سایر منابع:
سایر خبرها
عروس قاتل پای چوبه دار بخشیده شد / در زندان کرج رخ داد
اعتراف به قتل در مقابل بازپرس جنایی گفت: همسرم معتاد بود و به هر بهانه ای من و دختر کوچکم را کتک می زد. از دست او چندین بار شکایت کردم و حتی می خواستم جدا شوم اما بی فایده بود. گاهی اوقات هم به من تهمت می زد، درگیری های ما ادامه داشت تا اینکه روز حادثه امیر دخترمان را برای خرید بیرون فرستاد. زمانی که دخترم برگشت امیر از او باقی پول را خواست و بچه ام گفت سیگار گران شده و باقی مانده ای نداشت. او هم به ...
ناگفته های مرد مکانیکی که با انگیزه سرقت زن تنها را به قتل رساند
بریدم و تصمیم گرفتم بدنش را مثله کنم. سر را بیرون برده و در باغچه ای انداختم. خواستم بقیه جسد را منتقل کنم که گرفتار شدم. با خانواده ات ملاقات کردی؟ فقط تلفنی حرف زدم. آبروی پدرم را بردم. او سال ها با مقتول همسایه بود و حالا با کارم نمی تواند سرش را میان مردم بلند کند و خانه نشین شده است. از روز های زندان بگو؟ روز های سختی است. باید سال ها در زندان بمانم و فقط به مرگ فکر کنم ...
روزهای سخت یک قهرمان؛ازتصمیم برای خودکشی تاتجربه شیرین معجزه
هندی آمپولم را اشتباه زد و این اتفاق برای من افتاد. وی افزود: سال دوم دبیرستان به خاطر اینکه اطرافیان من را درک نمی کردند، ترک تحصیل کردم. مشکلات جسمی در من اثر نمی گذاشت، اما حرف مردم روحیه من را شکننده کرده بود. شاید این حرف من برای خیلی از دوستانم باورنکردنی باشد؛ اما من چند بار خواستم که نباشم و به خودکشی فکر کردم. حصارخانی عنوان کرد: در آن سال ها ارتباط اجتماعی زیادی با ...
مردم در خیابان من را عمو کیوان صدا می کنند
.... ضمن این که من در کنار بازیگری گاهی هم نوشته ام، اما هیچ وقت برای خودم نقشی را ننوشتم و نمی پسندیدم این کار را برای خودم انجام بدهم. کاری به درست و غلط بودن ندارم، اما نگاه من این طور است. طرح خانه به دوش را هرجا بردم رد شد جالب است برایتان بگویم که من طراح فیلمنامه سریال خانه به دوش بودم که در زمان پخش بسیار گل کرد و پربیننده بود. اما سه سال برای ارائه طرح این سریال از ...
فسقلی ویروس، همچنان با لبخند شیطنت باری نگاهم می کرد/طنز
مغازه های ما هم اتفاق می افتاد! داشتم از فسقلی ویروس حرف می زدم که دوستم زنگ زد و گفت: فلانی، به گمانم مرا چشم زدی بس که هی گفتی خیلی سالم و گردن کلفت هستم. چون حس می کنم من هم کرونا گرفته ام! بیمارستان رفتم، گفتند که مداوایت از یک میلیون و 300 هزار تومان تا 30 میلیون تومان خرج دارد. نگفتند دلیل این همه تفاوت چیست؟ گفتند اگر اتاق های 10 تخته بدون ناهار و شام و حمام و تلویزیون و ...
زن سالخورده: دخترهای شوهرم مرا از خانه بیرون کردند
جا تکلیف مرا مشخص کند و تا زمانی که رضایت بچه هایش را نگرفت من پایم را به خانه اش نمی گذارم. وقتی حرف های این زن تمام شد، شوهرش به قاضی گفت: من 2 دختر دارم که همه آنها ازدواج کرده اند. وقتی هم که همسرم فوت کرد برای این که تنها نباشم تصمیم گرفتم ازدواج کنم. بچه هایم هم مخالفتی با این قضیه نداشتند. آنها دوست داشتند که من ازدواج کنم. من هم وقتی موافقت آنها را دیدم با صحرا آشنا شدم. ما بعد ...
