سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های مرحوم دعایی از پیغام صدام به امام، پاسخ معنادار به نامه مصباح یزدی، پیام تسلیت رهبری برای ...
رابطه داشته باشند. نصیری: این الان برای بعد از ارتحال حضرت امام است؟ یعنی این فضایی که شما دارید می فرمایید؟ دعایی: بله؛ البته خود حضرت امام گاهی فرموده بودند که اگر آدم بشود اگر چنین بشود اگر چنان بشود یک تعابیر این چنین داشتند که می شد به آن تمسک کرد ولی به هر حال به این نتیجه رسیده بودند که آن سرسختی ها و آن مقاومت هایی که مجبور به تحریک مجدد دشمن بشود شاید مثلا مناسب باشد که ...
جان بازی در میدان مین
. یک روز احساس کردم خیلی ناراحت و بی حوصله است. پرسیدم چه شده؟ گفت: آقاجان، ناراحتم چون الان از خانواده ما کسی در جبهه نیست و آنجا نام ما یاد نمی شود.به این دلیل می گفت که گاهی او و حسین و علی، سه برادر، هم زمان در جبهه بودند. اتفاقا قرار بود همان روز من برای تحویل لباس و وسایل به پادگان بسیج بروم که فردایش اعزام شوم. به رضا گفتم: من باید امروز می رفتم پادگان که فردا اعزام شوم ولی به خاطر تو نشد که ...
روایتی دخترانه از شهید مدافع حرم/ پدرم هنوز در خانه است
اول ابتدایی بودم پدرم رابط شرکت زیارتی بود و از شیراز به کربلا زائر می برد، خاطرات آن زمان برایم کمرنگ است و از کلاس دوم و سوم خاطرات بیشتری دارم،، ارتباط ما کاملاً دوستانه بود، برای سال اولی هم که به سن تکلیف رسیده بودم به خاطر آن که روزه هایم را کامل گرفتم برایم هدیه خرید و مرا تشویق کرد، گاهی پیش می آمد که برای نماز صبح خواب می ماندم صبح به پدرم گفتم که چرا مرا بیدار نکرده است پدرم جواب داد چون ...
اعدام قاتل شب سال نو در زندان کرج
بعد از تحویل سال نو قرار بود که دنبال همسر و فرزندانم بروم و با هم راهی سفر شویم به همین منظور به خانه مادرزنم رفتم و به همسرم گفتم که الان بهترین زمان برای آشتی است و از او خواستم آماده شود تا راهی سفر شویم اما زنم گفت به سفر نمی آید. چون همسرم قبلاً قول داده بود که آشتی می کند از این حرفش خیلی عصبی شده و به خانه رفتم؛ چاقویی برداشته و دوباره به خانه مادرزنم بازگشتم، ابتدا درِ آپارتمان را با لگد ...
کاروان محور غرب خدام حرم مطهر رضوی وارد جزیره لاوان شد
آمدند یکسره من در عذاب بودم، موقع غسل و کفن گویا آتش بر بدنم می ریختید یا با آتش مرا می پوشاندید اما در حرم امام رضا علیه السلام که رسیدم دو ملائکه بدن من را تحویل گرفتند و داخل حرم بردند. خوشحال شدم با خودم گفتم عذاب تمام شد، دیدم مرد پیری در روضه نزدیک جناب امام رضا علیه السلام نشسته و حضرت امام رضا علیه السلام در بالای ضریح مبارک قرار گرفته ، سلامش کردم . آن بزرگوار روی مبارک خود را از من ...
خاطرات ناگفته جابری انصاری از مرحوم محتشمی پور
آقای شیخ الاسلام مستند کوتاهی به نام جناب برادر تهیه کردیم. من با آقای محتشمی در مقاطعی که به تهران می آمد صحبت کردم و فقط چون موضوع شیخ الاسلام بود ایشان قبول کرد. می گفت من اصلا مصاحبه نمی کنم ولی چون راجع به حسین شیخ الاسلام بود انجام داد و این مصاحبه شد جزو آخرین کارهایی که از ایشان ضبط شده است. به آن خاطره برگردم. من در دمشق بودم و یک روزی آقای محتشمی برای زیارت یا هر کاری به دمشق ...
