زندگی سیاه دختری که از 14 سالگی معتاد شد
سایر منابع:
سایر خبرها
سرنوشت تکاندهنده جوان پرورشگاهی که قاتل شد / سختی هایی که کشیدم از من قاتل ساخت + عکس
مرتکب قتل شده بود. شایان در زندان شناسایی و به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و گفت: 2 ساله بودم که پدرم فوت کرد. بعد از ازدواج مادرم، راهی پرورشگاه شدم. تا پنج سالگی آنجا بودم، سپس دایی ام مرا به خانه اش برد. اوایل شرایط خوب بود اما بعد مرا مجبور می کرد کار کنم و پول هایم را به او بدهم، نوجوان بودم که خانه اش را ترک کردم. برای گذران زندگی با خلافکارها همراه شدم و جیب بری و سرقت ...
مرگ تضمینی به جای ترک اعتیاد
جلوگیری از اعتیاد فرزندان خود می توانند انجام دهند، به بحث تعامل با جوان و نوجوان اشاره می کند و ادامه می دهد: روابط بین فردی سالم در خانواده یکی از مهم ترین عوامل محافظت کننده است. وقتی خانواده پشتیبان فرزندش باشد، احتمال گرایش فرزند به سمت آسیب های روانی و اجتماعی بسیار کم خواهدبود. اگر هم والدین متوجه مصرف مواد در فرزند خود شدند، اولین توصیه این است که این موضوع را جدی بگیرند و از سرزنش، مشاجره ...
برادر شوهرم در نبود همسرم به خانه آمد...
برادر شوهرم به من فهماند که دنبال ارتباط با من است و من در غیاب شوهرم او را به خانه دعوت کردم! به گزارش وقت صبح ، به نقل از ایران، غیاب فرشید بخاطر مشغله های کاری موجب شد تا رفته رفته برادرش جای او را بگیرد و نقش شوهر را برای همسرش ایفا کند. در یک خانواده متوسط بزرگ شده و پس از دیپلم گرفتن به دلیل قبول نشدن در کنکور و چند سالی در پشت کنکور ماندن، سرانجام با فرشید که او نیز ...
جدا کردن سر خواهر با ساتور مرگبار / برادر مقتول خودکشی کرد
رون از خانه نرود و با هیچ کسی رفت وآمد نداشته باشد، اما حرف های افراد تمامی نداشت و به شدت خشمگین شده بودم. رفتارهای خواهرم را باعث آبروریزی خانواده می دیدم و به همین دلیل تصمیم گرفتم او را بکشم. من و مادرم نان آور خانواده هستیم و پدرم هفت ماه قبل به علت سکته جان باخت و من مرد خانه به حساب می آمدم. باید از خانواده خودم محافظت می کردم و به همین علت از ترس آبروریزی، چاقو و ساتوری را برای ...
اعترافات زورگیری که طعمه اش را به قتل رساند
...! من خانواده ای نداشتم. 2ساله بودم که پدرم فوت شد و مادرم مجدد ازدواج کرد. مرا گذاشتند در پرورشگاه و تا 5سالگی آنجا بودم. 5ساله که شدم زن دایی ام آمد مرا برد و بزرگ کرد. او را مادر صدا می زدم و انصافا خیلی در حقم محبت کرد. دایی ام اما همیشه اذیتم می کرد. مدام از من کار می کشید تا اینکه وقتی 14یا 15ساله شدم از او خواستم پول کارهایی که این همه سال انجام داده ام را بدهد. اما او حاضر به پرداخت پول ...
قتل دختر نوجوان به جرم بی گناهی
خشمگین شده بودم ، رفتارهای خواهرم را باعث آبروریزی خانواده می دیدم به همین خاطر تصمیم گرفتم او را بکشم".وی گفت:" من و مادرم نان آور خانواده نفره هستیم ، پدرم 7 ماه قبل به علت سکته جان باخت و من مرد خانه به حساب می آمدم ، باید از خانواده خودم محافظت می کردم، به همین علت از ترس آبروریزی، چاقو و ساتوری را برای کشتن خواهرم تهیه کردم". قتلگاه پیمان شب حادثه به بهانه خیاطی، خواهرش را ...
