سایر منابع:
سایر خبرها
برنامه نفس ، میزبان معلمی بود که مادر دانش آموزان خود است
...: من، مادرم را از بچگی ندیدم. خانم کرمی این ماجرا را فهمیده بود و به من گفت که می توانم با او صحبت کنم. از آن موقع برای من مانند یک مادر بود. او مدیر ما بود اما هیچ وقت مثل یک مدیر با ما رفتار نکرد. همیشه دوست ما بود. وقتی او را دیدم حس کردم پشتم گرم است و می توانم به او تکیه کنم. زهرا هم ادامه داد: روز اول که وارد مدرسه شدم هیچ دوستی نداشتم. خانم کرمی وقتی سر صف صحبت کرد من انرژی ...
اولین زن کابینه رئیسی؛ انسیه خزعلی کیست؟
. *چه سالی وارد دانشگاه شدید؟ سال 66 وارد دانشگاه شدم ولی بعد از اتمام دوران راهنمایی در حوزه علمیه مکتب توحیدی که شهید قدوسی تأسیس کرده بودند تحصیلات حوزوی را گذراندم آنجا به صورت شبانه روزی بود و هم زمان درس هم به صورت متفرقه در رشته اقتصاد خواندم. *وقتی ازدواج کردید چند ساله بودید؟ 16 سال. سوم نظری بودم که ازدواج کردم؛ و بعد جریانات کردستان پیش آمد و ...
اعترافات تلخ نوجوانی که پدرش را جلوی دوربین موبایلش خفه کرد
. چرا؟ چون پدرم به جرم مواد مخدر دستگیر و به تحمل 20 سال زندان محکوم شد. آن زمان من نوزادی یک ماهه بودم. مادرم نیز از این شرایط استفاده کرد و از پدرم که در زندان بود طلاق گرفت، اما بعد از گذشت 11 سال، پدرم با شرایط عفو از زندان آزاد شد. یعنی تا یک سال قبل پدرت را ندیده بودی؟ نه! مادرم اجازه نمی داد با پدرم تماس بگیرم. او می گفت پدرت اعتیاد دارد و می ترسد مرا ...
روایت پیوستن جوان ترین جهادگر شیرازی به اردوی جهادی/ وقتی اردوی جهادی توفیق می خواهد
بسته شده! گفتم می شود وساطت کنی و من را هم در لیست جا بدهی؟ گفت: تلاشم را می کنم. یکی دو روزی گذشت و خبری نشد تا از طریق یکی دیگر از دوستان خواستم در لیست سید جا بگیرم. همان روز سید در گروه پیام داد که کلمه صامدون را استوری کنید... من هم استوری کردم و بعد سید استیکر گلی برام فرستاد. مقدمه ای شد تا سلامی کنم و گفتم می شود من هم به اردوی جهادی بیایم؟ و همانجا ...
داستان زندگی این زن و یکی از عاشقان دشتستان/ گفت و گو با مهرانگیز احمدی ، همسر مرحوم حسن انصاری + تصاویر ...
دومان بود. استاد مرخصی گرفت، باهم ماندیم چند روزی برازجان مراسم بود. 10 روز ماندیم و بعدش همراهش آمدم. گفتم بمانم چکار کنم. دیدم خیلی ناراحت است، گفتم تنها نباشد. فکرشهر: و بهترین خاطره زندگی تان چیست؟ خاطره خوب بوده. موقعی بود که دختردار شدم. چون خیلی دوست داشت که دختر داشته باشد؛ دو تا پسر داشتم و می گفت اگر خواستیم بچه دار شویم، ان شااله که دختر باشد. وقتی باردار بودم خیلی دوست ...
عکس مراسم ازدواج سوگل طهماسبی بازیگر سریال گاندو | بیوگرافی سوگل طهماسبی
خانواده ام به ارث برده ام و از مردم خوبم یاد گرفته ام. شروع بازیگری بازیگری را از سن 8 سالگی و از تئاتر شروع کردم ، 14 ساله بودم که برنده بهترین بازیگر جشنواره استانی در اهواز شدم که کیانوش عیاری کارگردان مشهور داور این جشنواره بود. من در 16 سالگی به تهران آمدم و در سریال روزگار قریب چند سکانس بازی کردم و بعد از آن هم بلافاصله در سریال یوسف پیامبر(ع) بازی داشتم.از همان ...
