سایر منابع:
سایر خبرها
داستان ناجور جوان 18 ساله که گمراه شد
کارواشی به عنوان کارگر مشغول به کار شدم و شب ها هم همان جا می خوابیدم در آن جا با چند جوان بزرگ تر از خودم آشنا شدم که منزل مجردی در حاشیه شهر داشتند ، بعد از گذشت مدتی تصمیم گرفتم با آن ها هم خانه شوم و قرار شد مبلغی از اجاره منزل را هم من پرداخت کنم تا بتوانم با آن ها زندگی کنم. اوضاع بدی نبود و آن ها هم پسرهای سالمی بودند که از شهرستان آمده بودند، اما عقده های دوران کودکی و کمبود محبت خانوادگی ...
طلا های زن رمال بلای جانش شد
...، چون با او اختلاف داشتم، اما نمی دانم چطوری سر از خانه زن رمال در آوردم. وقتی وارد خانه اش شدم حال خوبی نداشتم و به او گفتم برای گرفتن دومین نسخه به خانه اش آمده ام و او هم به اتاق خواب رفت تا طلسم مرا بیاورد. در همین لحظه از پشت سر گردنش را گرفتم و خفه اش کردم و بعد هم با چاقو چند ضربه به او زدم. سپس طلاهایش را با سیم چین بریدم و فرار کردم و چند روز بعد هم به 100 میلیون تومان فروختم و خرج کردم. تحقیقات از متهم به دستور بازپرس جنایی ادامه دارد. ...
گشت ارشاد موتوری به دانشگاه آمد
وارد شدم و کاری که در دانشگاه داشتم را انجام دادم و از دانشگاه خارج شدم. بار دوم که برای شرکت در کلاس وارد دانشگاه شدم، به من گفتند که کارت دانشجویی ات را نشان بده، بعد به من گفتند که حالت شما برای ورود به دانشگاه نامتعارف است و علت آن را رنگ موی من اعلام کردند. سپس قصد داشت کارت دانشجویی من را ضبط کند، اما من کارت خود را گرفتم. دو روز بعد دوباره همان مأمور زن انتظامات به رنگ موی من تذکر داد. ...
مقتول با رفتن به خواب زن همسایه قاتلش را لو داد!
کشیده بودی و انگیزه ات از جنایت سرقت طلاهای پیرزن بود؟ نه اینطور نبود، همه چیز کاملا اتفاقی پیش آمد. من هنوز تحت تأثیر توهمات مواد مخدر گل بودم. چرا نزد آن زن می رفتی؟ چون مشکلات زیادی داشتم. من قبلا برای خودم کسی بودم. یک کارگاه مبل سازی داشتم اما دچار مشکلات مالی و ورشکسته شدم. با هزار سختی کار کردم و بدهی هایم را دادم. می خواستم دوباره کار جدیدی را شروع کنم تا اینکه یک روز که ...
هدیه ام را پس بده
من در بچَه گی پسر خوش قلبی بودم و همیشه دلم مَی خواست یَک هَدیه ای چیزی بَ موناسیبتهای موختلف برای دوستان از جمله گل محمد خریدَه کونم. بعضی وقتها هم توپ پیلاستیکی یا هله هوله ای از بقالی برایَشان خریدَه مَی کردم و بَ آنها مَی دادم. اما عادت بدی هم داشتم و کمی بعد پشیمانی مرا در بر مَی گرفت. پس بَ درِ خانَه شان روان مَی شدم و با جر و دعوا، هدیه را پس مَی گرفتم. حالا نَظاره ...
مقاومت زیر آوار جنگ
زمان وارد تونلی شدم که در انتهای آن یک نور بود و من در حال نزدیک شدن با آن نور بودم. اما کسی دست مرا گرفت و از آن تونل بیرون آورد. در این لحظه احساس کردم در زمین خاکی و زیر آوار هستم و دردهای مجروحیت سراغ من آمد. زمان گذشت. یک فیلم دیدم که شخص بیهوش و وارد یک تونل شد. وقتی آن را دیدم گفتم این تونل همان تونلی بود که من واردش شدم. تمام جزئیاتش را هم می دانستم. تازه متوجه شدم می توانم این موضوع را ...