روایت دو قاتل از دو جنایت
ببخشد و بتوانم زندگی سالم و جدیدی را شروع کنم. باور کنید پشیمان هستم. شاید پدر کودک تو را نبخشد؟ از او خبری نیست و کسی نمی داند کجا زندگی می کند. اسیر وسوسه شیطان شدم چند سال داری؟ 35 سال. چند سال است ازدواج کردی؟ حدود هفت سال. بچه هم داری؟ نه. چرا؟ همسرم معتاد بود و نمی خواستم آینده بچه ای را مثل خودم ...
استایل سیاه و سفید مریم مومن
بزرگ شدم در 9 سالگی و اوج بچگی ام حامی مامانم شدم و سعی کردم کسی به مامانم توهین نکند عکس مریم مومن بازیگر قاضی به حالم گریه کرد من هیچ وقت ترجیح ندادم مادرم یا پدرم را بعد طلاق انتخاب کنم زمانی که بردنم دادگاه و گفتند دوست داری با مادرت زندگی کنی یا پدر ، من از حد فشار خون دماغ شدم یادمه قاضی به حالم گریه کرد و در نهایت به مادرم سپرده شدم با این ...
سرنوشت دختر 17 ساله فراری
بودم چرا که آن ها فقط به مواد مخدر اهمیت می دادند و محبتی به من ابراز نمی کردند. خلاصه بعد از چند سال جدال لفظی و ناسازگاری های اخلاقی، کاسه صبر مادرم لبریز شد و او به طور توافقی از پدرم طلاق گرفت و به دنبال سرنوشت تاریک خودش رفت.در این شرایط من که بی کس و تنها رها شده بودم دیگر چاره ای نداشتم تا برخی از تلخکامی ها را در آن سن و سال تحمل کنم. این گونه بود که مدتی را نزد پدرم زندگی می ...
زن 38 ساله: کاش از حسین طلاق نمی گرفتم
زن 38 ساله که به اتهام توزیع گسترده مواد مخدر صنعتی دستگیر شده است درباره سرگذشت خود گفت: پدرم کشاورز بود و مادرم نیز خانه دار بود. من آخرین فرزند از خانواده 8 نفره بودم که تا مقطع دیپلم درس خواندم و سپس با حسین ازدواج کردم. همسرم کارمند یکی از ادارات دولتی بود و همه او را به خاطر خوش اخلاقی ستایش می کردند اما شوهرم مردی دهن بین بود به طوری که هر آن چه دیگران می گفتند به راحتی می پذیرفت و به آن ...
جمع آوری 360 معتاد متجاهر و 90 خرده فروش در 24 ساعت
های خرد می تواند کار معتادان متجاهر باشد البته طرح ویژه ای برای مبارزه با مالخران در برنامه داریم. وی با بیان اینکه یکسری خانه های قدیمی داریم که شناخته شده هستند که خرده فروشان مواد مخدر در آنجا ها فعالیت می کنند گفت: شناسایی مجدد این محل ها از روز گذشته شروع شده است تا این خانه های پلاک قرمز پلمب شوند. فرمانده انتظامی تهران بزرگ در پایان گفت: از روز گذشته تا کنون 360 معتاد متجاهر جمع آوری و همچنین 90 خرده فروش مواد مخدر دستگیر شدند. ...