گزارش یک بچه فروشی در تهران
باشم و مدام به همین دلیل غمگین بودم .شرایط مالی مناسبی هم نداریم و همه این دلایل در کنار هم باعث شد کودکم را بفروشم ولی الان خیلی پشیمانم. رفتم شکایت کنم که کودکم را از مسیر قانونی پس بگیرم که متوجه شدم که اتباع افغان در ایران نمی توانند شکایت در ثنا ثبت کنند . الان نمی دانم باید چه کنم چون شناسنامه ندارم و تنها کارت آمایش دارم هیچ راه برای ثبت شکایت در ثنا و آغاز پیگیری قضایی ندارم. این مادر افغان حال درخواست کمک از قوه قضائیه ایران دارد تا به او که پشیمان از فروش بچه اش است کمک کنند تا فرزندش را پس بگیرد. ...
قتل به خاطر کفش 2/5 میلیون تومانی
برود و کتانی هایش را به او قرض بدهم. عصبانی شدم و دعوای ما بالا گرفت بعد مقتول چاقویی از جیبش درآورد. باهم درگیر شدیم که ناگهان چاقو از دست مقتول به زمین افتاد و من آن را برداشتم و ناخواسته دست به قتل زدم. چرا فرار کردی؟ ترسیده بودم، سال ها قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند و خواهر کوچکم در شمال با یکی از اقوام زندگی می کند. چند روزی به آنجا رفتم، اما عذاب وجدان جنایتی که مرتکب شده بودم رهایم نکرد و تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم. منبع: روزنامه ایران ...
قتل هولناک پسر جوان به خاطر کفش 2/5 میلیونی!
... سر همین دعوا کردید؟ وقتی فهمیدم چقدر بابت کفش پول داده عصبانی شدم و گفتم تو که پول داشتی چرا پول مرا ندادی؟ کلی بهانه آورد و در نهایت قرار شد که کتانی ها دست من امانت باشد تا او پول مرا بیاورد. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ مقتول به سراغم آمد و گفت می خواهد به میهمانی برود و کتانی هایش را به او قرض بدهم. عصبانی شدم و دعوای ما بالا گرفت بعد مقتول چاقویی از جیبش ...
قانونی که اشک پسر افغان را درآورد
تا 200 بچه انتخاب و وارد یک تیم باشگاهی شدم. یک فصل بازی کردم. بعد تیم در رده امید وارد لیگ دسته یک شد. برای قرارداد که رفتیم پاسپورت من را که دیدند گفتند اتباع نمی توانند در لیگ ایران بازی کنند. مجتبی ادامه داد: هیچ کدام از سختی هایی که در زندگی ام کشیدم به سختی این اتفاق نبود. تا خود خانه گریه کردم. هیچ وقت با چشم گریان خانه نیامده بودم. همیشه مادرم خوشحال بود که پسرش فوتبال بازی می کند ...
از آموزش زیر بمباران تا همسایگی با مسیحیان
اغلب تصور می کنند حوزه علمیه خواهران به بانو امین و زحمات ایشان مربوط است، درحالی که علامه مجتهده امین پیش از انقلاب، مدارس اسلامی را برای دختران تأسیس کرد و نه حوزه علمیه. همین موضوع بهانه ای شد تا با صدیقه شهبازی که از شاهدان و در مقطعی جزو مدیران اولین حوزه علمیه خواهران کشور بوده است گفتگو کنیم. مرکزی که ساختارش بیشتر شبیه حسینیه ارشاد است تا حوزه علمیه. این گفتگو شامل مراحل طلبه شدن ایشان و فعالیت های فخرالسادات ابطحی مؤسس اولین حوزه علمیه خواهران است. ...
اعترافات تلخ دختر 14 ساله؛ مادرم را با سیم شارژر کشتم!
