افشاگری از پشت پرده شب های مافیا
سایر منابع:
سایر خبرها
رضا هلالی: چند سال نیروی سپاه بودم
چیزی شبیه دوکوهه بود. گفتم مثل دوکوهه با آجر و داربست درست می کنیم و روی آن حلبی می گذاریم تا سوله کوچکی بشود که بتوانیم در آن سینه بزنیم. گفت می خواهید این کار را کنید یک سوله بسازید که هزینه اش 40 میلیون تومان می شود. آن زمان یک خودروی 206 داشتم و به خودم گفتم اگر کسی پولی نداد من ماشینم را می فروشم. گفتم آهن را بریزید. آهن ریختن همانا و دیدم پی می کند؟ گفتم برای چه پی می کنید؟ گفت سوله ای ...
فرار از خانه امن برای رسیدن به جبهه ناامن
کجا و چه کسی به شما اطلاع داد؟ موقعی که سردار حاج قاسم به شهادت رسیدند، برایم خیلی سخت بود. شب قبل از شهادت ایشان، من به عنوان خادم امام رضا (ع)، در حرم کشیک بودم. پنجشنبه با قطار به سمت رفسنجان حرکت کردم. آن شب بسیار بی قرار بودم. طوری که اصلا نتوانستم بخوابم، یا دراز می کشیدم یا قدم می زدم. صبح که به خانه رسیدم، بچه ها گفتند می دانید چه خبر شده است. گفتم چه شده؟ گفتند سردار سلیمانی به ...
مواجهه همسر مدافع حرم با تکه های جگر شوهر! + عکس
...، همراه خواهید شد. همسر شهید: وقتی که رسیدم، داشتند ایشان را احیا می کردند و همین آقای نقدیان، حواسشان نبود که من هستم و از پشت شیشه بلند بلند داشتند به یک نفر دیگر می گفتند که تمام کرد! من آن لحظه را دیدم و می دانستم دارند راجع به محمدآقا صحبت می کنند اما نمی خواستم باور کنم. با خودم می گفتم دارند راجع به کس دیگری حرف می زنند. صحنه ای که یادم است این بود که پرستارها ...
هیاتی ها مشتاق ترین افراد برای کار اجتماعی هستند
چیزی که به وقت بود جلوی پای ما می گذاشت. الان هم نمی دانم چطور تکیه گاه درست شد؟! یک سری بزنگاه ها و نقطه هایی حس می کنم حرکت به موقع و به جا بود. شاید به خاطر سمج بودن من است، چون وقتی احساس کنم کاری درست است انجام می دهم. شاید به خاطر این باشد. شعر ها را چطور درست می کردید؟ یک سری را خود درست می کردم، با قدم هایی که در خیابان برمی داشتم. بین همه عشق های دنیا را در خیابان گفتم ...
اندر خم یک آروغ
...> – پس توهم هر نیم ساعت باید آروغش را بگیری. – دکتر خیلی سخت است. آروغش بالا نمی آید. دکتر از پشت صندلی بلند شد. بچه را از دستم قاپید و گفت: خوب نگاه کن...تا یاد بگیری چطور باید آروغ بگیری. هر دوپای محمدرضا را در دستان درشتش گرفت واو را از قسمت شکم روی سرشانه اش پرت کرد. من یکباره جیغ زدم و گفتم: دکتر بچه افتاد مواظب باش...دکتر چپ چپ نگاهم کرد و سری تکان داد. احساس خوبی نداشتم. دست ...
هشدار اول را برانکو داد، هشدار دوم را من می دهم
بخواهم خدای نکرده این خصومت را وارد جریانات تیم کنم و مثل یک سری از آدم ها این شکلی انتقام بگیرم. من با آقای محمدی، هم در زمان حضور در پرسپولیس هم اردوی تیم امید، همبازی بودم و می دانم بسیار آدم با شخصیتی است. واقعاً اگر مساله شخصی بود هیچ وقت نه کاری با آقای محمدی داشتم نه آقای درویش، ولی وقتی پای پرسپولیس در میان است و هواداران این تیم مرا امین و زبان خودشان می دانند و از من می خواهند که حرف بزنم ...
