سارق تحصیلکرده چگونه 2 نفر را به قتل رساند
سایر خبرها
روایت دختر دهه هشتادی که شب قدر محجبه شد/از چادر متنفر بودم!+تصاویر
تنگ و موهای رها روی شانه ام آن چیزی بود که به من اعتماد به نفس می داد. به نظرم من اینطوری زیبا بودم. برادر هایم اصرار داشتند که چادر بپوشم و حجابم را رعایت کنم, اما من مقابل این سختگیری ها کوتاه نمی آمدم. هر کاری می کردم که زیربار حرف هایشان نروم. چندباری هم چادرهایی که برایم خریده بودند را پاره کردم.گفتم من به هیچ وجه چادر نمی پوشم! وقتی دوست هایم را می دیدم که هرطور دلشان می خواهد لباس می پوشند ...
ببینید | بی شوهری دختر ستاره سریال جوکر سوژه مهران مدیری شد | دختر رضا نیکخواه سنگ روی یخ شد
خسروی و داریوش کاردان یک برنامه مناسبتی برای ایام نوروز بسازند که فکر می کنم برنامه نوروز 72 بود. علی عمرانی از من برای بازی در این کار دعوت کرد و مهران مدیری هم از طریق داریوش کاردان دعوت شد. من تا آن روز کار طنز نکرده بودم و هیچ طنازی ای هم در خودم نمی دیدم، اما وقتی چند قسمت از کار را ضبط کردیم متوجه شدم که شخصیت من جلوی دوربین و پشت دوربین خیلی با هم متفاوت است. به هر حال نوروز 72 در زمان خودش ...
پایان تلخ زندگی زن مشهدی پس از خیانت همسرش / افسردگی مرگبار
. این ماجرا از ذهن همسرم بیرون نمی رفت و او را دچار ناراحتی های روحی کرده بود تا جایی که یک بار با خوردن چند عدد قرص دست به زد که من به طور اتفاقی متوجه موضوع شدم و او را به بیمارستان رساندم و بدین ترتیب از مرگ نجات یافت اما خانواده اش از من به خاطر فشارهای روحی و روانی که بر او وارد کرده بودم، شکایت کردند. با وجود این، هیچ گاه فرزندشان را نزد روان پزشک نبردند چرا که من نمی توانستم در ...
ماجرای انگلیسی صحبت کردن آقا نادر با همسرش
.... ماجرای سرقت چمدان در عراق و آغاز بیماری استاد همان ابتدا درباره بیماری استاد از وی جویا شدیم که آغاز ماجرا را مربوط به سفری به عراق و سرقت چمدانش دانست و برایمان این گونه روایت کرد: در سفری که چندی پیش به عراق داشتم، چمدانم به سرقت رفت. از نهاد های مسئول عراق پی گیر سرقت چمدان بودم که خبر دادند چمدان پیدا شده. اما با باز کردن چمدان و بررسی محتویات آن متوجه شدم که لب تابم ...
فال حافظ در 14 اردیبهشت 1401
...> ✦✦✦✦ بیت ششم تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم حاصلم دوش به جز ناله شبگیر نبود به خاطر اینکه شاید بتوانم مانند نسیم سحری، بار دیگر گذارم به سر کوی تو بیفتد، شب پیشین کاری غیر از ناله شبانه نداشتم. ✦✦✦✦ بیت هفتم آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود ای آتش فراق، چنان در تو گداخته شدم که برای ...
جنگ نبود، دفاع بود
.... سلام کرد. پرسید: کی وارد معرکه جنگ شدید؟ مرد خندید. نگاهش کرد و گفت: اولاً جنگ نبود. دفاع بود... *** روز عید مبعث بود. تصمیم گرفتیم برای تنوع با بستنی پذیرایی کنیم. بستنی در هوای 50 درجه منطقه خیلی می چسبید. قرار شد با یخچال مخصوص از اهواز بستنی بیاورند. در طول برنامه، چند بار مجری اعلام کرد پذیرایی برنامه با بستنی است. هر چه منتظر ...