قتل وحشتناک دختر 13 ساله بندرعباسی / برادر بیرحم سر خواهر از تنش جدا کرد
خانه نرود و با هیچ کسی رفت وآمد نداشته باشد ، اما حرف های افراد تمامی نداشت، به شدت خشمگین شده بودم ، رفتارهای خواهرم را باعث آبروریزی خانواده می دیدم به همین خاطر تصمیم گرفتم او را بکشم. در حالی که بر اثر مصرف مواد مخدر حالت طبیعی نداشتم در مکان تاریک و خلوت، با ساتور سر خواهرم را جدا کردم وی گفت: من و مادرم نان آور خانواده نفره هستیم ، پدرم 7 ماه قبل به علت سکته جان باخت و ...
افزایش 27 درصدی معتادان متجاهر در کردستان
این جلسە سلیم کریمی دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر کردستان از زنانە شدن اعتیاد و کاهش سن مصرف خبر داد و گفت: آمار معتادان استان 45 هزار نفر است کە از این تعداد 6 درصد آنان زنان هستند. وی در خصوص سهم استان کردستان در احداث خانە ورزش ادامە داد: سهم استان کردستان در سال جاری احداث 6 خانە سلامتی است. در ادامە مدیرکل آموزش و پرورش استان کردستان گفت: بەمنظور آموزش هماهنگ و ...
برادرم را کشتم و جسدش را در حیاط خانه دفن کردم
در باغچه خانه مادرم چاله ای بزرگ کندم و برادرم را در آنجا دفن کردم. از آن روز به بعد عذاب وجدان همیشه همراهم بود. شب ها با دیدن کابوس از خواب بیدار می شدم و تصمیم می گرفتم خودم را به پلیس معرفی کنم، اما به خاطر زن و بچه و آبرویم منصرف می شدم. شب ها و روز هایی که مادرم در خانه نبود به خانه اش می رفتم و کنار باغچه می نشستم و برای برادرم و خودم گریه می کردم. از سوی دیگر بی تابی های مادرم و پیگیری ...
سرگذشت یک آدمکش!
اقساطی خریدم و معاشرتم با دوستان ناباب آغاز شد. ابتدا درون خودرو به مصرف موادمخدر می پرداختیم اما پس از آن که برای مسافرکشی به تهران رفتم شب ها را داخل پراید می خوابیدم تا این که از خانه مجردی یکی از بستگان مادرم سردرآوردم و دیگر به طور علنی موادمخدر استعمال می کردم. بعد از مدتی پرایدم را فروختم چون از نظر مالی کم آورده بودم ولی به اعتیادم ادامه می دادم تا این که پدرم با اجاره زمین های ...
سرقت با وسوسه خرید کفش و موبایل
فقیری هستیم. من دوستانی دارم که راحت زندگی می کنند، از اینکه نمی توانستم کفش یا گوشی مورد علاقه ام را بخرم ناراحت بودم و به همین خاطر هم تصمیم گرفتم سرقت کنم. *چطور با همدستانت آشنا شدی؟ از طریق یکی از دوستانم آشنا شدم. او به من گفت چند باری همکاری کنم و زاغ زنی کنم پول خوبی گیرم می آید و می توانم هرچه می خواهم بخرم. *پدر و مادر داری؟ پدرم و مادرم از هم ...
افشای راز دفن برادر در باغچه خانه مادر
خود را معرفی کنم، به خاطر زن و بچه هایم این کار را نکردم. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ آن روز برای کارهای بنایی به خانه مادرم در ورامین رفتم، برادرم هم آنجا بود و با دیدن حال و روزش خیلی ناراحت شدم. به او گفتم 30 سال است مواد مصرف می کنی و به خاطر همین مواد، هم جوانی ات را از دست دادی و هم زن و بچه ات را. برادرم آرایشگر ماهری بود اما به خاطر مواد حتی نمی توانست این کار را به خوبی ...