من به مهمانی جنجالی پرسپولیسی ها نرفتم
مطرح کرد. او در این گفت وگو درباره دوران حضور در پرسپولیس و دلایل جدایی اش از این تیم توضیحاتی ارائه کرده است. شما یک بازی در ترکیب پرسپولیس مقابل آدونیس مشهد به میدان رفته اید و مدتی در این تیم حضور داشتید. در مورد دوران حضور در پرسپولیس صحبت می کنید؟ من در تیم مقاومت و راه آهن بودم و مربی ما از راه آهن به پرسپولیس رفت و ماهم رفتیم در امیدهای پرسپولیس. قرار بود با بزرگسالان ...
بانوی طلبه لرستانی که پای کار مردم است/ مادر بودن از رسالتم کم نکرد
حال خودتان می شود با این بانوی طلبه گفت وگویی انجام داده ایم که در ادامه می خوانید. با توجه به اینکه شما حافظ کل قرآن هستید، بگویید چطور شد به حفظ قرآن روی آوردید؟ 18 ساله بودم که ازدواج کردم و بعد از آن خداوند فرزندی به ما هدیه داد و فرصتی برای ادامه تحصیل پیدا نکردم، تا اینکه یک روز که برای نماز به مسجد محله شصت متری رفته بودم در تابلو اعلانات فراخوان حفظ قرآن ...
حمله کاپیتان اسبق آبی ها به آجورلو؛ استقلال تبدیل به پایگاه بازیکنان سابق پاس شده است!/ خسرو حیدری را با ...
فضای مجازی منتشر شد که همه را به اشتباه انداخت. من مجوز اولین مدرسه فوتبال را از باشگاه گرفتم اما از طریق پیمانکار. در واقع من پستی در استقلال ندارم و بعد از تقریباً 10 سال بازی در استقلال 300 میلیون تومان هم پرداخت کردم که آن مجوز را بگیرم. اتفاقاً من یکی از منتقدان سیستم مدیریتی استقلال هستم و این موضوع را به خود آقای آجورلو هم گفتم. چطور؟ فکر می کنم اول فصل بود که یک ...
پرسپولیسی ها این مصاحبه را نخوانند/ وقتی کشکی سرمربی می شوند آبروی ایران را هم می برند/ شاید بمب های ...
نمی آید. وقتی کشکی پست و مقام می گیرند بهتر از این نمی شود. منظورتان مربیانی است که بدون پشت سر گذاشتن مدارج مختلف پست می گیرند؟ یکی از همین نفرات در کادر فنی استقلال است؟ از این نمونه ها کم نیستند. فکر می کنم بهتر بود خسرو حیدری هم ابتدا می رفت کسب تجربه می کرد و بعد دستیار سرمربی استقلال می شد ولی با این وجود چون او استقلالی است ما حمایتش میکنیم. نظرتان درباره ...
حرف های “مارال فرجاد” اشک همه را درآورد/ عکس
گره زدم، ولی ایمانم را به نور از دست ندادم. شاید برایتان گفتم چگونه مثل کوهنوردی خسته با هر قدمی که برداشتم مردم و زنده شدم، اما کم نیاوردم و ادامه دادم تا به قله برسم. من ادامه دادم. ادامه می دهم. چرا که من، با رنج و درد و اندوه ولی با قلبی روشن و گرم، مسافر کوچک شهر امیدم. با لبخندی ساده و قلبی مطمئن که حالا مرا واقعا رویین تن کرده. خسته و کلافه ورنجورم، اما رقصان و سبک بال و پذیرا. و تا قله، تا بهبود، تا لبخند خواهم رفت.همین. ...
