سرنوشت پسر جوانی که از سرقت به سمت کلاهبرداری رفت / به ناچار خلافکار شدم
سایر منابع:
سایر خبرها
16 ساله بودم که خواستگارم مرا بی عفت کرد / مادرم مخالف ازدواج بود !
زندگی اش را به پایم می ریزد تا مرا خوشبخت کند. با وجود این نه تنها من راضی به این ازدواج نبودم و دوست داشتم ادامه تحصیل بدهم بلکه مادرم نیز خسرو را پسری سر به راه نمی دانست و به همین دلیل مخالف ازدواجم بود ولی در همین چند روز تحت تاثیر جملات عاشقانه و عواطف و احساسات دوران نوجوانی قرار گرفتم و به قول معروف عاشق خسرو شدم. از سوی دیگر خسرو که می دانست مادرم به این ازدواج رضایت ...
جزئیات قتل هولناک 2 نفر در مشهد به دست جوان مواد فروش
زمینه تزیین خودروی عروس فعالیت داشت، آن جا بود که با یکی از مقتولان آشنا شدم. آن روز او نزد من آمد و گفت در آن سوی خیابان چند نفر مرا زدند و فرار کردند. من هم با همین غرورم با چاقو به دنبال آن ها افتادم و چاقوکشی کردم که باز هم هشت ماه در زندان بودم، بعد خانواده ام دیه را ریختند و مرا آزاد کردند. این بار قصد داشتم آدم شوم ولی نشدم. چه شد که باز هم دعوا کردی؟ بعد از این ماجرا یکی از ...
پایان زندگی نوعروس و داماد با شلیک گلوله
، ولی خیلی زود مسیر خلاف را در پیش گرفتم و بعد از دستبرد به اموال داخل یک خودرو در کارواش، از محل کارم اخراج شدم و ... بیشتر بخوانید مرگ پسر جوان در سقوط خودرو به رودخانه سقوط خودروی زانتیا به داخل رودخانه در جاده صدرا منجر به مرگ پسر جوان و مصدوم شدن دو جوان دیگر شد. بیشتر بخوانید شلیک مرگبار داماد دهدشتی به عروس 16 ساله فرمانده انتظامی شهرستان کهگیلویه ...
زن رمال چرا کشته شد؟ / نقاب دار ناشناس مجبورم کرد که طلاهای مقتول را ببرم
شامگاه 7 اسفند سال گذشته، خبر قتل زنی 70 ساله در خانه اش به پلیس اعلام شد. دختر مقتول که جسد را پیدا کرده بود به پلیس گفت برای سر زدن به مادرم به خانه اش رفته بودم چندین بار زنگ خانه را زدم اما وقتی کسی در را باز نکرد، با کلیدی که داشتم وارد خانه شدم. خانه بهم ریخته بود مادرم را صدا کردم جواب نداد تا اینکه به محض ورود به اتاق خواب جسد خونین او را پیدا کردم. ...
رابطه مخفیانه با پسر همسایه به قتل شوهر ختم شد!
رفتیم و تا آخر شب آنجا ماندیم. اواخر شب بود به خانه برگشتیم، اما کیارش هنوز به خانه نیامده بود. چند بار با تلفن همراهش نیز تماس گرفتم، اما خاموش بود. فردای آن روز وقتی به خانه پدرشوهرم رفتم موضوع را به آن ها گفتم. او درباره اختلاف با شوهرش گفت: کیارش مرد خسیس و بداخلاقی بود. به همین خاطر مدتی قبل با او درگیر شدم. در آن درگیری من قهر کردم و به خانه پدرم رفتم، اما 10 روز بعد دوباره به خانه ...
تواب ایرانی و مقیم آمریکا عنوان کرد: قرآن تلنگری به من زد و من بیدار شدم
و گواهان خود را بخوانید به جز خدا، اگر راست می گویید. این آیه برایم جالب بود که چرا تاکنون کسی جواب قرآن را نداده است؟ چرا پدر و مادرم در این رابطه با من صحبت نکرده بودند؟! وی گفت: دنبال یک دلیل منطقی بودم که این کتاب را ببندم و سراغ زندگی خودم بروم، اما قرآن ذهن مرا مشغول کرد. به جنگل های آمازون رفتم و طی چند روز قرآن را خواندم. وقتی به لس آنجلس برگشتم و به تقویم نگاه کردم، متوجه شدم ...
