ابوزینب روز اول به من گفت در شهادت من شک نکن!
سایر منابع:
سایر خبرها
بیوگرافی امیر کاظمی
تصاویرامیر کاظمی امیر کاظمی برای نخستین بار در فیلم کوتاه دوئت به کارگردانی مروتی در سال 85 جلوی دوربین رفت بابت اولین فیلم جدی که کار کردی چقدر دستمزد گرفتی؟ دو سال بعد گلاره عباسی که هنوز بازیگر نبود از طرف خانم برومند زنگ زد به من و گفت خانم برومند می خواهد یک کاری بسازد به اسم همه بچه های من و گفته شما هم بیا برای بازی. من فکر می کردم دوباره یکی از همان سکانس های پنج ...
کلویی ژائو، کارگردان سرزمین آواره ها | دلم برای جشنواره ها و شنیدن نظر مردم تنگ شده است
فیلمسازان حرف می زنید که قبلا ضربه خورده اند. من وقتی وارد مدرسه فیلمسازی شدم که بحران اقتصادی رخ داد. وقتی در 2010 کارم تمام شد، کسی نمی توانست و نمی خواست برای ساختن یک خون به پا می شود دیگر دوباره به شما پول بدهد. خون به پا می شود و جایی برای پیرمردها را نیست را یادتان هست؟ سال 2007! اگر سوار را نساخته بودم و فیلمی می ساختم که در آن خودم نبودم، نمی توانستم این یکی را بسازم. فران سوار را ...
میزگرد سریال "نوروز رنگی"| از روز اول شرطم عدم استفاده از چهره ها بود/ دهه 60 زندگی لذت بخش تر بود/ ...
بار به خواهرانم زنگ نزنم، آرامش ندارم. خودم خیلی خانواده دوستم و به شدت به خانواده ام وابسته ام. محال است هر روز به خواهرهایم زنگ نزنم. زمانی که مادرم در قید حیات بود هر روز زنگ می زدم و حالش را می پرسیدم و این اتفاق شب ها قبل از خواب هم می افتاد. ما یک خانواده پرجمعیت متوسط رو به پایین جامعه بودیم. پدرم سالی یک دست لباس می خرید و از سال دوم راهنمایی، تابستان ها کار می کردم. برای ما عار نبود و دوم ...
قتل مهمان مستأجر به دست صاحبخانه
داشت سر خواهرم داد می کشید و حرف های نامربوطی می زد من در حمایت از خواهرم جلو رفتم و با سعید درگیر شدم. در این میان دوستش هم وارد درگیری شد و به سمت من حمله کرد. من هم خیلی ترسیم و برای اینکه از خودم دفاع کنم سعید را با چاقو زدم و بعد هم وقتی دوستش به من حمله کرد او را هم زدم، من اصلا فکر نمی کردم با این ضربه چاقو کسی فوت کند. در را بستم به پلیس زنگ زدم و خودم به اورژانس خبر ...
جزئیات دیدار سیدحسن خمینی با رهبر انقلاب / یاسر خمینی: رهبری گفتند اگر هر یک از فرزندانم از من مشورت می ...
... در هفته ها و بلکه ماه های اخیر، اقبال زیادی به اخوی گرامی جناب حاج حسن آقا شد و بزرگان زیادی از عاشقان امام، ایثارگران، مذهبیّون، خانواده های شهداء، سیاسیون و دانشگاهیان کشور ایشان را تنها کسی دانستند که می تواند کشور را با شعار همه با هم امام خمینی متحد کند. آیا ایشان تصمیم قطعی در این زمینه گرفته اند؟ امروز مطابق با رویه ای که اخوی دارند، به دیدار رهبر معظم انقلاب ...
از بچگی استقلالی بودم
ناچار به جدایی شدم. کیانی مدعی شد پس از گفتگو با هیئت مدیره و مدیرعامل باشگاه سپاهان قراردادش را با این تیم سه ساله تمدید کرده با این شرط که طبق تورم سال به سال مبلغ قراردادش اضافه شود. او در ادامه با بیان اینکه من در زندگی ام به حرفی که می زنم عمل می کنم و برای خودم هدفی تعیین کرده ام افزود: پس از آن و طی صحبت هایی که با ساکت و نویدکیا انجام دادم به آنها گفتم اگر می شود من را ...
