کودک 6 ساله اسیر سرطان است و پدرش اسیر زندان
سایر منابع:
سایر خبرها
ساعتی پای صحبت بازنشسته ها که این روز ها گلایه هایشان زیاد است
خودم تنها هستم. حرف هایش را بعد یک سکوت کوتاه با روایتی متفاوت ادامه می دهد: زمانی که من درس می دادم مرخصی زایمان دو ماه بود. بعد دو ماه باید بچه ها را مهد می گذاشتم. هیچ وقت فراموش نمی کنم که هر چهارنفرشان یک دفعه باهم سرخک گرفتند و من و حاج حسین سه شب نخوابیدیم. کمی مکث می کند؛ بزرگ شدند. همین قدر زود. دست پربرکت حاج خانم بوستان باغ ملی پاتوق علی اکبر و چند دوستش ...
ابراز علاقه الناز شاکردوست به پارسا پیروفر | حاشیه الناز شاکر دوست با پارسا پیروزفر
الکترود و مادرش فاطمه محتشمی خانه دار است. الناز علاقه بسیار عجیبی به مادرش دارد. الناز فرزند دوم خانواده است که یک برادر بزرگتر به نام علی و یک خواهر کوچکتر از خودش به نام الیکا دارد. البته شباهت الناز و برادرش بسیار زیاد است. بچه درسخونی بود به حدی که در رشته ریاضی و فیزیک با معدل 19/23 دیپلم گرفت و در کنکور هنر با رتبه 11 رشته بازیگری تئاتر را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد. ...
درباره ترویج مهر مادری و خانواده دوستی در جامعه | اولویت زندگی ما شادی است
لیلا جان قربان | شهرآرانیوز؛ ساعت حدود 2 ظهر است. زنگ طبقه سوم را می زنم. خانمی باعجله در را برایم باز می کند. آسانسور از طبقات بالا می رود. هیچ صدایی نمی آید. حتی از پشت در هم صدایی به گوش نمی رسد. انگارنه انگار یازده بچه قد و نیم قد در این خانه هستند! در می زنم. باز که می شود، به چند دهه قبل می روم و تازه می فهمم دلیل این سکوت چیست! روبه رویم درست وسط پذیرایی سفره ای پهن است که بچه ...
ازدواج متین ستوده با مرد سن بالا علنی شد | متین ستوده با این ازدواج آبروی خود را برد
از دیالوگ هایی است که می تونه یه مسیر تازه را برات بسازه چون از حاشیه زندگی حرف نمی زنه، از خود زندگی می گه! چند تا دیالوگ را من خیلی دوست داشتم، یکی دیالوگی بود که سهیلا به مادرش می گه که ای کاش شَرم صاعقه می شد و به من می زد و از روی زمین محو می شدم یا دو تا دیالوگ که مادر علی می گه که هیچکس هیچ جا منتظر یه مادر نیست، این مادران که همیشه منتظرن و مادر اگه مادر نباشه که نگران نیست، کسی هم که نگران ...
عنایت امام رضا(ع) از سیاه چادر عشایر تا ایوان طلا/ زیارت اولی هایی که دست پُر برگشتند
جا بود که چند نفرشان گفتند که تا حالا مشهد نرفتند ما هم دست به کار شدیم و با کمک گرفتن از خیرین مقدمات این سفر نورانی رو آماده کردیم البته که ما فقط وسیله بودیم و خود آقا امام رضا همه چیز رو جور کرد. کم کم همه رسیدند هر چه چشم چرخاندم اکرم خانم را ندیدم خودم را به ننه گوهر رساندم سراغش را گرفتم گفت: کسی را پیدا نکرد تا از خانه زندگی اش مراقبت کند برای همین نیامده...منظورش کدام خانه و ...
تغییر جنسیت “آقای بازیگر” بعد از 25 سال؛ نام جدید “سایه”/ عکس قبل و بعد
خاطر مدتی به کلاس های آواز رفت. او سپس با انتخاب نام هنری شایان چند قطعه ای نیز منتشر کرد و با فیسبوک شناخته تر شد. شایان که از اصفهان برای پیگیری کارهای موسیقی عازم تهران بود به همراه دو دوست خود در مسیر تصادف می کند، در این حادثه دو نفر کشته مشوند و شایان به کما می رود. بعد از 27 روز کما به زندگی باز می گردد و تصمیم میگیرد زندگی جدید خود را بسازد. ...
