یونیفرم سپاه لباس دامادی پدرم در مراسم عقدش بود
سایر منابع:
سایر خبرها
داستان غم انگیز دختر حشیش فروش
آشفته و درگیری و توهین ها ادامه داشت اما پدر و مادرم از هم جدا نمی شدند. خلاصه بعد از طلاق آن ها، من نزد پدرم ماندم و ترک تحصیل کردم. طولی نکشید که پدرم با زن جوانی ازدواج کرد و مادرم نیز به ازدواج با مرد دیگری تن داد . در این شرایط من دل خوشی از نامادری ام نداشتم و مدام بر سر موضوعات مختلف با هم درگیر می شدیم تا این که در 15سالگی با یکی از دوستان خانوادگی نامادری ام ازدواج کردم. رامین 9سال از من ...
اولین زن کابینه رئیسی؛ انسیه خزعلی کیست؟
. *چه سالی وارد دانشگاه شدید؟ سال 66 وارد دانشگاه شدم ولی بعد از اتمام دوران راهنمایی در حوزه علمیه مکتب توحیدی که شهید قدوسی تأسیس کرده بودند تحصیلات حوزوی را گذراندم آنجا به صورت شبانه روزی بود و هم زمان درس هم به صورت متفرقه در رشته اقتصاد خواندم. *وقتی ازدواج کردید چند ساله بودید؟ 16 سال. سوم نظری بودم که ازدواج کردم؛ و بعد جریانات کردستان پیش آمد و ...
انتظاری که آغاز و انجامش محرم بود/ همسرانه ای از مدافعان حرم
آقا عین الله ازدواج کردم. آشنایی ما به صورت یک ازدواج سنتی بود و حاصل آن امیررضا پسر چهارده ساله مان است. در خصوص بخش دوم سوالتان باید بگویم، لحظه به لحظه این 6 سال فقدان و هجران با سختی، آن به آن با نگرانی و دلواپسی، چشم انتظاری گذشت. عادت کرده بودم که کلید را پشت در خانه بگذارم که مبادا همسرم ساعتی بیاید و من خواب باشم. بیشتر مواقع ترجیح می دادم این سال ها بیشتر خواب باشم چون ...
مادر، قربانی توهم پسر نوجوان شد
آنقدر کشیدم تا مادرم خفه شد اما وقتی روی زمین افتاد یک دفعه به خودم آمدم. اما دیگر مادرم نفس نمی کشید. وی درباره انگیزه خود از این جنایت هولناک گفت: چند سال قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند. پدرم معتاد و بیکار بود با این حال حضانت ما به پدرم رسید اما وقتی پدرم دوباره ازدواج کرد من خیلی سرخورده شدم و در 12 سالگی شروع به مصرف مواد مخدر کردم. بعد از مدتی وقتی بزرگتر شدم چون می دانستم مادرم ...
پارتی بازی یک فرمانده برای برادرش!
بیمارستانی در بصره منتقل کردند. اما به گفته همرزمان و همینطور گزارش صلیب سرخ جهانی، جلیل بعد از سه روز بیهوشی و عدم اقدام به موقع برای درمانش در بیمارستان بصره به شهادت رسید و پیکر مطهرش در منطقه ا ی نامعلوم به خاک سپرده شد. انتظار تا آخر عمر شهید جاویدالاثر جلیل شادمانی آخرین فرزند خانواده بود و به خاطرهمین بیشتر مورد توجه پدر و مادر قرار داشت. وابستگی مادر به جلیل به قدری بود که پس از ...
کابوس خطرناک شوهر نیوشا ضیغمی برای همسرش | نیوشا ضیغمی ترور می شود؟
و مادر نیوشا ضیغمی برای بازیگری: پدر و مادر نیوشا ضیغمی هم به مانند خانواده بسیاری از هنرمندان با بازیگر شدن فرزندشان مخالف بودند اما در نهایت به این موضوع رضایت دادند. نیوشا ضیغمی در یک گفتگو درباره مخالفت پدر و مادرش با بازیگر شدنش گفت: وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر ...
