عکس بدون آرایش زن جوان در چالش تلگرامی دردسر شد
سایر خبرها
توقفی در خیمه گاه پیرغلامان حسینی
...> محمدحسین عظیمی از مداحان پیشکسوت و پیرغلامان دستگاه سیدالشهدا است که با او به گفت و گو نشستیم از سال های کودکی اش چنین گفت: در کودکی ساکن روستای ازناو بودیم و پدرم کشاورزی می کرد. 6 ساله بودم که ایشان به رحمت خدا رفت و دو شیر زن یکی مادرم و دیگری مادر پدرم به پای ما نشستند. مادر پدرم 7 برادرش را از دست داده بود طوری که اهالی آبادی او را "لیلای مصیبت دیده" خطاب می کردند. پدرم سواد ...
درخشش فرزند ایران | گل های زیبای مهدی طارمی در بازی دیشب + فیلم!
یکی از دوستانم به من کمک کرد تا به ورزشگاه درفشی فر و باشگاه بروم. برخورد بازیکنان با تو چطور بود؟ – واقعا فکرش را نمی کردم من با اینگونه با محبت برخورد کنند. فکر می کردم آنها مغرور و بداخلاق باشند و مرا تحویل نگیرند اما برخورد خوبی با من داشتند و حتی بعد از تمرین همه شان گفتند تو می توانی در پرسپولیس موفق شوی. خب انتظار چنین برخوردی را نداشتم. خیلی هم زود جا افتادی ...
تصاویر | دختر محجبه و موزیسین که خادم هیئت است
...! . شروع می کند: از طریق پدرم با مصاف و واحد خانواده آشنا شدم. مدتی برای مشاورهٔ تحصیلی و فردی به آنجا می رفتم. بعد مشاورم من را به مؤسسه معرفی کردند تا به عنوان نیروی اجرایی فعالیت کنم. از همان موقع دوستان محجبهٔ زیادی پیدا کردم. اما در هنرستان مان تنها فرد چادری هستم. . با وضعیت حجاب در مدارس بیگانه نیستم. ولی انتظار ندارم که در مدرسه ای فقط یک نفر چادری باشد. از رشتهٔ تحصیلی اش می ...
جوان گیتاریست و دوست مدلینگش دزدان مسلح طلافروشی بودند + فیلم بدشانسی در اولین سرقت
خلاف و سرقت بزنم.با یک خانم داخل مغازه طلافروشی رفتیم و او را به عنوان همسرم جا زدم.همین که وارد شدیم به مغازه دار گفتم بنشین و دستت را روی سرت بگذار.او هم شاسی دستگاه مه پخش کن را زد و ما فرار کردیم. چه شد که به فکر سرقت افتادی؟ به خاطر دست خالی! پدرم از کار افتاده است.تا همین یک هفته قبل از حادثه شغل داشتم. بودم و مدل کت و شلوار هم هستم.از شهر خودمان برای آمدیم.اسلحه اسباب ...
قتل وحشتناک باجناق زیر چرخ های خودرو!
دیگر خودرو حرکت نکرد و من از پشت فرمان پایین آمدم که دیدم باجناقم زیر سپر افتاده است. خودرو را با چند نفر دیگر از زمین بلند کردیم تا پیکر فیض محمد را خارج کنیم. بعد از آن هم تعدادی از مهمانان مرا به درون تالار بردند و زمانی که فهمیدم او جان خودش را از دست داده است به افغانستان گریختم و.... تحقیقات بیشتر درباره ادعاهای متهم با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد و توسط سروان منفرد (افسر پرونده) آغاز شده است. ...
پیر غلامی مسیری که با عشق طی می شود/ عاشق حسین که باشی پیر نمی شوی
داده تا به او بدهیم. آن زمان با 20 تومان می شد یک خروار گندم خرید. مش علی مراد پول را در سینی گذاشت و رفت و من آنجا فهمیدم که دردستگاه حسین بودن چه ها می کند و همان جا عاشق سینه چاک حسین(ع) شدم در اولین سفر کربلا چشمان شفا یافت وی با اشاره به اینکه وقتی 6 ساله بوده راه کربلا بسته شده بود و اعلام کرده بودند که بازرز شده افزود: قرار شد دو ماشین از ازناو راهی کربلا شود و پدرم هم ...