داستان زن 27 ساله و راننده کامیون
. یک روز وقتی برای خرید به بیرون از منزل رفتم دخترم را نزد همسرم گذاشتم تا مراقبش باشد ولی زمانی که به خانه بازگشتم متوجه شدم که همسرم آن قدر مواد مصرف کرده که فرزندم به دلیل استنشاق دودهای ناشی از استعمال مواد مخدر دچار مسمومیت شده و هنگامی که به او اعتراض کردم مرا به شدت کتک زد و دیگر هزینه های زندگی را هم نمی پرداخت. در این شرایط به حالت قهر به خانه پدرم رفتم اما چند روز بعد همسرم پیام داد که ...
سرقت پرستار قلابی از خانه زن سالمند
تصریح کرد: متهم 29 ساله در تحقیقات اولیه پلیسی به سرقت مقداری طلا و لوازم از منزل مالباخته اعتراف کرد ؛ کارشناسان ارزش اموال سرقت شده را یک میلیارد ریال محاسبه کردند. سرهنگ موقوفه ای با اشاره به اینکه در به خدمت گرفتن پرستار توجه داشته باشید و حتماً از مراکز معتبر استفاده شود در پایان خاطرنشان کرد: پرونده و متهم برای سیر مراحل قانونی به مرجع قضایی معرفی شد. بیشتر بخوانید: سرقت از مدرسه متروکه باعث مرگ سارق شد با شجاعت همسایه ها دزد آپارتمان گیر افتاد پایان دزدی مسلحانه با زن و بچه؛ ماموران پلیس از مرگ نجات یافتند +عکس ...
اعترافات تکان دهنده مردی که دو کودکش را کشت
محکم کشیدم که دیگر حرکتی نکرد. متهم ادامه داد: در این هنگام با یکی از دوستانم که اهل لنگرود بود، ولی در مشهد زندگی می کرد تماس گرفتم و او را به بهانه نقص فنی موتورسیکلت به خانه کشاندم او قصد داشت مرا متقاعد کند که خودم را معرفی کنم، ولی من از او خواستم در دفن جسد دخترم مرا یاری دهد او هم در بیابان دخترم را در حالی دفن کرد که پسر کوچکم در آغوش من بود و همه این صحنه ها را می دید چند ماه بعد ...
ماجرای دختر دهه هشتادی که شب قدر محجبه شد/خدایا من بنده خوبت نیستم من را آدم کن!
مسجد باز شد. خدایا من بنده خوبت نیستم من را آدم کن! شب قدر بود و حوصله ام سر رفته بود. با یکی از دوست هایم تماس گرفتم و گفتم: حوصله ام سر رفته می آیی برویم مسجد؟ فقط برای سرگرمی دلم می خواست بروم مسجد. دوستم گفت قرار است خانوادگی بروند پارک. از من خواست که با آنها بروم اما مادرم اجازه نداد. چند دقیقه بعد با ریحانه همانی که پای مرا به مسجد باز کرده بود. راهی مراسم شدیم. رفتار ...
مرد معتاد پس از قتل پسر عمویش: او مرا جادو کرده بود! کاش زنش را هم کشته بودم
بین به من گفت که طلسم را پسر عمویت برایت گرفته است.متهم دوباره خمیازه ای می کشد و می گوید: او به من حسودی می کرد. هر وقت می آمدم خانه شان و غذا می خوردم، حالم بد می شد و دست به کارهای خلاف می زدم. حتی یک بار در خانه مقتول غذا خوردم، بعد حالم طوری شد که به پشت بام رفتم و خودم را به پایین پرتاب کردم. از کی تصمیم به قتل گرفتی؟ حدود 20 روز قبل تصمیم قطعی گرفتم و به یکی از شهرستان های مرکزی ...
