درباره ی تلویزیون از من نپرسید/می خواهم از نزدیک مردم را شاد کنم
سایر منابع:
سایر خبرها
مادرخوانده: مادر مقتول تهدیدم کرد قاتل شدم
، چون خودم فرزندی نداشتم، او را دوست داشتم، اما مادرش قبول نمی کرد. او می گفت من قصد دارم همانطور که شوهرش را از او گرفته ام، پسرش را هم از او بگیرم و همیشه با پیام ها و تلفن های اش می خواست مرا آزار بدهد. چه شد که با پدر بینامین ازدواج کردی؟ سه سال قبل با او آشنا شدم و او هم پیشنهاد ازدواج داد. از آنجایی که همسرش را طلاق داده بود، قبول کردم و با هم ازدواج کردیم. من می دانستم او پسر ...
درسی که از آقا رحیم گرفتم!
فاش نیوز - برای طرح مطلب اصلی می باید کمی مقدمه چینی کنم. سال 1368، پس از آن که در اداره محل کارم شاغل شدم، تصمیم گرفتم یک تخصص جانبی هم فرا بگیرم. با توجه به شرایط جسمی ام و مسائل جانبی، به طور بسیار اتفاقی با کامپیوتر آشنا شدم و دریافتم در این زمینه فضای زیادی از پیشرفت برایم وجود دارد و شروع به یادگیری کردم. در آن زمان دیپلم هم نداشتم و تسلط کمی بر زبان انگلیسی داشتم. ولی این مانع نشد وعزم ...
مجیدی قلباً دوست داشت بماند
کوچه و خیابان که فوتبال بازی می کردم، دوست داشتم تمام تلاشم را برای بردن و بهترین بودن انجام بدهم. الان هم همینطور هستم. در هر بازی که به زمین رفتم، تلاش کردم بهترینِ خودم باشم. اگر کم و کاستی هم بوده، به خاطر من نبوده، به شرایط آن روز و اتفاقات آن روز بستگی داشته است. از اینکه یک فصل رؤیایی داشتم و توانستم نقش کوچکی در قهرمانی استقلال داشته باشم، خدا را شاکرم. من عضو کوچکی از این باشگاه هستم و همه ...
عنایتی راز به توافق نرسیدن با مدیرعامل استقلال را فاش کرد؛ همه در جریان هستند که چه اتفاقی رخ داد!/ ...
با هوادار گفت: شما هم می دانید من در این سه فصلی که با هوادار بودم، دو فصل در لیگ یک و یک فصل در لیگ برتر، از لحاظ روحی بسیار صدمه دیدم. مخصوصا در دو فصلی که در لیگ یک بودم، سختی های بسیاری متحمل شدم و فکر می کنم تلاش خودم را کردم. در مسیری که در مربی گری برای خودم ترسیم کرده بودم پله به پله بالا آمدم و شرایط را با برنامه جلو بردیم، هیچ کس انتظار نداشت هوادار در لیگ برتر امسال بماند. خیلی از ...
مُسکن های کاغذی جبهه
. چند روز پیش که تلفن زدم بیرجند با کبری نیز صحبت کردم و به او قول دادم اگر زنده بودم تابستان برویم همدان و بعد از پایان سخنم، برنامه تو به یادم آمد و متاسف شدم از اینکه نخواهم توانست به قولم عمل کنم. ... درباره انتقالیم یک نفر از هم دوره ای هایم نامه نوشته و حاضر شده جایش را با من عوض کند. او عضو لشکر زاهدان و تیپ ایرانشهر است و فعلا هم در جبهه سومار. نظر تو چیست. اقدام بکنم یا خیر؟ اگر ...
