تاثیر شهید جبار عراقی بر اصلاح رفتار یک لات خیابانی
سایر منابع:
سایر خبرها
لات خیابانی که مدافع حرم، او را بسیجی کرد
از لات خیابان تا بچه مؤمن مسجدی را جذب گردان امام حسین (ع) کرده بود و از آن ها نیروی انقلابی ساخته بود. 2 ماه پس از شهادتش، رفته بودم سر مزار جبار و یک جوانی را دیدم که سر مزار جبار به شدت گریه می کند. گفتم: تو جبار را می شناختی؟ جوان که خوش سیما و با محاسن بود، گفت: خانم عراقی! ما هر پنجشنبه سر مزار شهید می آییم و خاک مزارش را می بوسیم. گفتم: چرا؟ آخرین ...
مدافع حرمی که حاج قاسم برای استخدام او تاکید داشت
آقا مرتضی می دید که نیروها از جاهای مختلف می روند باز پیش من آمد به او گفتم: برو چیزی بساز که درکشورهای مقصد بدون اینکه نیاز به ایران داشته باشند، بتوانند از آن بهره ببرند البته یک کمی هم راهنماییش کردم و به بچه هایی که مرتبط با این موضوع بودند، آشنایش کردم تا اینکه یک روز با من تماس گرفت و گفت: بابا امروز حاج قاسم به محل کار شما می آید سفارش من را بکن! تعجب کردم و گفتم: تو از کجا می دانی، در حالی ...
در صنف لات ها هم این کار بد است!
شود بخندد. در صنف لات ها هم این کار بد است! وقتی من 3 نقره دنیا گرفتم تا 3 یا 6 ماه با ده من عسل هم نمی توانستند من را بخورند. طرف در فینال باخته چطور می تواند بخندد؟ 5 نفر از بچه های ما در فینال باختند. وقتی بخندند می گویند چقدر بی غیرت بود. حالا چیزی گیر نمی آورند و این چیز ها را بهانه می کنند. رییس فدراسیون کشتی افزود: فلان خبرنگار در فضای مجازی که به او گفتم تو منافقی آمد این حرف ...
به گلزار می رفتم اما نمی دانستم پسرم در سردخانه است!
...: خبر هم که به من داد دیگر یک دفعه ای نشستم. هی داداشم بغلم می کرد و می گفت ناراحت نشو؛ شوکه نشو؛ محکم باش، خیلی دلداری ام داد، اما همین طور شوکه بودم. تا صبح موقع نماز. نماز صبح را که خواندم یک دفعه گفتم به نیت شهیدم هم بخوانم؛ بلند شدم برای شادی روح شهیدم بخوانم؛ اسمش را که می خواستم بیاورم، یک دفعه اشک هایم ریخت. وای خدا من می گویند شهیدم رفته؛ من چطور بگویم رفته؟ **: اصلا کلمه ...
فکر نمی کردم در باکو قهرمان شویم
است که وقتی دوم می شود بخندد. در صنف لات ها هم این حرکت زشت است. من 3 نقره دنیا گرفتم و تا چند ماه بعد با 10 مَن عسل هم نمی شد مرا خورد. در فینال 5 کشتی گیر من باختند و وقتی باختند و بخندند به آن ها نمی گویند بی غیرت؟ ما چقدر بدبخت شدیم که خبرنگار فلان شبکه برای من پست می گذارد. من به او گفتم تو منافقی. باید بگویم ما سالم تر و پاک تر از بچه های فرنگی نداریم. آنها جان و زندگی خود را برای تیم ملی ...
روایتی از ترور احمد کسروی در کتابی درباره امام موسی صدر
انقلاب یه روز من دفتر بودم، دیدم آدم گنده ای وارد شد، لباس سفید و ریش و سبیل سفید. من به خیالم بازرسه محل نذاشتم. معمولا توجهی به بازرس ها نمی کردم. مشغول کارم بودم. اومد دم میز، صدا کرد: آقای مستجابی سلام علیکم. من باز نشناختم. گفتم: بفرمایید؟ گفت: من تا گفت من فهمیدم شمسه! بلند شدم، اصلا قیافه اش عوض شده بود، اون وقت که ما همدیگر رو دیدیم معمم بود. من با کلاه و کت شلوار ندیده بودمش. محاسن سفید ...