دختر جوان عضو باند شیطانی و مستهجن بود/ فریب ده ها مرد و همخوابی با آنها!
از جلو خانه شان رد می شدم، چند مصرف کننده مواد مخدر یا در حال تزریق بودند یا مواد می کشیدند. این شرایط روی پسر خاله ام اثر گذاشته بود و او نیز مثل دیگر جوانان محله به شیشه معتاد شده بود. متأسفانه رابطه من و پسرخاله ام موجب آلوده شدن من هم شد. چگونه با مردان وارد رابطه می شدی؟ بعد از فرار از خانه خاله ام، آواره کوچه و خیابان شدم. نه جایی برای استراحت داشتم و نه پولی برای ...
ناگفته های حلق آویز شدن 5 عضو خانواده پزشکی در نجف آباد، دو هفته پس از حادثه
وقت دیگر می خواهند چشمشان که به هم می افتد، کمی با خودشان کلنجار بروند و بعد سرخ و سفید بشوند و شروع کنند و برای خانواده مرموز پلاک پنج رقمی قصه بسازند. پیداکردن خانه زیاد سخت نیست. 25 کیلومتر که از مرکز اصفهان دور شوی و به خیابان 15 خرداد نجف آباد برسی، رسیدن به کوچه پهنی که خانه این پنج نفر بوده، سخت نیست؛ خانه ای بزرگ که در مقایسه با خانه های قدیمی این محله یک خانه اشرافی به حساب می آید؛ یک خانه ...
فرمانده گردان روح الله در مرصاد آسمانی شد
61 وارد سپاه شد. همیشه صبح زود به سپاه می رفت، روز ها برای صبحانه در خانه نبود، مگر تعطیلات. وقتی بچه ها چشم باز می کردند و حضور پدر را در خانه می دیدند، از شادی به هوا می پریدند و کلی ذوق می کردند. یکی این طرفش می نشست و یکی آن طرف. برای بچه ها لقمه می گرفت؛ یکی به دهان ابوالفضل می داد و لقمه ای به دهان معصومه. محبوبه هم که کوچک بود. این خاطرات در ذهن بچه ها هم ثبت شده است. بعد از شهادت حسن ...
قتل پسر عمو در مسعودیه با ضربات چاقو / کیفرخواست صادر شد + عکس
به گزارش خبرنگار جنایی رکنا، در تهران ، با انگیزه عجیبی رقم خورد. ساعت از 7 بعد از ظهر 25 اردیبهشت امسال گذشته بود که گزارش درگیری منجر به قتل یک مرد 70 ساله در خانه ای واقع در مسعودیه تهران به بازپرس کشیک قتل پایتخت مخابره شد. قتل پسر عمو در مسعودیه بلافاصله تیم جنایی به همراه بازپرس ویژه قتل در محل وقوع جنایت حاضر شدند.در تحقیقات مشخص شد که پسرعموی مقتول به نام ...
ابداع فرمول جدید برای مسائل ریاضی توسط شهید
را گچ گرفته بودند؛ شنیدم بعد از این که از بیمارستان ترخیص شده بود، از همان جا برگشته بود جبهه! بچه ها به او گفته بودند برگرد و مرخصی استعلاجی بگیر اینجا فعلا به شما نیازی نیست! علی در جوابشان گفته بود: جبهه به من نیازی ندارد، ولی من به جبهه نیاز دارم!!! جبهه محل عروج و کلید جهاد است. وظیفه شناسی به نقل از باقری هم رزم شهید: فقط موقع نماز بند پوتین هایش را باز می کرد ؛ سال 63 ...
تصادف شدید مهدی قائدی | حرف های دختری که روز تصادف همراه مهدی قائدی بود
.... برای ما فقط روشن شدن حقیقت مهم بود. ما دوست داشتیم که مهدی خیلی رک همه ماجرا را برای ما تعریف می کرد. او با پسر من سر یک سفره می نشست، من مثل مادرش بودم، اصلا ما در یک ساختمان زندگی می کردیم. این توقع زیادی نبود که او مثل قبل با ما رفتار کند. این مادر در ادامه صحبت هایش می گوید: اما چشم من به در خشک شد، مادر مهدی فقط 5 دقیقه در مراسم ختم پسر من حاضر شد و دیگر هیچ. مهدی هم به ما اس ...
