سایر منابع:
سایر خبرها
قوانین پوشش در چند دانشگاه مختلف برای دانشجویان!!
کشورها بده که میگن رو لباس نباید تبلیغ بشه؟ مگه فقط تو اسلام این چیزا ممنوع نیست!! چرا فقط تو دانشگاه ها این قوانین سخت پوشش رو لحاظ کردن؟ یعنی تو خیابون اگه باعث حواس پرتی و دل مشغولی دیگران بشن و رو کانون خانواده ها، جوان ها و نوجوان ها تاثیر منفی بذارن اشکالی نداره؟ راستی دانشجویان اعتراضی نمیکنن به این قوانین سخت اونم تو اون کشورها که مهد آزادی هست؟ ...
زیرکی شهید احمد کاظمی برای مخفی کردن تانک های غنیمتی
ر پایین تر یه کوه می بینم. دو کیلومتر به سمت راست هم کوه می بینم. گفت: خودشه. نگهش دار. گفتم: تو که گفتی تنگه ست! برو ژسه رستم رو بیار اینجا رو نگه داره، تو گفتی با یه ژ3 می شه! من نقشه نمی دونستم. او هم همچین گفته بود تنگه که من فکر کردم یک راه باریکه. درمنطقه که رفتم دیدم پهنایش چهار کیلومتر هست. مجید از فرصت استفاده کرد و گفت: شنیدم توی عملیات ثامن الائمه تانک رو کردی زیر خاک، درسته؟ ...
زندگی تلخ دختر قربانی اسیدپاشی
یک شب وقتی مشغول شام خوردن بودیم برادرم سکته کرد و از دنیا رفت. بعد از مرگ برادرم به نان شبم هم محتاج شدم. هر جا هم برای کار می رفتم به خاطر چهره ام به من کار نمی دادند به آنها می گفتم شما کار می خواهید من در خانه انجام می دهم اما قبول نمی کردند. او در ادامه توضیح می دهد: شما اگر می توانید بلیت تهیه کنید و بیایید دهدشت وضعیت زندگی من را از نزدیک ببینید. تک و تنها یک اتاق اجاره کردم و ...
کتاب کشی برای نان یا فرهنگ سازی؟
.... میدونی؟ مشکلات مردم کم نیست. بارها دیدم جوونایی که اومدن کنارم نشستن، سیگار روشن کردن، خب منم مادرم، دلم می سوزه، حتی اشکم هم دراومده و باهاشون شروع کردم به حرف زدن، بهشون کتاب هدیه دادم که بخونن بلکه بهشون یه کمکی بشه، یکی دو مورد پیش اومده که وقتی اون کتابو خونده بازم اومده گفته یه کتاب دیگه بهم بده. این روزا سر همه تو گوشیه مخصوصا جوونا، خب این اتفاق خوبی نیست. بعضیا وقتی میان کتابا رو ...
حرف های تند لعیا زنگنه به بازیگر معروف | دلیل توهین های لعیا زنگنه به رامین پرچمی چه بود؟
...> مصاحبه با لعیا زنگنه او میگوید: رشته تحصیلی من ادبیات نمایشی بودو از بازیگری متنفر بودم. در دانشگاه دوستان سال بالایی، میگفتند بیا تئا تر کار کن ولی تصور این که روی صحنه بروم برایم باورکردنی نبود. فکر میکردم تمام دغدغه من ادبیات نمایشی است. خلاصه این که هیچ کدام از سال بالایی هایی که آمدند زورشان به من نرسید؛ غیر از جمشید بهمنی که آمد و به من گفت تو فقط بیا بنشین کنار صحنه. من ...
ایجنت اسکوچیچ را نمی شناسم؛ کاری که با او شد نامردی بود/ چرا نباید از کی روش حمایت کنم؟
شناسم و نمی دانم چه کسی ایجنت او است. مهاجم تیم بایرلورکوزن عنوان کرد: می دانم این افراد از کجا خط می گیرند و برای چه این کار را انجام می دهند. هیچ موقع از حرف و اینکه درباره من چه بگویند یا نگویند، نمی ترسم. جایگاهی که بین مردم دارم با هیچ چیز عوض نمی کنم. آنها مرا بهتر می شناسند. همیشه حرف منطقی و راست را زدم. نباید به خودم دروغ بگویم و با خودم روراست نباشم. همیشه با خودم روراست بودم و ...