رضا رویگری همسر جوانش را طلاق داد؟ | مهمانی خصوصی رضا رویگری در خانه جدیدش همه را متعجب کرد
... رضا: از اینکه سلامتی ندارم چون آدمی پرجنب و جوش بودم و این وضعیت خیلی آزارم می دهد. البته خدا را شکر حالا حالم بهتر است و خوب هم خواهم شد. گاهی شده دعوت به کار شده و رفته ام اما بعد که وضعیت مرا می بینند منصرف می شوند و دیگر تماس نمی گیرند و این آزارم می دهد. دوست دارم به این آدم ها بگویم اگر رویگری کیان مختارنامه را می خواهید باید تمام سرمایه فیلم خود را به من بدهید. البته بخشی از دلگیری ...
با بخشش اعضای پدر، به آرامش رسیدیم
هاشم قربانی تپه، اهل اردبیل و برادر دو شهید بود. او در سن 61 سالگی بر اثر نارسایی قلبی دچار مرگ مغزی شد. هاشم در یکی از بیمارستان های شهر اردبیل بستری شد، اما چند روز بعد به کما رفت. وقتی پزشکان به خانواده هاشم خبر دادند او به مرگ مغزی مبتلا شده است دو دختر، خواهر و برادران هاشم پیشنهاد اهدای عضو را مطرح کردند، چراکه باور داشتند هاشم هم از این کار رضایت داشت. برای شناخت بیشتر با یکی از دختران او ...
استقلال به من نیاز داشت و هواداران خواستند بمانم
شاهرخ بیانی در خصوص ناراحتی هواداران استقلال بعد از جدایی فرهاد مجیدی که شیرینی قهرمانی را به کامشان تلخ کرده، اظهار داشت: این عنوان قهرمانی چیزی بود که هواداران منتظرش بودند و بعد از چند سال به آن نیاز داشتند ولی بعد از قهرمانی خبر رفتن فرهاد مجیدی به نوعی شیرینی قهرمانی را به کام آنها زهر کرد. به هر حال خانه و زندگی فرهاد مجیدی در امارات است و حس می کنم به نوعی آنجا راحت تر است و هم می خواهد به ...
از قتل پدر توسط دختر تا برادرکشی بر سر ارثیه پدری
ارثیه پدری نهم مرداد سال 1400 مأموران پلیس تهران از درگیری خونین دو برادر باخبر و راهی محل شدند. وقتی مأموران به خانه موردنظر رسیدند، بررسی های اولیه نشان می داد برادر کوچک تر با ضربات چاقو کشته و برادر بزرگ تر به نام محمود 45 ساله هم حین فرار از سوی همسایه ها بازداشت شده است. جسد احمد 38 ساله به پزشکی قانونی فرستاده و محمود به پلیس آگاهی منتقل شد. متهم تحت بازجویی قرار گرفت ...
دلدادگی به گنبد طلا از پشت دیوار های زندان
، بوی غریبی آشنا در خود دارد. وسایل را برداشتند و رفتند زهرا خانم بعد از چهار سال در بند بودن، سه روز است طعم آزادی را چشیده است. ماجرای او به صندوق قرض الحسنه ای خانگی برمی گردد که وام های کم بهره به مردم می داد که گره جهیزیه تازه عروس ها را باز کند. این گره باز کردن او را گرفتار بدهی می کند. چون مردم منطقه محل زندگی ام ضعیف بودند و توانایی تأمین جهیزیه و این گونه مخارج را ...
تفریح در کنار خانواده از برنامه های همیشگی امام بود
اغلب موقع ناهار و شام مرا در منزل شان نگه می داشتند، هنگام شب هم مثلاً به خاطر آنکه برف باریده بود، خانم می گفتند: در برف اجازه نمی دهم که به خانه تان بروی، یک وقت لیز می خوری و زمین می افتی. من هم می گفتم: آخر پدرم دلواپس می شود، خانم جواب می دادند: به پدرت اطلاع می دهیم. بعد هم یکی را می فرستادند به منزل مان برود و به پدرم خبر دهد که اقدس امشب را در منزل ما می ماند. صبح هم که بیدار می شدم و چای ...
