سایر منابع:
سایر خبرها
دختر 14ساله: از نیت پدرم آگاه بودم و او نیمه شب به اتاقم آمد
بردباری رفتارهای خشن پدرم را تحمل می کرد و می گفت: دخترم وقتی بزرگ شدی از پدرت طلاق می گیرم و در کنار هم زندگی خوب و آرامی را می سازیم. من هم روزها و ماه ها را می شمردم تا زودتر بزرگ شوم و بتوانم در کنار مادرم زندگی آرامی داشته باشم. گاهی وقت ها که اشک های مادرم را می دیدم احساس عذاب وجدان داشتم و دست های کوچکم را رو به آسمان بلند می کردم و از خدا می خواستم که این روزها زودتر سپری شوند. هفته قبل ...
از ماجرای شکایت سحر قریشی از سام درخشانی تا طلاق وی
شروع بازیگری ودر سال 1385 بود. در آن زمان مادرم در انگلیس بودو پدرم هم در ایالات امریکا زندگی میکرد. بعد از بازیگر شدن و مشهور شدنم خانواده همسر سابقم تلفنم را پاسخ می دادند. خودشان را مدیر برنامه من معرفی می کردند و چند تا پیشنهاد کار راهم رد کردند. بعد ازآن چند گفت وگو عجیب وغریب کردند. طلاق سحر قریشی طلاق گرفتم چون خوشبخت نبودم! هیچ کس از خوشبختی فرار نمیکند و من واقعا ...
از این که شهید نشدم خجالت می کشم
دفاع از دین و مملکت به جبهه رفته است. هر وقت به فکر من افتادی به فکر دیگران هم باش به یاد طفل 12 ساله ای باش که نارنجک به خود می بندد و زیر تانک می رود. خداحافظ پدرم؛ و از تو برادر عزیزم می خواهم که اگر در کار های خانه تو را ناراحت کردم مرا ببخشید و از من راضی باشی و حلالم کنی و همچنین از تو می خواهم که از همسایگان و از اهالی محل که اگر از من ناراحت شده بودند از قول من بگو که اکبر از شما ...
زن جوان سقزی زنده زنده در آتش سوزانده شد ؟! / بازجویی از شوهر + فیلم گفتگوی اختصاصی
....برای همین همیشه با شوهرش اختلافات شدید داشت به حدی که یک پرونده قضایی در حال رسیدگی دارند.بارها ریش سفیدان روستا آنها را آشتی داده بودند و در این چهار سال خیلی کم خواهرم سر زندگی اش بود و همیشه در خانه ما بود.من چند بار به او گفته بودم که اگر با شوهرت سازش نداری،از او طلاق بگیر.اما صبری می گفت که شوهرم من را دوست دارد و حالا که یک فرزند هم دارم نمی توانم به طلاق فکر کنم. در حالی که شوهر صبری بعد از بازجویی،در حال حاضر آزاد است،رسیدگی به پرونده برای روشن شدن علت مرگ مشکوک صبری خلعتبری ادامه دارد. اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: ...
زن 36 ساله: شوهرم بخاطر مشروب در کوچه بیهوش می شود
که باید برای یافتن چاره اساسی با یک مشاور آگاه و کارشناس امور مواد مخدر مشورت کنم. از آبروریزی می ترسیدم و از سوی دیگر هم نمی خواستم خانواده ام از اعتیاد همسرم با خبر شوند. خلاصه بحث و جدل های من و هوشنگ از همین جا شروع شد و دیگر اعتمادم را به او از دست دادم. با آن که چند بار قول داد به خاطر من اعتیادش را کنار می گذارد ولی همه حرف هایش یک مشت وعده های پوچ و توخالی بود. زمانی که دیگر کارد به ...
بی آنکه بدانم شب را کنار پیکر شهدا به صبح رساندم
63 در حالی که 60 سال داشت راهی جبهه شد. شاید از نظر خیلی ها نیاز نبود پدرم به جبهه برود، اما او تصمیمش را گرفته بود. وقتی هم از او می پرسیدند برای چه به جبهه می روی؟ اجازه بدهید آن ها که جوان هستند بروند، می گفت من به تکلیفم عمل می کنم. پس شما بعد از پدرتان راهی جبهه شدید؟ پدرم که بعد از سه ماه حضور در جبهه بازگشت، به او گفتم پدرجان حالا نوبت من است که بروم. ایشان هم اجازه داد و برای ...