مادر شهید: دعا می کردم همه پسرانم شهید شوند!
دولتی بود که با حقوق های خیلی بالا بهش پیشنهاد شد؛ کار خاصی بود. مشورت می کرد با آقای قاسمی می گفت بابا! نظر شما چی هست؟ جالب بود که می گفتم خوب است تو که علاقه داری برو. می گفت نه، هر چه فکر می کنم فایده ندارد، من می شوم بنده شان دیگر؛ دیگر آزاد نیستم؛ هر جا دلم می خواهد نمی توانم بروم. اهل سفر بود؛ سفر زیاد می رفت، از یک طرف رزمایش ها را شرکت می کرد. هر جا رزمایش بود حاضر بود. می گفت اگر بروم یک ...
شاخص ترین فیلم ها در ژانر وحشت ایران کدامند؟ جان دوباره به سینمای ترسناک ایران
فرهنگ عامه اقلیم آذربایجان، به طور جدی پای جن ها را به سینمای ایران باز کرد. پس از توفیق های نسبی این فیلم، دو سال بعد، زالاوا هم به کارگردانی ارسلان امیری به موضوع جن در یک اثر سینمایی توجه کرد. روستای کردنشین و کوهستانی زالاوا محل مراجعه جن ها است. حداقل، این چیزی است که ساکنان آن تصور می کنند. این تصور باعث می شود که بدون هیچ عینیتی، هر چند وقت در روستا درگیری های خونینی نسبت به ...
چشم جنگ جویان گروه طالبان به زنان و دختران جوان بلخاب
قسم این گپ ها را به شما بزنم؟ مردم را تهدید کردند که چنین چیزی... یکی از... خدایا نی، نی، چه بگویم؟ من چنین گپی زده نمی توانم. گفتم که این سخنان از عفت به دور است. در همین زمان زنی کهن سال که در میان این آواره ها نشسته بود، صدایش را بلند کرد و گفت تو مانند اولادم هستی، من برایت می گویم. با آغاز سخن اشک ها نیز از چشمان این زن پیر جاری شد. او گفت: جوانان ما را بردند، زندانی کردند، لت وکوب ...
طنز/ با تیترون
، بانوان محترم اول هندل بزنید بعد نیم کلاچ بگیرید، جفت راهنما یادتون نره. محض احتیاط دور و برتون هم نگاه نکنید! **** واکنش پوتین به طعنه رهبران گروه 7 به عکس بالاتنه برهنه اش: شما هم بالا بزنید اما چندش آور خواهد تیترون: خوب شد انگلا مرکل ، دیگه نیستش و گرنه خیلی چندش آور می شد! **** واردات خودروی 150 میلیون تومانی شبیه آرزوست تیترون: خدا بیامرزه بانو هایده رو که ...
تیکه سنگین برادر شوهر سابق بهاره رهنما | عروس داریم چه عروسی
برایم بود. دوستانم برخی اوقات می گویند مردان ایرانی نمی توانند زنی مانند تو که اینقدر فعال هستی را تحمل کنند. احتمالا حق با آنهاست چون پیمان در مقابل من خیلی صبور است. اولین بار که پیمان را دیدم یک دختر 17 ساله بودم و بخاطر اینکه جهشی درس خوانده بودم وارد دانشگاه شده بودم. یک روز زمانی بازگشت از دانشگاه در خیابان ولیعصر به صورت اتفاقی با هم آشنا شدیم و بعد از چند سال ازدواج کردیم. ...