نگاهی به زندگی شهید روحانی جواد فرهنگی
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از کرج، جواد فرهنگی در سال 1345 در شهر تهران در خانواده ای مؤمن، متعهد و متدین به دنیا آمد و پس از گذراندن دوره ابتدایی در مدرسه خواجه نصیرالدین طوسی، دوره سه ساله راهنمایی را در مدرسه آزادی پشت سر گذاشت و بعد همراه با خانواده به کرج نقل مکان کرد. وی برای تحصیل دوره دبیرستان به هنرستان جوادآباد وارد و در حین تحصیل چند بار به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد اما ...
کورسوی چراغ کاربافی در دستان بانوی کهنسال میبدی
.... این فعال صنایع دستی که هم اکنون 84 سال سن دارد، در سن 14 سالگی ازدواج کرده و بعد از ازدواج نیز همچنان برای کمک به اقتصاد خانواده کاربافی را ادامه داده است و بعد از فوت همسرش به این کار با بافتن سجاده و پافرشی و سفره نان به عنوان شغل برای گذران امور ادامه داده است. وی 14 سال در کاروانسرای شاه عباسی به کار مشغول بوده و به گفته خودش داستان رفتنش به کاروانسرا از زمانی ...
روایت یک مادر پرماجرا که استارتاپی شد
عوض کنم! همه این بالا و پایین های زندگی مرا قوی تر کرد. یک مادری متفاوت در 22 سالگی یکسال و نیم بعد از ازدواج تصمیم گرفتیم بچه دار شویم. اما نشدیم. من همیشه عاشق بچه بودم آنقدر که از قبل ازدواج برایشان اسم هم انتخاب کرده بودم. چهار سال از ازدواجمان گذشته بود و هنوز بچه نداشتیم. آخر یک روز به همسرم گفتم من همیشه دلم می خواست فرزند خوانده داشته باشم. چرا الان اقدام نکنم؟ بعد ...
روایت فارس از جسارت پیشمرگ مسلمان کُرد/ بیاید شاه تون را تحویل بگیرید، من رفتم!
و بعد از پیروزی انقلاب با انجام کارهای انقلابی چون پایین آوردن مجسمه شاه و کمک به آزاد کردن زندانیان در بند ساواک مورد انتقام و کینه توزی گروهک ها و فرقه هایی قرار گرفت که در زمان ناامنی در منطقه کردستان شکل گرفته بود و این خاطره و کارهای مبارزانه پدرم هیچگاه از خاطر آنها پاک نشد و همیشه در پی انتقام بودند طوری که چند بار مورد سوء قصد قرار گرفت تا سرانجام توسط گرهک های زد انقلاب به شهادت رسید ...
پرواز در اذان
دنیا رخت بربسته بود و روحش هر لحظه در انتظار وعده دیدار حضرت حق جل و علا بود. چند روز شده بود که به جبهه آمده بود اما خدا خواست که شب قبل از شهادتش او را ببینم، من در آن زمان در تیرماه 1361 به عنوان تخلیه گر مجروح به منطقه عملیاتی رمضان در شلمچه خوزستان اعزام شده بودم و در کنار یک بیمارستان صحرایی در خط مقدم جبهه بودم که ناگهان دیدم شهید جلال افشار برای بازدید از مجروحین و وضعیت ...
زندگی سروان تقی پور و همسرش در یک تصادف دگرگون شد، اما آن ها بحران ها را سپری کردند
آمدن تابستان همراه خانواده اش به ایل می رفت. حضور او در کنار پدربزرگ و مادربزرگش هم زمان با شهادت عمویش در کربلای 5 بود. او می گوید: هر چند این روستا در دل کوهستان قرار داشت و طبیعت منحصر به فردی داشت، اما برای من جای زندگی با خانواده ام در سیاه چادر را نمی گرفت. برای همین همیشه انتظار پایان سال تحصیلی را می کشیدم تا پیش خانواده بازگردم و با آن ها از استان خوزستان به نقاط سردسیر استان ...
نیوشا ضیغمی وهمسرش درمراسم ختم + تصاویر
این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد سینما شدم، در همان سال اول نتیجه خوبی حاصل شد، پدرم تغییر موضع داد و با کار من موافقت کرد. حکایت آشنایی من و آرش در نوع خودش بسیار جالب است چون او من را قبل از آشنایی مان به شکل رسمی به واسطه فیلم هایم می شناخت و همین قضیه باعث شد که از قبل، پیش فرض هایی نسبت به من داشته باشد. در هر حال آشنایی و ازدواج با او یکی از ...