آخرین مکالمه تلفنی شهید اندرزگو
است گوش دادی. احمد نصیری فرید : کی به شما گفته اندرزگو : حالا اونها را میخواستم بدهی درب منزل مُری، جنس ما را احمد نصیری فرید : ساعت 12 بروم اندرزگو : چون اکبر در حال حاضر خودش اینجاست احمدنصیری فرید : نمیشه الان ببرم اندرزگو : الان چون خودش نیست آنجا و جنسها در دکان اکبر بیارید در خانه مری و من در آن دکان نمیرم آخه احمد نصیری فرید : خود اکبر بیاورد اندرزگو : خود اکبر میگفت که درب دکان ...
انتظارات یکطرفه!
؛ اصلاً عقل می گوید که شما نباید همین حرف را بزنی، چون به ضرر نظام است. شما شخصیّتی هستی، سابقه ای داری، الان هم محترمی. حالا انتخابات است، چیزهایی پیش می آید. من فکر می کنم که شما با وجود این تظاهراتی که شده، راهی نشان بده که بشود دنبال کرد. باز توضیح داد که نه، این جوری نمی شود و ما باید چنین و چنان کنیم. من گفتم آخر شما فرمولی یا راهی بدهید و بگویید من این طوری این حق و حقوق را احقاق می کنم. بعد ...
از داخل ایران احمد مسعود را تخریب می کنند/ فشار می آورند که با طالبان صلح کند/ چرا الان یکدفعه عکسهای ...
متولد نشده بودند. آقا 1371 تا الان را حساب کنید، می شود 30 سال. نسلی که دارد اعتراض می کند. حداکثر بین 18 تا 35 سالش است، یعنی آن موقعی که افشار اتفاق افتاده، سه سالش بوده. آقا من آن جا بودم، دروغ می گویند به شما. خب حرف من را بشنوید. مگر نه این که من بسیجی ام، مگر نه این که با مرتضی آوینی در روایت فتح پیر شدم. بیایید و حرف من را بشنوید. عکسی که می گویند برای 2 سال پیش است. ...
چارچوب خانواده بر روی عُرف پسندیده باشد
خانه باشید، هم حکیمه باشید. بعد هم می گوید می خواهید بروید بیرون، بروید، ولی لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ (احزاب/ 33)، تَبَرُّج خودتان را مثل برج خودنمایی نکنید. پس بسم الله. قرآن راجع به خانواده چه می گوید؟ اصل این است که در خانه بماند؛ نیاز دارد از خانه برود بیرون، برود ولی در عین حال کمالاتش را از دست ندهد. باید مثل مردها این کمالات را که قابل دسترسی است، دسترسی داشته باشد. این نظر ...
چه کسی رویای بچه های آشور را آشفت؟/ رازهای جزیره خالی از سکنه
روم؟ در مجموع این شرایط نشان دهنده ضعف مدیریتی ماست که نمی توانند یک مسئله را از صفر تا صد حل کنند. الان سوال اهالی جزیره آشوراده این است که چرا ما نتوانستیم مانند جزیره کیش بشویم؟ توریست می برید اما خجالت آور است که امکانات اولیه را از افراد بومی آنجا دریغ می کنید. من دنبال مسئول برای پاسخ نبودم. در شرح یک عکس هم سراغ هیچ مسئولی نرفتم. ما جماعت حرف داشتیم و حرف زدیم، یک طرفه هم نیست چون می دانیم ...
شلوار اندام نمای نفیسه روشن در اقدامی ترسناک ! / لاک جیغ در عکس لاکچری + عکس و فیلم
رسد و هیچ وقت دست از حمایتش نکشید از همان دوران کودکی عاشق بازیگری و خلبانی هواپیما بودم مادرم همیشه تعریف می کند و می گوید که هیچ وقت فکر نمی کرد که من همسر یک خلبان بشوم در چند سال اخیر شایعات زیادی از ازدواج دوم و طلاق نفیسه روشن از همسرش منتشر شده که تاکنون او حاضر به تایید یا تکذیب آنها نشده است معتقد است زندگی خصوصی اش به خودش مربوط است با این حال در مهر 1399 ...