روستایی در گِل و دلی که به حضور جهادی ها گرم است
تند تکان می خورد می خواست چیزی بگوید اما راهش را کج کرد و پای سجاده نشست، دلشوره داشت پشت به من کرد و گفت خدا پشت و پناهت. صدایش می لرزید و یقینا قطرات اشک صورت پرمهرش را نم دار کرده بود اما نخواست مانع رفتنم شود درست حال مادران شهدایی را داشت که جوان خود را راهی جبهه می کردند. دستم را در گردنش حلقه کردم و گفتم به کمکم احتیاج دارند خانه ها تا سقف پر از آب شده دعا کن مردم سالم باشند ...
از حاج ابراهیم تا خان طومان روی پله ششم
سمت مان شلیک می کردند که نکردند. حسابی گیج شده بودم. هر ثانیه ی آن شب لعنتی برابر یک عمر می گذشت. نه یک عمر معمولی ها، عمر نوح! ...محمد تقی، در یک حرکت غیر منتظره، با گروهان دیگر ارتباط برقرار کرد و گفت: دشمن نیامده، عملیات لغو شد. در حالی که از ترس می خواستم قالب تهی کنم گفتم: چه می گویی دشمن دو قدمی ماست.... ...خمپاره باران دشمن شروع شد. هر آن، منتظر بودیم ترکش ها سر و صورتمان را سوراخ ...
دفاع جانانه کاپیتان تراکتور از قرارداد های نجومی!
داشتیم و تمرینات پرفشاری را هم پشت سر گذاشتیم. البته وقتی تیمی می خواهد به موفقیت برسد، باید هم سختی بکشد و ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم. چند بازیکن جدید هم به تیم ما اضافه شدند و شخصیت تیمی تراکتور بالا رفته است، امیدوارم با تیمی پرقدرت وارد بازی ها شویم. شرایط فنی تیم را در قیاس با فصل گذشته چطور می بینید؟ قطعا وضعیت ما نسبت به فصل گذشته بهتر است و تفاوت ها زیاد است. یک تیم ...
دلبر گلفروش من
خوش خطش. تصمیمم رو گرفته بودم. چند روزی نرفتم گلفروشی. از دور می دیدم ساعت 5 عصر در مغازه منتظره.. بعد از 7 روز رفتم گلفروشی. اخم کرده بود. رو کاغذ نوشتم یه دسته گل بزرگ میخوام واسه خواستگاری. سلیقه ی خودتون باشه. غمگین نگام کرد. رفت سراغ گلا و یه سبد خوشگل درست کرد. تو دفترچه اش نوشت مبارک باشه! غم چشماش دلمو بیشتر لرزوند. سبد رو از دستش گرفتم و دوباره دادم دستش. مات نگام ...
جنجالی که راننده خشمگین به پا کرد
افتادم اما هنوز مسافت چندانی از میدان جانباز دور نشده بودم که ناگهان صدای بوق ممتد و چراغ دادن های راننده یک پراید را مشاهده کردم که پشت سر من حرکت می کرد. من هم بلافاصله خودرو را به منتهاالیه سمت راست بردم تا مسیر سبقت برای راننده پراید باز شود اما او در حالی که همچنان بوق ممتد می زد، چنان از من سبقت گرفت که آینه بغل خودروی مرا خرد کرد. در این هنگام من هم بوقی به این مضمون زدم که چه ...
بدنش را ساخت و راهی سوریه شد + عکس
. بعد یک داداش دیگرم بعد از من، خورد به این شیشه؛ خودش اصلا احساس نکرد، فقط دید پشت سرش داغ شده، آن وقت بیچاره داداشم از بالا که دید خون می آید، این هم ترسید، با هم جیغ کشیدیم و رفتیم مامان را صدا کردیم... این که حواسش به این شیشه بود قشنگ این اتفاق افتاد، دیدیم یک شیشه شکسته خورده و پشتش پاره شده. بابام را خبر کردیم. بابام بیچاره همین طوری این را بغل کرد، توی ماشین گذاشت و برد سریع به درمانگاه که ...
عبدالله روا:موقعیت بازیگری داشتم اصلاً مجری نمی شدم/ با بزرگانی مثل دایی و کریمی شوخی نمی کنیم/ کاش اسم ...