روایتی شیرین از برخورد امام با تملق گویی های رئیس ساواک
: ایشان از خودمان است. و بالاخره بنده هم نشستم. چند دقیقه بعد، امام از اتاق دیگر تشریف آوردند و نشستند. مولوی خطاب به امام گفت: دیدید عرض کردم این حبس و زندان تمام می شود و شما هم به قم تشریف می برید؟ امام در جواب گفتند: من هیچ اصراری نداشتم که به قم بیایم، زیرا در اینجا وظایفم بیشتر است و در آنجا کمتر بود. بعد آن مرد شروع به اظهار علاقه و محبت های عجیب و غریب کرد و گفت: ما خیلی ...
مردم در 15 خرداد تکلیف مرا سنگین کردند!
سرویس تاریخ جوان آنلاین: روز هایی که بر ما می گذرد، تداعی گر آزادی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، در پی تحمل حدوداً یک سال حبس و حصر در تهران است. این رویداد، چهره شهر قم را به کلی تغییر داد، چه اینکه علاقه مندان به امام خمینی از سراسر کشور و برای دیدار با ایشان، راهی این شهر شدند و پیمان خویش را با مراد خویش تجدید کردند. آنچه در پی می آید، خوانشی تحلیلی از خاطرات برخی یاران امام، از آن روز های پرخاطره است. امید آنکه تاریخ پژوهان انقلاب و عموم علاقه مندان را مفید و مقبول آید. این شخص آمده بود که ما دو تا را با هم تطبیق دهد! امام خمینی پس ا ...
واکنش مادر اولین شهید مدافع حرم ارتش به شهادت پسرش+عکس
اتمام جلسه بعد از خداحافظی مفصل دیگه من محسن رو ندیدم. فقط قبل از رفتنش تلفنی زنگ زد و حلالیت طلبید و ناراحت از این بود که من باهاش اعزام نشدم ولی گفت اونجا منتظرت می مونم. محسن اوایل روزهای فروردین 95 در حالی که تازه 26 سالش شده بود به سوریه اعزام شد و در 23 فروردین همان سال، در روستای برنه حلب به شهادت رسید و شد اولین شهید مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی. شهید مدافع حرم محسن ...
سرنخ پرونده پیچیده جنایی، در دست شاهدان
ر پرونده به شعبه 12 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت. متهم این بار گفت: سال ها بود با رانندگی زندگی خودم و خانواده ام را اداره می کردم. من شخصیت آرامی دارم و همیشه سعی می کنم با کسی درگیر نشوم. هوشنگ را هم که راننده تاکسی بود، از سال ها قبل می شناختم. آن روز هوا گرم بود و ماشینم را در سایه پارک کرده و منتظر مسافر بودم. چند مسافر آمدند و من سوارشان کردم؛ اما ه ...
چرا سوریه پیکر این مدافع حرم را تحویل نمی داد؟!
؟ همسر شهید: نه؛ ما کلا افغانستان بودیم. آقا شیرعلی تنها اینجا بودند. **: از چه سالی به ایران آمدند؟ همسر شهید: حدودا اوایل سال 1392 آمد ایران. به نیت کار آمد اما بعد که ماجرای سوریه پیش آمد، رفت سوریه. البته من خبر نداشتم. **: بین سال 92 تا وقتی که به سوریه رفتند، دوباره آمدند به شما در افغانستان سر بزنند؟ همسر شهید: آخرهای سال 89 هم یک و نیم ...
ساعتی که ناصرالدین شاه دستور داد صدای آن خفه شود | عقاید تهرانی درباره ساعت معروف شهر
زنگ این ساعت را اگر زن حامله بشنود ممکن است بچه اش را سقط کند. جعفر شهری در کتاب تهران قدیم خود نوشته است: کلاه فرنگی (سقف اتاقکی که ساعت در آن جاساز شده است) ساعت شمس العماره که همیشه بیرقی(پرچمی) بر فراز آن می جنبید، دارای عجایبی بود که تهرانی ها، از آن حرف می زدند. یکی اینکه در زوال حکومت محمدعلی شاه، روزی کلاغ ها بر بیرق حمله ور می شوند و با منقارشان آن را ریزریز می کنند ...