درباره حادثه رخ داده به ماموران می گوید که من در اتاقم بودم که صدای افتادن مادرم را شنیدم وقتی بالای سرش رسیدم بی هوش بود خیلی ترسیدم و با اورژانس تماس گرفتم. مادر فوت شده طبق اعلام دخترش حدود 43 سال سن داشته است. امدادگران به محض مشاهده صحنه متوجه می شوند که مادر تینا از ناحیه گلو خطی روی گردنش افتاده، پهلویش کبود است و پای سمت چپ او نیز خون آلود است. همچنین مشخص شد ...
عامل قتل بر سر کتانی:3 میلیون از مقتول طلب داشتم
کتانی هایش را ندادی؟ قرارمان این بود که طلبم را پس دهد و بعد کتانی هایش را به او بدهم، اما او پولی به من نداد. درباره روز حادثه توضیح بده. آن روز او به من تلفن زد و گفت می خواهد پیش من بیاید و کتانی هایش را پس بگیرد و من هم فکر کردم که می خواهد پول مرا پس بدهد که با هم قرار گذاشتیم. وقتی به هم رسیدیم به من گفت که کتانی هایش را لازم دارد و خواست به او بدهم، اما من گفتم هر زمانی طلبم ...
شیطان دوچرخه سوار
بی فایده بود. سابقه داری؟ بله. یک مورد حبس در سال 98 دارم که بعد از مدتی آزاد شدم. به چه جرمی؟ متهم 30 ساله کمی مکث می کند و بعد ادامه می دهد همین جرم را در یکی از شهرستان ها مرتکب شده بودم. شغلت چیست؟ مسؤول وسایل بازی در شهربازی هستم. فکرش را می کردی دستگیر شوی؟ با خودم می گفتم بچه ها به خاطر آبرویشان شکایت نمی کنند. البته من ...
قسمت 2/ استالین را چندین بار دیده ام / مرد خوش صحبت و جذابی بود
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ در تفلیس به مدرسه ی شیخ الاسلام رفتم. در این مدرسه ترکی و عربی و فارسی تعلیم می دادند. روسی را هم آن جا یاد گرفتم، مجبور بودم که بلد باشم. به تحصیلاتم تا دوره ی اول متوسطه ادامه دادم بعد پدرم ناخوش شد و در خانه افتاد و من مدرسه را رها کردم. با این همه دست از مطالعه برنداشتم ترکی عثمانی، آلمانی و فرانسه را هم به تدریج فراگرفتم. همان جا بود که به خدمت وزارت خارجه ی ایران درآمدم. بعدها با یک دختر اهل لیتونی ازدواج کردم و از خانمم صاحب دو تا دختر ...
داستان غم انگیز دختر حشیش فروش
بازگشتم اما درگیری های من و نامادری ام بیشتر از گذشته ادامه یافت و همین موضوع به کشمکش های خانوادگی انجامید. در همین روزها پدرم که مهریه ام را از رامین گرفته بود، یک روز پس از آن که با نامادری ام درگیر شدم با بی رحمی تمام مرا از خانه اش بیرون انداخت. در حالی که آواره خیابان ها بودم نزد یکی از دوستانم رفتم که با مادرش زندگی می کرد ولی یک هفته بعد در حالی خانه دوستم را ترک کردم که در یک فروشگاه لباس ...
مادر ، قربانی توهم پسر نوجوان شد
...> وی درباره انگیزه خود از این جنایت هولناک گفت: چند سال قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند. پدرم معتاد و بیکار بود با این حال حضانت ما به پدرم رسید اما وقتی پدرم دوباره ازدواج کرد من خیلی سرخورده شدم و در 12 سالگی شروع به مصرف مواد مخدر کردم. بعد از مدتی وقتی بزرگتر شدم چون می دانستم مادرم تنها و بی پناه است تصمیم گرفتم پیش مادرم برگردم و اعتیادم را ترک کنم تا بتوانم از مادرم حمایت کنم. برای ترک ...
