را در کل ارتباطات فرهنگی دارم
درآورد و برای من به عنوان فیلمساز تکان دهنده بود. اما وقتی زنده باد به ایران آمد، به دلایل مختلف – که بخشی از آن دولتی بود و بخشی از آن مربوط به من بود که به عنوان فیلمساز مستقل نتوانسته بودم آنطور که باید در ارتباط با مردم قرار بگیرم- فقط سه یا چهار روز روی پرده بود آن هم در شرایطی که نه سردر سینمایی وجود داشت، نه تبلیغ تلویزیونی و مطبوعاتی امکان پذیر بود. در چنین شرایطی فیلم، سوخت و از بین رفت ولی ...
فامیل نزدیک و چپ دستی من
کرد که خوشنویسی و تمرین را رها نکنم. القصه یک روز یک "بسم الله الرحمن الرحیم" قشنگی با خط نستعلیق عالی نوشتم و استادم هم مثل همیشه من را تشویق کرد و خیلی هم خوشحال شد؛ آنقدر که دستخط نستعلیق من را به چند نفر از همکارهایش نشان می داد و با افتخار می گفت این را هنرجوی چپ دستم نوشته است. من که دیگر هیچ! از خوشحالی به اصطلاح "ذوق مرگ" شده بودم. عین بچه ها که می آیند نقاشی های کج ...
یک بعدازظهر داغ تابستان
کندم و راهی کاخ گلستان شدم. گفتم مصاحبه را سریع می گیرم و برای دیدن فیلم، خودم را به خانه می رسانم. بیش از 15پرسش آماده کرده بودم. بعد از هماهنگی جلوی در کاخ و ورود به داخل و در مسیر مکانی که فیلمبرداری جریان داشت، خانمی را دیدم که به سمتم می آید. با نزدیک تر شدن، متوجه شدم زری خوشکام (زهرا حاتمی) است. او را به نام صدا کردم و سلامی گفتم. لبخندی زد، که حکایت از این می کرد که او را شناخته ام ...
مدیریت انقلابی لازمه موفقیت حکومت است/ لزوم بصیرت داشتن مردم
شناسی ضعیف است. یکی از عوامل اصلی که می تواند ما را حفظ یا خدایی نکرده از دین خارج کند این است که نمی دانیم چه چیزی ما را از دین ما خارج می کند. حجت الاسلام رستگار ادامه داد: باید یک آسیب شناسی موفق انجام شود تا که در طول تاریخ اسلام بعد از آن همه عزت، مشخص شود چه چیزی دین و مسلمانان را از راه اصلی منحرف می کند. وی عنوان کرد: مهم ترین عاملی که باعث شد تا امام علی (ع) خانه ...
روایت فارس من | از رنجی که بانوان سرپرست خانوار می برند
را برساند. هیچ وقت دستم را پیش کسی دراز نکرده ام و از روزی هم که طلاق گرفته ام تا الان از پس زندگی برآمده ام. خوشم نمی آید زندگی ام را با دیگران مقایسه می کنم. از شوهرم که جدا شدم، با خودم می گفتم بهترین شرایط را برای پسرم ایجاد می کنم، اما زندگی روی سختش را به من نشان داد. بعد از طلاق هم مرد خانه بودم، هم زن خانه، هم باید مادری می کردم هم پدری. دیگر جان و توانی برای تربیت درست بچه در من باقی نمی ...
بخشش در یک قدمی چوبه دار
... با چشم هایش التماس می کرد نجاتش بدهم به اینجا که می رسد اشک در چشمان تکتم خانم حلقه می زند و بریده بریده و با صدای لرزان باقی ماجرا را تعریف می گوید: تا به خودم آمدم خودم را در آمبولانس در کنار احمد، برادری که سوی چشمانش کم شده بود و داشت از دست می رفت، دیدم. به او در همان حال گفتم: احمد چه کار کردی؟ اما نمی توانست حرف بزند. فقط اسم کسی را که به سینه اش چاقو زده بود، می آورد. رفیق ...
ماجرای دو پرستار شجاع که کرونا را شکست دادند
هم پیدا کرده بودم. صبح خیلی زود با اورژانس تماس گرفتم و بعد به بیمارستانی منتقل شدم که محل کار خودم است. آن جا بستری شدم و بعد از یک روز، منتقل شدم به آی سیو برای اینتوبه. من در لحظاتی که قرار بود اینتوبه شوم، می دانستم که بعد از این اتفاق امکان دارد که برگشتی برای من وجود نداشته باشد. تفاوت من با بقیه مردم این بود که بارها در همین اتاق، دیده بودم که افرادی اینتوبه و سپس فوت شدند. بنابراین ممکن ...
جزیره ای که در آن برای ازدواج، زنان را می دزدند +عکس
، به این جزیره رفت تا در مراسم حضور داشته باشد. او بعد از پایان مراسم به رسانه ها گفت: "بزرگان محلی و مذهبی نظر خود را اعلام کردند؛ سنت دزدیدن و ازدواجی که خبرش اخیرا در همه جا پیچید هیچ ربطی به سنت های تاریخی سومبا ندارد. " او وعده داد که این بیانیه نخستین مرحله از تلاش های دولت برای پایان بخشیدن به عرفی خواهد بود که از نظر او خشونت علیه زنان است. گروه های مدافع حقوق زنان از این حرکت استقبال ...
یادی از شهید محسن نورانی فرمانده 19 ساله تیپ ذوالفقار+ فیلم
بود که خیلی ناراحت است. وقتی علت را پرسیدم، با بغض گفت: آن موقع که برادرت علی شهید نشده بود، فرمانده تیپ بود و به خاطر مسؤولیتم اجازه نمی داد به خط مقدم بروم. الان هم که فرمانده تیپ شده ام، به هیچ وجه اجازه رفتن به خط رو به من نمی دهند... من خوابی را که چند شب پیش دیده بودم، برایش تعریف کردم و گفتم: اتفاقاً من هم خواب دیدم که تو شهید می شوی، روز و ساعتش را خدا می داند، ولی ...
نفر چهارم
...، سه تا مرغ به زمین نوک می زدند، با پاهای خود خاک باغچه را پخش می کردند. یک مرغ و خروس لب حوض رفته، آب می خوردند و پس از فرو دادن هرچکه آب سرهایشان را به طرف هم چرخانیده، بهم نگاه می کردند. من در کنار تخب خواب خسرو نشسته بودم. مدت ها بود که او کسی را نمی پذیرفت. اما من همه هفته یکی دو مرتبه برای احوال پرسی به خانه او می رفتم، با مادرش صحبت می کردم. امروز نمی دانم چطور شده بود که مرا نزد خود ...
سپاه همیشه خانه امن خبرنگاران است | دشمن امید و نشاط در جامعه را نشانه گرفته است
اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا ، حجت الاسلام احسان الله محمدی، مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه قدس گیلان ضمن تبریک روز خبرنگار گفت: بر اساس آموزه های دینی خبر و خبرنگار یک شغل مادی محسوب نمی شود و خبرنگاری یک رسالت است و برای همین کسانی خبرنگار می شوند که شایسته این حرفه باشند. در انقلاب اسلامی خبرنگار را چشم بیدار، گوش شنوا و زبان گویا مردم و جامعه می دانند وی با ...