سایر منابع:
سایر خبرها
روایت آزاده یاسوجی از درخواست ابوترابی فرد نزد افسر عراقی/دکتر بعثی چگونه سر درد و دندان درد را درمان می ...
سمت بعثی ها به درجه شهادت رسید. وی با بیان اینکه با چشمان خودما ن می دیدیم که بعثی ها روی بچه های ما خاک می ریختند گفت: جنگ سختی های خود را داشت خیلی سختی کشیدیم اما رزمندگان و ایثارگران ما با این همه سختی ها اجازه ندارند یک وجب از خاک جمهوری اسلامی در دست دشمن بماند. وی با بیان اینکه آزادگان بیش از همه ایثارگران سختی کشیدند گفت: شهدا یک مرتبه به شهادت رسیدند اما آزادگان در ...
خط مستقیم مدرسه به زندان
تربیت جوانان برای خدمت در نیروهای مسلح و حکومت در آینده. هیتلر خودش ارزش شست وشوی مغزی جوانان را می شناخت. همان طور که او خاطر نشان کرد، وقتی یک حریف اعلام می کند من به طرفداری از تو تغییر موضع نمی دهم، تو هم مرا در کنار خود نخواهی یافت، من به آرامی می گویم، بچه شما پیشاپیش به من تعلق دارد. یک ملت برای همیشه حیات دارد. تو چی هستی؟ تو خواهی مرد. اما فرزندان تو اکنون در اردوگاه جدید ...
نامه ای برای سیدحسن/6
گاه گاهی نیروهای عراقی زیرپوش سفید بالا می گرفتند و با تن برهنه تسلیم می شدند. کم کم نیروهای ما منطقه نزدیک آب را به تصرف درآوردند. عرصه برای دشمن تنگ تر شد. هرلحظه عقب نشینی به سمت داخل شهر بیشتر می شد و ما به راه ها مسلط می شدیم. قبل از ظهر وارد شهر شدیم. هنوز مقاومت ادامه داشت. نزدیک ساحل، لباس های نظامی، کلاه آهنی و پوتین های عراقی پ ...
حاضریم با امام حسین (ع) باشیم؟
و پسران و پدرانشان را همیشه برای جنگ آماده می کردند، این آدم ها با جنگ و خون و شمشیر غریبه نبودند، کوفی ها نه بیسواد بودند و نه دنیا ندیده، قاضی داشتند، عالم دین داشتند، وزیر داشتند، امیر داشتند، حالا همه ی این کوفه در سال شصت و یکم هجری یک یا لیتنا کنا معکمِ بزرگ می شود و چون مغناطیس، امام حسین (ع) را به کانونش فرا می خوانَد، خب این خیلی حرف است که کل شهر شورش کند و نامه ی دعوت برای دشمنِ حکومت ...
قهوه یزدی در حرم امام هشتم
قهوه ارسال نمی شود. خلاصه از دایی ام خواستیم که سفارش 80 کیلو قهوه را به این شرکت بدهد و خودمان هم در حال جمع آوری مبالغ بودیم. چند روزی گذشت و متوجه شدیم که حتی یک سوم برآورد ما هم پول جمع نشده بنابراین به دایی ام زنگ زدم و گفتم که سفارش قهوه را کم کن چون فکر نکنم که مبلغ جور شود. دایی ام از پشت تلفن خندید و گفت دایی جان این کار دست من و تو نیست امام رضا خودش همه چیز را جور کرده و این کار انجام ...
رضاعطاران و پژمان جمشیدی مهمانان ویلای کیانوش عیاری/ پرواز صدای ماندگار عرصه دوبله/ میرباقری در کلیسای ...
.... تا زیبایی اش را بگیرند. گویا آن زمان ماجرای چادر سر کردن لعیا زنگنه هم به این حساسیت ها دامن زده است او در این خصوص ادامه داد: به من هم می گفتند تو چادر روی سرت است اما رفتارت مثل چادری های دیگر نیست. طبق تعریف های زنگنه شخصیت پارسا پیروزفر در کل سریال به طور کامل قلع وقمع شده. او در این باره گفت: در ممیزی کار را نابود کردند. صادقانه بگویم که از میان سکانس های مربوط به ...
