سایر منابع:
سایر خبرها
عاشقانه ای از زبان مادر شهید سید میرزا نادری
، یعنی خانه ای با آغوش ِسال ها صبوریِ مادر و پسری قهرمان که یک دیوان پر از ابیات عاشقانه و حماسی را به رنگِ صمیمت و دغدغه سال ها جهاد فرهنگی، متصل می کرد. قدردان بود و مهمان نواز با لحنِ متفاوتی که تنها مختص آد های مخلص و ماندگار است، محسن آقا، برادر شهید، برای ما چای آورد و مادر که تنها زندگی می کرد، حرف هایش را با این جمله شروع کرد: من اینجا تنها نیستم، اینجا با پسر شهیدم زندگی می کنم، با ...
سال های دور از خانه
این دلیل که پسر بزرگ داشتند دادگاه اعلام کرد که باید به بهزیستی سپرده شوم. کلاس اول بودم، وقتی از مدرسه به خانه آمدم، از سازمان بهزیستی آمده بودند و من را به خوابگاه بردند. من تا سن 20 سالگی در خوابگاهی در شهرستان چناران ساکن بودم. وقتی دانشگاه قبول شدم 2 سال به مشهد رفت وآمد می کردم و برایم سخت بود؛ بنابراین در خوابگاه دانشجویی گلستان علی(ع) ساکن شدم . وی می افزاید: من در رشته روانشناسی ...
وقتی زمان روی ساعت عاشقی می ایستد/ وداع عاشقانه با نوجوان شهید گمنام
دست ها نگاه می کنند یکی از پسرها که قد بلندتری دارد با دیدن تابوت شهید چنان با شور و شوق فریاد می زند شهید آمد گویی عزیز گمشده اش را یافته است و همین یک جمله برای اینکه صف بی توجه به تذکرات مدیر مدرسه به هم بریزد کافی است. به چشم برهم زدنی 49 دختر و پسر برای رسیدن به تابوت شهید گمنام و گرفتن تابوت روی دست و شانه از همدیگر سبقت می گیرند. زمان روی ساعت عاشقی می ایستد اینجا ...
شب شیرین شاهچراغ
هشت نهایت نه ساله روی صندلی نشست، شوق بلند گو در چشمانش میدرخشد پسر شهید داوود جعفری شهید مدافع حرم و مرز هاست و حالا فرزندش برایمان با زبان فارسی سوره ناس میخواند واز استعاذه به خدا میگوید راهشان پایدار باد. بعد از قران نوبت به سرود ملی می رسد ،همه به احترام سرود مقدس جمهوری اسلامی بلند می شوند و سرود را هم با صدای بلند میخوانند، باشد تا همه بدانند ما سرود را با افتخار می خوانیم. نوبت ...
قطع انگشتان دست کودک کار برای یک لقمه نان در کارگاه زیرزمینی
می بیند که متعلق به خودش است، همه فریادزنان دورش جمع می شوند و بعد راهی بیمارستان می شود؛ اما پیوند بی نتیجه می ماند و برای همیشه انگشتان کشیده و ناخن های بلندش را از دست می دهد. دستانی که همان ساعت در مدرسه باید قلم به دست می گرفت، حالا در کارگاهی قطعه قطعه شده بود. بی مبالاتی کارفرما و خداحافظی با عضوی از بدن آدم های این خانه هم مثل هزاران افغانستانی، قربانی تلخی های جنگ ...
همه چیز پیرامون تصادف 2 دانش آموز در بلوار امامیه مشهد
...: فاصله خانه ما تا مدرسه با پای پیاده پنج دقیقه است، ولی از آنجا که بولوار امامیه مقابل مدرسه پیچ دارد و رانندگان با سرعت زیادی رانندگی می کنند، خودم هر روز نوه ام را به مدرسه می آورم. چون مقابل مدرسه پل عابرپیاده ندارد و بچه ها باید از عرض بولوار شلوغ عبور کنند که خیلی خطرناک است. من خودم صحنه تصادف را دیدم، اما، چون ناراحتی اعصاب دارم، جلوتر نرفتم. بعد با هدایت معلم ها به اتاق مدیر ...