تجاوز پسر 19 ساله به جسد زن همسایه
پیچیده شده بود. روی جسد را کامل پوشاندیم و از افسر کلانتری خواستم توضیح دهد. او اعلام کرد همسر مقتول متوجه غیبت همسرش شده و به خانه آمده و با این صحنه روبرو شده است. مرد جوان را فراخواندم تا توضبح دهد؛ شوکه شده بود و در نزدیکی حالت جنون بود. به زور سخن می گفت. مرد جوان ادعا کرد: همسرم خدیجه هر روز 10:30 تا 11 صبح به من زنگ می زد، امروز زنگ نزد به همین خاطر نگران شدم، چند بار ...
قتل همسر در بستر خواب / بازداشت شوهر در مخفیگاه روستایی
لیلا رفتم، او خواب بود . روسری را برداشتم و او را خفه کردم، حتی فرصت نکرد فریادی بزند . چند ساعتی در خانه بودم تا اینکه تصمیم به فرار گرفتم، می دانستم صبح همه چیز مشخص خواهد شد . به روستای کانی قلعه رفتم تا مدتی آنجا بمانم و بعد به شهر بزرگ تری رفته و پنهان بمانم که دستگیر شدم . بنابر این گزارش، مرتضی با این اعترافات هولناک، صحنه قتل لیلا را بازسازی کرد و با دستور بازپرس به زندان افتاد تا پس از صدور کیفرخواست در دادگاه کیفری محاکمه شود ./ ...
علی آقا ؛ مردی که لبخندش جاودانه شد/ از ولایتمداری تا مردمداری
حتما انتقام می گیرم! هنگام برگشت به همدان و در حوالی ساوه، به بهانه خرید انار از ماشین پیاده شدیم. وقتی می خواستم انارها را در صندوق عقب بگذارم، علی آقا ماشین را روشن کرد و من را همان جا جا گذاشت. چند ساعت بعد و با سختی فراوان راهی همدان شدم. فردا صبح که همدیگر را دیدیم، با همان خنده های همیشگی و این بار با ژستی فاتحانه مرا در آغوش گرفت و گفت: گفته بودم که انتقام می گیرم. بر همین ...
اسم رمز آدم فروشی
.... آدم فروش ها با تعجب نگاهم می کردند. امروز روز مسابقه نبود. دویدم. دستم را گرفتم به محور چرخ ها و بعد پریدم بالا. نفس راحتی کشیدم. سوار شده بودم. هرکجا پری می رفت پابه پای او می رفتم. یکی از آدم فروش ها آرامش را به هم زد. شاه غلام یک شلاق! . اولین شلاق درست روی پشتم نشست. مثل نیش مار بود. می خواستم دست هایم را رها کنم و جای درد را لمس کنم اما نمی توانستم. تازه فهمیدم بدترین جا نشسته ام، درست ...
پولدار شدن یک شبه، وعده شرکت های هرمی!
دو نفر از سر شبکه های اصلی آن ها در روز پنج شنبه توسط اداره 14 پلیس آگاهی دستگیر شدند. به گفته او اعضای این سرشبکه ارتباطی با نهاد های داخل کشور و یا با ارگان خاصی نداشتند. مالباختگان بعد از اینکه سرمایه خود را از دست می دهند روی برگشت به خانواده را ندارند و خانواده ها هم که می بینند سه ماه از فرزندشان خبری نیست، طرح شکایت می کنند. منبع: باشگاه خبرنگرارن جوان ...
در زندگی خیلی چاق ها چه می گذرد؟
ها سوال کنی. یک بار با جمع دوستان به کافه ای رفته بودیم و در آنجا صندلی ها از حد معمول جمع و جور تر بودند. چند دقیقه ای این پا و آن پا شدم تا رفتند و برای من صندلی محکم تری آوردند. هنوز خنده و شوخی ها و نگاه تمسخر آمیز اطرافیان یادم نرفته است. یک بار هم برای خرید لباس به مغازه ای رفتم. لباسی را نشان فروشنده دادم .یعنی فقط اشاره کرده بودم و هنوز کلمه ای نگفته بودم که با خنده تمسخر آمیزی من را ...