پرچمدار افغانستان در المپیک توکیو: از غم وطنم تب کرده ام
در دنیای مهاجرت ورزشکار شویم، از آن زمان تعداد خیلی بیشتر شده است. اوایل کانون مهاجران تکواندو خیلی فعال بود، بعد از آن در دوومیدانی اتفاق جدیدی افتاد و من به المپیک رفتم، سپس رشته هایی مثل والیبال فعال شدند. هرچند آمار دقیقی از تعداد ورزشکاران ندارم، می دانم تعدادشان زیاد شده است. خدا را شکر می کنم، چون اتفاق خیلی خوبی است. آینده ورزش زنان در افغانستان مبهم است ورزش زنان در ...
کاش می شد کسی بیدارم می کرد
جوّ خانواده مینا آنچنان چنگی به دل نمی زد. حرف، حرف پدر بود و دیگر هیچ. در خانه اگر سرش درد می گرفت کسی برایش تره هم خرد نمی کرد. از همه اینها گذشته مزاحمت های گاه و بیگاه شوهر خواهرش بود که تصمیم داشت خواهرش را طلاق بدهد و به او برسد. دیگر برایش آرامشی نمانده بود. همین باعث شد به محض این که دوستش پیشنهاد آشنایی با نوید را بدهد، از خداخواسته قبول کند. چرا که فکر می کرد می ...
الهام حمیدی از زندگی در برج 72 ملت پرده برداشت / ورشکسته ام! + عکس ها
پولساز داشته باشند وگرنه از پول بازیگری، این هزینه ها تامین نمی شوند. بازیگرها عموما مجبورند با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند. همه می خواهند بدانند تو چه لباسی می پوشی، کجا زندگی می کنی یا چه ماشینی سوار می شوی. برعکس ستاره های کاخ نشین آن سوی آب ها، ما در حسرت یک خانه ایم که مال خودمان باشد. خود من به شخصه هیچ پشتوانه مالی ندارم و اگر خدایی ناکرده پایم بشکند و دو ماه در خانه باشم ...
سه خاطره از امدادگر کجایی؟
از نهر بیرون کشیدم و به سمت عقب دویدم. تیر بود که به طرفم شلیک می شد. فقط می دویدم. برای نجات جانم چند برابر سرعت معمولی دویدم. صدای یکی از نیروهای ایرانی را شنیدم: بپر. به طرف صدا شیرجه زدم. خیس عرق بودم. بعد از پریدن در سنگر، نفس عمیقی کشیدم و گفتم: نامردا کجا رفتین؟ می خواین عقب بکشین یه خبری بدین. شما به امدادگر احتیاج ندارین که من رو جا گذاشتین. [3] علی عِچرِش یا قهرمان کتاب امدادگر ...
حیله نظامی یک ایرانی در سوریه رو شد!
می فهمیدند، دیگر نمی گذاشتند! چه شد که توانستی اعزام اول بیایی؟ پدر و مادرت مطلع بودند یا نبودند؟ عطوی: مادرم مطلع نبود اما پدرم مطلع بود و با هماهنگی پدرم رفتم. پدرم خیلی آدم مشتی واری است و گفت مواظب خودت باش! اگر زخمی یا شهید آمدی دیگر بچه من نیستی؛ برو و سالم برگرد؛ نیازت دارم. اگر قطع نخاع بشوی نمی توانم از تو پرستاری کنم. سن و سالم هم بالاست... و این حرف ها. به مادرم ...
برگرداندن نشانه های دین به جامعه انسانی از مبانی حرکت امام حسین(ع) است
خود را شناسایی کنید. الان شما به عنوان شنونده یا بیینده دارید مطلبی را گوش می دید یا می بینید خب وظیفه یک شنوده چیست. بشارت بده به بندگان من که حرف ها رو گوش می کنند و بهترین آن را طبعیت می کنند. این استاد علوم دینی گفت: اگر بخواهیم ساده تر بگوییم باید بگوییم برای شناخت وظیفه خود همیشه و همه جا بگویم الان و اینجا به من چه گفته می شود. وقتی به نماز ایستاده ایم به ما نماز گزار گفته می شود ...