هدیه خریدن، عادت همیشگی او بود
شاید به دلیل مشغله مادران ارتباط مادر و فرزندی کم رنگ شده باشد، اما اگر استحکام خانوادگی باشد، فرزندان چه دختر و چه پسر کمتر جذب محبت های خارج از محدوده خانواده می شوند و آسیب کمتری می بینند. بچه هایی که در چنین خانواده هایی تربیت می شوند سیراب از محبت هستند و نیازی به علاقه ها و عشق های کاذب مجازی و خارج از محدوده خانواده پیدا نمی کنند. البته حمایت و محبت باید حد و مرز داشته باشد به گونه ای که به ...
خوبان عالم پرده ای از زندگی دو قربانی حادثه شاهچراغ
شهرشان برمی گردند. مستند از حیاط یک مدرسه با هیاهوی بچه ها و جلوه ای از حضورشان در یک راه پیمایی علیه دشمن آغاز می شود. مستند ابتدا قصه اش را به رسم ادب با پدر خانواده خوب شروع می کند. شهید هوشنگ خوب که در روایت دوستان و فامیل و هم محله ای هایش به مرد خوب روزگار معروف است و همه شان متفق القول اند که چه قدر لباس شهادت برازنده اش بوده است. چند دقیقه کوتاهی از مستند به روایت پدر می پردازد ...
حمله سگ های ولگرد در مسجدسلیمان به یک دختر بچه
زیر درختی در نزدیکی ما در تاریکی پنهان شده بودند به یکی از دخترانم حمله کردند و پای او را از پشت سر گاز گرفتند. مادر آرتینا با اشاره به تاریکی هوا و سیاه بودن رنگ سگ ولگرد، گفت: با جیغ و داد و ترس از حمله سگ، دخترم را که روی زمین افتاده بود بلند کرد شلوار دخترم ضخیم بود اما از شدت گاز سگ پاره شد الحمدلله آرتینا زخمی نشد اما جای گاز سگ به شدت کبود شده است. خانم کریمی با اشاره ...
بلایی که سر دختر 12 ساله مشهدی بعد از ازدواج با پسر خاله آمد
خوبی نداریم. من هم در کلاس ششم ابتدایی در حال تحصیل بودم که چند ماه قبل خاله ام مرا برای پسرش خواستگاری کرد. خاله ام همسر دوم مردی نظامی شده بود که الان بازنشسته است چرا که همسر اول شوهرخاله ام باردار نمی شد و به همین دلیل با خاله من ازدواج کرده بود. با وجود این رابطه حیدر با نامادری اش خیلی صمیمانه تر از مادرش بود و او را بیشتر دوست داشت برای همین همواره اوقاتش را در کنار همسر اول پدرش می گذراند ...
یک کارشناس و مشاور تربیتی تبیین کرد: پاسخی برای دغدغه والدین؛ چگونه فرزند خود را تربیت کنم؟ (بخش اول)
می بینند. بالأخره در مدرسه و در جمع دوستان و در این فضاها زمینه های انحراف زیاد است، پدر و مادر که نمی توانند مثل پلیس و مثل عقاب 24 ساعته بالای سر بچه هایشان باشند و همه جا کنترل کنند که او با چه کسی می رود، با چه کسی می آید و چه چیزی می شنود. اگر در بچه هایشان قوّه ی تجزیه و تحلیل و تفکر را از همان کودکی و 2-3 سالگی پرورش دهند، این آدم وقتی با یک حرف و دعوت و شبهه ای مواجه می شود ...
خاطراتی شیرین به قدمت یک قرن
من بیشتر انفرادی بود. صبح زود جمعه از خانه بیرون می آمدم، ساعت 3 عصر به خانه برمی گشتم. می گفتم، پنجشنبه ها مربوط به خانواده و جمعه ها متعلق به خودم است. منزل هم در دزاشیب و نزدیک کوه بود، بعد که بچه ها بزرگ تر شدند، از همان خانه پیاده با بچه ها راه می افتادیم می رفتیم به سمت کلکچال، شب هم همان جا چادر کرایه ای بود، می خوابیدیم شبی ده تومان با دو پتو، عصر روز بعد برمی گشتیم. تا 6 سال قبل (سال 93 و ...
