یادگاری های سیاه دختر 17 ساله مشهدی به دوست پسرش
سایر منابع:
سایر خبرها
زنی که به خاطر رفتار خانواده داماد با لباس عروس به کلانتری رفت!
نوعروس جوان که توسط خانواده همسرش به باد کتک گرفته شده بود با لباس عروس به کلانتری رفت. به گزارش وقت صبح به نقل از خراسان، زن 25ساله که مدعی بود توسط خانواده شوهرش مورد کتک قرار گرفته است در حالی که لباس عروس به تن داشت درباره قصه زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: تک دختر یک خانواده 5 نفره هستم که دو برادر کوچک تر از خودم دارم. پدرم یک شرکت ...
لباس دامادی علی قسمت جبهه شد
آمد با اینکه سن و سالی نداشت ولی سر راه خرید می کرد که دست خالی به منزل ما نیاید. وقتی بچه اولم به دنیا آمد، چون قالی می بافتم، بچه ام را به مادرم می سپردم تا مراقبش باشد. علی می آمد و بچه را بغل می کرد و دور خانه می گرداند. بچه دومم که به دنیا آمد او را هم خیلی دوست داشت، اما یک علاقه خاصی به بچه اولم داشت. اسم بچه اول را محمد گذاشته بودیم ولی، چون در خانواده و اطرافیان محمد زیاد داشتیم همسرم می ...
شکایت مادر بی نوا از دختر 16 ساله اش / خوشگذرانی فریده با پسران غریبه
زن 48 ساله در حالی که بیان می کرد مرا از این مخمصه نجات دهید، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: در یک خانواده پرجمعیت و در یکی از شهرک های حاشیه مشهد به دنیا آمدم ولی هنوز به 17 سالگی نرسیده بودم که پدرم به دلیل و تنگدستی مرا مجبور کرد با مردی تبعه افغانستان ازدواج کنم. به گزارش رکنا، او 15 سال از من بزرگ تر بود و تجارت می کرد. من هم برای آن که پدر و ...
بعد از یکسال فراق، هنوز ساز قلمش آوازه دلهاست+ تصاویر
هربرازجان وشهرستان دشتستان • فارغ التحصیل نمودن چندین نفر ازشاگردان اینجانب دردوره های ممتاز وفوق ممتاز در برازجان • هنرمندان از استاد می گویند؛ نخست با استاد مجید عوض فرد از بستگان استاد همراه شدیم. استاد عوض فرد ضمن تقدیر از حضور همه عزیزان وهنرمندان گفت: باید به کودکی برگردم. به قبل از مدرسه رفتنم. به آن روزی که که از روی نوشته هایت حرف ب را نقاشی کرده بودم. یا به آن ...
ماجرای دزد خون ریز!
است درحالی که بیان می کرد برای فرار از مجازات، ضربات چاقو را بر پیکر مال باخته فرود آوردم، به کارشناس اجتماعی کلانتری توضیح داد: پدرم معتاد است و مادرم نیز در خانه های مردم کار می کند.من هم که فقط یک خواهر بزرگ تر از خودم دارم در نانوایی کار می کنم تا اندکی به امرار معاش خانواده کمک شود. اما زمانی که قرار بود خانواده ای به خواستگاری خواهرم بیایند سراغ یکی از دوستانم رفتم و 550 هزار ...
همراه روز های سخت
: همین که قدم به فرودگاه لندن گذاشتم دلم برای خانواده ام تنگ شد. اصرار های پدر و مادرم باعث شده بود برای ادامه تحصیل به انگلستان سفر کنم. حس غریبی داشتم. هم خوشحال بودم هم ناراحت. ناراحتی برای دلتنگی و خوشحالی از بابت داشتن خانواده ای که علی رغم داشتن تقیدات مذهبی، روشنفکر بودند و مثل اکثر دختران، مرا اسیر تفکرات جنسیتی و بی احساس نکرده بودند. در زمانی که خیلی از دختر های هم سن وسال من در شیراز، از ...