محمدرضا عادلخانی: بهزادی به تاج تهمت دوپینگ زد، از بچه ها آزمایش گرفتند منفی بود
...> بالاتر از جام جهانی نداریم. اولین بار بود که ایران به جام جهانی می رفت. ارزشش را می دانستم و واقعا چهار، پنج ماه در اردو بودم و یازده شب را نمی دیدم. واکنش مهاجرانی به مصدومیت شما چه بود؟ به من گفت چه کار کنیم؟ یک پروفسور به نام اشنایدر در شهر کلن بود که همه با او کار می کردند. به او زنگ زدم و صحبت کردم و او گفت به آلمان بروم اما دیگر زمانی نبود. حتی بلیت جام جهانی را هم برایم ...
همدان در تکاپوی آب؛ رخت خشکی بر تن دیار الوند
چاره ای برای آن تعریف کرده باشد ...؟! یا فقط باید روی صندلی چرخدار بنشیند و ..؟ مادر قصه امروز ظرف بدست مشغول زدن زنگ خانه همسایه ها بود تا شاید آب تمیز و زلالی پیدا کند، استرس را راحت می شد از چهره اش و گلایه هایش به وضوح خواند، نکند آب آلوده ذخیره شده دو روز گذشته، سلامتی بچه های کوچکش را به خطر اندازد، سخت نگران و بیقرار سلامتی و بهداشت فرزندانش بود.نزدیکتر رفتم و صمیمی تر به درد ...
رازدار اردوگاه های مرگ؛ ناگفته هایی از کینه ستوان پلنگی خون خوار و غربت قبرهای قبرستان موصل
. انگار قیامت بود، یک تعداد از برادر ها شهید شده بودند، یک تعداد مجروح بودند، ما نمی توانستیم رهایشان کنیم، من نمی توانستم بپذیرم حمید بهمئی، ایرج و جواد و بچه هایی که با آن ها هم کلاس و همسایه بودم، بچه هایی که با هم درس می خواندیم، در مدرسه با هم والیبال و بسکتبال بازی می کردیم و صبح ها می آمدند دنبالم درِ خانه را همین طور رها کنم و بروم، نه من حتی نمی توانستم از جنازه هایشان دل بکنم ...
جهان اول کشوری است که در برابر همه سختی ها ایستاده است
تهران یعنی شریف، تهران، پلی تکنیک و علم و صنعت آمدند و روی موشک های سوخت جامد کار کردند. دولت و ملت، همه منتظر بودند کاری کنیم که عراق، شهرهای ما را بمباران نکند. همین بچه های لیسانس دانشگاه های تهران، موشک سوخت جامد ساختند و سلیمانیه را گرفتند و به صد و ده کیلومتری بغداد رسیدند. چطور توانستیم این کار را بکنیم؟ چطور وقتی لازم بود به تکنولوژی دست پیدا کنیم، این کار در عرض دو- سه سال انجام شد؟ ...
اینقدر غر نزن! سَرم رفت
چقدر هوا گرمه؟! چرا ترافیکه؟! این همه ماشین کجا میرن؟! وای چرا کرونا تموم نمیشه؟! چقدر این رنگ مد مسخره است! سرعت اینترنت داغونه! حوصلم سر رفت! چه جمعه دلگیری! چرا بارون نمیاد؟! خسته شدم از بچه داری! چرا اینقدر همه چی گرونه؟! چرا ماشین شاسی بلند ندارم! خونه خیلی به هم ریخته شده! چرا عطر نزدی! چقدر بوی عطرش تنده! این زندگی اصلاً حال نمیده! چه شهر شلوغی! چه شهر مرده ای! اینم که بلد نیست یه غذا درست ...
گفتگو با دختر شید لاجوردی در سالگرد شهادت دادستان انقلاب تهران
...، آزادی اش چه مقدار برای جامعه خطرناک است، ولی چه می شود کرد؟ چون دستور آزادی اش صادر شده، چاره ای جز آزاد کردن نیست. (گرچه با تمام وجود مخالف آزادی اش هستم و معتقدم اگر قرار باشد مرکزیت سازمان الحادی با آن همه جنایت و آمریت در کشتار مردم مسلمان و بی گناه و ... داشتن همه وزر و وبال اعضا و هواداران اعدام شده سازمانش، آزاد شود، پس ...؟!! خدایا تو شاهدی با دیدن این نامه و تبعیض غیرقابل تصور، مرگ ...