گفت وگو با جانباز انقلاب، خانم اشرف سادات احمدی بانوی انقلابی جانباز؛ جسور، بی باک و ثابت قدم
دوران چه خاطراتی در ذهن تان هست؟ - سال 1357 هجده ساله بودم که به طور اتفاقی یک روز در خانه ی خواهرم میهمان بودم. زمانی که همسر ایشان مرا به منزل مان برمی گرداند، مصادف با نماز عید فطر قیطریه بود. دیدم که مسیر خیلی شلوغ است. به ایشان گفتم: مرا همین جا پیاده کن تا ببینم چه خبر است. ایشان گفت: نه من مسئولیت دارم شما را به منزل تان برسانم. به هر سختی بود، پیاده شدم. البته نماز تمام شده بود و مردم در ...
انتقاد شدید مورینیو از سولسشایر: سون خیلی خوش شانس است که پدری مثل اوله ندارد!
اگر پدر سون بوده و می دید در چنین صحنه ای او روی زمین افتاده دیگر شب در خانه به او غذا نمی داده است. این اظهارات سولسشایر با واکنش تندتر آقای خاص مواجه شد و مورینیو پس از پایان بازی اظهار داشت: اول از همه باید یک مسئله را مطرح کنم که از حرف های سولشر درباره سون شگفت زده شدم. از من در این رابطه نپرسیدید، اما با خود اوله صحبت کردم. اگر من می گفتم فلان بازیکن از تیم دیگر فرزندم بود و برایش ...
مدافع حرمی که شهادتش به او الهام شد/از شکست تکاوران تا اعزام به سوریه+ عکس
دوستانش است؛ اما من نتوانستم وصیتی را پیدا کنم. آخرین دیدار شما چه زمانی بود؟ از آخرین حرف هایش بگویید. شبی که قرار بود برود، طاها در بیمارستان بود و تب شدید داشت. من به او گفتم: زنگ بزن و بگو برای این دوره نمی توانم بیایم، اعزام من را موکول کنید به دور بعد. اما او گفت: نه باید بروم. ما هم طاها را با رضایت خودمان از بیمارستان آوردیم منزل. مجید هم تا رسید رفت غسل کرد. گفتم: چه ...
مصاحبه خواندنی تیاگو سیلوا: از علاقه به کایت تا شکست سِل
دنبال باشگاه جدید باشد و صبح روز بعد از فینال لیگ قهرمانان اروپا، ناصر الخلیفه، رئیس پاری سن ژرمن، را در آسانسور هتل دیدم و او گفت لئو می خواهد در بازگشت به پاریس دوباره تو را ببیند اما من دیگر دل کنده بودم. دوشنبه بعد از فینال لیسبون، ایجنتم گفت چلسی پیشنهاد داده و من فرصت زیادی برای تصمیم گیری نداشتم. قبل از دیدار با لئو، موافقت خودم را اعلام کردم. لئو از من پرسید قرارداد را بسته ام، به او گفتم ...
صالحی: با سرپیچی احمدی نژاد، یک سال طلایی از دست رقت!
از ماجرا اطلاع داشتند؟ خیر؛ اطلاعی نداشتند. چهارم این که آقای احمدی نژاد که رئیس جمهور و رئیس شورای عالی امنیت ملی هستند، هماهنگ کننده این دو مسیر مذاکره با پنج بعلاوه یک و مذاکرات مستقیم با آمریکایی ها باشد. مبتنی بر این رهنمود ها ما کار را شروع کردیم. البته آقای دکتر ظریف یک بار حرف خوبی زدند و گفتند ما یک سال طلایی را از دست دادیم. من به آقای ظریف گفتم شما را به خدا این شرح واقع را ...
بسیجی ها برای حضور درگردان حاج بصیرباهم رقابت می کردند
در لشکر 25 از کادر لشکر گرفته تا رزمنده ها، همگی به حاج حسین احترام می گذاشتند. برای حاجی فرمانده و بسیجی ساده فرقی نمی کرد. همیشه زودتر از دیگران سلام می داد و تواضع فوق العاده ای داشت. من چند بار همراه حاجی به محل جذب و اعزام رزمنده ها رفته بودم. در آنجا خیلی از بسیجی ها می گفتند دوست دارند به گردان حاج بصیر بروند. حاجی از چند نفرشان پرسید چرا می خواهید به گردان بصیر بروید، در جواب گفتند همه از او تعریف می کنند و ما هم دوست داریم در گردانی باشیم که حاجی فرمانده اش است. ...