وقتی پدر شهید از گرسنگی از حال رفت +عکس
روی پای خودم می ایستادم. بزرگتری نداشتم که به من بگوید این کار را بکن و این کار را نکن. اگر یک بزرگتر داشتم و روش زندگی را به من نشان می داد و روش کار کردن و پول درآوردن را یادم می داد، این همه سختی نمی کشیدم. **: شما همسرتان را در روستا دیده بودید؟ پدر شهید: با یک راننده مینی بوس رفتیم به صفدرآباد. راننده مینی بوس با خانواده همسرم روابطی داشت و به خانه شان رفت. در راه برگشت ...
سخنان تاریخی عبدالناصر همتی درباره ماهیت پنهان تورم
عبدالناصر همتی رئیس بانک مرکزی در دوره دوم حسن روحانی که شگفت انگیزترین دوران ریاست بر نهاد پولی در تاریخ انقلاب را رقم زد و روی دست محسن نوربخش مرد همه کاره پول ایران از سال 1357 تا زمان مرگش در سال 1382 بود، بلند شد، سخنانی بر زبان آورده است که می بایست موشکافی شده و ابعاد آن بررسی شود. سخنان عبدالناصر همتی و توضیحات فنی و اقتصادی متناظر آن به مخاطبان محترم میز اقتصاد تحریریه تقدیم ...
پشت صحنه سالم،باعث موفقیت کار می شود
باعث رضایت آن ها می شوم. تصور می کنم اولین حضور تلویزیونی محمد شیری در سال های بعدازانقلاب با برنامه سیمای اقتصاد باشد، درست است؟ پیش ازانقلاب تئاتر کار می کردم و یکی،دو کار تصویری هم داشتم اما بعدازانقلاب با سیمای اقتصاد که میان پرده های کوتاه نمایشی داشت، وارد تلویزیون شدم. چه نقشی را دوست دارید بازی کنید که به شما پیشنهاد نشده است؟ متأسفانه در سینما نقشی که می ...
داستان بازیکنی که در حالت مستی به تمرین می رفت
ام یا نه، پاسخ من مثبت است. اما من در ادامه قهوه می نوشیدم تا بوی نفسم را از بین ببرم و در وان حمام عطر خودم را می شستم تا کسی متوجه نشود. وقتی صحبت از دوران حرفه ایم شوم، باید بگویم به عنوان یک بازیکن حرفه ای فوتبال شرایط برایم آسان بود. من برای تهیه نوشیدنی به پول نیاز نداشتم. مردم خوشحال بودند که همه چیز را در رستوران به شما به صورت رایگان بدهند." عادت سیسینیو به نوشیدن مشروبات الکلی در دوران ...
قاتل دکتر داروساز به قصاص محکوم شد
. مدتی بود در زمینه خرید و فروش دارو سرمایه گذاری کردیم و مشغول کار شدیم. در این شراکت پول زیادی به خانم دکتر بدهکار شدم که توانایی پرداخت آن را نداشتم. از آنجایی که با خانم دکتر به خاطر مسائل کاری و شراکت رفت و آمد زیادی داشتم، روز حادثه نیز به خانه او رفته بودم تا درباره مسائل کاری با هم صحبت کنیم. بین صحبت ها او دوباره موضوع بدهی ام را پیش کشید. به او گفتم توان پرداخت ندارم، اما او اصرار داشت ...
من هم جای علی دایی بودم احمدی نژاد را به رختکن راه نمی دادم
زمان که می خواستند اسکوچیچ را از تیم اخراج کنند تیم مثلا یک بازی خارج از خانه را مساوی می کرد و این قضیه به تعویق می افتاد. در نهایت با اینکه 2 ساله با این تیم قرار داد داشتم و قرارداد مالی بسیار خوبی بسته بودم نیم فصل دوستانه از ملوان جدا شدم. می توانم بگویم که فوتبال من را در 32 سالگی نابود کردند. هیچ مشکلی هم نداشتم چون من ملوان را دوست داشتم و فوتبالم را مدیون این تیم بودم. ...