قتل نوزاد 9 روزه در تهران / مادر نوزاد بازداشت شد
کنارم خواب بود و او داخل کاسه کوچکی چای ریخت و متادون هم داخل آن ریخت و به او داد. عامل مرگ بچه ام اوست. فرزند دیگری هم داری؟ 12 سال قبل ازدواج کردم و یک پسر 7 ساله دارم. ما برای اینکه دوباره بچه دار شویم خیلی تلاش کردیم. وقتی باردار شدم خیلی خوشحال بودم. پس چرا از بیمارستان فرار کردی؟ فرار نکردم دو بار رفتم بیمارستان وقتی بچه مرد می خواستم جسدش را تحویل بگیرم اما گفتند ما خودمان نوزاد را دفن می کنیم. شغل شوهرت چیست؟ شوهرم کارگر نظافتچی است و خودم هم در یک حمام عمومی کار می کنم، در طبقه بالای همان حمام هم زندگی می کنم. ...
من مونا هستم؛ 3 سال و 4 ماه و 19 روز دارم!
افتادم بین موادی ها. جای دیگری نداشتم بروم. 15 روز وسط مواد بودم اما لب نزدم. به کمپی که تویش ترک کرده بودم، زنگ زدم و گفتم جایی برای ماندن ندارم. پرسیدند مواد زدی؟ ، گفتم نه. گفتند نیم ساعت وقت بده. بعد نیم ساعت خانم علیزاده را به من معرفی کردند. مدیر مرکز نور سپید هدایت که من، مادر صدایش می کنم. حالا بیشتر از سه سال است که در این مرکز هستم. اوایل روی همین تخت هایی می خوابیدم که مال مددجوهاست. مادر ...
مجازات حبس برای دختر نوجوان به اتهام قتل مادر
ام و با من دعوا می کرد. حرف هایش آزارم می داد و از دستش خسته شده بودم. وقتی پدرم قهر کرد و می خواست خانه را ترک کند، به او گفتم که همراهش می روم اما چند روز بعد دلم برای مادرم تنگ شد و از پدرم خواستم مرا به خانه برگرداند. وقتی به خانه رفتم، فقط چند ساعت با مادرم خوب بودیم اما دوباره مادرم شروع به اعتراض کرد و سر همین موضوع باهم درگیر شدیم. حتی کتک کاری کردیم و هر دو با ...
یونیفرم سپاه لباس دامادی پدرم در مراسم عقدش بود
انتخاب کرده بود. از روی نامه ها و نوشته هایش متوجه شدم به شناخت کافی رسیده بود که راه شهادت را انتخاب کرد. در وصیتنامه شان از مادرم به عنوان یک سید پاک نام بردند که صبوری کرد و با نبودن های پدرم کنار آمد. خودم را جای مادرم می گذارم می بینم سخت است خانم جوانی که فقط یک سال و نیم زندگی کرد و بعد از شهادت پدرم وفادارماند با آنکه 21 ساله بود ازدواج نکرد و هر چه در توان داشت برای ما گذاشت تا خوب بزرگ شویم ...
قتل عجیب مادر به دست دختر 14 ساله اش! + عکس
هایش آزارم می داد و از دستش خسته شده بودم. وقتی پدرم قهر کرد و می خواست خانه را ترک کند به او گفتم که همراهش می روم اما چند روز بعد دلم برای مادرم تنگ شد و از پدرم خواستم مرا به خانه برگرداند. وقتی به خانه رفتم فقط چند ساعت با مادرم خوب بودیم اما دوباره مادرم شروع به اعتراض کرد و سر همین موضوع با هم درگیر شدیم. حتی کتک کاری کردیم و هر دو با ناراحتی خوابیدیم. وی ادامه داد: حدود ساعت 5 صبح ...
گفت وگو با خواهر شهید مهدی بخشی/ زخم ترکش صورت داداش مهدی را زیباتر کرده بود!
خیلی کتاب های دیگر را برای مهدی گرفتم و او هم علاقه زیادی به کتاب داشت و همه را با علاقه می خواند. کتاب هایی که می خواند راه را برایش باز کرد. نظرشان نسبت به شروع جنگ تحمیلی چه بود؟ وقتی خودم به منطقه رفتم و در پشت جبهه حاضر شدم، چیز هایی در جنگ دیدم که ترسیدم. یک روز به مهدی گفتم دیگر جبهه نرو و چندین سال است که به جبهه رفته ای و دیگر کافی است. آقامهدی حرف من را قبول نکرد ...