آقایان! وام و زمین و خودرو، جای شیر خشک را نمی گیرد!
می گیرم؛ یکی از مادرهای همان گروه واتس اپی که دخترش به لبنیات گاوی حساسیت دارد. دختر بنفشه حالا 17 ماهه شده و در یک سال و نیم اخیر، تأمین شیر خشک برای این بچه به مصیبتی بزرگ برای خانواده آنها بدل شده است. بنفشه و همسرش به مرور زمان متوجه شده اند که نوزادشان آلرژی حاد دارد و تنها شیر خشک های ضدحساسیتی را که از آمریکا وارد ایران می شود، می تواند مصرف کند. شیر خشک هایی که البته تأمین آنها هفت خانی ...
راز و رمز موفقیت بازیگر سریال پایتخت 6 به روایت مادرش | زوجی که در خانه مادرشوهر و مادر زن زندگی می کنند
.... تا اینکه با کسب مهارت های مختلف، تصمیم به انجام این کار گرفتیم. اول با چند دکتر ارولوژیست مشورت کردیم و مطمئن شدیم که پسران سندروم داون بچه دار نمی شوند. بعد با خانواده چند دختر صحبت کردیم. خواندنی های بیشتر را اینجا دنبال کنید بالاخره عروس پیدا شد. مادر می گوید: با خانواده هدیه برای این ازدواج به توافق رسیدیم. حالا خانواده های مهران و هدیه که صد درصد پشتیبان و همراه آنها ...
مهمترین دغدغه سربازان؛ از دوری و دلتنگی تا تکریم و کاهش دریافتی
...> آنقدر با هم جور شده ایم که جای خالی خانواده را این چند صباح برای هم پر کرده ایم اگر چه فکر خانواده لحظه ای رهایمان نمی کند. نفسی چاق می کند و ادامه می دهد: باور می کنید موقع رفتن به مرخصی بهترین روز های زندگی ما سربازان است انگار می خواهیم بال دربیاوریم و پرواز کنیم، اصلا مسافت به چشم نمی آید، اما بازگشت از مرخصی و خداحافظی با خانواده سخت ترین کار ممکن است؛ انگار دلت را آنجا در خانه ...
دغدغه تابستانه والدین/ کاسه چه کنم چه کنم در اوقات فراغت جزیره
به گزارش خارگ نیوز، تابستونه فصله شادی و خنده، بچه ها توی کوچه گرم بازی مثل چند تا پرنده، .... این شعر نوستالژی همه ماست. دفتر مدرسه که بسته می شود و نوبت به روزهای گرم تابستان و تعطیلات که می رسد دوباره والدین دغدغه مند کاسه چه کنم چه کنم به دست می گیرند. کلاس کجا ثبت نام کنم، برای تابستان و این روزهای بلند بالای سال برای فرزندم چه برنامه ای بریزم؟. بسیاری از والدین جدا از علاقه فرزند ...
نارگیل پاییز اکران می شود
، فیلم کلاه قرمزی پسر خاله بود که آن موقع همه از آن استقبال کردند. به نظرم این اثر هم بچه ها را سرگرم می کند و خانواده ها هم در کنار فرزندان خود از دیدن آن خسته نمی شوند. عامریان ادامه داد: اساسا کارهای کودکی که روی پرده سینما می روند، کودکان را راضی و بزرگتر ها را خسته و بی حوصله می کنند. با دیدن نارگیل بزرگترها می توانند کودکان را در تماشای فیلم همراهی کنند و لذت ببرند. اگر بخواهیم به ...
ثبت نام در محدوده، چالش خانواده ها در مدارس دولتی
و دختر از درب مدرسه بیرون آمدند. دانش آموز چندان مایل به حرف زدن نبود که مادرش به خبرنگار مهر گفت: معدل دخترم زمانی که تازه به این مدرسه آمدیم بالا بود؛ اما این مدرسه آن قدر ضعیف بوده است که معدل دخترم پایین آمده و حالا هیچ مدرسه ای جز همین مدرسه اسم دخترم را نمی نویسد. علاقه دخترم تربیت بدنی بود ولی به خاطر نبود مدرسه مخصوص این رشته در منطقه به ناچار دخترم رشته انسانی را انتخاب کرد ...