زورآزمایی یک تولیدکننده لباس با واردات/ 30 سال برای تحقق رؤیاهایم جنگیده ام
فکر اینکه خانواده ام به کار کردن و پولی که من برایشان می فرستم احتیاج دارند سرد می شدم همین گداخته شدن ها و سرد شدن ها از من مرد میدانی ساخته بود که به این زودی ها جا نخواهد زد. سنم که به 18 سالگی رسید به خدمت سربازی رفتم همان جا هم داخل خیاط خانه پادگان مشغول شدم دیگر برای خودم یه پا خیاط شده بودم در حالی که هم دوره ای هایم دکتر و مهندس شده بودند من به توانایی هایم افتخار می کردم. ...
سرقت هشت میلیاردی از داخل بالشت و فریزر! – خبر نیوز
سفر برگشت، جای طلا و ارزها را در خانه اش خالی دید. این زن بلافاصله به پلیس مراجعه و شکایت خود را مطرح کرد . او درباره جزئیات این سرقت به ماموران گفت: از چندروز پیش وقتی ماجرای سرقت صندوق امانات بانک را شنیدم، چشمم ترسید. حدود هشت میلیارد پول، طلا، ارز و کلی درهم داشتم. من مهندس عمران هستم. شوهرم هم تاجر است. خودم هم کار تجارت می کنم. برای همین دلار و درهم زیادی داشتیم. بعد از دزدی به ...
خیرخواه: وزیر چشمانش را بسته؛ احمدی به دنبال ریاست فدراسیون ژیمناستیک است/ برای برکناری ام باید نامه ...
به خانه بروم، چون می خواستم شرایط روحی و روانی خوبی برای ملی پوشان ایجاد شود. تیم ملی نزدیک به 1.5 سال اردوی حضوری نداشت و در همین اردوی اخیر نیز 3 ملی پوش به دلیل رسیگی به مسائل مربوط به پاسپورت و سربازی، تمرینات خوبی نداشتند. با این وجود توانستیم در مسابقات قهرمانی آسیا یک نقره بگیریم و یک سهمیه حضور در مسابقات جهانی را هم کسب کنیم. می گویند چرا 6 نفر اعزام شده و فقط یک مدال بدست آمده است ...
کاربستِ داده های تجربی درهند
ام با کمبریج به پایان خود می رسد؛ چون قرار بود فقط برای تحویل رساله ام برگردم و بعد دوباره بروم هند. هنوز از کمبریج نرفته، دچار نوعی دلتنگی هم شدم؛ چون می خواستم به همین زودی حضور خودم را در این دانشگاه قدیمی پایان دهم. این بار می توانستم با هواپیما بروم کلکته؛ چون بین سال های 1953 (که از طریق دریا با کشتی اس اس استراتناور به انگلستان رفتم) تا 1956 قیمت بلیت هواپیما به شدت افت کرده بود؛ ولی هزینه ...
منزل مسکونی دکتر مهدوی دامغانی تا الان از مصادره در نیامده
تدریس میکردند تا لقمه نان رو به منت نخورند دو هفته پیش حالشان خوب نبود درخواست و التماس داشت که اگر من فوت کردم بهر صورتی ممکن شده من رو به مشهد ببرید خداوند خیر دنیا و آخرت به سفیر با مرام و معرفت دکتر روانچی بدهد که همه کاری کردند تا انشا الله این امر محقق شود ناصر، فریده و زهرا خانم فرزندان استاد، چون پدر در اوج مناعت طبع زندگی میکنند از جناب آقای محسنی اژه ای درخواست عاجزانه دارم که مشکلات این ...
از نگاه کردن به همسر و پسرم شرم دارم
مرد 47 ساله ای که برای نهمین بار به جرم سرقت اموال مردم دستگیر شده است، درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: درست 25 سال قبل بود که در یکی از مهمانی های خانوادگی عاشق اعظم شدم . تیر نگاهم که قلب او را نشانه رفته بود گویی به هدف نشست و خیلی زود مراسم خواستگاری و عقدکنان برگزار شد. آن روز احساس کردم نامزدم نیز پیش از این به من دل باخته بود به طوری که قصه عشق ...
