جمعه ۰۷ اردیبهشتساعت ۲۱:۳۸Apr 2024 26
جستجوی پیشرفته
خبرگزاری دفاع مقدس ۱۴۰۰/۰۴/۳۰ - ۱۳:۵۱

آخرین عید قربان سید اسماعیل

همه خوشحال و خندان در حیاط منتظر کباب بودند، ولی من، انگار همه ی غم های عالم تو وجود من جمع شده بود. بی حوصله و پکر گوشه ای ایستاده بودم. کمی بعد سید اسماعیل پیش من آمد. انگار حالم را فهمیده بود، آرام گفت: خواهر، آروم و صبور باش. بعد از من، تو باید به مامان دلداری بدی. تا نرفتم بهش چیزی نگو. ... ادامه خبر

برچسب‌ها

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)