...> قطعاً گفتن حرف، حتی شده خیلی خشک و جدی. اولش گفتم این اصلاً خنده دار نیست اما همیشه دغدغه اجتماعی برایم مهم بوده و هست. می توانی ویدیوچک را برای سایر عرصه ها مثلاً سینما اجرا کنی؟ من می توانم ولی سایر عرصه ها جنبه کافی ندارند! چطور سر از شبکه ورزش درآوردی؟ برای موفقیت چنین برنامه ای چند عامل لازم است؛ اول- شخصی که بتواند با یک دوربین و یک نما مردم را ...
دختر جوان تهرانی در دام شیطانی شوهر خاله شیطان صفت
خراب شده بود و به افسردگی مبتلا شده بودم. شب ها مدام گریه می کردم تا این که مادرم متوجه ماجرا شد و حقیقت را به او گفتم. من همراه پدر و مادرم به خانه شوهر خاله ام رفتیم و او گفت من به خواسته خودم با او رابطه برقرار کرده ام. این دختر ادامه داد: وقتی خاله ام به این ماجرا پی برد وسایلش را جمع کرد و شوهرش را ترک کرد.حالا درخواست طلاق داده و پرونده آن ها در جریان است. این مرد زندگی مرا تباه کرد ...
ماجرای قتل عجیب ؛ پیرمرد فلج به من تجاوز کرد
قاضی گفت: چطور با این مشکلات جسمی و بیماری مدعی هستی که او به شما تعرض کرده؟ متهم گفت: اصلاً نمی دانم چرا این کار را کردم. من او را مثل پدرم دوست داشتم و مرد مهربانی بود، اما به خاطر مصرف شیشه اصلاً کنترلی بر روی رفتارم نداشتم. قاضی با تعجب به متهم گفت: شما از ابتدای جلسه تاکنون چندبار حرف تان را عوض کردید. یک بار می گویید او بددهن بود و فحاشی می کرد و یک بار می ...
رایة العباس چگونه به بزرگترین هیأت ایران تبدیل شد؟
کار دارم. مثل ابر بهار گریه می کرد. می گفت دختر شهید است ولی پدرش را هرگز ندیده است. زمانی که به دنیا آمد پدرش شهید شد. اعتقادی هم به چیزی نداشت ولی همیشه تا دم در هیأت می آمد و سر مزار پدرش می رفت. شب تاسوعا به دلیل ازدحام جمعیت اجازه ندادند سر مزار پدرش برود. گفته بود دختر شهید است ولی بچه های هیأت گفته بودند از همان دور دعا کن. ناراحت شده بود و می گفت از همان فاصله به پدرم گفتم چرا اجازه نمی دهند ...
فرمان زندگی را دست گرفتم / روایتی از یک مادر تاکسیران
می دویدی و بابا دنبال شما می دوید که کتک بزند. من هم پشت بابا بودم. مردم را می دیدم. همسایه ها را می دیدم. پسرم هنوز هم از رفتن به محله قدیمی مان خجالت می کشد. خاطرات آن دوران برایش سخت رقم خورده است. کار به جایی رسیده بود که شغلش را از دست داد. تا ساعت 2 بعد از ظهر می خوابید. بیدار که می شد می گفت: امروز دیگر دیر شده نمی روم. فردا می روم. صاحب کارش که زنگ می زد و می پرسید: کجایی؟ دروغ ...
علماء و توسل به امام حسین (علیه السلام)
سبز بود رفتم. زمان رفت و برگشت من یک ساعت به طول انجامید. همین که وارد بیمارستان شدم، پرستار خبر رحلت پدر را داد. پارچه سفید روی استاد را کنار زدم و در حالی که به شدت متأثر بودم و می گریستم و خود را به خاطر دیر رسیدن سرزنش می کردم، پارچه سبز را روی صورت استاد گذاشتم. دیدم ایشان چشم هایش را باز کرد و لبخند زد و سپس آنها را بست . راه کمال از منظر علامه طباطبایی(رحمت الله علیه) توسل ...
