سایر منابع:
سایر خبرها
عباس دوران و داوود اکرادی چه طور شهید شدند!
ت کنار شلتر بود. دیدم آن سه نفر در هواپیما نشسته اند و برایشان دستی تکان دادم. رفتند. یک ساعت، یک ساعت و ده دقیقه شد پروازشان. از رادار پرسیدم بچه ها کجا هستند؟ گفت با دوتاشان تماس دارم ولی یکی شان را ندارم. گفتم کی؟ گفت نمی دانم کدام است. بعد زنگ زدند و گفتند اکرادی را زده اند. خب اکرادی قبلاً هم یک اجکت کرده بود. ظاهراً با کابین عقبش (نورالدین) افضلی... [به پسرش] افضلی بود؟ ...
درد دل یک فرزند شهید؛ ای کسانی که در نهاد مقدس بنیاد شهید مسئولیت دارید، نظر شما چیست؟!
...! حضوری رفتم دیوان عدالت اداری و با مدیر کل صحبت کردم. گفتند قانون در مورد بنده نقض شده است. اما وقتی فهمیدم اگر شکایتم ثبت بشود، تا 40سالگی می شود کار دولتی به بنده بدهند. ولی برای 21سال حق ضایع شده هیچ کاری نمی توان کرد، خودم منصرف شدم. رای دادگاه به نفع من بود ولی بیماری هایم توان کارکردن را از من گرفته بود. تا سالم بودم، انجام نشد. الان دیگر نوش دارو بعد مرگ سهراب می شود. بنیاد ...
دخمه هایی در غبار
قدیمی ایجاد کرده اند همچون خط مرزی؛ درها و چوبها را کنار یکدیگر ردیف کرده اند و آن سوی این خط ، خانه هایی دیده می شود: این خونه ها محل خرید و فروش ضایعاته . مامان قدم هایش را به سوی آلونک مریم تندتر می کند تا آمدنمان را خبر دهد؛ آلونک که نه بلکه دخمه مریم چیزی نیست جز چادری شاید یک متری که با تکه های نایلون، بنر و تکه پارچه روی دو سه تکه چوب همچون چادرهای سرخپوستی طوری بنا شده که آتش نیمه ...
روایت شهادت مدافع امنیتی که در آتش جهل قاتل سوخت/ معجزه بخشش والدین شهید را روانه کربلا کرد
... پدر شهید در خصوص روز حادثه بیان کرد: تلفن زنگ زدم و سوال کردم اتفاقی در کمالشهر افتاده و می خواستم ببینم پویا هم اونجا بوده یا نه که بهم گفتند پویا رفته بیمارستان و رفتم بیمارستان مدنی و دیدم بچه های نیرو انتظامی داخل حیاط هستند و سردار محمدیان خیلی تلاش می کردند که به مریض ها برسیدگی بشه که به جز پویا سه نفر از درجه دارها هم بودند. وی ادامه داد: من رفتم داخل و گفتن کی هستید و گفتم ...
گزارشی میدانی از زنان شاغل در سرویس های بهداشتی عمومی
... . می گوید که تنگی نفس امانش را بریده و ساعت هایی از روز یا شب انگار آتش توی معده اش روشن کرده اند؛ همکارم که با سه بچه قد و نیم قد در دستشویی آن طرف میدان زندگی و کار می کرد، از سروصدای ماشین ها روانی شد و حالا نمی دانم اسیر کجا شده است، چون دیگر اینجا کار نمی کند و سراغی ازش نداریم. کارکردن در سرویس بهداشتی سخت است اما کدام کار ساده است؟ همه کارها سخت شده اند، یک لقمه نان که راحت کف ...
پیرمرد و خیال
بهم سپرده بودند هروقت می روم خرید یک سری به ناخدا بزنم ببینم چیزی می خواهد یا نه. من هم مثل پسرک پیرمرد و دریا ی همینگوی لی لی کنان در خانه اش را می کوفتم و داد می زدم نااااخداااا امروز چیزی می خوای یا نه باید کلی منتظر می ماندم تا پیرمرد مفاصل زنگاری اش را بجنباند و بعد از صدای خش خش و تلق تلوق لای در را باز کند و همراه بوی ترشالی که دماغم را می زد با صدای همیشه گرفته اش مثلا بگوید چندروزه تو ...
دلم بمان و پایم برو نیست/دلتنگی هایی که با مرور خاطرات آرام می شود
تن آقا میلاد کردند و میلاد را از من گرفتند و گفتند ازین به بعد حضانت آقا میلاد با ماست. وی ادامه داد: مادرم گفت آقابهمن تو حتی بچه را زمین نمی زاری تا شیر بخورد، خیلی وسواس نشان می دی و باز آقا بهمن گفت مامان بخدا می خوام جبران نبودم را برای بچه ام کرده باشم. نوروزی با بیان اینکه، قرار بود روز نوزدهم حرکت کند که من تب و لرز خیلی شدید گرفتم و بنده خدا مجبور شد بماند، ادامه داد ...