محمود امان اللهی شهیدی که در قلب مردم کردستان نفوذ کرده بود/ تپش قلب یک سرهنگ جانباز در سینه پسر 17 ساله
همین زمان بود که پدر محمود در درگیری با منافقین در شهر تکاب به فیض عظمای شهادت نائل آمد. موحد امان اللهی فرزند شهید محمود امان اللهی در گفتگو با خبرنگار کردتودی اظهار داشت: پدرم اسوه صبر و بردباری بود کسی که به انقلاب و آرمان هایش وفادار بود و زندگی و شهادتش برای ما یک درس بزرگ بود. وی ادامه داد: با شروع تجاوز ارتش بعث عراق به مرزهای جنوبی کشور، در روز دوم مهرماه سال 1359، بر ...
اشک های همسر نیوشا ضیغمی برای فوت مادرش | آرش پولاد خان کیست؟
95 بعد از دوره کوتاهی بیماری درگذشت. مخالفت پدر و مادر نیوشا ضیغمی برای بازیگری: پدر و مادر نیوشا ضیغمی هم به مانند خانواده بسیاری از هنرمندان با بازیگر شدن فرزندشان مخالف بودند اما در نهایت به این موضوع رضایت دادند. نیوشا ضیغمی در یک گفتگو درباره مخالفت پدر و مادرش با بازیگر شدنش گفت: وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد ولی آن دید ...
قتل عجیب مادر به دست دختر 14 ساله اش! + عکس
... تینا گفت: دیشب با مادرم درگیری لفظی پیدا کردم و حتی کار به درگیری فیزیکی کشید اما آشتی کردیم و مادرم یک قرص خورد و خوابید. صبح که بیدار شدم مادرم هنوز خواب بود.نزدیک ظهر بیدار شد و به آشپزخانه رفت تا آب بخورد که روی زمین افتاد و از هوش رفت. در حالی که صحبت های دختر 14 ساله با تناقض هایی همراه بود پدر وی گفت: من و همسرم حدود 20 سال قبل ازدواج کردیم.اما سال هاست که با هم اختلاف ...
دختر 16 ساله از تجربیات ارتباط خود با جنس مخالف می گوید
متوجه تراب بود . در این میان چند بار در مکان های خلوت با یکدیگر قرار گذاشتیم و من به بهانه های مختلف برای دیدار او از خانه خارج می شدم. ولی مدتی بعد تراب با دختر دیگری ارتباط برقرار کرد و به تلفن های من پاسخ نداد. او در نهایت مرا با رویاهایم تنها گذاشت و به مکان نامعلومی رفت. این شکست عشقی در دوران نوجوانی اثر نامطلوبی بر روح و روانم گذاشت. حس ناامیدی، شکست، تحقیر و عصبانیت ...
دختر 14 ساله با سیم شارژر موبایل مادرش را خفه کرد! / مادربزرگ درخواست اعدام کرد
مورد بازجویی قرار داد که این بار گفت: شب حادثه با مادرم درگیری لفظی و بعد هم فیزیکی پیدا کردم اما بعد از آن آشتی کردیم و مادرم یک قرص خورد و خوابید. صبح که بیدار شدم مادرم هنوز خواب بود. نزدیک ظهر بیدار شد و به آشپزخانه رفت تا آب بخورد که روی زمین افتاد و بیهوش شد. در حالی که صحبت های دختر 14 ساله با تناقض هایی همراه بود پدر وی گفت: من و همسرم حدود 20 سال قبل ازدواج کردیم. اما سال هاست ...
داستان زندگی این زن و یکی از عاشقان دشتستان/ گفت و گو با کبری (لیلا) عطارزاده برازجانی ، همسر مرحوم ...
کردید؟ فخرایی، پسرخاله ام است. در اصل، پسر دختر خاله ام. از طریق خویشاوندی این برنامه جور شد و ازدواج کردیم. فکرشهر: چند سالتان بود موقعی که ازدواج کردید؟ 25 سال. 2 مهرماه 1360 ازدواج کردیم؛ خودم متولد 16 فروردین 1335 هستم و چون معلم و آموزش و پرورشی بودم دیر ازدواج کردم. فکرشهر: ایشان هم معلم بودند؟ بله. فکرشهر: کسی با ازدواج شما مخالفت نکرد؟ ...