علاقه به حضرت امام(ره) از کودکی در خانواده ما نهادینه شده بود
آرشیو ایسنا: آیا با امام(ره) هم ملاقات حضوری داشته اید؟ در حقیقت ما به شدت به امام(ره) علاقه داشتیم، اما تنها مرتبه ای که به دیدن امام رفتیم، در یک دیدار عمومی در مدرسه علوی در قم بود و پس از آن دیگر توفیق نداشتیم که به صورت مستقیم با ایشان ملاقات کنیم. اما علاقه ما به ایشان همیشه وجود داشته و دارد و همواره راه ایشان مورد توجه خانواده ما بوده است. ایسنا: با توجه به ...
من یک مادرم، مادر سه قلوها ؛ شاد و پرمشغله
از پایان تحصیلات در مقطع کارشناسی فیزیک، علاقه مند به ترجمه بوده و در این زمینه فعالیت می کرده و یکباره دنیایش با تغییری جدی مواجه شده است؛ با آمدن سه قلوها کار ترجمه را کنار گذاشتم، دیگر مانند قبل برای ترجمه تمرکز نداشتم اما برخلاف تصور، بسیار فعال تر شدم. زمانی که یک فرزند داشتم، شاغل بودم اما با آمدن سه قلوها و فاصله گرفتن از کار، به علاقه مندی های هنری می پردازم. برای بچه هایم لباس می دوزم ...
امدادگران هلال احمر سختی های این روزهای متروپل را بازگو کردند
کردیم و کاری از دست مان برنمی آمد. حجم آوار خیلی بالاست. بچه ها هم مجبورند این صحنه ها را ببینند. من خودم به چادر سحر رفتم. خیلی عجیب بود. خانواده های داغدار نگاه شان را به سطح چادر دوخته بودند. با کسی حرف نمی زدند. به زبان محلی خودشان شیون می کردند. تحمل این مسائل خیلی سخت ودردآور است. اینکه بین این آدم ها باشی و کاری از دستت برنیاید . دلداری تیم سحر از روزی که این ساختمان مرگ ...
سرنوشت این زن مشهدی اشکتان را در می آورد / مهریه هوویم را من می دهم!
این ها بخشی از اظهارات زن 54 ساله ای است که برای ضمانت همسرش وارد کلانتری شده بود. او که یکی از ادارات دولتی است درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: از همان دوران کودکی بسیار دلسوز و مهربان بودم به گونه ای که به خاطر همین خصوصیت اخلاقی بارها دچار مشکلات حاد می شدم ولی به قول مشهدی ها هیچ گاه از گذشته درس نگرفتم. خلاصه 25 ساله بودم که به طور سنتی با فرشاد ...
شاکر: چرا باید به دلیل حضور در اردوی شمشیربازی از مدرسه اخراج شوم!
محمد مهدی شاکر در گفت وگو با رکنا، در خصوص اخراج از مدرسه به دلیل حضور در اردوی تیم شمشیربازی توجوانان اظهار داشت: من با مشغله فراوان توانستم عضو تیم نوجوانان شمشیربازی ایران شوم و حدود 6 ماه تمرین در اردو داشته باشم. پس از تعطیلات نوروز تصمیم گرفتم با مشورت خانواده ام تمام زمان باقیمانده را به این اختصاص دهم تا بتوانم با مطالعه فراوان درس هایم با معدل بالا وارد رشته دلخواهم شوم. متاسفانه روز ...
راحیل سهرابی: یکی از اهدافم سخنگوی سازمان ملل شدن است
بجنورد (پانا) - دانش آموز نخبه استان خراسان شمالی عامل اصلی موفقیت هایش را حمایت های خانواده و تلاش های پدرش می داند. راحیل سهرابی یازده ساله، دانش آموز پایه ششم مدرسه غیر دولتی شمس بجنورد است. پدرش اصالتا لر است و مادرش زاده خراسان شمالی و خودش بزرگ شده این استان و شهرستان بجنورد است. وی در خصوص فعالیت های خود در حوزه فن بیان به پانا گفت: من از کودکی و در حدود 5-4 سالگی علاقه زیادی به ...