واکنش های عجیب علیرضا دبیر در مواجهه با سیاست
می شود بخندد. در صنف لات ها هم این کار بد است! وقتی من سه نقره دنیا گرفتم تا سه یا شش ماه با دَه من عسل هم نمی توانستند من را بخورند. طرف در فینال باخته چطور می تواند بخندد؟ پنج نفر از بچه های ما در فینال باختند. وقتی بخندند، می گویند چقدر بی غیرت بود. حالا چیزی گیر نمی آورند و این چیزها را بهانه می کنند. فلان خبرنگار در فضای مجازی که به او گفتم تو منافقی، آمد این حرف های دروغ را مطرح کرد. این بار ...
حسرت به دل ماندیم یک بار او را برای نماز صبح بیدار کنیم!
معروف شد، جزو نیرو های مدافع بود که در منطقه کارخانه نمک به شهادت رسید. نماز صبح قدرت الله بچه مذهبی و بسیار معتقدی بود. مرحوم پدرمان می گفت حسرت به دل ماندم که یک بار قدرت الله را برای نماز صبح بیدار کنم. چون هر وقت از خواب بیدار می شدم، می دیدم زودتر از من بیدار شده و خودش را برای نماز آماده می کند. قدرت الله متولد سال 1349 بود. از نوجوانی تلاش کرد به جبهه برود، اما چون اجازه ندادند ...
روایت خواهر شهید کریمیان از اعلام مواضع شهید درباره اتفاقات جاری کشور
که در این ایام بیشتر به یاد عزیزانشان هستند و دل هایشان پر از آه و صد ناله است. خواهر شهید کریمیان، شهید مدافع حرم در گفت وگو با فارس، می گوید: اتفاقات سیاسی در کشور برای من جالب بود من دو سال از برادرم کوچکتر بودم وقتی اتفاقی می افتاد، من خیلی عجله داشتم ولی ایشان با طمانینه رفتار می کردند. با توجه به اینکه سن خیلی زیادی هم نداشتند ترجیح شان این بود در مسائل پیش آمده عجولانه ...
اولین کسی که کشتم!
انداخته که شما به من کلک زدید، دکتر اکبرزاده که 50 سال پیش مرده. هرچه گفتم بابا! این پسرش بود، افاغه نکرد. یک دفعه حافظش برگشته. می گه دروغ نگو کلبه حسن! دکتر اکبرزاده اصلا پسر نداشت. ماجرا به اینجا ختم نشد. سه روز بعد پیرزن مرد. رفتم مجلس ختمش در مسجد صاحب الزمان (عج). کلبه حسن صاحب عزا ایستاده بود. قرآن و قهوه که صرف شد، رفتم تسلیت بگویم. کلبه حسن سرش را آورد جلو و گفت: - دیدی آقای دکتر، خوشم رو کشتی؟ دیگه تا مدتی باغ ما نیا! بعد هم زد سر شانه ام و گفت: شوخی کردم عمو! باز تدت نیاد. (این تدت نیاد یعنی ناراحت نشی، بهت برنخوره)، چون معروف بود که من زود بهم برمی خورد. ...
روزی 300 گرم گوشت برای نظامیان افغانستان!
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، همین چند روز پیش، زیر تیغ آفتاب ظهرگاهی تابستان، روبروی دانشگاه آزاد شهر پیشوا ایستاده بودیم که مردی میان سال با قامتی متوسط و نگاهی که برقش از پشت عینک قابل تشخیص بود، ما را از گرمازدگی نجات داد و به خنکای خانه اش در خیابان بالایی برد. حاج خدابخش حیدری، پدر شهید مدافع حرم فاطمیون، عباس حیدری، همراه با همسرش (مادر شهید) بدون فوت وقت، روی مبل های ...
روایت جالب از ساخت مسجد امام صادق(ع)
مبارک آبادی شهرک ولی عصر(عج) تعدادی آپارتمان بود که می خواستند رایگان به مردم واگذار کنند. به من گفت: برو در محل بگرد ببین در محله چه کسانی مستاجرند تا برای آنها از این آپارتمان ها تهیه کنیم. من آن زمان خانه نداشتم و گفتم: حاج آقا من 6 سال است در خدمت شما هستم، به من هم یک خانه بده. گفت: تو خانه نداری درست، اما خانه پدری ات زندگی می کنی و برو خدا را شکر کن. این خانه ها برای کسانی است که پدرشان هم ...
خردسال ترین زائری که به آسمان پر کشید/ پا برهنه در جست و جوی علی اصغر
زمان برپایی نماز مغرب و عشا نزدیک بود. من مشغول گرفتن عکس از علی اصغر و اهورا شدم . این آخرین عکسی است که از علی اصغر برای من به یادگار مانده است. وقتی حرم در خون نشست پدرم به ما خبر داد در حرم تیراندازی شده است. پدر جلوتر از ما بود و تنها فردی که دست روی سرش گذاشته بود. من از پدرم جدا شدم و هر کداممان به سمتی رفتیم. در حالی که دست علی اصغر را در دست داشتم، پشت ...