زخم ترکش صورت داداش مهدی را زیباتر کرده بود!
وقتی می شنود مهدی زخمی شده، دم آمبولانس دوباره به منطقه برمی گردد که این بار خودش هم به شهادت می رسد. رزمندگان دوستی و رفاقت خیلی صمیمی و نزدیکی با هم داشتند و تاب شهادت و نبود رفیق شان را نداشتند. بعد از 10 سال بی خبری وقتی خبری از شهید آمد چه حال و هوایی در خانواده تان حاکم شد؟ چند شب قبل از 21 ماه رمضان 1375 مادرم خواب می بیند که مهدی با یک جعبه شیرینی آمده تا به خانه سر بزند. شب بعد ...
اعتراض اولیای دم به حکم قاتل مادر
آن سرگم بودم و با دوستانم چت می کردم. من زمان زیادی را در فضای مجازی بودم به همین خاطر مادرم همیشه اعتراض می کرد و می گفت به فضای مجازی معتاد شده ام. او با حرف هایش مرا آزار می داد و دیگر تحمل غرزدن های او را نداشتم. متهم ادامه داد: پدرم وقتی می خواست خانه را ترک کند همراهش رفتم، اما چند روز بعد دلم برای مادرم تنگ شد و به خانه برگشتم. ما بعد از اینکه همدیگر را دیدیم تنها چند ساعت با هم خوب ...
رابطه دختر معلول با پسر عطرفروش به سیاهی کشیده شد
خواستگاری ام آمد اما او تنها بود چرا که پدر و مادرش به شدت مخالف ازدواج مان بودند و هیچ تناسبی بین من و فرزندشان نمی دیدند. به همین دلیل او را تهدید کردند که از خانواده طردش می کنند. خلاصه صمد در دو راهی تردید مرا انتخاب کرد و مراسم عقدکنان مان بدون حضور خانواده اش برگزار شد. با آن که مشکلات مالی زیادی داشتیم و من هم نمی توانستم جهیزیه مناسبی فراهم کنم اما باز هم بعد از دو سال نامزدی، منزل ...
خستگی ناپذیریِ مادری کارآفرین/ از نانوایی تا کارخانه داری
به گزارش جهانی پرس؛ ذاکری درباره زندگی متاهلی اش، توضیح داد: در 18 سالگی، کاملا سنتی ازدواج کردم. همسرم، کارگر بود و نوع زندگی شان با ما فرق داشت. تحمل آن زندگی سخت بود چون معتقدم، آدم ها حق شان است که خوب زندگی کنند. بعد از مدتی متوجه شدم که از همه چیز دور افتاده ام. بعد از چند سال همسرم معتاد شد. همیشه به پدر و مادرم گله می کردم که چرا من را به او شوهر دادند؛ البته آن ها همیشه از من حمایت کردند. من تلاش کردم شوهرم را برگردانم اما نشد و وقتی بچه هایم بزرگ شدند از او جد ...
در انتظار تو چشمم سپید گشت
که بیقرار حضور در جبهه جنگ شد؛ دیپلمش را یکی، دو سالی می شد که گرفته بود. در روزهای پرچالش انقلاب فرهنگی، دانشگاه ها هم بسته شده بود. محمدرضا که بچه درسخوانی بود، چند ماهی دانشکده افسری را برای ادامه تحصیل امتحان کرد ولی فضا و حال وهوای آموزشی آن، چیزی نبود که جواب عطش درونی اش را بدهد: انگار با اخلاق و روحیه اش جور نباشد، بعد از چند ماه دانشکده افسری را رها کرد و در بسیج محله فعال شد. کارهای ...
2 جنایت مقابل دوربین!
فکر می کردم آن ها را به یک مدل کشته ام اما خودم وقتی فیلم های سلفی را دیدم تازه فهمیدم که پدرم را به چند مدل کشته ام! این نوجوان که به راحتی و با فن بیانی سخنورانه صحنه های هولناک دو جنایت را بازگو می کرد، در تشریح این ماجرای دلخراش گفت: من فرزند طلاق هستم اما از چند ماه قبل با پدرم زندگی می کردم ولی او نمی گذاشت نزد مادرم بازگردم. پدرم از اتباع خارجی بود و مرا کنار خودش نگه داشت تا من ...