سایر منابع:
سایر خبرها
قسمت 22/ چه شد که از تحصیل طبابت منصرف شدم؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ اما جریان احوال شخص خودم؛ پس از آن که نزد ملاباجی ها و آخوند مکتبی ها خواندن و نوشتن آموختم به صرف و نحو عربی پرداختم و پدرم نیز تا اندازه ای که مشاغلش اجازه می داد در این باب کمک می کرد و از سن هشت نه سالگی بنای تعلم زبان فرانسه و انگلیسی نیز گذاشتم. معلم زبان های خارجی و علوم جدید آن زمان بسیار کمیاب بود، ولی من تا یک اندازه از مترجمین دارالترجمه ی دولتی که تحت ریاست پدرم بودند استفاده کردم و کمک موثری که از این جهت به من رسید این بود ...
ماجرای خریدن تخم مرغ از پیرمرد طمع کار
او که معمولا تمایل چندانی برای گفت وگوی مطبوعاتی نداشت، بدون ادا و اصول های رایج به پاس دوستی پذیرفت. در اولین دیدار بیشتر احساس کردم وارد جمعی خانوادگی و صمیمی شده ام تا برای انجام مصاحبه ای جدی. همسر فرهیخته و مهربانش آرزو چربدست که خود کتاب خوانی حرفه ای است و پسرش کوهیار که اهل موسیقی، به گرمی پذیرای غریبه ای شدند که بعدها نمک گیر لطفشان شد. کار این گفت وگو سال ها بعد به رفت و آمد خانوادگی و دید و بازدیدهای مختلف و مباحثات ادبی به صورت تلفنی انجامید. در این دیدارها پای خاطرات و سخنان شیرین به میان می آمد؛ از کودکی در خانواده ای پرجمعیت و نه چندان برخوردار، تا درس خواندن در رشته برق دانشگاه شریف که قدیم ها به آریامهر معروف بود. به یاددارم د ...
کودایی: خدا سختی هایم را جبران کرد
سابق هم نیست. همین که محتاج کسی نباشی و زندگی آبرومندانه داشته باشی، خوب است. سختی هایی که فوتبالیست های زن کشیده اند کم نیست، اما داستان جالبی در مورد تو تعریف می کنند. اینکه هفت هشت سال پیش تیم ملی زنان اجازه نداشت در سالن بدنسازی تمرین کند اما تو کنار زمین، کتایون خسرویار را روی دست هایت بالا می بری و وزنه می زنی! از این خاطرات زیاد دارم. آن سال ها با نیلوفر اردلان، فرشته کریمی ...
اتفاق عجیب پس از مصاحبه زهرا مشتاق خبرنگار ایرانی با ذبیح الله مجاهد
اعتماد در ادامه نوشت: راهنمایی وجود ندارد و من به تنهایی قدم به یکی از زیباترین قلعه های دنیا می گذارم و در تو درتوی قلعه بالا و پایین و هزارتوهایش گم می شوم. رفتن به جا های تاریخی لذت بخش ترین تکه های زندگی عجیب و پر قصه من است. باور دارم زندگی زیسته دیگری داشته ام و جایی دور و در مکانی کهن زندگی کرده ام. وگرنه هیچ دلیل دیگری برای این اندازه شوق وجود ندارد. شاید در درونم ارواح دیگری هم باشد. غیر از روح خودم که پنجاه سال کنار هم، خوب و بد هم را تاب آورده و سپری کرده ایم؛ شاید در ...
داوود فرشچیان: ما هیچ کسان بیهوده مغرور کمالیم
خسته و خواب آلود بودم که مادرم وقتی دید پاره کرد و من یک ساعتی گریه کردم ولی از ترس معلمم مجبور شدم دوباره خوش خط بنویسم و از همان جا شروع به تمرین کردم و به سمت خوش خطی رفتم و این موضوع در دوران مدرسه و حتی در خدمت سربازی ادامه یافت. من به خاطر خوشنویسی و حتی خط خودکاری که سال هاست می نویسم شرایط سربازی خیلی خوب و به اصطلاح لاکچری داشتم و در شرایط اداری خوبی به دلیل خطم گذراندم و خاطرات ...