4 بار خواستگاری امام خمینی(ره) از همسرش / مهریه چقدر بود ؟! + عکس خدیجه ثقفی
از جانب داماد هر شب می آمد خواستگاری و می پرسید چی شد؟ آسید احمد هم باز دوباره می آمد آنجا و آقا جانم هم می گفت زن ها هنوز راضی نشده اند. چون آسیداحمد با پدرم دوست بود با گاری و دلیجان می آمد و دو سه روز خانه آقاجانم می ماند و برمی گشت. یک چند وقتی گذشت، تا دفعه پنجمی که در عرض دو ماه آمد، گفت: بالاخره چی شد؟ آقام می خواست حسابی رد کند و بگوید: من نمی توانم دخترم را بدهم. اختیارش دست ...
پرده هشتم: قاسط بن زهیر تغلبی؛ فرمانده ای که رخت شهادت را بر تن برادرانش دوخت
گفت و می گفت و به یادشان می آورد تا بدینجا رسید: شما را به خدا آیا می دانید این شمشیری که در دست دارم، شمشیر رسول خداست که من آن را به همراه گرفته ام؟ شما را به خدا آیا می دانید که این عمامه که بر سر دارم، عمامه رسول خداست و من آن را پوشیده ام؟ شما را به خدا آیا می دانید که علی(ع) نخستین انسانی بود که مسلمان شد و بیشتر از همه مردم دارای علم بود و حلمش از همه وسیع تر بود و او رهبر هر مرد و زن با ...
همگام با قافله آزادگی/ وقایع روز هشتم محرم و دیدار عمر بن سعد با امام حسین(ع)
.... – یا آنکه نزد امیر المؤمنین یزید برود و دست در دست او بگذارد تا او در این باره تصمیمی بگیرد. در این راه میانه، هم رضایت شما محقق شده، و هم صلاح امت حاصل می گردد! عمر بن سعد این موضوع را شایع ساخت و به همین دلیل مردم ما بین خود چنین گفتند: حسین به عمر بن سعد گفته است: یکی از این سه مورد را برایم برگزینید: یا به همان جایی که آمدم بازگردم، یا مرا به دلخواه خود به یکی از شهرهای مرزی ...
بلایی که روابط مشکوک سر این زن آورد | شوهر نرگس به سیم آخر زد
او را تعقیب کردم و متوجه شدم او خانه ای برای خودش اجاره کرده و زندگی مستقلی تشکیل داده است و حتی چند خط تلفن دارد. او پنهانی با چندین نفر در ارتباط بود. من از او خواستم تا به ارتباط های پنهانی اش پایان دهد، اما قبول نمی کرد. هوشنگ درباره لحظه درگیری گفت: آخرین بار وقتی درباره رفت و آمد های مشکوک همسرم به او اعتراض کردم دعوا میان ما بالا گرفت. او فحاشی کرد و حتی من را کتک زد. نرگس می گفت ...
بسته محتوایی روز هشتم محرم| بالابلند بابا، گیسوکمند بابا
قرار دل حسین تنها مؤذن حرم یار یا علی ای حامی رقیه ز خیمه سفر نکن گر می روی برو جگرم را خبر نکن وقتی تن تو طعمه شمشیر می شود آیینه وجود تو تکثیر می شود هرکس که از هراس هجوم تو می گریخت برگشته و به کشته تو شیر می شود ای نازنین جوان رشیدم، کمان شدم داغ تو بر دل پدرت تیر می شود برخیز ای تمام ادب، پیش پای من دارد ...
گفت وگو با حاج غلامرضا عینی فرد زنجانی/ موافق استفاده از موسیقی در مداحی نیستم
اعلام شد که باید با لباس خاصی جلوی مسؤولان رژه برویم! من که به این موضوعات علاقه نداشتم و نوحه خوانی می کردم، این کار را قبول نکردم و گفتم: من نوحه خوانم و کسی نیستم که سان بدهم و لباس خاص و درخواستی بپوشم . همین را که گفتم، پدرم را به مدرسه خواستند و اخراجم کردند... - بعد از این موضوع سراغ نوحه خوانی رفتید؟ نه، وقتی از مدرسه اخراج شدم، پدرم گفت: همین که قرآن خواندن ...