زن، زاهدان، زندگی/ بگذارید پشت سر مولوی نماز بخوانم!
...> هرچه به محل برگزاری نماز جمعه نزدیک تر شدم کوچه ها و خیابان های بیشتری بسته شده بودند. سر هر مسیر منتهی به مسجد، چند نفری ایستاده بودند؛ لباس بلوچی داشتند و روی آن کاور سبز رنگی پوشیده بودند. فهمیدم انتظامات مسجد مکی جمعه هستند. مشتاق بودم برگزاری این آئین بزرگ را از نزدیک ببینم. حرف زن جوان در هواپیما در گوشم می پیچید که در پرواز از تهران به زاهدان گفت روایت زنان بلوچ را نه کسی شنیده و ...
نگاهی به سبک زندگی مدیرعاملی که شهید شد/ واکنش شهید معصومی به اغتشاشات اخیر
سید فریدالدین معصومی یکی از مدیران جوان کشور بود که 4 آبان در جریان حمله تروریستی به حرم شاه چراغ در حالی که برای اقامه نماز به این مکان مقدس رفته بود، توسط مزدوری از گروهک داعش به همراه چند نفر دیگر از هم وطنانمان به شهادت رسید. شهید معصومی چند سال مسئولیت مدیر عاملی هلدینگ سرمایه گذاری برق و انرژی غدیر را بر عهده داشت. سیدفرید دانش آموخته یکی از دانشگاه های کشور نیوزلند بود که باوجود ...
دشمن اندازه موشک نمی ارزد، مقدم نزن!
سپاه را بر عهده گرفت و تا روز شهادتش در حادثه انفجار مهمات یکی از پادگان های تحت امر در تاریخ 21 آبان ماه سال 1390، برای تولید و گسترش تسلیحات موشکی کشور فعالیت داشت. مزار مطهرش در قطعه 24، ردیف 75، شماره 25 بهشت زهرای تهران قرار دارد. پایان پیام/
مادر شهیدی که تیم ملی فوتبال را بدرقه کرد، داغدار کدام جوانان برومند ایران است؟
دیگری به او دلبسته بودم و همسرم که این علاقه را می دانست زمان شهادت نگران بود مبادا بی تابی من دشمن را شاد کند. * خدا امانتی را که داده بود، گرفت او خاطره شهادت داوود را اینگونه روایت می کند: زمانی که داود شهید شد، چند روز تا عید سال 63 باقی نمانده بود، قرار بود رسول برای تخلیه مجروحین به راه آهن برود، اما قبول نمی کردند. نزدیک ظهر به خانه آمد و گفت: مامان نمی روم! پرسیدم: چرا ...
پدر آرمان از فرزندش می گوید | شاگرد زرنگ دانشگاه سر از حوزه در آورد | آرمان آرمانی شد
ساعت توسط بسیجیان پیدا شد؛ وی سپس به بیمارستان بقیةالله(عج) منتقل می شود اما به دلیل شدت خون ریزی، روز جمعه (6 آبان) جان خود را از دست داده و به شهادت می رسد. شهادت وی واکنش های زیادی را برانگیخت. امام خامنه ای(مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با دانش آموزان در روز آبان ماه سال جاری، به شهادت آرمان علی وردی اشاره کرده و فرمودند: آن طلبه جوان و متدین و حزب اللهی، آرمان عزیز ...
ایران کوچک در اردوگاه موصل
می کرد. مثلا دو وعده غذا می دادند و او یک وعده را به سلول کناری می داد. در اردوگاه، یک نفر لباس بچه ها را می شست و بالای سرشان می گذاشت. هیچ کس نمی دانست چه کسی این کار را می کند. به پیرمردها نوبتی رسیدگی می کردیم. سر این نوبت هم، دعوا بود و از هم پیشی می گرفتند. دوران پس از آزادی من بسیجی بودم و تنها یک ماه در جبهه حضور داشتم که اسیر شدم اما اسارتم 10 سال طول کشید ...