قسمت 6/ نقشه ی عملی کودتای وطنی!/ طرح ریزی برای انهدام مخازن نفت و بنزین ایستگاه راه آهن
شب را در آن جا بمانند لکن عقیده ی پدرم این بود که چون 6 یا 7 ساعت آن جا بوده ایم توقف ما بیش از این مدت در آن محل جایز نیست. آقای سیف افشار گفت: مگر دو ساعت قبل نبود که خبر آوردند مامورین فرمانداری نظامی به حصارک ریخته اند و همه ی آن جا را زیر و رو کرده اند با این وضع کجا می روید؟! پدرم گفت: به همین دلیل می خواهم به حصارک بروم، چون از قدیم گفته اند جای دزدزده امن است. و یقین دارم امشب ...
برادرم عکس روی تابوتش را هم خودش آماده کرده بود
جبهه برود. حیدر گفت برادر های دیگرم هستند. آن ها به کمک شما می آیند و من به جبهه می روم. پدرم با تندی گفت اگر رفتی دیگر برنگرد. حیدر، ما را که در آن موقع کوچک تر از او بودیم، کنار دست بابا گذاشت و بعد از کلی سفارش رفت. مدت کوتاهی گذشت تا اینکه حیدر برگشت و بدون اینکه به ما چیزی بگوید گلیمی پهن کرد و مشغول نماز شد. پدرم آمد و گفت گوسفند ها رو ببرید داخل طویله و بیایید! گفتیم حیدر خودش هست. پدرم به ...
تماشا کنید: فراز و فرودهای 4 ساله وزارت ارتباطات از زبان آذری جهرمی (قسمت دوم)
گذاری هم به تبعیت از شما و دستگاه های اجرایی و امنیتی هم به تبعیت از شما این مساله را رعایت کنند و یک اطمینان بخشی و مسیر حرکت کلی هم برای مردم شود. ایشان هم بزرگواری فرمودند، منت گذاشتند، بررسی کردند و بعد چنین دستوری را صادر کردند. گفتم شما در برابر این مساله چکار کردید؟ شما مگر قانون گذار نیستید؟ تو نماینده مجلس وقتی نگرانی که دستگاه امنیتی کشور به اطلاعاتت دست اندازی می کند وای به حال مردم. خب ...
آموخته های یک فرمانده از دفاع مقدس
فرمانده شد. اگر آقای قربانی می ماند، حرف ما را گوش می کرد و تیپ مان را نگه می داشت یا حاج مهدی محمدی هم همین طور، چون خودش تیپ مان را درست کرده بود. خلاصه یک سری آمدند و فقط لشکر محوری بود. گفتم: بابا! در مازندران فقط لشکر 25 کربلا، بقیه را وِل کن. آن ها رفتند در تقسیم بندی، بعد تیپ مالک و ظفر را ادغام کردند. فرماندهی کل نامه زد که تیپ شما منحل شد. من رفتم و گفتم: آقای قالیباف! اگر با من ...
فیلم افشاسازی امین حیایی درباره مادر پسرش دارا حیایی | عکس مادر دارا حیایی
تی از دفتر آقای نعمت ا... تماس گرفتند، با پدر صحبت کردم و او گفت اگر فکر می کنی نمی توانی و از عهده اش برنمی آیی اصلا بازی نکن. من هم خوب فکر کردم بعد رفتم تست دادم، صحبت کردیم و گفتند توانایی اش را دارم، همین باعث شد به این موضوع فکر کنم که می توانم بازی کنم یا خیر. به همین دلیل بعد از شعله ور سراغ کلاس های بازیگری رفتم و متوجه شدم که توانایی هایی دارم. چون کاملاً در این فضا بودید، ...