ویدئو | روایت اهالی محله امامیه از حادثه مرگبار تصادف دو دانش آموز مشهدی
به گزارش شهرآرانیوز، ساعت حدود 4 عصر است و از مدرسه 13 آبان صدای همهمه بازی بچه ها می آید. فوتبال بازی می کردند و گوشه ای از حیاط، مادران و پدران به انتظار نواختن زنگ مدرسه و بردن فرزندانشان بودند. اما به جز شروشور کودکی، هیچ صدای دل چسبی به گوش نمی آمد. همه در سکوت و بهت اتفاقی بودند که ظهر روز قبل رخ داده بود. ساعت 12:30 ظهر شنبه 17 دی بود که دو کودک هشت و دوازده ساله به نام های سهیل ...
ماجرای کارت دعوت اشتباهی که به دیدار با رهبر انقلاب انجامید
ماماااان! اینقدر که برای دیدن آقای خامنه ای بالا پریدی، برای گل ایران به ولز بالا نپریدیا! با خودم فکر کردم مگر من بالا پریدم؟ من که گوشی دستم بود نشسته بودم روی مبل. اما حتما پریده ام، محمدطه الکی که نمی گوید . - ماماااان! میری پیش آقا خامنه ای؟! منم باهات میام. کدوم چادرم رو بپوشم؟ گل قرمزه یا اون مشکیه؟ تو کیفم چی بذارم؟ اگه برای آقا خامنه ای نقاشی بکشم، می دی بهش؟ طهورا این را می گوید و می رود چادر رنگی اش را می پوشد و جلوی آینه خودش را برانداز می کند. خدایا! حالا اینو کجای دلم بذارم؟! من که اصلا نمی خوام بچه با خودم ببرم! ...
شهید حاج احمد کاظمی در قاب خاطرات چند رزمنده
بند پوتین ها و آماده شدن، نیاز به 24 ساعت زمان دارم. کل بچه ها به خنده افتادند، هم از صورتم و هم از حرف هایم. حاج احمد هم لبخندی زد و گفت باشد. دستور ویژه می دهم شما را یک روز قبل خبر کنند. پس از جلسه یکی از رزمنده ها که اهل مازندران بود، با نامه ای در دست به سراغم آمد و گفت: "اوستا عبدالحسین من سواد ندارم، می شود این نامه را که خانواده ام فرستاده اند، برایم بخوانی و جوابش را برایم ...
بزرگ مرد جاویدان ایران + فیلم
محمدتقی که بعدها در تاریخ ایران به امیرکبیر شهرت یافت، در هزاره فراهان به دنیا آمد. با استناد به پاره ای از اسناد تاریخی، سال تولد او را در 1222 قمری دانسته اند. پدرش، کربلایی قربان، آشپزباشی دستگاه میرزا بزرگ فراهانی (قائم مقام اول) بود؛ سالیان بعد نیز در نزد میرزا ابوالقاسم قائم مقام (وزیر نامدار عباس میرزا نایب السلطنه) عهده دار مشاغلی جزیی شد. محمدتقی در دستگاه قائم مقام بالید و در ...
گفت و گوی منتشرنشده با آیت الله هاشمی / بعضی ها می خواهند حکومت اسلامی را منهای جمهوریت قبول کنند
بدون تردید پرداختن به همه ابعاد شخصیت آیت الله هاشمی رفسنجانی کاری سترگ و دشوار است که می طلبد سال ها مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. کنکاش در زندگی و زمانه آیت الله مجموعه ای از مبانی ایدئولوژیک، سیاسی و فرهنگی را شامل می شود که در یک مسیر باید به صورت توامان مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. بر همین اساس در طی سال 1386 راه مصاحبه با ایشان در دستور کار تیمی هماهنگ و منسجم شروع شد که اینجانب به نمایندگی، مسئول برگزاری جلسات مصاحبه شدم و اولین مصاحبه در تابستان 1387 انجام پذیرفت. اما پس از چند جلسه مصاحبه با آیت الله متوجه خ ...