طالبان و من | در شب نخست می خواستند مرا از افغانستان اخراج کنند
.... اصلا یکی از خواهرهایش مشهد عروس شده و همانجا زندگی می کند و هر وقت که می رسد مشهد، برای استراحت می رود خانه خواهرش. برمی گردم هتل موفق. پایین هتل یک آژانس هواپیمایی است. برای دو روز بعد یک بلیت هواپیما می خرم به مقصد کابل.اگر بخواهم زمینی به کابل بروم حدود ده تا دوازده ساعت راه است، هوایی، 65 دقیقه. قیمت بلیت به پول ما حدود یک و نیم میلیون تومان است. رییس آژانس می پرسد ایرانی هستی و سر صحبت را ...
ماجرای موشک سازی در دفتر نشریه
شوخ طبعی صلاحی به آثارش منحصر نمی شد و در زندگی عادی نیز این خصیصه را با بازیگوشی کودکانه بروز می داد. بهمن عبدی، کاریکاتوریست معروف درباره او به یاد می آورد: در سال 1355 وقتی که دوره سربازی را در تهران می گذراندم، قبل از آنکه به استخدام رادیو و تلویزیون درآیم، با نشریه پیک روز (نشریه داخلی رادیو و تلویزیون) کار می کردم. من برای پشت جلد آن نشریه که هفته ای دو شماره منتشر می شد، پرتره می کشیدم. دفتر پیک روز در طبقه ششم ساختمان هشت طبقه متعلق به رادیو و تلویزیون در خیابان تخت طاووس (مطهری) نبش روزولت (دکتر مفتح) قرار داشت. در آنجا بود که برای اولین بار از نزدیک با عمران صلاحی آشنا شدم، البته قبلا اسمشان را از طریق کتاب طنزآوران امروز ایران شنیده بودم. عمران هم آنجا کار می کرد. یک روز که طبق معمول هفتگی به آنجا رفتم، دیدم عمران به اتفاق خانم میرزایی (همکارش)، با جدیت در حال ساختن موشک های کاغذی است. تا مرا دید گفت: آهان، عبدی هم آمد. بیا عبدی جان، تو هم مشغول شو، این هم کاغذ. گفتم بر ...
مانده بودم احمد چطور می خواهد عاقبت بخیر بشود
شناسنامه اش و عزمش را جزم کرده بود. احمد هم کمی آن طرف تر از مادر رو به روی تابوت ایستاده، چقدر آن روز گریه کرد. با پشت دست تند تند اشک هایش را پاک می کرد و توی دلش می گفت: کاش دایی اکبر هم برگردد. چقدر به داداش امیر گفته بود که همه بچه های محل توی جبهه هستند و مرا هم با خودت ببر. یک غری زیر لب میزند و می گوید حالا خودم می روم. تنها! جمعیت تابوت را بلند می کند، امیر روی شانه های مردم به سمت امامزاده علی ...
کشاورزی؛ محور رشد اقتصادی
. پیش از این دوره، کار او تدریس و تحقیق بود و کارمندی دولت. پس از آن نیز او به همین مشاغل بازگشت و بار دیگر از سوی همکاران دانشگاهی اش به ریاست دانشکده انتخاب شد. هر چند یک سال بعد از این مقام هم استعفا داد و به احتمال زیاد فقط به عنوان مدرس به کار خود در این دانشکده ادامه داد. با این همه، مضامینی را که او در این دوره طرح کرد و مسائلی را که به بحث گذاشت، می توان در چارچوب گفتارهای توسعه گرایانه ...
وقتی کرونا محتوای فیلم ها را بیمار می کند
این منظر خالی از لطف نباشد. در بسیاری از فیلم ها که پیش از این درباره بیماری حوزه روان ساخته شده، بیننده از بیرون با بیمار و بیماری روبه رو می شود اما در این دو فیلم، نوع مواجه با بیماری آلزایمر و جنون به شکلی متفاوت به نمایش در می آید. در فیلم پدر مخاطب از زاویه دید مردی وارد داستان می شود که به مرور مشاعر خود را از دست می دهد. هر روز زندگی اش مملو از اتفاقات بسیار مهم است که یا او را ...
10 فیلم شاهکار ترسناک که باید دید
فرانکشتاین بار دیگر سرنوشت را آزمایش می کند و سعی دارد تا یک همراه و همدم هیولایی برای هیولایی که قبلا خلق کرده است را ایجاد کند. فیلم عروس فرانکشتاین محصول سال 1935 میلادی است. The Orphanage (2007) این فیلم اسپانیایی و روح زده، داستان یک زنی را دنبال می کند که تصمیم گرفته است تا یتیم خانه ای که در آن بزرگ شده است را بخرد چراکه او خاطرات شادی را در آنجا داشته است. اما پسر ...