گفتگوی جذاب با نیوشا ضیغمی
ایجاد نکرده؟ – نمی توانم بگویم هیچی. ایجاد کرده اما من را اسیر نکرده. به نظرم هر کس که می گوید من اسیر شهرت شده ام و از این موضوع ناراحتم، دروغ می گوید چون اگر بد است پس چرا اینقدر دنبال آن می دوید؟! شاید باورتان نشود اما من در هفته ده ها بار این حرف را به خودم می زنم که فکر نکن خبری شده، اینها حباب است و فردا ممکن است نباشد. یعنی شهرت روی شما هیچ تاثیری نداشته؟ ...
یادی از شهید حسن ر کنی جانشین فرمانده گردان لشکر 5 نصر
، صورتش را که دیدم، لبخندی زدم و بوسیدمش. بعد از آن هم گریه کردم. برای تعزیت حسن هم لباس مشکی به تن نکردم. گفتم من برای دامادی بچه ام پیراهن مشکی نمی پوشم، پیراهن نو و کت و شلوار بیاورید بپوشم. بمانعلی رکنی، پدر روزی که حلالیت خواست ما حسن را هیچ وقت با لباس فرم سپاه ندیدیم. پدرم هر چه می گفت آرزو دارم که برای یک بار هم که شده تو را با لباس فرم ببینم، اما او این کار را ...
در شرایط بی پولی، حذف تخصص های طراحی لباس و موسیقی اجتناب ناپذیر است
کارگردان طراح لباس را حذف کند و به جایش لباس بازیگران را از خانه اش بیاورد؛ اصلا می دانید هزینه های دیگر اجرا چقدر است؟ حتی همین هزینه تبلیغاتی که با آن اجرایشان را به آدم ها نشان دهند. کسی که این حرف را می زند نه می داند اجاره خانه چیست و نه قسط بانک؛ می دانید چند نفر از بچه های تئاتری در این دو سال سراغ کار با اسنپ رفتند؟ چند نفرشان طلاق گرفتند، چند نفر حال شان بد است، چه کسانی کرونا گرفتند در این ...
شکایت زن 19 ساله/شوهرم با دوست دخترهایش جلو چشمان من مهمانی شیطانی می گیرد
آغاز کنم. اگر چه به خاطر همین اختلافات، دوران نامزدی ما چهار سال طول کشید اما در نهایت دخالت های بی جای آن ها در زندگی من موجب شد برخلاف میل باطنی از پسرخاله ام طلاق بگیرم. بعد از این ماجرا در یک کارگاه خیاطی مشغول کار شدم و در خانه پدرم زندگی می کردم تا این که روزی زمانی که قصد سوار شدن به اتوبوس را داشتم، جوانی در شلوغی جمعیت دستم را گرفت و با خواهش و تمنا از من خواست سوار ...
کتابفروشیِ کوله پشتی؛ کاری فرهنگی اما بدون درآمد، بیمه و آینده!
و هم در معرفی محتوا و موضوع کتاب به مشتری بهتر می توانم عمل کنم. اما راستش را بخواهید خیلی وقت است که دل و دماغ کتاب خواندن ندارم. چند ماه است که از خانواده ام بی خبرم و دلم برای شان تنگ شده است. آیا می دانید کارتان نوعی ترویج کتاب و کتابخوانی است؟ بله، اما چه فایده؟! بعضی ها خیال می کنند که بدبخت و بیچاره ام و با نگاه ترحم آمیز و از سر دلسوزی به من نگاه می کنند و کتاب می ...
شرط عجیب خانم بازیگر برای خواستگارش / فیلم
خب کسانی که با ما همدوره بودند الان یا مهماندار هستند یا خلبان. کلاً دوست های خلبان زیاد دارم. سعیده: هیچ وقت از این که مهمانداری را ادامه ندادم پشیمان نیستم. چون علاقه اصلی ما خلبانی بود و به خاطر علاقه نداشتن این کار را کنار گذاشتیم. افسانه هم شب پرواز همه چیز را کنار گذاشت. دو برادر برای ازدواج افسانه: هر وقت حرف ازدواج پیش می آید، تصمیم می گیریم با دو برادر ازدواج کنیم که مجبور نشویم از هم جدا شویم. (می خندد) ولی تا الان خیلی به شکل جدی به ازدواج فکر نکرده ایم. جدا شدن از همدیگر هم برایمان سخت بود. ولی کم کم باید به این قضیه جدی تر فکر کنیم ...