میزگرد| بررسی دلیل قیام امام حسین(ع) در کربلا
به گزارش تهران پرس، بنابر گزارش های تاریخی شیعه و اهل سنت، پیامبر اسلام(ص)هنگام تولد امام حسین(ع) از شهادتش خبر داشت و نام حسین را برای او برگزید. رسول خدا، حَسَنَین (امام حسن و امام حسین) را بسیار دوست داشت و همه را به دوست داشتن آن دو سفارش می کرد. امام حسین(ع) از اصحاب کِساء و از حاضران در ماجرای مُباهله و یکی از اهل بیت(ع) پیامبر است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است. روایت های متعددی از ...
یادکردی از شهید حاج مهدی عراقی/شهیدی که خطر نهضت آزادی را گوشزد کرده بود
داخلی زمینه ندارند. اولاً، ملّت ما یک ملت مذهبی هستند و ما نمی توانیم متکی به اینها باشیم... از طرفی خود مصدق هم از یک خانواده اشرافی بود، یک خانواده مرفهی بود، قهراً نمی توانست سمت آن وری را داشته باشد. انگلیس هم که آن روز به عنوان یک ابر قدرت میانه حالی بود... همه حرکتها علیه انگلستان شده بود؛ خوب، پس با او هم که نمی توانستند کنار بیایند، مجبور بودند که در پشت پرده خرده خرده با امریکا لاس بزنند ...
حجت الاسلام پورمحمدی: شهید لاجوردی الگو و اسوه جهاد تبیین است
الاسلام پورمحمدی تاکید کرد: منافقینی که شما این همه آن ها را در گذشته محکوم کردید چون که علیه غربی ها و امریکایی ها عملیات کرده بودند؛ لجن ترین افراد هستند چون علیه ملت شان دست به خشونت و ترور زدند و بعد هم رفتند با دشمن ایران یعنی صدام هم پیمان شدند. از این لجن تر و خبیث تر؟ بنی صدر در خاطرات خود می گوید وقتی که طارق عزیز از عراق آمد و می خواست با مسعود رجوی ملاقات کند؛ رجوی پیش من آمد و من به او گفتم ...
چگونه و چه زمانی مسکن در تهران به کالایی سرمایه ای تبدیل شد؟
دست به این پژوهش زدم. * حجم معاملات ملکی مرحوم اتحادیه نشان دهنده تاثیر بسیار او در توسعه شهر است و این نکته اثبات می کند که اسنادی که شما در کتاب ارائه کردید نه اسناد خانوادگی که اسنادی ملی است که باید احیا و حفظ شوند. عجیب است که مراکز اسنادی ملی هیچگاه سراغ این اسناد نرفته اند، در صورتی که با کتاب شما متوجه می شویم این اسناد بخش مهمی از تاریخ توسعه شهر تهران به عنوان پایتخت ایران را ...
منوچهر اسماعیلی: علاقه من به سینما با تماشای فیلم تبدیل به یک عشق و آرزو شد
نقش بسیار سختی را به من داد که یادش بخیر پرویز دوایی هم مطلب خوبی درباره آن فیلم و دوبله من در مجله فردوسی نوشته بود. اسماعیلی با اشاره به اینکه از روز و ساعتی که وارد کار دوبله شدم تا زمانیکه اولین فیلم را به عنوان مدیر دوبلاژ به من سپردند 8 سال گذشت، گفت: هنوز هم بعد از این همه سال اگر بخواهم بر روی شخصیت فیلمی صحبت کنم چندین بار فیلم را می بینم و آنرا تحلیل می کنم که دو نقش باشد یا ...
دعای مادر شهید عملیات رمضان در برج صدام!/این روایت را فقط مسئولان بخوانند!
شهدای ایران :همان طور که برای بچه های تفحص هیچ لحظه ای دلنشین تر و زیباتر از دیدن برق پلاک شهدا میان تل های خاک و رؤیت گل های لاله روییده بر پیشانی شهدا نبود، امروز هم برای نگارندگان عرصه ایثار و شهدا هیچ چیزی لذت بخش تر از تفحص سرداران و شهدای غریب در روستاها و شهرستان های کوچک و کم نام و نشان نیست تا نام و یاد شهیدی را اگرچه سال ها از خاموشی و شهادتش گذشته باشد، دوباره در اذهان جاری سازند و خود ...