اندیشه و تاریخ من و حاج آقا روح الله خمینی
خمینی عرض کردم ایشان فرمودند برای من کافی است. امام در فرانسه شب ها امام بعد از نماز معمولا نیم ساعتی صحبت می کردند که نوارشان ضبط می شد. حتی در یکی از نوارها بنده یادم است که ایشان راجع به این که شاه گفته بود که آقای خمینی با من نظر شخصی دارد گفتند من چه نظر شخصی می توانم با ایشان داشته باشم. من در قم بودم در یک خانه محقر. مرا بردند در زندان. آن جا در زندان هم اطاق بسیارخوبی بود ...
پسر جنایتکار مادرش را از طبقه پنجم پایین انداخت
نشسته و سرگرم تماشای تلویزیون بودم، ناگهان صدایی شنیدم. باور کردنی نبود، مادرم به تراس رفته و خودش را به پایین پرتاب کرده بود. حل معما با وجود اینکه پسر جوان قتل مادرش را انکار می کرد اما بازپرس شعبه سوم دادسرای بندرانزلی دستور بازداشت وی را صادر کرد. بازجویی از او ادامه داشت تا اینکه وی چند روز بعد قفل سکوتش را شکست و به قتل مادرش اعتراف کرد. پسر جوان گفت: مدتی بود که مادرم ...
اتفاقی عجیب و غریب در شب عروسی
دلیل خواسته های نامعقول و زننده او حاضر نمی شدم بیشتر از این مورد شکنجه های جسمی قرار بگیرم. از سوی دیگر چون هیچ آشنایی در مشهد نداشتم با پدرم تماس گرفتم و همان شب به شهرستان رفتم ولی روز بعد همسرم به اتهام سرقت گوشی تلفن از من شکایت کرد در حالی که خودش گوشی را به دیوار کوبیده و خرد کرده بود. در همین حال پدرم که از مشکلات شرم آور من خبر نداشت و من هم به شدت خجالت می کشیدم این گونه مشکلات ...
ماجرای تاسیس مسجد مقدس جمکران در هفدهم ماه رمضان
...، نقمت خداوند، از ناحیه ای که گمان نمیب ری بر تو فرو می ریزد . حسن بن مثله عرض کرد: سیّد و مولای من! مرا در این باره، نشانی لازم است؛ زیرا مردم سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمی پذیرند . امام (علیه السلام) فرمود: تو برو رسالت خود را انجام بده، ما در این جا علامتی میگذاریم که گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سیّد ابوالحسن، و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را بیاورد و منفعت چند ...
تکه نانی برای دلفین ها
دستش خون جاری بود.ظاهرا هنگام اصابت بمب در کوچه مشغول بازی بوده که با اصابت بمب به زمین و کنده شدن آسفالت یک تیکه از آسفالت به دستش خورده و زخمیش کرده بود.او را در آغوش کشیدم. صحنه عجیبی بود. بعد از سه ماه دوری از خانه و خانواده که در عملیات کربلای 5 بودم اکنون فرزندم و خانواده ام را در میان خون، فریاد و آتش دیدار می کردم. وارد منزل شدم، داخل حیاط همه جا پر از خرده شیشه بود. پنجره های طبقه بالا به داخل حیاط افتاده بودند. مادرم، خواهرهایم، همسرم و اهل خانه از دیدن من شوکه شدند. پس از دیدار با آنها با عجله خارج شدم تا برای کمک به مردم بیرون بروم. انتهای پیام/ ...
قاتل متوهم با سابقه سرقت و آدم ربایی؛ پسر عمویم مرا طلسم کرده بود باید همه اعضای خانواده اش را می کشتم!
. به من گفت چای می خوری؟ گفتم نه. چون هر وقت در خانه او غذا یا چای می خوردم حالم خراب می شد. مرا جادو می کرد؛ حتی یک بار بعد از خوردن چای در خانه پسرعمویم به پشت بام رفتم و خودم را به پایین پرتاب کردم که زخمی شدم! او با جادوگری کنترل ذهنم را در دستش می گرفت. آن روز هم به من گفت چای می خوری گفتم نه. کم خونی دارم و نمی خورم. بعد به او گفتم چرا با زندگی من بازی کردی؟ چرا مرا جادو می کنی؟ او گفت که من ...