زنان سرپرست خانوار نیاز به اشتغال پایدار دارند
دائمی که بیشتر کارکنان آن زن باشند برای آن ها فراهم شود. لطیفی دیگر زن سرپرست خانوار با بیان اینکه به دلیل بیماری کلیوی همسرم اکنون تأمین نیاز های خانواده را به عهده دارم، اظهار کرد: قبل از آن همسرم کارگر بود و اکنون نیز به دلیل مشکلات اقتصادی گاهی کارگری می کند اما خودم با کار در خانه ها خانواده را ازلحاظ اقتصادی تأمین می کنم. وی با تأکید بر اینکه متأسفانه به دلیل شیوع ...
جلیل فرجاد: یک سال است دخترانم اجازه نداده اند کار کنم/ عزیزم مخاطبان بودم
باغ گیلاس بود. بله، من نقش یک رزمنده به نام عزیز را بازی می کردم که بعد از اعزام به جبهه، خبر های بدی را برای خانواده ام می آورند که زخمی یا شهید شده ام. نقش پدر و مادرم را مرحوم جمشید مشایخی و خانم فخری خوروش بازی می کردند. آن ها وقتی مرا می دیدند که دست چپم را از دست داده و جانباز شده بودم. عشق عزیز و فریده هم خیلی جذاب به نظر می رسید. به خصوص وقتی که عزیز پس از مجروح شدن می خواهد ...
عملیات کربلای هشت
تویوتا می برم پست امداد. آمدیم طرف پست امداد به نگاه کردم اکثرا بچه های خودمان بودند. دلم خیلی درد می کرد. خالق با دست و سینه پانسمان شده آمد بالای سرم گفت: چجوری گفتم از دل درد دارم می میرم. مسعود هم یه تخت آن طرف تر بود. گفتم شاید از گشنگی باشه آخه دو روز بود چیزی نخورده بودم. شب آخر که کنسرو ماهی بود گفتیم بخوریم باید تا صبح کلی آب بخوریم. گفتم یه چیز بیار بخورم بیسکویت آوردند. خواستم بخورم نشد ...
ناوالنی از مقامات زندان به خاطر ندادن قرآن کریم شکایت کرد
... ناوالنی گفت: موضوع این است که مقامات زندان قرآنم را به من نمی دهند و این مرا عصبانی می کند. وی افزود: مطالعه عمیق قرآن برای تزکیه نفس و خودسازی است و هدفی بود که من برای خودم در حالی که دوران حبسم را سپری می کنم، تعیین کرده بودم. این سیاستمدار تصریح کرد: به من اجازه دسترسی به هیچ یک از کتاب هایی که با خودم آورده بودم یا طی ماه گذشته آنها را سفارش داده بودم، داده نم ...
مادرم وقتی پدرم زندان بود همه چیز را فروخت و با "م" ازدواج کرد
. یک سال بعد از این ماجرا وقتی پدرم برای آخرین بار از زندان آزاد شد، برایمان خبر آوردند که مادرم با م ازدواج کرده و با فروش ملک و املاک ماشین و خانه خریده است. آن زمان من در کلاس سوم ابتدایی ترک تحصیل کرده بودم و کمبود محبت مادری را با تمام وجودم حس می کردم و به کسانی که مادرشان را صدا می زدند حسادت می کردم. سال ها می گذشت اما همواره حرف های دیگران درباره مادرم مرا آزار می داد. ...
وقتی صیغه رییسم شدم دردسرهایم شروع شد
در آییم. حالا یک سال از آن ماجرا می گذرد و بعد از اینکه نیازهای او را برآورده کردم رابطه او با من کم شد و دیر به دیر سراغ من را می گرفت وقتی علت بی توجهی هایش را پرسیدم، گفت به خاطر دو بچه ای که دارم فعلاً از فکر طلاق دادن همسرم منصرف شده ام و می خواهم زندگی خود را با او ادامه دهم آن لحظه بود که دنیا روی سرم خراب شد و تمام آمال و آرزوهایم بهم ریخت... حالا نمی دانم چه کنم خواهش می کنم ...