روح الله عجمیان پرچمدار 14 میلیون حاشیه نشین مظلوم
... اهل کمک کردن به مردم بود. شب ها برای کمک به نیازمندان همراه دوستانش فعال بودن. 4 سال تو ارتش خدمت کرد، چون می خواست بیاد تو بسیج و بره سوریه. مدام بعد از 4 ماه خدمت برمی گشت و می رفت بسیج، می گفت می خواد بره سوریه و مدافع حرم باشه. رویه اش همیشه همین طور بود. روز واقعه هم ماجراش مفصله و اون روز بعد از تماس ها هرچقدر پیگیرش می شدم خودش حرف نمی زد و دوستاش جواب می دادن. شهریار بودم. برگشتم خونه ...
حاج قاسم با انگشتر شهید مدافع حرم، چه کرد؟ + عکس
... مزار شهید دهقان امیری در چیذر وصیت نامه محمدرضا را آوردند و باز کردیم و همانجا خوانده شد. گفتند وصیتی کرده بودند برای مکان خاکسپاری؟ گفتم: محمدرضا دوست داشت در چیذر دفن شود... محمدرضا سال قبلش روز عاشورا در هیئت حاج محمود کریمی من را صدا زد و برد در قسمت مردانه و دستش را دراز کرد و گفت اگر شهید شدم، من را اینجا دفن کن. خادم افتخاری چیذر بود و چهار پنج سال بود که به آنجا می رفت ...
روایت سبک زندگی شهیدِ نخبه شاهچراغ
...: راضیه ابراهیمی :این روزها حرف های زیادی درمورد سبک زندگی شنیده می شود، از بسیاری از رسانه های نارسا گرفته تا برخی از محافل و مجلس علمی، شاید هم طبیعی باشد که هیچ کدامشان در این زمینه نه درد مشترک دارند و نه حرف مشترک.روانشناسان، جامعه شناسان، بازاریابان، اقتصاددان ها، سیاستمداران و... هرکدام این اصطلاح را از دریچه ی نگاه خودشان و نیازهایی که احساس می کنند، تعریف و برایش مفهوم پردازی می ...
خاطراتی پر درد دل!
فاش نیوز - روز اول ورود به منطقه بنده هم حال خوبی داشتم. بنده سرباز بودم و اقوام با پارتی بازی من را در تهران نگه داشتند و حدود یک سال در پادگان صفریک تهران خدمت کردم؛ ولی دل را که نمی شود به بند کشید و با وجود مخالفت خانواده، خودم داوطلب رفتن به منطقه شدم و رفتم لشکر 28سنندج و تا خرداد 62 در نقاط مختلف کشور عزیزمان خدمت کردم که شامل چند عملیات درون مرزی در منطقه سنندج بود. در 5 تیر 62 که ماه ...
شهید صیاد شیرازی کدام نخبه را به ارتش برد؟
. و چه زیبا فرمانده اش امیر شهید صیاد شیرازی درباره او گفته است: این شهید بزرگوار در طول سال های دفاع مقدس به ویژه در عملیات بیت المقدس 5، رشادت بسیاری از خود نشان داد و در حالی که به شدت مجروح شده بود، با فداکاری و از خود گذشتگی در این عملیات، ادای تکلیف کرد و با وجود مجروحیت حاضر به ترک جبهه های نبرد نشد. امیر شهید سرتیپ محمدجعفر نصراصفهانی روز دهم شهریور ماه سال 1339 در محله ...
کار 9 ساله آمریکا را در دو ماه انجام داد/ صحبت خصوصی رهبرانقلاب درباره موشکی
خصوص نحوه آشنایی خودتان با شهید تهرانی مقدم بفرمایید. من با حاج حسن در یک منطقه زندگی می کردیم و به دلیل حضور و فعالیت در مسجد همدیگر را می شناختیم. در سال های دفاع مقدس مسجد ما اقلام مورد نیاز جبهه را جمع آوری می کرد و من هم با وجود آنکه کودک بودم در فعالیت ها سهیم می شدم و از همان زمان با مادر حاج حسن که در این زمینه فعال بود، آشنا شدم. من در آن زمان از سمت و موقعیت شغلی ایشان در ...
چگونه سواد قرآنی به ارتقای سواد رسانه ای می انجامد
مهدخت بروجردی علوی، از استادان پیشکسوت ارتباطات و دانشیار سابق دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در گفت وگو با ایکنا، به بیان تجربه های زیسته خود از آوردن مفاهیم قرآنی به متن زندگی و تأثیر این روش در عملیاتی کردن سبک زندگی قرآنی پرداخت و گفت: من سال ها کلاس های خودم را با آیه قرآن و ترجمه آن آغاز می کردم و منتظر بودم که واکنش دانشجویانم را ببینم اما بازخوردی از بچه ها نمی گرفتم که آیا ...