خودکشی پسر 16 ساله بخاطر هوس های پدر و مادر
مسئولیتی را بر دوش خود احساس نمی کرد. او فقط از خانه، خودرو و امکانات رفاهی من بهره می برد و هیچ گونه نفقه ای برای مخارج زندگی به من نمی داد. از سوی دیگر نیز اجازه نداد پسر 16 ساله ام با ما زندگی کند. به ناچار فرزندم را به بهزیستی سپردم تا حداقل مسیر خلاف را در پیش نگیرد ولی او در بهزیستی دوام نیاورد و به همین دلیل پدرش او را از بهزیستی تحویل گرفت و به زادگاهش برد اما فیروز که در یک شهر بزرگ زندگی ...
عکس های جشن تولد عمو پورنگ در سال 1401
"فولکلوریک" یا همان موسیقی نواحی توجه ویژه داشتیم. ما نگرانِ محتوای شعری و موسیقی های نامطلوبی هستیم که از طریق ماهواره و فضای مجازی به گوشِ بچه ها می رسد به همین خاطر اینجا شعرهای با محتوا را درنظر گرفتیم که به واسطه موسیقی های با اصالت ایرانی در جریان پخش سریال پخش شوند. موسیقی های ما جنبه آموزش دارد، اکثراً در مورد محیط زیست و خانواده است. مثلاً می خوانم: " جمع مان جمعه، خانه هایمان گرمه"، یا "یک خانواده سالم و یکی جامعه سالم را لبخند می سازه، تموم کشور من خانواده منه..." این ها به همزیستی مسالمت آمیز و همدلی اشاره دارد. گردآورنده: مینا سهراب زاده ...
حکایت آن دبیر ریاضی که رئیس جمهور شد
نشستند و متعجب از این عمل دبیر ریاضی بودند که از بهترین دبیران آن دبیرستان به شمار می رفت. بعد از چند بار برپا و برجا و نشست و برخاست دانش آموزان، دبیر ریاضی گفت که ببینید بچه ها، در این ماجرایی که بین من و شما اتفاق افتاد یعنی من برپا می دادم و شما برمی خاستید و وقتی برجا می دادم ، شما می نشستید، من متغیر بودم و شما تابع. همین حالت بین من و مدیر این دبیرستان وجود دارد، یعنی این که او متغیر است و من ...
15 سال و نیم زندان برای همدستی در قتل رئیس بیمارستان
.... دو متهم دیگر دستگیر و به جرمشان اقرار کردند، اما زن جوان با انکار جرمش گفت: 19 ساله بودم که با یکی از بستگانم ازدواج کردم. حاصل ازدواجمان یک فرزند دختر بود. خانواده شوهرم در زندگی ما دخالت می کردند، به همین خاطر با آن ها قطع رابطه کردم. همین باعث اختلاف ما بود تا اینکه شوهرم بعد از بازنشستگی بیماری ام اس گرفت و همین باعث شد اسفندماه سال قبل از هم جدا شویم. قبول دارم با خانواده شوهرم ...
شهیدی که همزمان با سردار سلیمانی به شهادت رسید/بازنشر
....فقط خبر داشتم که سوریه و عراق می رود اما نمی دانستم که توی تیم حاج قاسم است. همه اهل محل هم مصطفی را به یک کاسب باانصاف می شناختند. هر کاری از عهده اش برمی آمد انجام می داد.محال بود کسی بهش رو بیندازد و مصطفی برایش انجام ندهد. طوری رفتار می کرد که انگار یک کارگر ساده است. بعد از شهادتش من فهمیدم که یکی از کارهای مصطفی مختل کردن و از کار انداختن سیستم های ارتباطی تکفیری ها بوده است. بعد از ...
غمِ این هجر نشاطِ دلِ غمگینِ من است
.... بعد هم چای داغش را سر کشید و رفت. بعد از آن سر در گریبان بُردم و با خودم گفتم: ما این زندگی را با هم شروع کردیم تا آخر هم باید با هم ادامه بدهیم؛ من با چادر سفید به خانه بخت رفتم با چادر سفید هم بر می گردم. بلند شدم و لباس مرتبی تن داوود کردم؛ وسایلم را جمع کردم و دست پدر و مادرم را بوسیدم و به خانه همسرم برگشتم. وقتی از خانه بیرون زدم مادر یک بچه بودم و وقتی برگشتم چند فرزند قد و ...