چه خبر از مناجات خوانی که صدایش اشک را به چشمانمان می خواند؟
، فرماندار و خیلی ها می آیند خانه مان چایی می خورند و می روند ولی کمکی نیست. حبیبی پیشتر درباره خود چنین به ایسنا گفته بود: در سال 1323 در روستای سیاه بیل رضوانشهر متولد شدم. آواز خواندن به من ارث رسیده است و هیچگاه برای فراگیری موسیقی نزد استاد خاصی نرفته ام؛ اینگونه که پدر و برادرم آواز می خواندند، من نیز گوش می سپردم و یاد گرفتم و از زمانی که دانش آموز کلاس چهارم ابتدایی بودم، خواندم ...
وقتی بازنشستگی مانع ادامه فعالیت های نیکوکارانه نمی شود
دلیل علاقه ای که به کار خیر داشتند نمایندگی این کمیته را گرفتند و در کنار مسجد فعالیت خود را به عنوان نماینده کمیته امداد حضرت امام را آغاز کرد. من از همان زمان که تلاش ها و علاقه پدرم را دیدم به این نوع فعالیت های نیکوکارانه علاقه مند شدم و با گذر زمان بیشتر در این مسیر قرار گرفتم. وی افزود: من به دلیل علاقه به نیکوکاری به مدت سی سال در منطقه محروم معلم پرورشی بودم که قسمتی از کار در ...
گفتگو با حجت الاسلام پاکدامن، تنها بازمانده حادثه تروریستی حرم امام رضا (ع)
...، شهامت، اخلاص و مردم داری او بسیار یاد گرفتم. شهید اصلانی با وجود اینکه می توانست در یکی از محله های غیرحاشیه ای شهر زندگی کند، عمرش را برای خدمت به حاشیه شهر وقف کرد. بعد ها افراد با مطالعه زندگی نامه این دو شهید متوجه خدمات آن ها خواهند شد. پدری جوان برای محله ای محروم او از شهید دارایی که جوانی دهه هفتادی بود هم این طور یاد می کند: در همان مدتی که با او ...
امیر آقایی متولد چه سالی است؟
کردید؟ از سال 1374 کار بازیگری را بصورت جدی و حرفه ای شروع کردم سالها بود که علاقمند به کار تئاتر بودم و بر اثر یک اتفاق بالاخره وارد این عرصه شدم به لحاظ تحصیلات هم قصد داشتم در زمینه کارگردانی فعالیت کنم اما در نهایت بازیگر شدم . اولین تئاتر حرفه ای شما چه بود ؟ اولین کار من تئاتری بود به اسم “آنسوی آینه” که در خدمت گروه و استاد خوبم خانم آزیتا حاجیان ...
نهج البلاغه کتاب عجیبی که از آن غفلت کرده ایم
باشد که مخاطب آن را رها نکند چون به هر حال موضوع تکراری بود و همه مخاطبان درباره زندگی حضرت علی(ع) اطلاعات دارند. باید چیزی می نوشتم که جاذبه ساختاری داستان به گونه ای باشد که مفهوم در ذهن مخاطب جا بیفتد. همه نویسندگان پیش از نوشتن اثرشان به چارچوب داستان، نوع داستان و طراحی شخصیت ها فکر می کنند همه این ها به ذوق نویسنده برمی گردد من با توجه به تجربه زندگی و سفرهایی که به ترکمنستان و مسکو داشتم ...
2 دانشجو برای خوشگذرانی سارق شدند / دستگیری در خیابان + نظر کارشناس
... وی افزود: امروز به شرکت همکار آمدم تا یک کارتن قطعات بگیرم و ببرم. برای اینکه عجله داشتم، موتور را به نگهبان شرکت سپردم و داخل انبار در طبقه اول رفتم. هنوز کارتن را تحویل نگرفته بودم که صدای موتورم را شنیدم و با عجله بیرون دویدم. دو جوان سوار آن گریختند و متوجه شدم نگهبان شرکت وقتی برای پاسخگویی به تلفن به اتاقک خود رفته از موتورم غافل شده است. نگهبان شرکت نیز گفت: من کنار ایستاده ...