فرزندان ابن سینا
بدرقه برادر را برای چندمین بار نگاه می کند. 26 آبان سال 99 همه پزشکان و پرستاران مرکز طبی کودکان برای بدرقه پیکر دکتر اصغر آقامحمدی آمده بودند. همیشه با لبخندی که بر چهره داشت، وارد بخش می شد و به کودکانی که بستری بودند سرکشی می کرد. اما این بار با آمبولانس به حیاط بیمارستان آمد تا برای همیشه از بچه ها خداحافظی کند. محمدرضا عکس برادرش را نشان می دهد و می گوید: او از مفاخر و اساتید بنام و صاحبنظر در ...
منوچهر اسماعیلی به روایت منوچهر اسماعیلی
به من کرد، نقش اول را گفتم. آن زمان مجددا برای تحصیل به دبیرستان می رفتم. این فیلم در واقع فتح باب بود و مثل بمب صدا کرد و همان زمان "پرویز دوایی" نقدی راجع به دوبله این فیلم در مجله فردوسی نوشت و در کار من و صدایم جست و جوی عجیبی داشتند که خودم متوجه آن نبودم. مطلب بسیار جالبی بود که از پشت تلفن برای من خواندند، خودم آن مجله را پیدا نکردم. بدین ترتیب یک سری دشمن پیدا کردم، ولی کار خوب ...
زن عصبانی شوهر خائنش را تکه تکه کرد
چاقو به گردنت می زنم و همین طور چاقو به گردنش خورد و روی زمین افتاد. چطور به فکر تکه تکه کردن جسد افتادی؟ خیلی ترسیده بودم و با آن دختری که همسرم با او ارتباط داشت تماس گرفتم. او از من خواست برای ازبین بردن جسد، آن را تکه تکه کرده و در دیگ بگذارم تا ازبین برود. من هم خام حرف هایش شدم و این کار را کردم. چرا سر شوهرت پیدا نشد؟ آن را در میان پتو پیچیده و در ...
آن مسافران گم شده /روایت سه پاسداری که به اسارت درآمدند و هیچ گاه برنگشتند
شهدای ایران :قصه از دو سه سال پیش شروع شد. وقتی که داشتم لابلای مزارهای گلزار بهشت علی قدم می زدم و چشمم افتاد به یک مزار جدید. تعجب کردم. نه شهیدتازه تفحص شده آن روزها آورده بودند و نه جانبازی هوای آسمان کرده بود. جلوتر رفتم و نگاهم را سُراندم روی سنگ سیاه رنگ مزار. یک عکس بود که چهره اش برایم تازگی داشت و یک نام که تا حالا نشنیده بودم. مزار شهید مصطفی زارع سنجری ...
پیدا و پنهان عروسی متفاوت سردار با دختر خرم آبادی + عکس
های دشمن راحت شد، تصمیم گرفت به سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عمل کند. فاطمه مریدی از اقوامشان در اندیمشک بود که به خواستگاری او بله گفت. پاسدار بود و وقتی از سپاه بازنشسته شد، فرصت خوبی بود برای این که خستگی این همه سال را از تنش دور کند. همه چیز آرام و خوب بود و وقت ازدواج دوقلوهایش حسین و محسن رسیده بود که صدای شیپور دیگری از کیلومترها دورتر بلند شد. حرم حضرت زینب (سلام الله ...
نماز دلچسب در اسارت/ اعتصابی که در عراق سر و صدا کرد
... من اول در شهر اربیل بودم که همه مامورانش ترک زبان بودند. انصافاً آن جا از من به خوبی مراقبت می کردند و از غذایی که خودشان می خوردند، به من هم می دادند. بعدتر مرا به بغداد و الانبار و سپس رمادیه بردند. بغداد و الانبار 10 روز بیش تر نبودم و مکرر مکانم را عوض می کردند و من در این حد متوجه بودم که اینجا بغداد یا الانبار است. وقتی به رمادیه رفتیم، مرتباً اردوگاه مان را عوض می کردند و هر بار که ...
خودمان بلای جان خودمان شده ایم!
قانون نمی شود، برخی رشوه گیر و رشوه بده هستند، جامعه ای که همه به جای رعایت حقوق همدیگر، ضد یکدیگر می شوند، جامعه بی اخلاق شده است و بسیار کم احتمال دارد از این بی اخلاقی بازگشت به اخلاق پیش بیاید. اهمیت مقایسه جامعه ایرانی با غربی ها شاید در این باشد که مخصوصاً جوانان ما از این جامعه سکولار غربی الگوگیری می کند. نه! اصلاً من این حرف را قبول ندارم و معتقدم این کلیشه ما بچه مسلمانان ...