ماجرای نجات یک کودک از دل آتش
و آرزوهایش را روی تشک کشتی دنبال می کرد. می گوید: علاقه پدرم به کشتی، مرا هم به این ورزش علاقه مند کرد. نوجوان که بودم سودای قهرمانی کشتی را در سر داشتم. هر روز به سالن کشتی لواسان می رفتم و سخت تمرین می کردم. آن تمرین ها نتیجه داد و کمی بعد در مسابقات قهرمانی نوجوانان استان تهران و کشور روی سکو رفتم. در آغاز جوانی دست سرنوشت مسیر زندگی ورزشی اش را تغییر داد تا به عنوان یکی از ...
مهر ماندگار
. در آغاز تدریس او را به قزوین فرستادند. بعد از چند سال به تهران برگشت. می گوید: به تهران که آمدم مرا فرستادند به اداره فرهنگ در باغ فردوس شمیران؛ همین ساختمان باغ موزه سینما. طبق حکمی که رئیس آموزش و پرورش به من داد از 9 آذر 1331 برای تدریس به دبستان گلستان در درکه رفتم. هنوز هم یکی از بهترین خاطرات من همان روزهایی است که به درکه می رفتم. او یک سال بعد از تدریس در دبستان گلستان به مدرسه شاهپور ...
برادر مصطفی؛ یک بسیجی فراموش شده
صمیمی مرا به سال 32 خانه محل تولدش در منیریه تهران برد. خانه ای دیوار به دیوار مسجد که یک در هم به بالکن مسجد داشت. اصالتا از لرهای بختیاری گلپایگان اراک هستیم واز ریشه، مذهبی بودیم. پدرم در خانه تنوری ساخته بود تا مبادا مادربرای گرفتن نان بیرون برود. 6 برادر و 3 خواهر بودیم. پدرم وضعش خوب بود و در تهران مصالح فروشی داشت، اما در خانه ما تلویزیون ممنوع بود. تفریحم فقط مسجد بود و حدیث و ...
من و عباس/ جف اندرو بُعد شخصی و خصوصی عباس کیارستمی فقید را به خاطر می آورد
متفاوت بودند، که این احتمالاً نتیجه ی زیاد کارکردن با بچه ها در آغاز فعالیت های فیلم سازی اش بوده است. درهرحال، فیلم هایش درباره ی بچه ها، معجزه ی درک و همدلی را به نمایش درمی آورد؛ علاوه براین، وقتی که برای ساختن کپی برابر اصل (2009) به ایتالیا و برای مثل یک عاشق (2012) به ژاپن رفت، نتیجه ی کار اصلاً شبیه به داستان های بدساخت و ناشیانه ی یک خارجی بیگانه نبود. (تونی رینز در مجله ی سایت اند ساوند ...
کانونِ امروز یک تشکیلات شلوغ و بوروکراسی مضحک است/ کانون زمانی از هم پاشید که پیوند ارگانیک خود را از ...
ر بزرگسالی کانون را به عنوان محل کار دائمی اش انتخاب کرد و از همان زمان که کارشناس فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان بود کوشید برای بچه ها هم بنویسد و از همان آغاز کتاب هایش برای کودکان انتشار یافت. حالا اقای شعبانی برای ما از آن روز ها می گوید، روز های پرهیاهیوی کانون؛ روزگاری که به اعتقاد خیلی ها دیگر بازنخواهد گشت. در ادامه متن گفتگو را باهم می خوانیم: کانون نقطه اشتراک خاطرات چند دهه ...
ال جی و سامسونگ چگونه به غول های بازار لوازم خانگی تبدیل شدند؟
امکانات قابل قبولی به نظر نرسد، اما برای نسل پدر و مادر من، تحقق رویاها و آرزوهایشان بود. مادرم بارها با دل شکستگی به یاد می آورد که برادر کوچکش که در زمان جنگ کره، 5 سال داشت و گرسنگی می کشید، به او می گفته اگر فقط کاسه برنج در دست داشت، احساس بهبودی می کرد؛ حتی اگر کاسه خالی بود! پدرم نیز می گفت در زمان جنگ کره که دانش آموز دبیرستان بوده است، جز برنج، کره نباتی، سس سویا و رب فلفل برای خوردن چیز ...