اقدام عجیب یک زن به دلیل عشق همسرش به فوتبال
می رفتیم و همه فامیل از رابطه خوب ما تعریف می کردند، اما رفته رفته متوجه شدم او خیلی زیاد علاقه به فوتبال دارد من هم مانع او نمی شدم چون می دانستم حالش با فوتبال خوب است تا اینکه یک روز که به سالن بازی رفته بود دوستش زنگ زد و گفت پای شوهرت در بازی شکسته و بیمارستان هستیم. به خاطر این موضوع هم خودش هم من خیلی عذاب کشیدیم. به او گفتم دیگر حق نداری فوتبال بازی کنی اما بعد از اینکه پایش خوب شد دوباره ...
از دیدار با امام در نجف تا شهادت در خرمشهر
.... آنها قبل از انقلاب با هم فعالیت می کردند. ایشان با امام در ارتباط بود و به پدرم آدرس امام را داده بودند چون این فضا برایشان آماده شده بود، خیلی دوست داشت خدمت امام برسد. مادر و برادرم تعریف می کردند زمانی که رفته بود آنجا همه صحبت های پدر درباره رفتار و کلام امام به طرفدارانش بود. من آن زمان خیلی کوچک بودم. پدر رساله امام را با امضای ایشان گرفته بود و این امضا برایش خیلی ارزشمند ...
قاتل به صحنه جرم بازگشت؛ بازسازی صحنه قتل و جزئیات کشتن دخترک 3ساله +تصاویر
در یافتن او به خانواده دخترک کمک کنند. حتی پدرم زمانی که از شهرستان بازگشت، به سراغ پدر مهرسا رفت و عکس دختر بچه را پشت شیشه تاکسی خودش نصب کرد. مادرم نیز مدام دعا می کرد تا دختر همسایه زودتر پیدا شود، اما من از ترس سکوت کرده بودم تا این که چهار روز بعد از این ماجرا فهمیدم پلیس جسد دختر بچه را پیدا کرده است. بلافاصله از خانه بیرون آمدم و کنار در حیاط ایستادم. جیغ و فریاد و گریه در کوچه بلند بود و ...
عمری که صرف شهادت شد/انشای عجیب و گریه مادر
مادر قلبم چنگ می خورد، اما عجیب است که طاقت می آورم و بغضم به گریه نمی نشیند. حرف را عوض می کنم از مادر می خواهم از گرایش شهید علی تمام زاده به تحصیل در حوزه بگوید. در خانواده کسی روحانی نبوده ، اما پدرم حافظ قرآن و مداح اهل بیت (ع) بود و مادرم همیشه روضه هفتگی در خانه برپا می کرد و فعالیت های انقلابی داشت. خودمان هم که در راه اهل بیت(ع) و انقلاب بودیم. در زمان انقلاب یکی از بچه ها ...
به جای کلاس کنکور بگویید کلاس شعبده بازی!
...> سال 1328 در شهر کرمانشاه به دنیا آمدم. پدرم یک نجار ساده بود و مغازه کوچکی داشت و مادرم، دختر یک روحانی بزرگ شهر بود. با روزهای سختی بزرگ شدیم. مادرم خیلی بُلندنظر بود و هیچ وقت حتی به خانواده اش در مورد کم و کسری که در زندگی داشتیم چیزی نمی گفت. ما پنج فرزند بودیم. تا کلاس دهم اصلاً اسم دانشگاه را هم نشنیده بودم. همان سال ها دبیری داشتیم - آقای علائی - که ما را با موضوع کنکور و دانشگاه آشنا ...
جنایات هولناک قاتل مخوف
نقشه ام را اجرا کنم؛ حتی از شهرستان برای این کار اسلحه هم خریده بودم. هرجمعه که از خواب بیدار می شدم با خودم می گفتم امروز زمان اجرای نقشه است، اما هربار اتفاقی رخ می داد و نمی شد تا اینکه روز قبل با پدرم دعوایم شد و او گفت تو خیلی بی عرضه هستی که نمی توانی کاری انجام بدهی. این حرف پدرم تلنگری شد برای اجرای هرچه سریع تر نقشه. برای همین اسلحه را برداشتم و راهی زمین شدم. نگهبانان را چطور به قتل ...