عشق به پسر همسایه رنگ خون گرفت / زن خیانتکار جسد شوهرش را آتش زد + عکس
اسنپ به خانه برادرم در اسلامشهر فرستادم و به فکر خودکشی بودم. به همین خاطر اطلاعاتی را درباره مرگ با قرص برنج در اینترنت سرچ کردم. اما وقتی فهمیدم مرگ با قرص برنج مرگ دردآوری است منصرف شدم .من تصمیم گرفتم تکلیف بچه هایم را روشن کنم و بعد خودم را بکشم.ولی چون چند سال قبل برادرم به خاطر ابتلا به سرطان جان سپرده بود ،نمیخواستم خانواده ام دوباره داغدار شوند. به همین خاطر از خودکشی منصرف شدم.من با پسر ...
قتل مادر با شال آبی توسط پسر ناخلف / نظر روانشناس + عکس بازسازی صحنه جرم
ترک مواد در خانه بودم و مادرم از من پرستاری می کرد .یک روز قبل قصد خودکشی داشتم اما زنده ماندم و اعصابم به هم ریخته بود.آن روز صبح از خواب بیدار شدم و به مادر گفتم قصد دارم او را بکشم. مادرم فکر می کرد با او شوخی می کنم .اما من شالی را دور گردنش پیچیدم. وقتی مادرم بی حال شد برای اینکه از مرگ او مطمئن شوم او را به داخل حمام کشاندم .یک سطل را از آب پر کردم و سر مادرم را در سطل آب فرو بردم .سپس با ...
تلاش میکنم با رونمایی از کتاب شهدای روستای حیران بتوانم چند شهید پر پر شده را از خاک ها به یادها ...
همدان سری زده و از خیابان بابا طاهر گذشته به محله حاجی و پل پهلوانان رسیده و عاشقانه های آرامی را به تصویر می کشد. پس از آن کتاب پرواز قاصدکها با 12 داستان و دلنوشته کوتاه به چاپ رسید. سال 96 بصورت کاملا اتفاقی خواهر شهیدی مرا به دنیای برادر شهدش برد با محسن فرجی شهید 16ساله آشنا شدم. 2سال ثانیه به ثانیه با محسن زندگی کردم خندیدم و اشک ریختم در خواب و بیداری با محسن و ...
یاد گرفتم ماسک نزنم | برای دیدن دخترم صورتم را گریم می کردم
: یک روز که برای خرید سیگار از خانه بیرون آمدم، 3 تا از دوستانم را دیدم که پاک شده بودند. با آن که آدم مغروری بودم، پیش آنها تحملم را از دست دادم و حسابی گریه کردم. آنها از آن روز دیگر رهایم نکردند و با خواهش و اصرار من را به یکی از جلسات گروه بردند. در آنجا بعد از مدت ها من احساس آرامش کردم و تصمیم گرفتم به عضویت گروه درآیم. افراد زیادی از سر اتفاق گذرشان به انجمن معتادان گمنام افتاده ...
مقاومت زیر آوار جنگ
به مادرم متوسل می شوند و حضور مادرم را در کنارشان حس می کنند. می گویند این نذر را در هیئت بده، من از خدا چیزی می خواستم و به مادر شهیدتان متوسل شدم و حاجتم را گرفتم. وقتی خادم ده ساله امام حسین (ع) به شهادت می رسد برادرم هیئتی بود. با وجود سن و سال کمش، هیئت های کوچک و تکیه را راه می انداخت. زمانی که خانه ما موشک باران شد، من فرزند ارشد خانواده و 14 ساله بودم. خواهرم هما، 12ساله ...