عبدالله آذری و بهتاش فریبا مهمانان برنامه شب نشینی نهم مهر ماه
دقیقه به همه تیم ها گل زدم. یک گل هم به خود تیم کره زدم که ماندگار شد. فوتبالیست قدیمی ایران اظهار داشت: هر آدمی اولین تجربه و شاکله زندگی اش در خانواده شکل می گیرد. من در یک خانواده بسیار پر جمعیت بزرگ شدم؛ ده برادر و دو خواهر هستیم و پدرم فقط می توانست شکم خانواده را سیر کند برادر بزرگم بهزاد برای رسیدگی به امور درسی و اخلاقی نقش پدر را برای ما داشتند. از 13 سالگی به با مربیانی کار ...
فریبا: قائدی کمی صبر می کرد مثل طارمی به اروپا می رفت/استقلال سود کمی از فروش او بدست آورد
آن دوره در همه بازی ها زیر 10 دقیقه به همه تیم ها گل زدم. یک گل هم به خود تیم کره زدم که ماندگار شد. فوتبالیست قدیمی ایران اظهار داشت: هر آدمی اولین تجربه و شاکله زندگی اش در خانواده شکل می گیرد. من در یک خانواده بسیار پر جمعیت بزرگ شدم؛ 10 برادر و 2 خواهر هستیم و پدرم فقط می توانست شکم خانواده را سیر کند برادر بزرگم بهزاد برای رسیدگی به امور درسی و اخلاقی نقش پدر را برای ما داشتند. به ...
دلدادگی زیر سایه سکوت
؛ دانشگاه مشهد به عنوان مسابقه نقاشی ذهنی نفر سوم بودم و در مسابقات دیگه به عنوان فرد موفق نیمه شنوا و هنر چند تندیس و لوح تقدیر به دست آوردم. بعد از سال 1392 کار کردن رو شروع کردم. تصویرسازی کار می کردم و تصویرگر بودم. فکر کنم، فکر کنم، 16 یا 17تا کتاب داستان به نام کیهان بچه ها، شاهد کودک، حتی اداره راهنمایی و رانندگی؛ به جز کتاب ها کارهای دیگه مثل تبلیغات، استند، پوستر؛ همه اش تفکر من و کارهای من ...
بهترین فیلم های قاره آسیا معرفی شدند
گرفته است. 2- ای ای: یک 1 و یک 2: یک 1 و یک 2 فیلمی ساخته ادوارد یانگ، کارگردان فقید تایوانی در سال 2000 است. او برای این فیلم که داستان یک خانواده تایلندی را که با مشکل بیماری مادرشان روبه رو بودند روایت می کند، جایزه بهترین کارگردانی جشنواره فیلم کن را کسب کرد. 3 -خاطرات قتل : خاطرات قتل فیلم جنایی کره ای به کارگردانی و نویسندگی بونگ جون هو در سال 2003 است. در این فیلم که ...
جای دخترک در میان گرگ ها امن نبود
به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد ، جثه ریزی دارد، چهره معصومش حاکی از آن است که تا به حال خباثتی از خود نشان نداده؛ هر چند زودتر از همسنانش بزرگ شده، اما او فقط 13 سال دارد. از او می خواهم گفت و گو را شروع کند؛ طلا دختری که تازه خانه را به مقصد بی انتهای فرار ترک کرده است با کمی استرس نگاهی به پدر غم دیده خود می اندازد و لب می گشاید؛ او می گوید: نمی دانستم ...
تاملی بر چهره های صاحب نام فرهنگ ایران در یادها و نام ها
...> تولد، پدرم و دوستانش، دوران مدرسه، دانشکده ادبیات تهران _ استادان من، مجلس بزرگداشت نیما، همکلاسان دانشکده، کار در موسسه انتشارات فرانکلین، خاطره هایی از استاد نجف، اسماعیل سعادت (1304_1399)، کار در بنیاد فرهنگ ایران، احمد تفضلی (1316 _1375)، فروغ فرخزاد (1313_ 1345)، سفر به خاور دور، کار در تلویزیون ملی ایران، ساسان صفا (1323)، یدالله رویایی (1311)، شهریار (1285_1367)، سیدحسن تقی زاده (1257_1348 ...