برخلاف میل باطنی و با ناراحتی از استقلال شدم/ همان زمان که از استقلال جدا شدم آقا فرهاد را بخشیدم
.... نیم فصل اول اصلا فرصتی به من داده نشد درحالی که می توانستند به من هم مثل بقیه بازیکنان فرصت بدهند. چون این فرصت به من داده نشد، برخلاف میل باطنی و با ناراحتی از استقلال شدم. بعد از جدایی فشار روحی و روانی زیادی روی من بود و به همین دلیل تصمیم گرفتم به تیمی بروم که بدون حاشیه و بی تماشاگر باشد تا بتوانم خودم را ریکاوری کنم. از بین پیشنهادهایی که داشتم هوادار را انتخاب کردم، چون هم بی حاشیه بود ...
روایتی از صاحب یک شغل کاملا خاص!
سواد و دنیا ندیده نیستم که پول زور از کسی بگیرم. شغلی نداشتم و دنبال این کار رفتم، من هم خط قرمزهای خودم را دارم. مثلا وقتی یک آقا از من خواست که نامزدش را تعقیب کنم، این کار را نکردم، چون از نظر اخلاقی درست نبود که یک خانم را تعقیب کنم. ببینید نظر شما درباره شغل من منفی است، چون نه جایی ثبت شده و نه کسی به لحاظ اجتماعی آن را قبول دارد. اما از نظر من یک ...
شکایت های سریالی از پزشک درسا کوچولو / پنچری آمبولانس راز مطب خانم دکتر را فاش کرد +عکس و جزییات
.... ما هم با او تماس گرفتیم. گفت که تزریقاتی را به خانه ما می فرستد. آنها به خانه آمدند و حتی به کارن که حالش خوب بود هم آمپول زدند. دکتر تلفنی گفت که به او هم باید آمپول بزنید، چون قطعا مریض شده است. بعد از آن از ما خواست که به مطبش برویم. فردایش به مطب رفتیم. به من گفت که ریه های ویهان مشکل دارد و اگر الان درمان نکنم بعدا مبتلا به سرطان خون می شود. من هم قبول کردم و ویهان را ساکشن کرد ...
کتابخانه های عمومی و مساله ارائه خدمات به سالمندان
...؛ مثلا کتاب چشمه های بهشت که برای شرکت در یازدهمین دوره مسابقات کتابخوانی رضوی خواندم را بسیار دوست داشتم. چون درباره امام رضا(ع) بود. همسرش مریم آقا براتی درباره دلبستگی و قفسه کوچک کتاب های مذهبی اش می گوید: بچه ها و همسرم هرگاه فرصت کنند به کتابخانه محله مان می روند و برایم کتاب می آورند؛ البته خودم بیشتر کتاب های مذهبی و قرآنی دوست دارم و در منزل بیشتر آن ها را می خوانم ...
آشنایی با تجربیات بیش فعالی و نقص توجه
قبولی در رشته دیگری دوباره شروع کردم به درس خواندن، بعد از مدتی آن را هم بی خیال شدم و حالا تصمیم تازه ای گرفته ام. اصولا در تصمیم گیری خیلی هیجانی عمل می کنم. در یک لحظه بدون آن که کنترلی روی خودم داشته باشم، دست به عملی می زنم و بعد خودم را بابتش سرزنش می کنم. سرزنش اصلا جزئی از زندگی ام شده است؛ از وقتی یادم می آید تفاوت هایم با دیگران را یک جور نقص می دیدم و دایم به خودم می گفتم شاید واقعا خنگی ...
یک روحانی تیتراژ مدرسه موش ها رادر 8 دقیقه سرود ! / حسینی ژرفا کیست ؟!