جین سیمور از بازی کردن در نقش دکتر کوئین در سریال پزشک دهکده یا Medicine Woman می گوید
بودم و مدام به همه شرکت های وابسته می گفتم این بهترین شوی سال است. به یاد دارم رئیس آن زمان CBS، جف ساگانسکی، به من نگاه کرد و گفت: “چرا این حرف را زدی؟ ” گفتم: “چون اینطور است. من فقط تمام برنامه های دیگر را تماشا کردم. همین است که گفتم. سریال تا به حال در 98 کشور دنیا پخش شده. جالب است بدانید که جین سیمور هنوز فعال است و تازه ترین کار او یک سریال 8 قسمتی جنایی- اسراآمیز به نام Harry Wild است. منبع ...
ادبیات پلیسی و جنایی عامه پسند دهه های پیش – از حسینقلی مستعان تا پرویز قاضی سعید
مان ربرت اعتمادی خودمان)8-سید حسین الهامی 9- داریوش آریا 01-منوچهر اشتهاردی 11 -پرویز قاضی سعید. حالا ببینیم هرکدام از این ها تا به حال چند تا آدم کشته اند و چقدر اشک ریخته اند. (چون صفحات نشریه محدود است از داستان نویسان آدمکش گرامی عذر می خواهم که نمی توانم همه فرمایشات شان را در اینجا نقل کنم). 1-حسینقلی مستعان می فرمایند: داستانی داشتم به نام”قصه انسانیت”که قهرمانش مردی ...
گشت ارشاد موتوری در دانشگاه امیرکبیر
...، از در رشت وارد شدم و کاری که در دانشگاه داشتم را انجام دادم و از دانشگاه خارج شدم. بار دوم که برای شرکت در کلاس وارد دانشگاه شدم، به من گفتند که کارت دانشجویی ات را نشان بده، بعد به من گفتند که حالت شما برای ورود به دانشگاه نامتعارف است و علت آن را رنگ موی من اعلام کردند. سپس قصد داشت کارت دانشجویی من را ضبط کند اما من کارت خود را گرفتم. دو روز بعد دوباره همان مأمور زن انتظامات به رنگ موی من ...
دردسر وسوسه های تازه عروس برای شهرام داماد درستکار
...، کارآگاهان در اقدامات تخصصی همه حساب های بانکی این تازه داماد و همسرش را تحت بررسی قرار دادند و دیدند آنها دارند. ماموران که مطمئن بودند دزدی زیر سر راننده تاجر آهن است، با تمرکز بیشتری وی را تحت نظر گرفتند و بعد از 15 روز متوجه شدند این مرد 27 ساله در حال خرید یک خانه گرانقیمت است. تیم پلیس به کمین نشست و وقتی تازه عروس و داماد برای خرید این خانه سر قرار با فروشنده حاضر شدند، سراغشان ...
ماجرای کنایه رشید مظاهری به فرهاد مجیدی چیست؟
...، 8 ساله که ازدواج کردم دارای دو فرزند به نام های امیرعلی و کسری هستم. در خانواده ای تحصیل کرده و 10 نفره بزرگ شدم پدرم کارمند شرکت نفت مادری خانه دار دارم و فرزند ششم این خانواده هستم. برعکس همه فوتبالیست ها فوتبال را از زمین چمن شروع کرده ولی در عین حال با توجه به داشتن چمن ترجیح دادم در سال اول زیردست جعفر امیریان در اسفالت مدرسه کار کردم ولی در سال های بعد و در سن ...
افشای راز آزار و اذیت زن جوان بعد از مرگش!