من محمد دلاوری روزی 200، 300 فحش در فضای مجازی می خورم، به خودم هم می گویم نوش جانت
...> شاید اوایل اینگونه فکر می کردم. گاهی با خودم می گفتم این بار را زمین بگذارم، به گوشه ای بروم و به ادبیات، موسیقی و فلسفه که به شدت به آن علاقه مندم بپردازم. حتی طرح برنامه ای فلسفی برای شبکه چهار را هم آماده کردم که اسمش را فلسفه با طعم لیمو گذاشته بودم. هر وقت فشارها زیاد می شد، این میل در من تقویت می شد. از جایی به بعد به خودم گفتم تو منتی سر کسی نداری. بعد از این همه سال، می دانم که با پول ...
هفت خان شستن و نذر نفس منتشر شد/ جهادگرانی که رهبر معظم انقلاب از آنان تقدیر کرد
ها را جدی نگرفتم. گفتم این روز عیدی، بچه ها شیطنتشان گل کرده. باور هم نکردم تا وقتی که صحبت های آقا را با گوش خودم شنیدم. وقت نماز ظهر بود. سجده شکر رفتم و اشک شوق ریختم. کتاب نذر نفس نیز که تحقیق آن برعهده محمدحسین عظیمی، زهراسادات هاشمی، سیدمحمدهاشمی بوده و تدوین آن توسط اسما میرشکاری فرد صورت گرفته، در 200 صفحه، شمارگان یک هزار و 500 نسخه و با قیمت 30 هزار تومان به همت انتشارات راه ...
ابوالفضل را با زبان روزه راهی میدان شهادت کردم
، گفتم خدایا بچه ام را به من برگرداندی! بعد از اینکه از سفر حج برگشتم، خبر شناسایی ابوالفضل را برایمان آوردند. پسرم علی ابتدا رفت تا پیکر برادرش را ببیند. فقط استخوان پایش مانده بود. رفتم و خودم آنچه از او بعد از سال ها برایم مانده بود، دیدم. یک تابوت بود و یک استخوان پا. بچه ها گفتند دست نزنید، شیمیایی شده است. بیقراری های من برای ابوالفضلم ادامه داشت تا اینکه یک شب خوابش را دیدم. مانند یک ماه شده ...
ملا خوبه محسن باشه!
د و نفری روبروی مرقد دست به سینه سلام کردند بعد لباس هایشان را کندند و وضو گرفتند دو رکعت نماز خواندند و نشستن به دعا و ذکر. یکی شان دیوان شعر ملا را دست گرفت و چند بیت از اشعار عارفانه ملامحسن را بلند بلند خواند بعد دو نفری رفتند دور مرقد طواف کردند، با گوشی همراه چند عکس از مرقد گرفتند. صدا زدند آقا شما خادم اینجایید،گفتم نه، پس چه کاره ای؟ گفتم گزارشگرم، عکاسم، روایت ملا ...
ناگفته هایی از اولین قهرمانی استقلال در آسیا
. با وجود ازدحام بازیکنان ما جلوی دروازه هاپوئل، شوت من مستقیم چسبید به تور. آن گل استادیوم را منفجر کرد. دیدن هیجان مردم واقعا زیبا بود. بعد از بازی به سمت رایکوف رفتم، او را در آغوش گرفتم و تا می توانستم گریه کردم. عکس آن در نشریات چاپ شد و این تیتر را زدند: اشک مقدس برای پیروزی . استقلال یک بار دیگر بعد از آن هم قهرمان شد، اما اکنون 30 سال است که چنین موفقیتی دیگر رقم نخورده. چرا این ...
دلاوری: هم باید مناظره برگزار شود و هم حتماً باید زنده باشد/ هنوز فکر می کنیم مصاحبه منتقدانه یعنی دشمنی!
...، به گوشه ای بروم و به ادبیات، موسیقی و فلسفه که به شدت به آن علاقه مندم بپردازم. حتی طرح برنامه ای فلسفی برای شبکه چهار را هم آماده کردم که اسمش را فلسفه با طعم لیمو گذاشته بودم. هر وقت فشارها زیاد می شد، این میل در من تقویت می شد. از جایی به بعد به خودم گفتم تو منتی سر کسی نداری. بعد از این همه سال، می دانم که با پول همین مردم من کار یاد گرفته ام. اگر روزی احساس کنم نیاز به تولید برنامه ...