از حجره تا هلی کوپتر کبری!
، خلبان کبری؛ یعنی درگیر با موشک، راکت و ... . طلبگی را چه کردید؟ وقتی انقلاب شد، می خواستم از هوانیروز استعفا بدهم و وارد حوزه علمیه شوم. جنگ های کردستان بود و آقا دستور دادند که به کردستان بروید. من مرخصی بودم. پدرم گفت: تو اینجا چکار می کنی؟ گفتم: مگر شما مخالف خلبانی نبودید، می خواهم برگردم حوزه . گفت: من آن روز گفتم؛ حالا که جنگ شده باید بروی. برای این لباسی که تو بر تن ...
کیلومتر ها رکاب زد تا به جبهه برود
کردم نگه دارد. از ماشین پیاده شدم. از دیدنم جا خورد. پرسیدم شهریار! این همه راه را با دوچرخه آمدی شهر؟! چرا به من نگفتی؟ با آرامش گفت مادرجان! الان یک هفته است که می آیم شهر و برمی گردم. می خواهم بروم جبهه، از عکسم ایراد گرفتند، آمدم عکس جدید بگیرم. من و پدرش هر دو سر کار می رفتیم. خیالمان راحت بود که شهریار هر روز به مدرسه می رود. دوباره که داخل ماشین نشستم و متوجه تصمیم شهریار برای اعزام به ...
نفشه شوم مادر و پسر عملی شد؛ قتل پدر هنگام غذا خوردن
برنگشته است. در حالی که تحقیقات برای یافتن مرد میانسال ادامه داشت مشخص شد پسر کوچک خانواده به نام مهران به یکی از شهرهای شمالی سفر کرده است. آجیل فروشی عبدالباقی در آتش سوخت/ قاتل، فراموش نمی کنیم! +عکس و ویدئو قاتل 19 ساله و حمله شبانه به دو دختر شیرازی! در ادامه بررسی ها کارآگاهان دریافتند پدر خانواده از مدت ها قبل با پسرش مهران اختلاف خانوادگی داشته و این اختلاف بعد از ...
شهید چمران مرا به دستمال سرخ ها سپرد
.... به نظر خودم همین که من کردستان را برای تهیه خبر انتخاب کرده بودم به اندازه کافی برای یک زن تصمیم شجاعانه ای بود اما از نظر اصغر وصالی خبرنگار خبرنگار بود و زن و مرد نداشت و باید همه جا حاضر می بود. تصمیم گرفتم به او ثابت کنم که من از آن خبرنگارهای پشت میزنشین نیستم. با اجازه شهید چمران و با دستور او با گروه اصغر وصالی همراه شدم. عملیات سختی بود، دو شبانه روز پیاده روی در دل کوه ...
گفت وگوی خواندنی و متفاوت با چهره ماندگار نقاشی | دعوت نامه کشورهای اروپایی را نپذیرفتم | به نقاشی ...
همشهری آنلاین- راحله عبدالحسینی: ا ستاد علی اکبر صادقی هنرمند نقاش که کوچه روبه روی پارک قیطریه هم به نام ایشان شده است، از سال 1353 اینجا زندگی می کند. قبل از آن در محله قلهک زندگی می کرد و در دبیرستان جم درس می خواند. با عباس کیارستمی هم مدرسه ای بود. صادقی از روزگار درس ومدرسه این طور می گوید: دبیرستانی که بودم برای درس خواندن همراه دوستانم به باغ قیطریه می آمدیم. دیوار پارک قیطریه ...
مراجعانی داشتم که می پرسیدند اصلا چرا من دخترم؟
دختر و پسر خیلی در شکل گیری یک جامعه، خانواده و فرد سالم و متعادل مهم هستند ولی نقش مادر را خیلی پررنگ تر می دیدم در رابطه با تربیت کودک ونوجوان و شکل گیری و انسجام تربیتی یک خانواده که مسلماً یک بخش از جامعه می شد. خب این مورد، موضوع را برایم خیلی حساس تر می کرد؛ شاید به خاطر عرف جامعه، نوع فرهنگ مان، ارتباطات در خانواده و غیره. اما این تمام قضیه نبود. از طرف دیگر همیشه مراجعینی داشتم که ...