مادری که دو نیروی اطلاعاتی پرورش داد
...، اما پس از گذشت پنج روز موفق شدند پیکر او را شناسایی کنند. آن زمان من در ستاد جنگ زدگان مشغول بودم. روزی مهندس میرسلیم پیش من آمد و گفت که حاضر شو باید برای تشییع پیکر یکی از دوستان عبدالرضا به بهشت زهرا (س) برویم. اما چون آن روز تعداد مراجعه کننده بالا بود من گفتم ابتدا باید کار این افراد را انجام بدهم بعد می آیم. کار ها را انجام دادم و بعد به بهشت زهرا (س) رفتیم و متوجه شدم که عبدالرضا شهید ...
دیپورت به افغانستان؛ شهادت در سوریه
اتفاقی برایش بیفتد، یا تیر می خورد زخمی می شود، خب سخت است برایش تا آخر بماند خانه شما. همین الان بگویم من دلم خیلی قرص بود. نمی توانستم و اصلا زبانم یاری نمی کرد بهش بگویم نرو، اما به خاطر اینکه همه دور و برم فامیل ها گفتند که از تو حرف شنوی دارد، یک بار بهش گفتم هادی جان! می شود دیگر نروی سوریه؟ چند بار رفته بود و اعزام دوم بود. فکر کنم بعد از اعزام اولش بهش گفتم. اول که اصلا باورم ...
حاج صیاد در جبهه ها قد کشید و بزرگ شد
بعدازظهر روز اول خرداد 1401 در خیابان مجاهدین اسلام صدای شلیک چند گلوله به گوش رسید. ساعاتی بعد خبر آمد که یک رزمنده مدافع حرم به نام صیاد خدایی از سوی عوامل رژیم صهیونیستی به شهادت رسیده است. نام صیاد خدایی تا زمان شهادتش برای ما آشنا نبود. مثل شهید محسن فخری زاده یا مجاهدان دیگری که سال ها در گمنامی جهاد کردند و تنها شهادت نام و خدمات شان را از مظلومیت و گمنامی خارج کرد. ...
امام خمینی (ره) شخصیتی جریان ساز بود
یک خادم در مدرسه کار می کرد و مثلا حتی اگر می دید توالت ها تمیز نیست، خودش تمیز می کرد. بسیار هم سختگیر بود. به همین دلیل همه دوست داشتند فرزندشان را در علوی بگذارند. در عین حال می گفت در سیاست دخالت نکنید و این باعث شد انقلاب که شد نظام جمهوری اسلامی بعد از انقلاب تحصیلکرده جدید برای حاکمیت زیاد داشته باشد. مثلا آقای بهشتی هم تحصیلات دانشگاهی داشت و هم تحصیلات حوزوی و هم زبان بلد بود و ...
گریه و ستایش مرادی کرمانی برای محمود دعایی
...، این جایی که الان کتابخانه شده است؛ مادر من خدمتکار این جا بود، جارو می کشید و سرفه می کرد. من بچه یتیمی بودم و می آمدم پشت دیوار(دیوار آجری بود) لقمه نانی، گاه گوشت کوبیده بود و گاه پنیر به من می داد که ناهار بخورم و مدرسه بروم. مادرم می پرسید سیر شدی؟ با این که هیچ وقت سیر نشده بودم، می گفتم سیر شدم چون می دانستم لقمه ای ندارد و اگر بگویم سیر نشده ام خجالت می کشد. می گفتم خودت هم لقمه ای بخور ...
وام فرزندآوری و مشکل در ثبت نام
استان مازندران مراجعه کردم، میگفتن نامه ابلاغ نشده بعد چند روز رفتم گفتم الان از سرپرستی بانک سپه اومدم گفتن نامه پرداخت وام ابلاغ شده باید وام پرداخت کنند. مدارک ازم گرفتن گفتن خبرمیدم چون خبری نشد خودم پیگیری کردم رئیس شعبه میگه این برای اولین بار داره پرداخت میشه کسی نمیدونه نحوه ثبت وام و پرداخت چجوریه. واقعا اگر فقط میخواستن مردم اذیت کنن و وام ندن چرا از طریق رسانه ملی اعلام کردن؟ ...