آمدند و فرمودند شعری که برای تیتراژ مدرسه موش ها گفته شده، رد شده است. زمان بسیار محدودی حدود نیم ساعت به وقت آفیش استودیو مانده بود. ایشان با ناراحتی گفتند من برای ضبط وقت گرفته ام. اگر شعر نرسد، برنامه به هم می خورد. دو - سه روز هم بیش تر تا عید نمانده بود. من از قبل اهل شعر بودم. آن زمان ها هم حداکثر حدود 20 سال داشتم. به آقای عنصری و خانم اسدی عرض کردم اگر اجازه بدهید، خودم شعر را می ...
حرف های بامزه تازه داماد 80 ساله که با عروس 70 ساله ازدواج کرد
...، چه بود؟ آبگوشت. من هم بلدم همه جور غذایی بپزم و تازه در کارهای خانه هم به خانمم کمک می کنم. خیلی زن خوبی است. عشق تازه داماد * معلوم است حسابی عاشق حاج خانم هستید. بله چون واقعا زن زندگی است و بدون توجه به پول حاضر شد زنم شود. گفت نه حقوق می خواهم، نه بازنشستگی . زنت می شوم. من هم گفتم خدا پدرت را بیامرزد. *الان که متاهل شده اید، زندگی خرج دارد. شما هم 80 ...
برادر شهیدم، زنده است! + عکس
شما هستید سپاه ندارد؟ باید می رفتید دولت آباد؟ خواهر شهید: بله؛ ما را خودشان بردند به دولت آباد. **: خودشان از طرف سپاه آمدند دنبالتان و شما رفتید دولت آباد؟ خواهر شهید: بله، بعد گفتند پیکر را می آوریم به خانه تان. من با خودم گفتم هادی شاید الان ناراحت بشود. الان پشیمان هستم که گفتم نیاوریدش. عقلم نرسید که چنین حرفی زدم. اما از یک طرف هم با خودم می گویم اگر می ...
عکس/ چهره جدید و غافلگیرکننده لاله صبوری بعد از سه ماه رژیم و ورزش!
خود ایجاد کرده تا تغییرات کلی قابل توجه به نظر برسد. بخوانید: عکس/ آرایش عجیب شکستگی و سن لاله صبوری را لو داد! لاله صبوری، بازیگر شناخته شده تلویزیون که اخیرا مهمان برنامه احوالپرسی بود، در مورد آرزوهایش صحبت کرده بود. او گفته بود: من اگر همین الان از دنیا بروم هیچ طلبی از زندگی ندارم و حسرت هیچ چیز نمی خورم. من هر کاری که دوست داشتم و می خواستم انجام دادم و هر ...
جنجال زوج دفاعی تیم ملی / قطر، اسکوچیچ و سیاوش!
تیم های اروپایی این پول را بدهند و بتوانند پول زیادی هم به خودم بدهند. شرایط سخت بود و من هم با توجه به اینکه سال جام جهانی است، تصمیم گرفتم در قطر باشم؛ چون بازی های جام جهانی هم در قطر است می توانم با شرایط جوی و زمین هماهنگ تر بشوم. خیلی خوشحالم که شجاع آمد؛ ما این زوج را در پرسپولیس و تیم ملی داشته ایم و خیلی دوست داشتم که این تجربه را خارج از کشور هم داشته باشیم و بتوانیم به تیم ملی کمک کنیم ...
ماجرای هاجری که نذرش ذبح اسماعیل بود!
ی عاشورا که ناگهان به من الهام شد. لب هایش لرزید، و دل من نیز: چه الهامی مادر؟ از کدام ملکوت و با چه بشارتی؟ باور نمی کرد که باورش کردم، آرام لبخند زد: مثل اینکه الهامی به من شده باشد یا چیزی شبیه آن، نمی دانم؛ بعضی ها شاید اعتقاد نداشته باشند، من هم معمولا درباره ی این چیزها زیاد صحبت نمی کنم اما حالا... گهواره خوش حال بودم از شنیدن و او دل شاد بود از گفتن، صدایش ...