روایتی شیرین از دغدغه های خواهر و برادر کتاب باز/ نخستین گام زندگیمان با کتاب ورق خورد
و فاطمه هم از معرفی نشریه شروع کرد و گفت: نشریه ترجمان، سپیده دانایی، داستان و ناداستان و کتاب فضیلت کناره گرفتن، ای کاش وقتی 20 ساله بودم ، می دانستم و کتاب وریا که دوستش دارم و برای همه دختران نوجوان مناسب هست و کتابی که الان دارم می خوانم و به نظرم کتاب بسیار خوبی هست کتاب من کی ام؟ و اگه اینطوره، ...
موسسین حزب فداییان میهن برازجان
کتابخانه مسجد قبا را اداره می کرد. در این مدت، به همراه خانواده هایمان، با هم دید و بازدید داشتیم تا انقلاب شد و با هم در استانداری بوشهر همکار شدیم. من در دانشگاه پهلوی، تاریخ خواندم و فوق لیسانس جامعه شناسی را زمانی گرفتم که در وزارت کشور بودم. در وزارت کشور، ابتدا به عنوان بخشدار استخدام شدم ولی در وزارت کشور ماندم و ادامه تحصیل دادم و بعد بخشدار شدم و 15 سال هم فرماندار شهرستان های مختلف ...
ناگفته هایی تکان دهنده از "فاجعه منا" از زبان یک شاهد عینی
بعد از چند دقیقه که متوجه شدم در کجا قرار دارم، یادم افتاد که اعضای کاروان و خانواده ام هم در میان جمعیت هستند. با توان کمی که داشتم آب آوردم و روی جمعیت ریختم و به امدادرسانی پرداختم اما آنقدر حاجی روی هم افتاده بودند که دیدن این صحنه حالم را بدتر می کرد و امدادرسانی هم به سختی امکان پذیر بود. با این وجود من به سختی توانستم چند بطری آب و نوشابه تهیه کنم و در اختیار حجاج قرار دهم. اگر از ...
جزییات پیوستن سعید صادقی به استقلال
ورزشکار ایفا می کند. خانواده بنده مخصوصاً پدر و مادرم همیشه مشوق من بودند و هستند. همچنین 2 برادرم نیز خیلی کمک حال من بودند تا به این جایگاه برسم. از همین جا از تمام الطاف این عزیزان سپاسگزاری می کنم. همیشه در این فکر بودم که روزی در در تیم شهرم بدرخشم و به رده های بالاتری دست پیدا کنم اما تصور نمی کردم که به این زودی بتوانم چنین جایگاهی را برای خودم دست و پا کنم و فیکس تیمم شوم. در ...
برای وطن، برای رهایی خرمشهر
...، با دشمن بعثی مواجه شده و با شهامت خود را از چنگ شان رها کرده بود. پس از آن با عزمی راسخ و با انگیزه ای قاطع در دفاع از وطن و با تشویق و حمایت خانواده، در تاریخ 22 بهمن 1360، به خدمت سربازی اعزام شد. او با طی دوره آموزشی در شهر مشهد، همراه با سایر برادران هموطن خود به جبهه رفت و در گردان توپخانه لشکر 77 خراسان در پست دیده بانی قرار گرفت و در چندین عملیات به طور فعال شرکت کرد. شهید ...
وقتی مهاجم لیگ برتری یک نوازنده مطرح شد/ از بازی در لیگ برتر تا نواختن کنار خواننده مشهور
زمانی که گاوین هالیگان 18 ساله بود، دنیای فوتبال را در دست داشت. او برای وستهام در آنفیلد در تساوی 2-2 به میدان رفت. او به جای جو کول وارد زمین شد و نزدیک بود که مقابل لیورپول گلزنی کند. اما در 24 سالگی و به علت مصدومیت های زیادش اشتیاقش به فوتبال را از دست داد. در عوض این خواننده و نوازنده کیبورد، به سمت موسیقی متمایل شد و از مدرسه BRIT، جایی که افرادی مانند ادل، امی واینهاوس و جسی جی ...