نادر محمدخانی در طرفداری: پاداش خانه و ماشین؟ فدای سر مردم! / پرسپولیس انضباط نداشت
شد؟ نه واقعیتش را می خواهید نه در حد یک بار برای امیدها به من پیشنهاد شد که با شرایط من مورد موافقت قرار نگرفت چون من می خواستم کاملا در اختیارم باشند و گفتند نمی شود و گفتم نه من هم نیستم چون الان مسابقات امیدهای ما شرایط خاصی دارد و یک وقت برگزار می شود و بعضی وقت ها برگزار نمی شود. بازیکنان بعضی هایشان می روند اردو من تجربه تیم امید پرسپولیس را هم داشتم، 3 – 4 نفرشان می رفتند با بزرگ ...
احمد مدرس زاده: می خواستم بوشهر را به یک ونیز کوچک تبدیل کنم/ رییس انرژی اتمی، فریدون سحابی ، به من ...
زاده استاندار به همراه رییس شهربانی تیمسار رحیم خانی فکرشهر: چه خاطره ای از حضور در برازجان به عنوان استاندار دارید؟ در دالکی سیل آمده بود و چند خانه را هم خراب کرده بود. سال 58 بود. من از بوشهر با ماشین خودم که یک پیکان بود پیکان شخصی آمدم برازجان و 4 نفر از اهالی دالکی را به عنوان مسافر سوار کردم و رفتم دالکی. آنجا که پیاده شدند و خواستند پول بدهند چون من مثلا مسافرکش بودم گفتم به ...
نادر محمدخانی در طرفداری: برخوردهایی با حجازی شد که ناامیدم کرد؛ مدال خدمت واقعی بگیرید، نه مثل سازنده ...
را سر وقت رد نکردیم یا مدارک را رد نکردیم، خب مدارکی هست، همه چیز هست مدیرعامل هست همه چیز هست چرا درستش نمی کنند؟ این مال الان نیست که، سالیان سال بوده این داستان ها چرا تجربه نمی گیریم از این ها؟ یک جا باید درست شود یا نه؟ بارها هم صدمه دیده ایم و آبروریزی شده و در فیفا اصلا چشم بسته می توانند بگویند ایران مقصر است. اصلا نخوانده می گویند مقصر است چون انقدر مشکل پیدا کردیم نمونه های زیادی بوده ...
به مناسبت سی و سومین سالگرد درگذشت سید روح الله موسوی خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
به گزارش رکنا، روستازاده ای آگاه و فقیهی سیاستمدار که از بهار چهارمین دهه زندگیش آگاهی بخشی مردم را سرلوحه کارش قرار داد و حاکمِ زمان هوشیارتر از هر وقت دیگری علیه اش خروشید و بعد از 14 سال، جنگ مغلوبه شد و سوار بر طیاره خاک وطن را برای همیشه ترک کرد، قدم بر قلوب میلیون ها هموطن، جلای وطن کرد و با عظمتی بی نظیر در میان حلقه بهتِ ناباورانهِ غم و اندوه میلیون نفری، به خانه ابدی بدرقه شد. ...
بخشش چند کارمند رادیو به فرمان امام خمینی (ره)
انفصال خدمت و برای بعضی ها حبس را شامل می شد. من آن موقع رئیس صداوسیما و عضو هیات دولت بودم. آن روز هم اتفاقا جلسه هیات دولت بود. ساعت پنج یا شش عصر بود که آقای میرعماد به من زنگ زدند و ضمن اعلام حکم های متهمان گفتند که می خواهیم امشب حکم ها را درباره آنان اجرا کنیم. من به رئیس زندان غرب زنگ زدم و گفتم: صبر کنید تا من پیگیری و موضوع را تعیین تکلیف کنم! بعد به جماران خدمت امام رفتم و ...
روایت ناطق نوری از خاکسپاری امام(ره) / پشت پرده دو تابوت بدلی
زاده آمده بود که امام را ببوسد محکم زدم توی سرش! خودم رفتم داخل قبر و پاها را دو طرف لحد گذاشتم. وقتی حاج آقا رضا اربابی، غسال علما آمد که تلقین را بخواند من دست هایم را به دو طرف قبر گذاشتم تا ایشان تلقین بخواند. جمعیت ریختند، چون داشتند آمال و آرزوهای همه ما را دفن می کردند. عده زیادی هم روی دست من غش کردند. به آقای اربابی که داشت مستحبات دفن را انجام می داد گفتم آشیخ ...