راز قتل زن دعانویس در تهران کشف شد
... بعد از قتل چه کردی؟ تا یک ساعت بعد از قتل که در خیابان ها سرگردان بودم و بعد تصمیم گرفتم به خانه خواهرشوهرم که همسایه مقتول بود برود و همه چیز را بگویم، اما ترسیدم. 3 روز بعد از قتل رفتم سمت پاکدشت و می خواستم خودم را به داخل کانال آب بیندازم و به زندگی ام پایان بدهم، اما لحظه آخر به خاطر بچه هایم پشیمان شدم. با طلاهای مقتول چه کردی؟ یک هفته بعد از قتل طلاها را ...
طلا های زن رمال بلای جانش شد
...، چون با او اختلاف داشتم، اما نمی دانم چطوری سر از خانه زن رمال در آوردم. وقتی وارد خانه اش شدم حال خوبی نداشتم و به او گفتم برای گرفتن دومین نسخه به خانه اش آمده ام و او هم به اتاق خواب رفت تا طلسم مرا بیاورد. در همین لحظه از پشت سر گردنش را گرفتم و خفه اش کردم و بعد هم با چاقو چند ضربه به او زدم. سپس طلاهایش را با سیم چین بریدم و فرار کردم و چند روز بعد هم به 100 میلیون تومان فروختم و خرج کردم. تحقیقات از متهم به دستور بازپرس جنایی ادامه دارد. ...
کرونای بی رحم زندگی زوج جوان را تلخ کرد / مرگ پدر قبل از تولد دخترش
در مشهد ساکن بودند اوضاع مالی خوبی نداشتند از سوی دیگر نیز برخی از اعضای خانواده مهدی با این ازدواج مخالف بودند به همین دلیل هیچ گونه کمک مالی به ما نمی کردند با وجود این من عاشق مهدی بودم و همه تلاشم را به کار گرفتم تا پایه های این زندگی را محکم تر کنم. او نیز عاشقانه مرا دوست داشت و دوشادوش یکدیگر در حالی برای درآمدزایی بیشتر کار می کردیم که من پسر اولم را باردار بودم ولی سختی کار در ...
دردسر ازدواج دختر دانش آموز با مرد فریبکار / تهدید برای طلاق گرفتن
ما آغاز شد. با توجه به این که پدرم از اتباع خارجی بود من بدون اجازه پدرم به عقد موقت شهریار درآمدم و بعد متوجه شدم که همسرم متاهل و دارای دو فرزند است ولی دیگر به او علاقه مند شده بودم و نمی توانستم از زندگی اش بیرون بروم. از سوی دیگر نیز شهناز که متوجه ارتباط شهریار با من شده بود تقاضای داد و پس از چند ماه از او طلاق گرفت. در این شرایط من به تحصیلاتم ادامه دادم تا این که در رشته پزشکی ...
دستگیری سارق طماع در کمد دیواری!
به گزارش تازه نیوز، چند روز قبل ساکنان محله ای در مسعودیه تهران در تماس با پلیس از حضور یک سارق در خانه ویلایی همسایه خبر دادند. پس از این تماس تیم عملیات کلانتری مسعودیه بلافاصله به محل اعزام شدند و در بررسی اولیه مشخص شد که در زمان غیبت صاحب خانه فردی وارد خانه شده است و پس از آن مأموران با هماهنگی های قضایی وارد منزل شده و با رؤیت به هم ریختگی خانه متوجه شدند گاوصندوق خانه باز شده است. با ...
اعتراف زن معتاد به قتل پیرزن رمال
گل مصرف می کنم. کارگاه تولیدی مبل داشتم که ورشکسته شدم. از زن رمال، نسخه گشایش کار خریدم. با دیدن طلاهایش ، وسوسه سرقت آن به جانم افتاد. آن شب گل مصرف کردم و چاقو و سیمچین را برداشته و بیرون زدم. اول خواستم نامادری ام را که با او اختلاف داشتم بکشم که نشد . به خانه زن رمال رفتم . وقتی برای آوردن وسایل رمالی به اتاق رفت، به طرفش حمله کردم و گلویش را گرفتم اما خفه نشد. به همین خاطر با چاقو چند ضربه به ...