از قتل 2 نفر در تیراندازی تا کشف 300 هزار لیتر سوخت قاچاق در خلیج فارس
.... بعد تمام شمش ها را به سوله ای که عمویم اجاره کرده بود، منتقل کردیم. همان زمان هم به مرد کارخانه دار گفتیم که گرفتار یک گروه سارق خشن و مسلح شدیم. او هم پلیس را خبر کرد و برای پلیس هم ماجرای سرقت مسلحانه را تعریف کردیم. داستان ما به قدری دقیق بود که در ابتدا کسی به ما شک نکرد. دستگیری ما از یک پیامک شروع شد؛ البته گویا از قبل، پلیس به محلی که گفته بودیم سرقت مسلحانه در آنجا رخ داده ...
زورگیری با شگرد باربری/دستگیری باند 5 نفره سرقت از منازل
استفاده از شیوه و شگرد خاص پلیسی راننده خودرو که ابتدا خود را مال باخته معرفی و قصد اعلام سرقت خودرو خود را داشت، به بزه انتسابی معترف و اقرار کرد که با 2 سارق دیگر همدست می باشد و تمامی ماجرای پیش آمده و سرقت خودرو اش نیز ساختگی و به قصد سرقت بار مالباخته بوده است. سرهنگ جلیلیان گفت: با اعترافات متهم پرونده در این خصوص تشکیل و شناسایی و دستگیری دیگر سارقان نیز در دستور کار پلیس ری قرار دارد ...
شگفت انگیز و باورپذیر/ نگاهی به سریال خدمه ی پرواز
چیزی از شب قبل را به یاد نمی آورد. کیسی صحنه جرم را تمیز می کند و سعی می کند خودش را از ماجرا بیرون بکشد، غافل از اینکه همکارانش او را سر قرار عصر روز گذشته دیده اند، و البته بعداً متوجه می شود که مدرک شناسایی اش هم گم شده است. پس از بازگشت به آمریکا، او با بقیه خدمه توسط ماموران FBI که از قتل سوکولوف مطلع شده اند، بازجویی می شود. کیسی به دنبال فرار است چون خودش را مقصر می داند اما وقتی ...
دستگیری خفاش سارق در طرح کاشف
فریاد زد پلیس، پلیس. به گمان اینکه مأموران در تعقیبمان هستند فرار کردیم، اما بعد متوجه شدیم که اوراقچی سرمان را کلاه گذاشته تا با این شیوه پول ماشین ها را به ما ندهد. چرا سرقت می کردید؟ برای پول. من بازنشسته یک شرکت دولتی هستم. مدتی قبل برای کار به تهران آمدم، یک اتاق در خانه ای قدیمی در جنوب تهران اجاره کرده بودم. صاحبخانه به صورت ناگهانی نزد من و بقیه مستاجران آمد و گفت باید نفری یک میلیون و500 هزارتومان بیشتر کرایه بدهیم. او ما را ترغیب به سرقت کرد و به این ترتیب من و بقیه همسایه ها باند سرقت راه انداختیم. ...
نقشه 6 هم خانه برای پرداخت اجاره
...، با مرد مسافرکش که اواخر اسفندماه به طرز مرموزی ناپدید شده بود مطابقت دارد. در این شرایط بود که پرونده جنایت پیش روی قاضی محمدجواد شفیعی، بازپرس ویژه قتل پایتخت قرار گرفت. به دستور او تحقیقات گسترده ای در این باره از سوی کارآگاهان جنایی تهران آغاز شد. از طرفی متخصصان پزشکی قانونی نیز با انجام کالبدشکافی به دنبال علت اصلی مرگ بودند. از سوی دیگر با توجه به سرقت خودروی مرد مسافرکش فرضیه جنایت با ...