زن 23 ساله: حرکات من در شب نشینی ها زننده بود
طرد کردند و حتی برادرانم حاضر به پذیرش تنها خواهرشان نبودند . سرزنش ها و درگیری های من و محمود هر روز بیشتر شدت می گرفت تا این که امروز بعد از یک مشاجره لفظی با همسرم از خانه بیرون آمدم و برای تهیه مواد مخدر به پارک رفتم . هنوز در جست و جوی ساقی موادمخدر صنعتی بودم که ناگهان ماموران انتظامی، پارک را به محاصره در آوردند و مرا نیز دستگیر کردند. حالا هم که تازه به معنای واقعی نصیحت پدرم پی برده ام، خیلی خوشحالم که شاید به اجبار قانون مصرف موادمخدر را ترک کنم و.... ...
بعد از بازنشستگی در کلاس های آشپزی شرکت می کنم
به گزارش "ورزش سه"، گونسالو ایگواین در در طول حرفه خود برای تیم هایی نظیر ریورپلاته، رئال مادرید، ناپولی، چلسی، یوونتوس و میلان بازی کرده است. او که هم اکنون در لیگ حرفه ای آمریکا و باشگاه اینترمیامی توپ می زند از برنامه اش برای بازنشستگی صحبت کرده است. ایگواین گفت : " یک روز من به همه چیزهایی که پشت سر گذاشته ام فکر می کردم. انتظارات، مسئولیت ها و حضور در کشورهای مختلف. حقیقت این است ...
فائزه هاشمی: خاتمی رهبر نامناسبی نیست اما....
...> *پدر به خاطر وزنه ای که داشت، می توانست کشور را به صورت اصلاحات ببرد؛ با درگذشت پدر، دولت اقای روحانی شعارها را فراموش کردند و از آن برگشتند؛ حتی اصلاح طلبان هم از راه خود جدا شدند. *پدر در دوره های مختلف از چپ و راست مورد حمله قرار می گرفت؛ بعد که کنار می رفتنأ، می آمدند دور ایشان جمع می شدند. *حملات جناح چپ به ایت الله هاشمی زیربنا شد برای آمدن احمدی نژاد. این تخریب های ...
داماد 27 ساله خوشگذرانی می خواهد، اما عروس 35 ساله اش زندگی
رویداد24 دلم می خواهد با دوستانم به گردش و سفر بروم، اما او می خواهد مرا در خانه نگه دارد و با زندگی ملال آور بسازم. اما نمی دانم با چه دلخوشی به این زندگی کسالت بار ادامه بدهم. در این 5 سال هم اگر تن به تحمل و بردباری داده ام به خاطر وجود دو دخترمان بود، اما حالا دیگر نمی توانم و احساس پیری می کنم... این قسمتی از گله و شکایت حمید، جوانی 27 ساله است که برای قاضی بازگو می کرد و همسرش ...
ناوالنی از مقامات زندان به خاطر ندادن قرآن کریم شکایت کرد
. ناوالنی گفت: موضوع این است که مقامات زندان قرآنم را به من نمی دهند و این مرا عصبانی می کند. وی افزود: مطالعه عمیق قرآن برای تزکیه نفس و خودسازی است و هدفی بود که من برای خودم در حالی که دوران حبسم را سپری می کنم، تعیین کرده بودم. این سیاستمدار تصریح کرد: به من اجازه دسترسی به هیچ یک از کتاب هایی که با خودم آورده بودم یا طی ماه گذشته آنها را سفارش داده بودم، داده ...
اگر که گمان می کنی همسرت دوستت ندارد...
تا با خانم به تنهایی صحبت کنم. وقتی علت را جویا شدم، همان جوابی را داد که منتظرش بودم: وقتی این کار ها رو می کنه با خودم فکر می کنم که حتما دیگه دوستم نداره، حتما از ازدواج با من پشیمون شده، شاید من کار اشتباهی کردم و از دستم دلخور شده، نکنه قهر کرده، نکنه اصلا به زن دیگه ای علاقه پیدا کرده... . این همه حساسیت به طرد شدن معمولا ریشه در کودکی آدم ها و روابطشان با والدین به ویژه در سال های نخست ...