چرا حتی به ناممکن ترین رؤیا ها نیاز داریم؟
.... من آنجا به عنوان نویسنده حضور داشتم، به پشت صحنه دسترسی داشتم، غذا ها و شکلات های خوشمزه می خوردم و در کنار خبرنگارانِ شبکه های خبری بزرگی مثل بی بی سی، سی ان ان و خودم ، به عنوان خبرنگارِ انترتینمنت تونایت! بودم. چه چیزی بهتر از این؟ آن تجربه دنیای من را تغییر داد: من به دلیلِ استعدادی که داشتم، به دلیلِ واژگانم، آن شب در آن اتاق بودم. ممکن است که در طبقه نویسندگان بزرگ ...
پیر غلامی که سر پسر شهیدش را دو ماه در خانه نگه داشت/فیلم
این صحنه هرساله تکرار می شود. عصر عاشورای امسال( سال 92) آنگاه که به اصرار مردم حاج حسین پشت میکروفن رفت و چنین گفت: دکتر گفته نخوانم. بخدا دکتر گفته برایت خوب نیست. اما مگر می توانم نخوانم همین حرف ها را که با بغض گفت، صدای گریه بود که به آسمان رفت. هنوز مرثیه نخوانده بود که بیهوش شدن ها آغاز شد. همه اینها را گفتم تا بگویم : حاج حسین مثل شیشه عطر است. در شیشه عطر که باز شود ...
اگر دیرم نبود درخت می شدم
می خورد باد پراکنده می کرد موها را باد خطوط تصاویر را بهم می ریخت باد استخوان ها را به هم می کوبید و زیبایی در آینه تکه تکه می شد باد خاک را به چشم ها می پاشید صورتش پیدا نبود گفتم : سکوت شب مرا می ترساند زن با خاک خوابید زن شقایق پشت شقایق زایید گفتم : عزیزم خاک تا ...
ویولون زن روی پل از نگاه توسعه ای کتاب مهمی است
معرض هر کاری هستیم، تلاش کنیم چنین مستندی را بنویسیم. آبرویم را با خدا معامله کردم خسرو باباخانی؛ نویسنده کتاب ویولون زن روی پل نیز در این برنامه، بیان کرد: من همیشه چه به رهجویانم و چه به کسانی که برای داستان پیش من می آمدند یک جمله را در پایان جلسه تکرار می کردم، این که شب ها قبل از خواب یک سوال از خود بپرسند. من امروز برای کاستن از رنج مردم چه کرده ام؟ این سوال خیلی کلیدی ...
5 نکته مهم برای رانندگی ایمن در روزهای بارانی
.... ترمز ها بسیاری از راننده ها هنوز هم عادت دارند که در شرایط بارانی ترمز خودروی خود را به صورت پشت سرهم درگیر و رها کنند. این در حالی است که سیستم ترمز ضد قفل (ABS) بعد سال های متمادی که از شروعش می گذرد بسیار پیشرفت کرده است و پیشنهاد متخصصان این حوزه این است که با خیال آسوده در مواقع ضروری ترمز را تا انتها نگه دارید و مطمئن باشید که ای بی اس سریع تراز هر انسانی می تواند ...
احمد خاتمی:من گفتم اکثر بی حجاب ها برخاسته از خانواده هایی اند که تدین ندارند؛ نگفتم برخاسته از دزد ها / ...
باشد کمتر نبوده است. بخشی از حرف من را تحریف کردند. گفته بودم بسیاری از کسانی که بی حجاب هستند اما شل حجابی و کم حجابی را به حرف من اضافه کردند. کم حجابی هم گناه استT اما من درباره بی حجابی حرف زدم. امام جمعه موقت تهران افزود: من گفتم بسیاری از بی حجاب ها برخاسته از همین خانواده هایی هستند که تدین ندارند؛ این حرفی بود که من زدم. اصلاً در کلام من اسمی از دزدها نبود. بعد از خطبه دیدم که ...