رحمت یکی از یاران امام خمینی: آقای هاشمی دنبال این بود که برای مردم ایجاد شغل کند / فحش به هاشمی می دهند ...
...> بله. اصلا علمای بزرگ را دقت کنید، جوانانی که فوری دنبال طلاق و جدایی هستند این علما را ببینند و عبرت بگیرند. امام (ره) 65 سال با خانمش زندگی کرد و آنچنان زندگی کردند که عاشق خانمش بودند و خانم هم عاشق امام (ره) بودند که وقت فوت امام (ره) پای ایشان را بوسید. معروف است که می گویند هر عالمی که موفق است یک پشتوانه ای دارند و خانم آنها پشتوانه است. علامه طباطبائی بیان کرده بود که المیزان ...
ترانه علیدوستی عزادار شد | برادر ترانه علیدوستی درگذشت
متوقف کردم. بعد از اینکه به کار بازگشتم حس کردم این یک هفته برای من حکم چهل روز را داشته و خیلی دیر گذشته. خوشبختانه هیچ کس با من مثل عزادارها صحبت نمی کرد و فضا هم سنگین نبود، مثل قبل دوستانه بود، شاید چون بچه ها هم در این یک هفته مدام با من همراه بودند و در تمام مراسم حضور داشتند. امیدوارم برای هیچ خانواده ای این اتفاق نیفتد. چون اینگونه اتفاقات واقعا وحشتناک است و هیچ وقت هم هضم نمی ...
روایت ناطق نوری از خاکسپاری امام(ره) / پشت پرده دو تابوت بدلی
علی اکبرناطق نوری، کسی که پیکر رهبر فقید انقلاب را به خاک سپرد روایتی از چگونگی خاکسپاری امام خمینی(ره) تعریف می کند:
یک امام خمینی برای ایران ارزش کل دنیا را دارد/ چه گوارا شاگرد شاگرد حاج قاسم هم نمی شود
هم بگویم، شما نمی توانید استفاده کنید. چون تجربه یک خارجی است و به دردتان نمی خورد. در آن 24 سالی که شما در ایران بودید، یعنی از بدو تولد تا 24سالگی، من نبودم. لذا من از یک واقعیت متفاوتی آمده ام و این ها را با خودم آورده ام که شما نمی توانید بیاورید. مثلاً خیلی از چیزهایی که جوان ایرانی الان به دنبال آن ها است و این جا پیدا نمی کند، من تا تهش رفته ام و این مال من بود، زندگی و فرهنگ من بود. بعد ...
خاطره تلخ رضا کیانیان از مهدی صباغی؛ مرگ قانون ندارد/ عکس
همین طور. ولی هنوز هستیم. یه بار هم تو زندگی می میریم. و بعدش دیگه نخواهیم بود. پس گریه نکن. از کجا که جای بهتری نریم. الان جمشید رفته. سن و سالش از من و تو کمتر بود. مرگ قانون نداره. اگه گریه می کنی، برای خودته. راستی چرا برای خودمان گریه می کنیم؟ وقتی داوود امیری رفت. در مراسم یادبودش، چند کلمه حرف زدم. یاد خاطرات مشترکم با او افتاده بودم. چند تایش را تعریف کردم و این که روز خاک سپاریش خیلی گریه کردم. نمی دونستم برای چی گریه می کنم. گفتم شاید برای تنهایی خودم.تسلیت به خانواده محترم مهدی. تسلیت به تئاتر و سینما و تلویزیون. 5757 منبع: khabaronline-1637803 ...
حسن روشن: رفتن فرهاد مجیدی مشخص بود؛ به آجورلو گفتم دو چیز باید درست شوند
... پیشکسوت استقلال گفت: در کل سال خوبی برای هواداران بود اما امیدوارم باشگاه درست شود. روزی که به تمرین تیم رفته بودم. فرهاد مجیدی گفت شما آمدید، روحیه بچه ها خیلی بالا رفته و از شما ممنون هستیم و... من هم تشکر کردم که ما را پذیرفتند. گفتم من چند نفر هستم؟ یک نفر هستم. اگر تا این حد روی روحیه تیم تاثیر دارم پس اگر سایر پیشکسوتان و بزرگترها مانند علی جباری هم باشند چه می شود؟ ...