روایتی از مادرانی قاسم پرور در خطه کویر خراسان جنوبی
پرور است. تمام آرزوها، رویاها و خیالاتی که برای فرزندش در ذهن می پروراند همگی جلوی ذهنش رژه می روند. نام فرزندش را گذاشته اند شهید، کسی که آسمانی شده و اکنون نزدیک خداست. دست ها و صورت چروکیده اش نشان از سال های دور می دهد. سال هایی که یک به یک بچه ها را سر و سامان داده و از میان شان شهید پرورش داد. امروز پای صحبت های این مادر شهید می نشینیم. روزها از شهادت پسر جوانش می گذرد و داغ ...
بهترین انیمه های سریالی جدید 2022
) است. انیمه سریالی سایبرپانک: اج رانرز داستان پسر بچه فقیری به نام دیوید در نایت سیتی را روایت می کند که مادرش برای اینکه بتواند او را به مدرسه خوبی بفرستد، سخت کار می کند اما خود دیوید علاقه ای به حضور در مدرسه و تبدیل شدن به کارمند یک شرکت بزرگ ندارد. متاسفانه مادر وی در تصادف کشته می شود و حالا او باید به تنهایی در این شهر زندگی کند. همین نیز باعث می شود تا دیوید به یک اج رانر تبدیل ...
بررسی علت تصادف دو دانش آموز مشهدی در محل حادثه
داخل خیابان نبود. فرزندانم از روی خط عابر عبور می کردند و در محل ایستاده بودند که سواری به آن ها می زند و پرتابشان می کند. جرم آن ها چه بود؟ به پسرانم گفته بودم هروقت به خط کشی رسیدید توقف و همه جا را نگاه کنید. پدر دانش آموزان حادثه دیده ادامه داد: فرزندان من هیچ وقت دست هم را رها نمی کردند. روز حادثه پسر بزرگ ترم از مدرسه آمد تا برادرش را به مدرسه برساند و به خانه بازگردد که این گونه ...
دانش آموزان در اردوگاه اجباری افتراسکول
، یک استاد دانشگاه و یک مادر شاغل است که دو فرزند دارد و این روزها درگیر مدرسه دختر کلاس اولی اش است: اساسا شرایط یک مادر شاغل با دو بچه سخت است، اما از سال گذشته که بعد از عید نوروز اعلام شد همه باید سرکار بروند، من در شرایطی بودم که نه می توانستم برای پسر چهار ساله ام مهدکودک پیدا کنم و نه سرویس خوبی برای دختر شش ساله ام که به پیش دبستانی برود. خیلی سخت گذشت و حتما باید یکی کمکم می کرد. با آلودگی ...
ماموریتی که به شهادت ختم شد/ مادران و همسران شهدا، اسوه صبر و پایداری
هم پسر بود و نامش را رامین گذاشت. شهید خیلی بچه ها را دوست داشت. آخرین باری که به ماموریت رفت، ابوالفضل 2سال و 5 ماه داشت و پدرش را رها نمی کرد و چند بار همراه پدرش تا سر کوچه رفت. روزی که همسرم شهید شده بود، بچه ها می رفتند و خود را به عکس پدرشان می چسباندند. وقتی پاسدارها از ماموریت برمی گشتند، مینی بوسی آن ها را به خانه می رساند. هر وقت صدای ماشینی به گوش می رسید ...
داستان غمناک یک مسافر پرواز 752
را برای حرفه ای بودن و مهربانی خود در هر تعامل به یاد می آورد. امیرحسین یک دانشجوی نمونه بود و همه ما بسیار دلتنگ او هستیم. لطفا تسلیت صمیمانه ما را بپذیرید. روایت مادر: 11 سال پرستاری از خواهر امیرحسین یک پسر بی نظیر بود. در دوران کودکی بسیار بزرگ بود. از همان کودکی بزرگ بود، کارها، ادب، احترام، متانت او بزرگ بود. اگر یک بچه شیری در آغوش مادر خود بود به او سلام می داد. محال ...