نفوذی در آینه/هیبت الله بویری
کار داری .خیلی حرف ها مانده که بایستی با خودت مرور کنی! جا می خورد .انتظارش را نداشت که توی اتاق دوباره گیر بیفتد.با عصبانیت دور خودش تاب می خورد تا رد صدا را بیابد.در کمد را باز می کند .چیزی نمی یابد . آن را می کوبد.زیر میز و بعد بالا و رو به سقف را جستجو می کند.چیزی نیست. - چته ترسیدی! بهت گفتم که ممکن است نقش جاسوس را در حملات سایبری بازی کنی! واقعیات را گفتم.تازه بعضی اهدافت را خودت ...
وقتی رئیس شورای امنیت ظریف را به حضور نپذیرفت/ مذاکرات 598 را چه کسی نوشت؟
موضوع بمباران شیمیایی را نزد رئیس شورای امنیت بردم، اما رئیس شورای امنیت گفت: چون شما مقررات شورای امنیت را رعایت نمی کنید، من هم حاضر نیستم حرف تو را گوش کنم. تفاوت آرا درباره قطعنامه از داخل تا خارج کشور ظریف بیان می دارد: این شیوه تا زمان مذاکرات قطعنامه 598 ادامه یافت. نظرات کسانی که در داخل کشور بودند درباره مذاکرات قطعنامه 598 با نظرات کسانی که در خارج بودند، متفاوت بود ...
برادرکشی پای بساط | مادرم او را بیشتر دوست داشت | دختر خردسال مقتول در طبقه بالا بود
.... خلاصه 4 نفری مشغول صرف مشروبات الکلی بودیم و در عالم مستی از هر دری سخن می گفتیم. وقتی با اشاره حمید حرف و حدیث ها به اختلافات قبلی بین من و برادرم کشید من خیلی ناراحت شدم به علی گفتم به همین خاطر است که مادر تو را بیشتر دوست دارد! و همواره به تو توجه می کند! امید (متهم) ادامه داد: حرف ها به سویی رفت که دیگر من از شدت عصبانیت کنترل خودم را از دست دادم. ناگهان در کشاکش ...
اقدام علیه امنیت ملی نه انتقاد ساده!
دستگیری یک منتقد تلقی میشه؛ در چنین شرایطی باید اتهامات ایشون به تفصیل برای مردم شرح داده بشه. دانیال معمار: گفت: تاجزاده رو هم گرفتن، آزادی بیان هم کشک. گفتم: تو که خیلی دزدی. گفت: چرا حرف نامربوط میزنی؟ گفتم: آزادی بیانه. مگه قبول نداری؟ گفت: تهمت زدن و دروغ گفتن چه ربطی به آزادی بیان داره؟ گفتم: تاجزاده رو هم به اتهام نشر اکاذیب گرفتند. آزادی بیان داریم، آزادی دروغگویی نه. کیان ...
کارتن خالی طلا شد/ ماهی 12 میلیون تومان درآمد این شغل!
مونده باشه.خیلی چیزا به درد ما می خوره که برای شما بی ارزش شده، مثل: موکت هایی که دیگه استفاده نمی کنید.یا مثلا سینک ظرف شویی، رو شویی دسشویی، دوچرخه هایی که دیگه کسی ازش استفاده نمی کنه و.... البته بیشتر درآمدی که ما داریم از این سوپر مارکتی ها و فروشگاه هایی که کارتن خالی میذازن جلوی در. مگه اونا هم قیمت خاصی داره؟ آره الان قیمت پیدا کرده.می دونی هرکیلو کارتن خالی الان چقدر پولشه ...
4 داستان کودکانه جذاب برای خواب شب کودک شما
جواب سوال قبلیم گوش میدم! به جز اون وقتا همش حرف میزنم و حرف میزنم و حرف میزنم!! مگر این که مجبور بشم برای غذا خوردن یا خوابیدن دست از حرف زدن بردارم! من واقعا حرف زدنو دوست دارم! حرف زدن عالیه! من هر روز چیزهای جدید یاد میگیرم و با حرف زدن میتونم چیزهایی که یاد گرفتم رو با بقیه در میون بذارم! برای مشاهده صدها داستان کودکانه روی این لینک کلیک کنید. ...