ناگفته های حمیدرضا جلایی پور از مجاهدین خلق، بهزاد نبوی، درگیری های کردستان و اعدام 59 جوان مهابادی
برخورد یا شوک شدید؟ اصلاً شاخ درآوردیم که چرا این طوری شد. از آنجا به بعد و سال 54 برایمان صحبت های آقای مطهری مهم شد. چون می گفتند مطهری بحث اصولی و فلسفی می کند. بعدها علل گرایش به ماتریالیسم، یکی از کتاب هایش است. لذا در این فضا ما برای اولین بار اهمیت فلسفه و منطق را متوجه شدیم. ممکن است شما در آکادمی به اهمیت فلسفی برسید. اما ما این طوری فهمیدیم که فقر نظری چریک ها بوده که باعث شده ...
فوتبال ایران دست های پشت پرده ندارد
زمان برگردیم آن حرف ها را نمی زنم. نه. من این رقابت بین اصفهان و تهران را دوست دارم. زمانی که آن حرف ها را زدم ما داشتیم فوق العاده کار می کردیم اما همه جا بحث پرسپولیس و استقلال بود. من فقط گفتم بیاییم واقعیت ها را بگوییم. وقتی سپاهان عالی است چرا فقط حرف از تهرانی ها است؟ وقتی فولاد دارد خوب کار می کند چرا فقط صحبت از قرمز و آبی است؟ یعنی فکر می کردید به اندازه شایستگی های تان به شما ...
خاطرات خنده دار بازیکن سابق استقلال از حضور در بوندسلیگا
در گچ هم بود باید سر تمرین می رفتی و فقط اگر سرما می خوردی می گفتند مشکلی نیست و در خانه بمان. من هم یکی دو بار گفتم سرما خوردم و در خانه استراحت کردم! آخر خیلی زود باید به باشگاه می رفتیم. راس ساعت 7.5 صبح باید می رسیدیم و صبحانه می خوردیم. یادم هست یک روز برف آمده بود. تراس خانه من پر از برف بود. در را باز کردم و گفتم خب خداراشکر با این وضعیت تمرین تعطیل است. فکر کردم مثل مدارس خودمان است! خلاصه با تاخیر رفتم سر تمرین دیدم همه با شورت و تی شرت دارند تمرین می کنند و تکل می زنند. آن وقت من دو تا گرمکن و دو تا شلوار پوشیده بودم از سرما یخ زده بودم و نمی توانستم تکان بخورم! ...
از بایکوت کردن آوینی تا محبوب ترین شدن!
...، واقعا ناراحت بودم. یعنی آن قدر کاریزمایش قوی بود که دوستش داشتم و دلم می خواست مرا تحویل بگیرد. 15 سال از ما بزرگتر بود و ما هم واقعاً دوستش داشتیم. او با گلایه از عدم بهادادن به هم نسلان او در شرایط فعلی گفت: عده ای فکر می کنند که من در دوربین 16 میلی متری مانده ام در حالی که با جدیدترین دوربین ها، صدابرداری و ... آشنا هستم اما متأسفانه عواملی وجود دارد که نمی گذارند ما کار کنیم. یکی از بهترین صدابرداران روایت فتح چندی پیش به من زنگ زد که من زندگی ام نمی چرخد و برویم کارگری کنیم. به او گفتم که دیگر سن ما به قدری نیست که بتوانیم کارگری کنیم. این موضوع بد است. ...
حاج سعید قاسمی در برنامه جهان آرا: رئیس قوه مجریه طی یک سال اخیر به بهانه کرونا از استان ولنجک رفته اند ...
بحران است، چه کسی به داد مردم می رسد؟ اربعینی ها و کسانی که جهادی کار می کنند. * بنیاد مسکن به ما برای ساخت خانه های ICF برای زلزله زدگان مجوز نداد که عجیب بود! به ما گفتند شما چند تا بچه جهادی آورده اید و می خواهید خانه بسازید. با بنیاد مسکن یک برجام بُرد بُرد واقعی امضا کردیم و توانستیم 120 واحد ویلایی و آپارتمانی بسازیم. * طرف، فرماندار وقت منطقه زلزله زده بود و گفت من اصلاح ...