اعترافات تلخ زن تهرانی پس از تولد نوزادش / او روانه زندان شد
می کردم. منظورت چه تجهیزاتی است؟ دستگاه هایی که در اتاق بیماران بود؛ مثل دستگاه آلارم برای حضور پرستاران. آنها را می دزدیدم و به مالخری که شوهرم می شناخت می فروختیم. گفتی شوهرت تو را مجبور به سرقت می کرد؟ بله. اما راستش را بخواهید ایده سرقت چند وقت قبل به ذهن خودم خطور کرد. من به تازگی مادر شده ام، همین چند وقت قبل به بیمارستان رفتم تا عمل انجام بدهم. در ...
می خواستم در پرسپولیس بمانم اما مرا نخواستند
قرارداد باشگاه باید با بازیکن تماس بگیرد، ولی کسی به من زنگ نزد. با این حال باز هم من خودم به باشگاه رفتم، چون مدیون پرسپولیس و هوادارانش بودم و وظیفه داشتم برای مذاکره به باشگاه بروم، ولی باشگاه و عواملی که بودند اجازه تمدید قراردادم را ندادند و نتوانستم در تیم محبوبم بمانم. چند روز به بازی های آسیایی پرسپولیس مانده است و دوست ندارم بیشتر از این درباره این موضوع صحبت کنم. برای همه تیم های ایرانی ...
ماجرای خواندنی پایان 32 سال انتظار برای وصال
حالش در روز عقد و بعد از شنیدن جواب بله همسرش می گوید: نمی دانم چطور این احساسم را توصیف کنم. الان 50 ساله هستم و شاید از نظر شما پیر محسوب شوم اما وقتی چند روز پیش، دختر عمه ام بله را گفت، احساس کردم که همه دنیا را به من دادند و 18 ساله شدم! خانمم بعد از عقدمان و زمانی که جواب مثبت را به من داد، برای اولین بار به من گفت که در همه این سال ها خیلی دوستت داشتم و دارم و اگر لازم بود، حاضر بودم سال های ...
12 سال با مخملباف زندگی کردم
مجیدی در سال 1338 در خانواده ای طالشی در شهر تهران به دنیا آمد. او فعالیت هنری اش را قبل از انقلاب اسلامی ایران در عرصه تئاتر آغاز کرد. سپس در سال های دهه 60 و 70 هجری شمسی به تجربه هایی در زمینه بازیگری در سینما دست زد. او در فیلم بایکوت در نقش یک کمونیست سرخورده، در فیلم تیرباران در نقش شهید سیدعلی اندرزگو و در فیلم دو چشم بی سو در نقش یک معلم توده ای نقش ایفا کرد. اما در سال 70 به کارگردانی روی آورد. مجیدی در سال 2008 به دعوت دولت چین، فیلم کوتاهی به نام رنگ ها به پرواز در می آین ...
آموزش مجازی؛ جاده صاف کن ازدواج جوانان/ مهره را طوری بچینید هیچ دختری به خاطر تحصیل از ازدواج عقب نماند
ازدواج کرده و با همسرش در قم زندگی می کند. او هر دو وضعیتِ آموزش حضوری و مجازی را تجربه کرده است. از او خواستیم به عنوان یک خانم متاهل این دو تجربه را با هم مقایسه کند: بعد از مجازی شدن خیلی روابطم با همسرم بهتر شده است الان احساس میکنم حرف هم را بهتر می فهمیم، چون بیشتر با هم صحبت می کنیم و بیشتر یکدیگر را می بینیم. من بعد از اینکه عقد کردم دانشگاه را شروع کردم و خوابگاهی بودم. کلا توی این چند ...