هشتگ روز
دادستانی مجوز بگیرید....لاک پشت! اون طفلک دیگه چرا... یا تقریبا روزی نیست که بیمار با شکایتِ سگ گازگرفتگی بستری نکنیم. یا هرچند تقاص سختی برای اجرای این قانون دادیم... اما خوشحالم که بالاخره سگ گردانی در پارک ها ممنوع شد. امیدوارم در اجرا کوتاهی نشه! یا ورود #سگ به پارک ممنوع شد. سپاس از این حرکت ارزشی نیروی انتظامی که در راستای آرامش و حقوق شهروندان انجام شد خسته شدیم از سگ نوازی و انسان ستیزی. یا یکی از دوستام برام تعریف می کرد که طرف سگش رو میاره تو پارک، بعد اون سگ میره رو صندلی ها ادرار می کنه، انگار که پارک ارث باباشه، نه یه مکان عمومی! به همینا حرف هم بزنی از سگشون پاچه گیرترن. ...
آزادی با حجاب
برای در امان بودن این معدن زیبایی ناز و وقار تو رو در صدف حجاب گذاشته. همه که دل شان از این مثال قشنگ شاد شده بود صلوات بلندی ختم کردند که ناگاه به خودم آمدم و چادر یخ زده روی شانه هایم را با محبت بیشتری بر سر کشیدم. باجی خانم هنوز نازش خریدار داشت اما نه بوتاکس داشت و نه ژل، رمز دلبری را خوب می دانست چون فلسفه کارش را خوب می دانست. 60سال زندگی مشترک را فقط زنده نمانده بود بلکه لحظه به لحظه ...
فرار دختر 16 ساله برای ازدواج با دوست اینستاگرامی
دختر نوجوان در دستورکار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. پدر این دختر در جریان تحقیقات گفت: دختر 16ساله ام دبیرستانی بود اما از سه ماه قبل اخلاق و رفتارش تغییر کرد و مدام می گفت به پسری علاقه مند شده و قصد ازدواج با او را دارد اما هرچه من و همسرم به او می گفتیم که ازدواج برای تو در این سن زود است توجهی نمی کرد. وقتی با او حرف زدیم متوجه شدیم با پسری که 10 سال از خودش بزرگ تر است در ...
ماجرای مجروحیت یک جانباز قطه پا و نابینا/ نمی خواستم همسرم پاسوز من باشد
خواستم ناراحتش کنم. توی همین فکر ها بودم که پدرم به برادرم گفت: دیگه خستگی نورعلی دراومده. به آشنا ها بگو اگه می خوان، بیان عیادت. به محمودآبادی ها هم خبر بده. محمودآباد! دلم هری ریخت. یکهو بلند گفتم: نه. اونا رو نگین. همه ساکت شدند. بعد اکبر که از دوست های قدیمیم بود، آمد نشست کنارم. گفت: چرا نمی ذاری اونا رو خبر کنن. چیزی نگفتم سرش را آورد جلوتر: تو که نمی دونی... مکث کرد: نورعلی! آذر مرده. یک لحظ ...
شقایق دهقان دوباره ازدواج کرد | همسر دوم خانم بازیگر کیست؟
شقایق از اون دیدار فرق می کنه. اون پیش خودش داشت فکر می کرد این پسره عجب ... چطور فکر کرده با شلوار جین تنگ و موی بلند و یقه باز و آستین کوتاه و این سیبیلای احمقانه اجازه می دن از در سازمان وارد بشه. خوب تقصیری هم نداشتم. تا حالا داخل سازمان نرفته بودم و قوانینش رو نمی دونستم. خلاصه شقایق که از ورودی بانوان وارد شد دید من اون تو وایستادم و کلی تعجب کرد وقتی دید من داخلم. به نظرم اون روز اون دوست ...
جنایت خونین در نیمه های شب/ تجاوزهای پی در پی مرد فامیل به زن یک زندانی!+عکس
زندان تماس می گیرد و فقط با اطمینان از اینکه شماره ام را درست گرفته شروع به صحبت می کند: خانم، من اصلا تو این قتل مقصر نیستم. اون شب تلفنم 20 تا میسکال از این خانم داشت. منم خواب بودم و گوشیم سایلنت بود. نمی دونم حتما برادرم براتون گفته خلاصه آخرین تماس رو جواب دادم و رفتم اونجا. دیدم یکی از فامیل های شوهرش افتاده بود روی زمین و نفس نمی کشه. گفتم ماجرا چیه؟ بهم گفت چند باری بوده که ...