...> این مرد گفت: در سال هایی که با همسرم زندگی کرده بودم اصلاً متوجه نشده بودم که ضربه ای به صورتش خورده و او هم اصلاً اعتراضی بابت درد یا اینکه بینی اش به جایی برخورد کرده باشد نداشت. تا اینکه یک روز تلفن همراه او را برداشتم و همین طور که داشتم پیام هایش را می دیدم متوجه شدم مردی به نام آرش با همسرم ارتباط داشته، به او تعرض کرده، فیلم تهیه کرده و با آن فیلم از زنم اخاذی می کرده است. این ...
بانویی دو بار از سرطان بدخیم نجات یافت
پزشکان گفتند باید تمام معده به سرعت برداشته شود. اطرافیانم بسیار ناراحت بودند . اما من به نزدیکانم آرامش می دادم و از صبر حضرت ایوب و مریضی سخت او می گفتم و ائمه را الگوی خودم قرار داده بودم. نظام آبادی ادامه داد: 28 جلسه شیمی درمانی انجام دادم و 30 کیلو کاهش وزن داشتم. هرماه سی تی اسکن می کردم و بعد از چند ماه متوجه شدیم در بخش دیگری از بدن غده سرطانی وجود دارد. با این حال باز ...
موسیقی چه قدر در تسهیل زندگی بچه های سندروم داون مؤثر است؟
، هم زمان با بیکار شدن همه کارمندان، من به مزایده گذاشته شدم. هر مرکز که می فهمید من بیکار شدم، در رقابت با بقیه، برای قرارداد با من قیمت بالاتری می داد و می گفت: من برای شما این شرایط رو مهیا می کنم. حتی برای دانشگاه هم، خود ایشان مشوق رفتن من به دانشگاه و رشته موسیقی شدند. من محصل رشته تجربی بودم و قبل از این وقایع برنامه ای نداشتم برای مطالعه رشته موسیقی در دانشگاه. رفتم دانشگاه موسیقی خواندم و ...
چند پرده از مادرانگی در شب های قدر/ از کرم مولا علی(ع) برای فرزنددار شدن تا هیئتی که سقفش آسمان شد
م گذشته بود ، همه چیز را فراموش کرده بودم که متوجه بارداری ام شدم، هنوز باورم نمی شد، چند بار آزمایش دادم و حتی دکترم هم تعجب کرده بود، بعد از این همه سال یاد نذر شب قدرم افتادم که نام پسرم را علی بگذارم. همان دل شکستگی و نذر امام جوابم را داد. علی الان یک ماه دارد. گاهی او را همراه خود می آورم ،گاهی هم او را در منزل به مادرم می سپارم . *نذری که به فقرا رسید خانم دیگری به ...
دسته گل میلیونی بهاره کیان افشار در شب تولدش | سورپرایز شوهر بهاره کیان کیان افشار غوغا کرد
زمان هم پدر و مادرم تمایلی به انتخابم نشان نمی دادند. در دوران دبیرستان دوست داشتم به مدرسه تئاتر و رشته هنر بروم ولی پدر و مادرم شدیدا مخالف بودند و مثل خیلی از پدر و مادرها دوست داشتند فرزندانشان پزشکی بخوانند. در حالی که من هم اصلا علاقه ای به رشته های علوم تجربی نداشتم. بنابراین دیپلم ریاضی فیزیک گرفتم و در دانشگاه هم رشته فنی مهندسی خواندم. او گفته است: از ...
3 ماجرای تلخ برای دختر ساده لوح / او آخرین بار به لانه وحشت رفت
مبلغ 3 میلیون تومان وام گرفته ام بنابراین نمی توانستم در این شرایط به او کمک نکنم. از سوی دیگر هم انوش را دوست داشتم و حاضر بودم هر کاری برایش انجام بدهم . خلاصه در حالی که انوش قول داد در مدت کوتاهی این مبلغ را به من بازگرداند همه 3 میلیون تومان را به او دادم اما بعد از آن دیگر خیلی کم به تماس هایم پاسخ می داد و حتی پولم را نیز در زمان مقرر پس نداد. در حالی که از انوش ناراحت بودم روزی ...