مزاحمت های یک شیطان با زن تبریزی/ مهربانی برای آزار سیاه زن تنها!
افتاده اند، این زن هم از لحظ مالی و هم از لحاظ روحی گرفتار نقشه های شوم رضا شده است؛ وی در گفت و گو با خبرنگار گفت: از مدت ها پیش همسرم را از دست داده و با پسر 20 ساله ام زندگی می کردم؛ سرنوشت من از آنجا عوض شد که 5 سال پیش در خیابان کوچه باغ تبریز با رضا آشنا شدم؛ هنگام ظهر بود و بعد از اتمام کارم (راننده سرویس مدارس بودم) قصد بازگشت به منزل را داشتم که احساس کردم پسری جوان در تعقیب من است؛ تا مقابل ...
پشت پرده بازیگرشدن خسرو شکیبایی
چهارپایه ی بلند بغل دیوار بود و آقاهه مرا بلند کرد گذاشت روی چهارپایه بغل گونی آرد و گفت: حالا شدیم هم اندازه. بعد ادامه داد که تو قرار نیست چیزی بگویی و من فقط توی چشم هات نگاه می کنم، اگر توانستی جلوی خنده ات را بگیری در امتحان قبولی، اما اگر خنده ات بگیرد رفوزه می شوی. بدون این که شکلکی دربیاورد زل زد توی چشم من و من بی دلیل خنده ام گرفت. با قسم و آیه ی بسیار گفتم: آقا قبول ...
داغ حسین دیروز و امروز نمی شناسد/ سقایی آیینی که به رغم تکرار، تکراری نمی شود
خبرگزاری فارس –همدان؛ سولماز عنایتی: یکی دو روزی به اصرار من و انکار مادر، گذشت تا بالاخره صدای کودکانه و تمنای دخترانه ام کار دستش داد و چرخ خیاطی ژانومه سفید مثلا آنچنانی آن روزها را به راه انداخت و کنار بلوز مشکی یک دامن پر چین مشکی بی متر و اندازه قواره تنم دوخت. بعد دیگر سر از پا نمی شناختم و با همان قد و قواره نیم وجبی کنار آیینه قدی چمباتمه می زدم و سودای عزاداری و پذیرایی اهل ...
3 دسته زنانی که فشار قبر ندارند/ توصیه خانوادگی آقای قاضی به یک شاگردش
شدم و فکر طلاق را از ذهنم بیرون کردم. عالی با ادامه روایت موضوع گفت: یک مرتبه مادر خانمم بسیار جسارت کرد و به مادرم هم توهین کرد؛ به حدی که می خواستم او را کتک بزنم، اما به فکر حرف آقای قاضی افتادم، پا روی نفس خودم گذاشتم و از خانه خارج شدم، گفت: بلافاصله در کوچه دیدم دو نفر شده ام. دیدم یک بعد نورانی و روحانی یک طرف می رود و بعد حیوانی طرف دیگر می رود. آن فحش ها و ناسزاها اصلاً به آن ...
وزیر ورزش: اگر شرکت توسعه خادم ورزش نشود منحل خواهد شد
این که تغییر در شرکت توسعه ضروری است، گفت: ایجاد تغییر در شرکت توسعه از دیگر خواسته هاست. ایده ای درخصوص این شرکت داشتم. قبل از انتخابات به آقای رئیسی گفتم انشاا... شما رئیس جمهور شوید و یک نفر به عنوان وزیر ورزش، این شرکت توسعه را جمع کند. در حال حاضر خودم وزیر ورزش شدم و دوست داشتم ایده ام را پیاده کنم. ولی با خودم گفتم اگر این شرکت را جمع کنم، گزینه جایگزینش چیست؟ بالاخره باید مرجعی برای رسیدگی ...