پست مشکوک ستاره سادات قطبی درمورد بارداری و فرزند جدید
و گفت تموووم شد،قربون آدم چیز فهم زمانی که باردارشدم و ویارم به اوج خودش رسید دیگه نتونستم دانشگاه رو ادامه بدم و مرخصی گرفتم.خداییش تواون روزهای وحشتناک شهرام و پسرا خیلی هواموداشتند. بعد از به دنیا اومدن سید حسین کم کم حجم کارهام زیاد شد و زمانم کم،تا اینکه سید صدرا رفت مدرسه و حتی برای غذاخوردن هم وقت نداشتم.شنیده بودم کلاس اولی داشتن خیلی سخته ولی نه تا این حد ...
قتل به خاطر چند سیخ جگر
، موضوع قتل پسر جوان به قاضی محمدرضا صاحب جمعی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران اطلاع داده شد و او همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل تحقیقات خود را آغاز کرد. شاهد قتل تیم جنایی در نخستین گام به سراغ برادر مقتول که شاهد عینی حادثه بود، رفت و از وی تحقیق کرد. او در توضیح ماجرا گفت: قاتل بچه محل ماست و در مغازه جگرکی پدرش کار می کند. او مدتی است با برادرم ...
هیات دخترانه ی بهشت ثامن الائمه/ اینجا دخترهای نوجوان به عشق شاه خراسان هیات داری می کنند
بچه هایم حرف برای گفتن پیدا کردم. حالا توی خانه ی هفت نفره ی ما همه عاشق و شیفته ی امیرالمونین علی بن ابی طالب (ع) هستند. صبح به صبح بچه ها قبل از صبحانه از من جملات نهج البلاغه می خواهند. ته تغاری به دوست هایش می گوید ما با امام علی (ع) دوست صمیمی هستیم! به نظرت این شادی برای ما کافی نیست؟ به نشان تایید سر تکان دادم. استکانش را بلند کرد: همه چیز از سال 1384 شروع شد؛ وقتی که من تنها بودم ...
پای صحبت های پیک حاج قاسم و امین او در جنگ
، یک روز بچه های قدیمی جنگ را به خانه اش دعوت می کرد برای افطار. حدوداً دویست نفری می شدند. خانه شان همان ساختمانی بود که خودشان آن را بیت الزهرا کردند در کرمان. آقای حسن زاده از این مراسم های افطار می گوید: اول قرآن می خواندیم. بعد بچه ها خاطراتی از جنگ تعریف می کردند. بعد حاج قاسم دربارهٔ مسائل روز کشور و مسائل منطقه و جهان برایمان صحبت می کردند. همهٔ بچه های قدیمی منتظر بودند که برای ...
خیّر زاهدانی قربانی اخاذی و طمع تروریست های جیش العدل!
...، اگر از طریق دی ان ای مشخص شود که پیکر از آن آقای یعقوبی است، آن وقت حرف شما صحت دارد. پزشک قانونی گفت چون از طول عمر جنازه مدت زیادی گذشته است نمی توانیم کاری کنیم. آقای مرضیه پیگیری کرد، تا اینکه نمونه را به تهران فرستادند. بعد از بیست روز تماس گرفتند که اگر مادر دارد مادرش بیاید و اگر پسر دارد پسرهایش بیایند. من بدون اینکه حرفی به مادر بزنم، به تهران رفتم و نمونه دادم. بعد از یک هفته تماس ...
ناگفته های نامزد رونالدو از زندگی اش؛ جورجینا رودریگز کیست؟
مد و زیبایی خوشم آمد و این حرفه را انتخاب کردم. خیلی عشق فوتبال نبودم ولی همیشه می دانستم که این رشته ورزشی چقدر می تواند مهیج باشد. این هیجان را قبلاً نزد پدرم دیده بودم، چون او برای چند سالی فوتبال بازی می کرد و بعد هم مربی بود. همیشه بچه ها را دوست داشتم. حتی یک سال برای اینکه زبان بیاموزم، به انگلیس سفر کردم و شغل پرستار بچه ها را به عهده گرفتم. مثل تعداد زیادی از زنان، من هم تصور ...