دزدی سرایدار خانه با کمک همسرش؛ زنم اجازه نداد زن صاحب خانه را به قتل برسانم!
آن هردوی آنها فرار کردند. وی گفت: 2روز داخل خانه بدون آب و غذا مانده بودم که از هوش رفتم اما خوشبختانه شوهرم زودتر به خانه برگشت و نجات یافتم. طمع دوباره با این شکایت، پرونده ای در شعبه چهارم دادسرای ویژه سرقت تهران تشکیل و تحقیقات برای دستگیری زوج سرایدار آغاز شد. آنها اما بدون برجا گذاشتن سرنخی فراری شده بودند تا اینکه چند روز بعد اتفاق عجیبی رخ داد. زوج سرایدار صبح زود به حوالی ...
کار و ورزش ، قسمت 11/ مقابله بر دلشوره و استرس
باز کردم از پنجره آشپز خانه باغچه را سفیدپوش دیدم. انگار نوری بود در تاریکی . سریع و با شوق بچه گانه ای لباس گرم و دستکش و کلاه و پوتین پوشیدم و زدم بیرون. نگاه به ساعت هم نکردم. برف هنوز می بارید. بعد از چند سال برف زمین را کاملا گرفته بود و 15 سانتی تلنبار شده بود. شاحه های درختان با برف ریسه بندی شده بود. پیاده رو را گرفتم و رو به جنگل شیان. راهی نبود تا جنگل ولی اینقدر شوق راه رفتن روی برف را ...
وقتی پدرها روز جمعه سرآشپز می شوند!
می کردم. تازه جمع کردن ریخت و پاش آشپزی بچه ها، از خود آشپزی سخت تره. بخاطر رابطه بهترت با بچه هامون، برای نشاط خودت! اینجاست که دیگر آن صورت خشک هم، به حالتی نرم و خندان تغییر شکل می دهد و گام نخست تمام است! حالا آن جمله درخشان اول متن را با صدای بلند در خانه اعلام کنید: شام امشب با بابا و بچه ها! در این لحظه احتمالا غریو شادی بچه ها در خانه طنین افکن می شود و همه به سمت ...
مستندی روایی از زندگی شهید محمد اسحاق منتشر شد
رمضان سال 1364 گذشته است. سید محمد به خانه برگشته الان او پسر بزرگ خانه است سید محسن ازدواج کرده و با همسرش به قم رفته می گوید در تهران و جبهه ها خبری نیست این را می گوید اما همه اهل خانه می دانند سحرها و افطارها کنار سفره حاج آقاجان که سید محمد و باقی بچه ها از کودکی با آن کلی خاطره دارند او را به رشت می کشاند تصویر زیبای بعد از افطار که هرکس یک کتاب دستش می گیرد گوشه ای از خانه می نشیند کلنجار ...
آذربایجان غربی روی خط بخشش و گذشت
آخر از خون فرزندان خود گذشتند. بخششی که در رسانه های سرتاسر کشور منتشر شد و از چشم کسی دور نماند. به گفته خواهرزاده یکی از مقتولین اهل گذشت که باشی، بعد از سال ها سوختن در فراغ عزیزت، راضی به اعدام قاتلش هم نمی شوی و او را بی هیچ منت و خواسته ای می بخشی. گفت و گوی ما با پژمان قسیمی خواهرزاده مرحوم فردین جهانگیری را پیش رو دارید. خانواده مادری ام به ...
فارس من| وقتی شکایت از قصور پزشکی در فلج ارب بی نتیجه است/ محکومیت بی حاصل خانم دکتر به پرداخت 20 درصد ...
...> - حالم خیلی وخیم بود اما هوشیار بودم. آنقدر حالم بد بود که می گفتم اگر بچه ام هم بمیرد، دیگر مهم نیست. فقط خودم از این درد راحت شوم. هرچه دکتر و ماما تلاش کردند، فایده نداشت. اصلاً انگار بچه از بس در شکم من مانده بود، ورم کرده بود! عاقبت خانم دکتر دستش را داخل کانال زایمان برد، چیزی شبیه یک استخوان را شکست، شانه بچه را جمع کرد و بعد، سرش را محکم کشید و او را بیرون آورد. بعدها فهمیدم همین فشار و کشش ...