سرنوشت آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی؛ از فرار تا مرگ مرموز + تصاویر
موقع رفتن پاسپورتها را پس می دادند. چند روز بعد از واقعه، کت و شلوار و لباس های هر سه نفر توسط یکی از روسپی های ساکن در جنگل نزدیک خانه دکتر بختیار به اداره پلیس آورده شد. چند قطره لکه خون روی لباس ها بود که بعد از آزمایش مشخص شد خون دکتر بختیار و آقای کتیبه است. از سه نفر متهم پرونده فقط موفق به بازداشت علی وکیلی راد شدیم و محمد آزادی و فریدون بویراحمدی آب شدند و به زمین رفتند. انتهای پیام/1404 منبع: ایسنا ...
اسرای عراقی از دیدن جثه کوچک من هاج و واج مانده بودند
...، رازونیاز، طلب حلالیت درمیان رزمندگان و بسیجیان گردان خط شکن علی اصغر (ع) از لشکر عاشورا را شاهد بودم. گردان سیدالشهدا (ع) به فرماندهی سردار جمشید نظمی و گردان علی اصغر (ع) به فرماندهی سردار عزتی، خط شکنان لشکر عاشورا در عملیات والفجر هشت بودند. روستای چوئبده محل حرکت مان بود. این عملیات با پارو زدن قایق ها در سکوت مطلق از نهر ها شروع شد تا اینکه بعد از طی مسافتی کوتاه در جزیره ای ...
صدای ما را برسانید که خانه خراب شدیم؛ درد بیشتر زنان زلزله زده...
شعار سال: یکی کودک سرطانی دارد، دیگری زنی باردار است و خانواده ای با نوزاد چندماهه اش، همه را لرزشی شبانگاه آواره کوچه و خیابان کرد. آشیانه هایی که روزی محل آرامش این خانواده ها بود، دیگر تصور حضور در آن برای این زلزله زدگان مملو از ترس خواهد بود. حالا هرکدام از آن ها در ابهامی تلخ از آینده به سر می برند و اندوه خانه هایی با تخریب جدی در دلشان سنگینی می کند؛ خانه هایی که مشخص نیست چه زمان بازسازی خواهد شد تا جنب وجوش دوباره شهر رنگ زندگی به آن ها ببخشد. شهرستان خوی در هشتم بهمن ماه با زلزله ای 5.9 ریشتری مردم را سرگردان بیرون از خانه کرد و با گذشت بیش از دو هفته همچنان این آدم ها آواره کوچه و خیابان هستند. عده ای از خانواده ها در چادر های دولتی و کمپ های هلال احمر با سرما دست وپنجه نرم می کنند، اما عده ای دیگر همین سهم اندک بعد از آوارگی هم نداشتند و شب های خود را به دلیل ویرانی خانه و ترس تخریب دوباره بدون چادر در خودرو های شخصی روز می کنند. در کنا ...
دشتی نگین فرهنگی جنوب کشور
مسئله ناراحت هستیم. سیدحیدر می گوید: وقتی شهید غلامحسین سجادی می خواست به جبهه برود، پدرش از دنیا رفته بود و مادرش ناراحت بود و می خواست او را برگرداند. می گفت تحمل دوری او را ندارم. اما او رفت و بعد از حدود 2 سال خبر شهادتش را برایمان آوردند. گفتم ای وای مادرش از رفتن او ناراحت بود، حال چطور خبر شهادت پسرش را به او بدهم. به بنیاد شهید گفتم شما به خانواده شهید خبر بدهید. گفتند تا تو نیایی ...
حکم شهید همت برای فرماندهی کاک عمر | خودش با آب یخ وضو می گرفت، اما برای سربازانش آب گرم می کرد
انگار فرصتی برای شناسایی نداشتند. 19 نفر بودند که برای دفاع از پاوه و ایران به منطقه نوسود رفتند. در آن عملیات که نامش محمد رسول الله بود نیروهای منافقان و رژیم بعث با یکدیگر همکاری می کردند. دشمن دسته آنها را قیچی کرد و همگی در آن عملیات شهید شدند. تا مدتی پیکرهایشان در آن منطقه مانده بود. کمی بعد با رایزنی هایی که سپاه انجام داد، پیکر شهدا به خانه هایشان بازگشت. وقتی پدرم را آوردند ...
چرا کرم براندازی در کوچه اختر افتاده است؟ / کادرسازی لیدر فتنه برای سازمان سیا در دانشگاه جورج تاون
سرویس سیاست مشرق- بعد از جلسه سران نهضت آزادی درمنزل یکی از اعضای ارشد این گروهک، برخی حاضران در آن جلسه تصمیم می گیرند به مرکز شهر رفته تا ستاد جنگ خیابانی در شهر را سازمان دهی کنند، یکی از این افراد به محض عبور از چند خیابان در کنار پل کالج تلفن همراه خود را روشن کرده و از چند ساختمان و خودرو در حال سوختن فیلم برداری می کند، آن روزها گرفتن فیلم و عکس و انتشار آن در شبکه های اجتماعی تازه تأسیسی ...