داستان هولناک قتل مستأجر در میهمانی شبانه
کرد و با پذیرش اتهامش گفت: من 6 سال است که در زندان هستم. در تمام این روز ها با کابوس اعدام از خواب بیدار شدم. خانواده ام برای اینکه رضایت بگیرند و من را به زندگی بازگردانند هرکاری کردند. پدرم همه دارایی اش را از دست داد. این فقط من نبودم که عذاب کشیدم و تنبیه شدم همه اعضای خانواده ام به اندازه من تنبیه شدند و عذاب کشیدند. درخواست می کنم با توجه به همه آنچه گفتم از من بگذرید. تاوان بسیار سنگینی پرداخت کردم و درخواست دارم به خاطرجوانی ام و به خاطر خانواده ام من را ببخشید. بعد از گفته های متهم قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. داستان هولناک قتل مستأجر میهمانی شبانه ...
فوتبال که همیشه کری خوانی و کل کل دارد/هیچ کس به جز کسی که کار زشت را مرتکب شده، مقصر نیست
ماجرا از اینجا شروع شد که من دور مقدماتی دویدم و بعد از استراحت برای فینال به استادیوم آمدم و می خواستم گرم کنم که مراسم افتتاحیه بود و هیچ ورزشکاری اجازه ورود نداشت. من و ماساژورم بیرون از استادیوم رفتیم تا گرم کنم و بعد از افتتاحیه برگردم. وقتی با استرسی که برای فینال داشتم، آمدیم موقع ورود متوجه شدیم باید وسایل از ایکس ری رد شود و ساکم را گرفتند و ما از تونل ضدعفونی کننده رد شدیم و ساک ها را گرفتیم و وقتی موقع گرم کردن اختصاصی رسید می خواستم کفش هایم را پایم کنم متوجه شدم کفش های میخی ام نیست. خیلی گشتم و پرس وجو کردم کفش هایم را ندیده اند؟ تا به گیت رسیدم پرسیدم کفشی جا نمانده؟ گفتند یک جفت کفش اینجا بود که یک نفر آمد، گرفت و رفت و حتی طرف گفته کفش ها نارنجی بود. دقیقاً کفش های من هم نارنجی و زرد بود. حتی پیجر ورزشگاه هم اعلام کرد همچین کفشی گم شده و هر کس پیدا کرده تحویل دهد اما خبری نشد. من نمی دانستم چه کار کنم و دویدن در 100 متر بدون کفش ممکن نیست، چراکه همان گام اول سر می خوری. بنابراین تنها نکته ای که به ذهنم رسید دویدن با کفش قرضی بود. ...
ماجرای تکان دهنده قصابی که به یک زن تجاوز کرد و بعد جنازه اش را چرخ کرد
تجاوز را فاش نکند،او را به قتل رساندم.بعد گوشت بدنش را از استخوان جدا کردم و در چرخ گوشت ریختم.گوشت های چرخ شده را بسته بندی کردم و در اطراف شهر رها کردم. با اعترافات هولناک مرد قصاب پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارجاع شد. قصاص در دادگاه اجرا شد روز دادگاه فرا رسید و اولیای دم پرونده و متهم در دادگاه حاضر شدند.متهم بار دیگر اعترافات هولناک خود را مطرح کرد.قاضی با دیدن خانواده زن جوان که افراد فقیر اما نجیبی بودند و با شنیدن روایت دردناک جنایت از زبان متهم،چنان منقلب شد که اسلحه را از کشوی خود بیرون کشید و با شلیک گلوله متهم را در دادگاه به سزای عملش رساند. رکنا ...
تکرار خاموشی ها سوانح را افزایش داده است
شوهرش پای یکی از چشمانش به چشم می خورد. او صورتی استخوانی داشت که هنگام سرقت تجهیزات بیمارستانی در پایتخت دستگیر شده بود. وی مدعی بود شوهرش او را مجبور به سرقت کرده است. اعتیاد داری؟ بله، 15 سال پیش شوهرم به نام حمید مرا معتاد کرد. من و حمید در خیابان آشنا شدیم تا اینکه عاشقش شدم، اما بعد از ازدواج فهمیدم معتاد و خلافکار است. سابقه داری؟ بله، به خاطر تأمین ...