خاطرات تلخ و شیرین سال های جنگ در کوچه پس کوچه های جوادیه
...، سیاسیون هم جدی نگرفتند. آخر جنگ هم این اتفاق افتاد. مردم هم نمی دانستند. اولین روز من رفتم مدرسه، خواهرم گفت برو چراغ گردسوز بخر چون جنگ شروع شده و می خواهند از امشب خاموشی بزنند. ما چون بچه بودیم، هیجان زده شده بودیم. به صورت گروهی در کوچه ها می رفتیم و می گفتیم برق ها را خاموش کنید ، بیت دوم خیلی مودبانه نبود. به خانه هایی که چراغ روشن بود به سمت خانه سنگ پرتاب می کردیم. مثل زمان ...
عکس لو رفته از عروس شدن مهراوه شریفی نیا / آرزویم او چه بود؟
کارگردانی سینما خوانده اما از ادامه این رشته انصراف داد و در رشته موسیقی مدرک لیسانس گرفته است.او فرزند محمدرضا شریفی نیا و آزیتا حاجیان است و خواهر بزرگتر ملیکا شریفی نیا است. مهراوه یک پرسپولیسی دو آتیشه است، بانوی پرسپولیسی که در جنگ زرگری و کر ی خانی با استقلالی ها همیشه پیشتاز بوده و هر استقلالی جرات کل کل با او را ندارد. به واسطه پدر و مادر هنرمندش، بازیگری را از سال 1368 ...
راز شاه باستانی ایران / تندیسی که در غار تاریک ایستاده (فیلم)
.... این تندیس کیست؟ داستان آن را در این قسمت از ایران به روایت آثار ببینید. ایران به روایت آثار مجموعه گزارشی ویدئویی است که هر هفته شنبه ها در عصر ایران منتشر می شود. قسمت شصت وششم این مجموعه را می توانید روز شنبه 17 مهرماه ببینید. در قسمت قبل منتشر شد: ایران به روایت آثار؛ قسمت شصت وچهارم: مدرسه رشدیه این پیکره بزرگ، بر دهانه یک غار ایستاده. غاری بر ...
50 سال پیش؛ خاطرات نخستین درشکه چی رسمی تهران / از میرزاده عشقی و محبوبه ارمنیش تا راهزنان بین جوادیه و ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ در ابتدای پاییز 50 سال پیش جمشید صداقت نژاد، خبرنگار مجله ی سپید و سیاه (چهارشنبه 7 مهر 1350، شماره ی 8 صص 20 و 66) به سوژه ی بسیار جالبی برای گفت وگو دست یافت، شخص مورد نظر حسین مرندی نخستین درشکه چی رسمی ایران بود، یعنی نخستین کسی که از امنیه گواهی سورچی گری گرفته بود. در ادامه این گفت وگوی جذاب را می خوانید: ابتدا از وی می خواهم درباره ی درشکه خانه برایم صحبت کند. مشد حسین در حالی که سیگاری آتش می زند می گوید: حداقل ...
وظیفه جوانان دفاع از انقلاب در سنگر جنگ نرم است
بچه هایمان آسیبی ندیدند در حالی که این بمباران هوایی در نزدیکترین قسمت به ما بود و من این معجزه را خودم با چشم خود دیدم و هنوز این آیت الکرسی که نوشته بودم به یادگار دارم. سخن پایانی: همانگونه که شهدا، جانبازان، آزادگان و رزمندگان ما در هشت سال دفاع مقدس از تمامیت ارضی کشور جمهوری اسلامی ایران، انقلاب اسلامی، آرمان های امام، خاک و ناموس دفاع کردند توصیه من به جوانان این است ...
عکس فرشته حسینی در افغانستان / او در آنجا می ماند !
جاهای زیبا دارد، چه در هرات و چه در کابل. من جاهای خیلی قشنگ کابل مثل باغ بابر، باغ بالا، کارته سخی و دارالامان را دیدم. این ها برایم خاطره شده اند. دلم نمی شود بروم، پروازم را برای چند روز به تأخیر انداختم. این روزها بودن در وطن چون ما مهاجر بودیم، تجربه اش نکردیم، یک عزت نفس بیشتر به آدم می دهد. یک آسایش است. فرشته حسینی، بیش تر از این که بازیگر سینما باشد، بازیگر تیاتر است. او از سن ده ...