کتک کاری زن 32 ساله بخاطر خروپف کردن در خواب
سال طول کشید و من به همه خواستگارانم جواب رد دادم ولی او هیچ گاه به سراغم نیامد و این در حالی بود که مدام مورد سرزنش خانواده ام قرار داشتم ولی کاری از دستم برنمی آمد. در همین زمان پدر و مادرم اصرار داشتند که سن ازدواجم گذشته است و من باید ازدواج کنم. ازدواج بخاطر لجبازی از سوی دیگر وقتی دیدم 5 سال از جوانی ام را به پای پسری ریخته ام که فقط بازیچه تفریحات تلفنی او بوده ام با خودم ...
رمضان و خاطره ایستگاه صلواتی در برزیل + عکس
. بعد یکی از میزهای رستوران را با کمک مدیر هتل، به مقابل درب ورودی انتقال دادم و با وسائل تزئینی و عکس پرچم ایران اسلامیِ عزیز که داشتم، شروع به زیباسازی فضا کردم. وقتی خودم دست به کار شدم، دیدم چند نفر از مردم هم آمدند و کمک کردند. بعد که فضاسازی شد، بسته های شکلات را آوردم و روی میز گذاشتم. هر کسی عبور می کرد، ضمن پذیراییِ از او، سوژه ی خوبی بود تا به آن بهانه، باب گفتگو را باز کنم و درباره ی ...
استاد سیدمرتضی سادات فاطمی: حضور رهبر انقلاب در جلسات قرآن مایه دلگرمی ما بود
نوعی به همسایه ها بگویم جلسه قرآن شروع شده است. خودم هم می نشستم و با تمام وجود گوش می کردم. تقلید می کردم و بسیار لذت می بردم. آن زمان به تجوید بلد بودم، نه وقف و ابتدا و نه اداءالحروف. همه این ها را در پرتو گوش کردن به قرائت استاد عبدالباسط یاد گرفتم. در مسیر فراگیری تلاوت قرآن، از محضر کدام استادان بهره بردید؟ یکی از استادانم آقا سید جعفر طباطبایی خدابیامرز است که از لحاظ ...
بریمانلو: حضورم در کوراش برای بعضی ها قابل هضم نیست
...> ماشینم از پرتگاه 80 متری رفت ته دره! محمد محمدی بریمانلو با بیان این مطلب که خدا به او، خانواده و جوانی اش رحم کرده است چون در حادثه وحشتناکی که مدتی پیش در مسیر زادگاهش برایش رخ داده بود پرونده زندگی و عمرش بسته می شد در این خصوص می گوید: مدتی قبل وقتی داشتم با خودرو شخصی ام برمی گشتم بجنورد، یک لحظه پشت فرمان ماشین خوابم برد و همان چندصدم ثانیه برایم تبدیل شد به کابوسی وحشتناک که ممکن ...
تجربه عجیب غسال شدن الهام حمیدی
داخل خود غسال خانه هم فیلمبرداری داشتیم من برای اینکه آن نقش را بازی کنم باید می رفتم و با آدم ها و محیط آشنا می شدم. آقای شهاب حسینی هم تماس گرفتند که حتما این نقش را قبول کن خیلی نقش خوب و متفاوتی است. او ادامه داد: به هر حال قرارداد بستیم و پنجشنبه، جمعه ها می رفتم کمی با فضای آنجا آشنا بشوم. آن زمان هیچی برایم مهم نبود. جنازه هایی که آدم می بیند جوان، پیر همه جوره هست و تو احساس می ...
مجاهدی که در گیسوان مسیح گم شد
شعری را آماده چاپ می کنم. داستان های روبیک به متن های نمایشی نزدیک است آیا در این امر عمدی وجود دارد؟ این امر بی آنکه متوجه شوم و عمدی در کار باشد اتفاق افتاده است. من اساساً انسان برونگرایی هستم و به خوب دیدن و پرداختن به جزئیات فضای داستان اهمیت می دهم. در عین حال از قدرت تخیل هم غافل نیستم. سال های جوانی عضو انجمن سینمای جوان بودم. دو فیلم کوتاه هم ساختم. ولی بعد ها متوجه ...