تشکیل باند سرقت با همسایه های ساختمان به دلیل افزایش اجاره بها/قتل 2 راننده مسافرکش!
. برای همین فکر نمی کردم کسی بمیرد. تا اینکه یکی از طعمه های ما پس از نوشیدن نسکافه مسموم از هوش رفت و کمی بعد متوجه شدیم قلبش از تپش ایستاده است. خیلی ترسیدیم و جسد او را در بیابان های رباط کریم رها کردیم ماجرای قتل دیگر چطور اتفاق افتاد؟ وقتی آن راننده را در بیابان های جاده ساوه رها کردیم، زنده بود و نفس می کشید اما ظاهرا بعدا فوت شد با خودروهای سرقتی چه می کردید ...
مالباخته، سارقان جنایتکار را به دام انداخت
پیش روی قاضی محمد جواد شفیعی، بازپرس ویژه قتل قرار گرفت. هر چند علت مرگ مرد گمشده معلوم نبود اما با توجه به اینکه اثری از ماشینش پیدا نشد، فرضیه جنایت با انگیزه سرقت مدنظر قرار گرفت. باند سرقت مدتی بعد پزشکی قانونی علت مرگ مقتول را اعلام کرد؛ مسمومیت بر اثر خوردن نسکافه مسموم. این یعنی احتمالا وی قربانی باندی شده بود که پس از سوار شدن به خودروهای مسافرکش، راننده ها را با تعارف ...
از درگیری طایفه ای با قتل 6 نفر تا شلیک به همسر به علت توقیف خودرو
بمیرد تا اینکه یکی از طعمه های ما پس از نوشیدن نسکافه مسموم از هوش رفت و کمی بعد متوجه شدیم قلب او از تپش ایستاده است. خیلی ترسیدیم و جسد او را در بیابان های رباط کریم رها کردیم. وقتی آن راننده را در بیابان های جاده ساوه رها کردیم، زنده بود و نفس می کشید اما ظاهراً بعداً فوت شد. دو یا سه خودرو را از طریق آگهی در سایت های مجازی فروختیم اما برای فروش خودروهای دیگر سرمان کلاه رفت. ما دو ...
فیلم| گفتگو با قاتل جنازه مثله شده و آغشته به آویشن
سطل زباله سطح شهر رها کرده که تلاش برای کشف بقایای جسد ادامه دارد. سرهنگ نثاری در ادامه افزود: بعد از کشف جسد در حالی که اطراف جسد پودر آویشن ریخته شده بود، ماموران در تحقیق از عطاری های نزدیک به محل کشف جسد، متوجه شدند جوانی اخیرا اقدام به خرید دارو های گیاهی کرده بود که شناسایی و احضار شد. سپس تحت تحقیقات قرار گرفت و به قتل اقرار کرد. متهم انگیزه های منکراتی و اخلاقی را برای ارتکاب قتل مطرح کرد که این اظهارات صرفا در حد ادعاست و باید مورد بررسی قرار بگیرد. ...
راز باند کیف قاپی و سرقت موتورسیکلت برملا شد
... بستگی به فردی داشت که چقدر از کیف و گوشی خود مراقبت می کرد یا اصلا حواسش به اطراف نبود گاهی آن گوشی را طوری در دست می گیرند که به دزد چشمک می زند! اگر اصول ایمنی را رعایت می کردند مگر من دیوانه بودم که خودم را به خطر بیندازم تا گوشی شان را سرقت کنم! چند سال است اعتیاد داری؟ از 3 سال قبل معتاد شدم. چگونه خلافکار شدی؟ 10 ساله بودم که با یکی از دوستانم در سرویس بهداشتی ...