ماجرای مرگ تلخ نوزاد 12 روزه با متادون
عاشق پسرانم بودم. اصلا نمی خواستم چنین اتفاقی برای بچه ام بیفتد. جاری ام آن روز این کار را کرد. بعد از آن ماجرا هم با او قطع ارتباط کردم و نمی دانم الان کجاست. اتفاقا من از او شاکی هستم، چون باعث مرگ پسرم شد. ولی من تقصیری در این ماجرا نداشتم. با اعترافات این زن، بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور بازداشت پدر نوزاد و همسر برادر او را صادر کرد تا زوایای پنهان این پرونده فاش شود. ...
بچه ها را سرگرم نکنیم با آن ها زندگی کنیم!
زندگی می کنند و تمام روز کنار هم مشغول کارند. آن ها خیلی زیاد با هم وقت می گذرانند، اما همه شان از یک خانواده نیستند. آن اوایل که تازه به آنجا رسیده بودیم، به سختی می توانستم تشخیص بدهم کدام بچه مال کدام پدر و مادر است، چون همه در مراقبت از بچه ها کمک می کردند. بچه ها هم با همه این زن و مردهای مختلف راحت بودند. با نگاهی به جای جای دنیا متوجه مفهومی خواهید شد که علاوه بر فرهنگ غرب، در ...
روایتی دست اول از یک نمونه فساد دوران احمدی نژاد برای عبرت دولت رئیسی
...> 1. شنیدن این خاطره شاید حالا که در ابتدای دولتی نو هستیم برای کسانی که این روزها در معرض مسئولیت های دولتی هستند، خالی از لطف نباشد! نزدیک 12 سال پیش بود. در ابتدای دولت، رفیق ما شد یک مقام عالی رتبه دولت و طبیعتاً بعد یکی دو روز سراغم را گرفت و من راهی تهران شدم. و رفتم دفترش. محمد مالی @mohammademali 2.بدون مقدمه و حاشیه، دستم را گرفت و به اتاق کاری برد تقریباً ...
داستان زندگی این زن و یکی از عاشقان دشتستان/ گفت و گو با کبری (لیلا) عطارزاده برازجانی ، همسر مرحوم ...
؛ مادرم و پژمان هم خودشان را انداخته بودند روی من که بابا فلفل نریزد دهانم. بعدها که بزرگ شده بودم به بابا گفتم واقعا این کار را می کردی؟ گفت نه بابا... اصلا دلم نمی آمد؛ فقط می خواستم بترسانمت. از آن به بعد تا همین الان، من دیگر ابرویم را برنداشتم.{می خندد}. و یا یک بار که با دوستم از مدرسه برمی گشتیم، ظاهرا من در خیابان سرم را برگردانده بودم و پشت سرم را نگاه کرده بودم؛ خودم متوجه این حرکتم ...
تردید در رشد عقلی متهم
واقعیت همخوانی نداشت و آثار خراش و درگیری روی دستان دختر نوجوان وجود داشت. بعد از 240 دقیقه تحقیق، تینا لب به اعتراف گشود و گفت: مادر و پدرم به دلیل اختلاف هایی که داشتند مدام با هم دعوا می کردند و من از این وضع قهر و آشتی ها خسته شده بودم. 20 روز قبل همراه پدرم به خانه مادربزرگ پدری ام رفتیم تا شاید شرایط زندگی مان بهتر شود. دو روز قبل از جنایت به خانه بازگشتم من و مادرم با هم درگیر ...
روایتی از مشکلات پشت کنکوری ها؛ اعتماد خانواده ام را ازدست داده ام
آفتاب نیوز : اکنون که به ظاهر تب و هیاهو کنکور، انتخاب رشته و مشاوره های تحصیلی خوابیده است و خبری از بازار داغ کتاب ها و کلاس های کمک آموزشی و... نیست، به سراغ داوطلبان کنکور رفته ایم تا از آن ها تجربه شرکت در آزمون کنکور در این سال های کرونایی را بشنویم. دانش آموزانی که نمی دانیم در روند مطالعه برای قبولی در کنکور، آزمون های آزمایشی، تست زدن ها و شرایط تعطیلی مدارس به سبب شیوع کرونا و در تمام روزها و ...