آن ها هم می جنگیدند
نفرمان تا مدت ها ساکت بودیم. آرامش عجیب او، بدجوری گرفته بودمان. یاد حرف یکی از استادهایم افتادم که می گفت: بعضی از آدم ها از دار دنیا هیچی ندارن، اما جوری خودشون رو ساختن، که آدم به آرامششون غبطه می خوره... حالا سال هاست که از آن روز می گذرد. چند ماه پیش که خبردار شدم شمسی خانم دیگر در میان ما نیست، بغض عجیبی به جانم نشست. همیشه می گفت: وقت هایی که تولد ائمه (ع) می شد، اکبرآقا از مغازه برای بچه ها نقل و خوراکی می آورد و سعی می کرد هر جور شده، دلشون رو شاد کنه. او هم در چنین روزی به رحمت خدا رفت: روز ولادت امام علی (ع) و روز مرد بردندش پیش اکبرآقا، در آرامستان ملارد... . ...
دعوت بی بی به یک جشن تولد خاص
...، تو اصلاً حرف نزن. - ینی چی بی بی؟ حرف حقم می زنم می گی حرف نزن... - گلاب میگم حرف نزن یَی فکری بری کادو بکن. - چی بگم بی بی؟ چه فکری کنم آخه؟ منه باش بری کی میگم فک کن! آخه تو عقل دری که فک کنی؟! والا به حضرت عباس! - دس شما درد نکنه بی بی. - سرُت درد نکنه! کمی فکر کرد. - میگم گلاب، گلدون رو جاکفشیو چیطوره؟ ...
داستان کودکانه سیندرلا
باید انجام می داد. نامادری اش سیندرلا رو مجبور کرده بودند که صبح تا غروب بدون گرفتن حتی یک ریال دستمزد کار کند. مادر سیندرلا وقتی اون خیلی بچه بود، فوت کرده بود و پدرش خیلی زود دوباره ازدواج کرد. اما همسر جدید او یک زن بدجنس بود. او از ازدواج قبلی اش دو دختر داشت که به اندازه ی خودش بدجنس بودند. آن ها هر روز سیندرلای بیچاره را به طرز وحشتناکی اذیت می کردند. یک رو ...
خبر رسمی درباره سومین ازدواج بهاره رهنما
فهمیدم توانایی هایی داشته که دیده نشده و حتی خود من هم که نزدیکش هستم ندیده بودم. پیمان قاسم خانی: وقتی وارد کار فیلمنامه نویسی شدم روی این حرفه خیلی متعصب شدم و همیشه در مقابل پیشنهاد برخی افراد که می گفتند بازی کن، می گفتم من بازیگر نیستم فیلمنامه نویس هستم. آقای داودنژاد بهاره را در فیلم دیگری دیده بود و قرار بود در فیلم عاشقانه بازی کند. من و بهاره رهنما آن زمان نامزد بودیم. آقای ...
بیان خاطرات مردی از همسر شهیدش در کعبه بوی بهشت می دهد
.... وقتی می تونم برم مکه، نمی تونم ازش بگذرم. پشت بندش هم گفت: تو مکه نرفتی و نمی دونی من چی می گم ... این دفعه می خوام همۀ اعمال رو تمام و کمال انجام بدم. می خوام برم کوه احد. دیگه وقت خودم رو نمی خوام برای خرید تلف کنم. می خوام وقتم رو فقط برای اعمال بذارم. همین کار را هم کرده بود و این بار فقط برای ما خواهرها هر کدام انگشتر نقره فیروزه و برای خواهر شوهرش، آیتکین که عروسی اش بود، گردن بند طلایی به عنوان کادو گرفته بود. این ها داخل ساکش بود که هم سفرهایش برایمان آوردند. انتهای پیام/110/ ...