روایت تنها شاهد عینی ترور شهید مطهری
، زیرا نمیدانستم آیا ضارب در پناهی مخفی شده و برنامه دیگری دارد یا خیر؟ آیا ضارب همدستانی هم برای ارتکاب قتل بسیج کرده است یا نه؟! چون من هم یک بار از طرف این گروه تهدید شده بودم. سعی کردم هر چه زودتر ازآن منطقه دور شوم. به سرعت سمت کوچه فرعی بالای محل وقوع حادثه رفتم که سوار ماشینم بشوم. دیدم ماشینم را پنچر کرده اند یقین کردم که برنامه ای در جریان است. بالاخره دوان دوان خودم رابه خیابان ...
مبارزه عالمانه با جهل و غربزدگی در احوالات شهید مطهری
ودند و به آسایش و راحتی من و بچه ها اهمیت می دادند آن قدر با من صمیمی و نزدیک بودند که رنج و ناراحتی من را نمی توانستند تحمل کنند، یادم هست که یک بار برای دیدن دخترم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روز با یکی از دوستانم به تهران برگشتم، نزدیکی های سحر بود که به خانه رسیدم، وقتی وارد خانه شدم دیدم همه بچه ها خواب هستند ولی آقا بیدار است، چای حاضر کرده بودند، میوه و شیرینی چیده بودند و منتظر من بودن ...
سرنوشت عجیب 10 گمشده که هرگز پیدا نشدند
تصور می شد که او ممکن است در تلاش برای کمک به قربانیان حملات تروریستی جان باخته باشد. با این حال، هیچ کس هرگز او را در آنجا مشاهده نکرد و جسد او در جایی پیدا نشد. او در تاریخ 10 سپتامبر به شکلی کاملا عجیب ناپدید شد. اعتقاد بر این بود که این پزشک آمریکایی شب را در خانه یکی از دوستانش مانده است، اما او روز بعد و در 11 سپتامبر 2001، به خانه بازنگشت و سوء ظن هایی در این باره ایجاد شد. ران لیبرمن همسر وی ...
افشاگری رضا رویگری پیش بازیگر معروف | حرف های رضا رویگری اشک همه را درآورد
به شدت دچار فشار عصبی شدم. البته قبلش نیز دچار بیماری قلبی شده بودم. کنسرتی داشتم که بعد از اجرای آن دیدم نفس نفس می زنم. خودم را به بیمارستان خاتم الانبیا رساندم. در آنجا فشارم را گرفتند و بعد از معاینه دیدند که ضربان قلبم 300 است. برای همین مرا در CCU بستری کردند. بعد در بیمارستان دی طی آزمایش متوجه شدند قلبم از دو جا می زند که یکی از آنها را سوزاندند. اما به خاطر ضربان بالا ماهیچه های قلبم ضعیف ...
دردسرهای خواندن یک شعر انقلابی در منزل سردار قربانی/شعری که به همه نیش تر می زد
جا را خودم ساختم ، همه اش را هم وقف خانم حضرت زهرا می کنم و از این به بعد ، این جا فاطمیه است منزل من ))این ها را با گریه پشت میکروفن گفت و من تازه متوجه اصرار زیاد او برای خواندن شعر شیعه شدم . بعد از آن ، مرتضی رفت و اجاره نشینی و حتی یادم هست خانمش به او اعتراض کرده بود،که شما اگر می خواستی چنین کاری بکنی ، از قبل به من می گفتید تا فکر جایی برای زندگی باشم . آن روزها شایع کرده بودند ...
عاشقانه های یک معلم برای شاگردانش که بوی گل شمعدانی می دهند
جای آنکه به من بگویند "نابینا"، "کور" خطابم می کردند و اوایل ناراحت می شدم و حتی خاطرم هست که به خانه رفتم و گفتم دیگر به این مدرسه نمی روم. خانواده با مدیر صحبت کردند و مدیر هم با همکلاسی هایم صحبت کرده بود. مدیر مدرسه نمی گفت بیا در دفتر بنشین تا مراقبت باشم، بلکه می گفت باید در بین بچه ها باشی و با آنها تعامل برقرار کنی. خوشبختانه از عهده این کار برآمدم و بعد از یک ماه این مشکلات حل شد. ...