5 برادر باهم در کربلای 5 بودیم
اینطور به شما بگویم که تا الان حدود صد جای بدنم به خاطر مجروحیت های شیمیایی و دیگر جراحت ها عمل شده است. هنوز ترکش های زمان جنگ در تنم باقی مانده و، چون در جا های حساسی هستند، امکان خارج کردن شان وجود ندارد. سمت چپ بدن و ریه ام بر اثر بمباران شیمیایی سوخت. سال 62 پایم را موج انفجار گرفت و صورتم هم ترکش خورد، اما، چون در شرایط عملیاتی بودیم، به درمانگاه نرفتم و 12 روز با همان وضعیت در مناطق عملیاتی ماندم. از سال 71 تا 78 جراحات شیمیایی ام عود کرده بود و واقعاً وضعیت وخیمی داشتم. ماه ها در بیمارستان ساسان تهران بستری شدم و یک مقطعی در همین بیمارستان وزنم به 30 کیلو رسیده بود، طوری که مرحوم پدرم وقتی به ملاقاتم آمده بود، با دیدن وضعیتم بسیار متأثر شده بود. یادم است که می گفت وقتی به اتاقت رسیدم، احساس کردم یک بچه کوچک روی تخت دراز کشیده است. از بس که وزنم کم شده بود و تحلیل رفته بودم. سال 78 یا 79 بورسیه دانشگاه منچستر شدم، ولی به خاطر وضعیت شیمیایی ام نتوانستم بروم. ریه ام هم در تهران و هم در رشت عمل شده بود و اصلاً امکان جابه جایی و رفتن به خارج از کشور برای تحصیل را نداشتم ...
نجات معجزه آسا در نقطه صفر
به گزارش خبرنگار ایمنا ، روز بعد از شهادت علی در خانه نشسته بودیم که خواهرم با عجله آمد و گفت حدود 60 نفر ناشناس از پیرمرد و پیرزن گرفته تا جوان، با لباس هایی کهنه، گریه و مویه کنان به سمت خانه ما می آیند، نمی دانم برای غذای مراسم است یا کار دیگری دارند! پدرم به استقبالشان رفت و پس از صحبت با آن ها فهمیدیم که علی طی این سال ها با آنان مراوده داشته و این افراد بی بضاعت را از هزینه ...
شهیدی که در ماه عسل هم پیگیر کار انقلاب بود
سایه ای می شود فوراً از ماشین پیاده می شود و به تعقیب سایه می پردازد و در بین راه مورد هدف گلوله قرار می گیرد و بعد از 48 بهار از عمر پربار به صف شهدای کربلا پیوست. البته قبل از انقلاب هم در برنامه های انقلابی حضور فعال داشتند و از مریدان آیت الله کاشانی بودند و همیشه به قم رفت و آمد می کردند. فرزند این شهید اضافه می کند: آن طور که مادرم برایم تعریف می کرد با پدرم ماه عسل به ...
تغییر چهره شوکه کننده مریم مومن همه را میخکوب کرد | مریم مومن با این استوری اینستاگرام را ترکاند
که من در یک محیط کوچکی تجربه کردم اصلا راحت نبود و نگاه ها را می فهمیدم.من یک شبه بزرگ شدم در 9 سالگی و اوج بچگی ام حامی مامانم شدم و سعی کردم کسی به مامانم توهین نکند .من هیچ وقت ترجیح ندادم مادرم یا پدرم را بعد طلاق انتخاب کنم.زمانی که بردنم دادگاه و گفتند دوست داری با مادرت زندگی کنی یا پدر ، من از حد فشار خون دماغ شدم یادمه قاضی به حالم گریه کرد و در نهایت به مادرم سپرده شدم . با این حال جایگاه الان زندگی ام را مدیون قلب مهربان بابام و زحمت های مامانم هستم. ...
مرگ دختر موزیسین در خانه زن سالمند
برای او یک خودرو و خانه ای برای زندگی تهیه کنم. مرد میانسال در ادامه گفت: شب حادثه، خانه مادرم بودم که این دختر تماس گرفت؛ از او خواستم برای صحبت در خصوص خرید خودرو و اجاره خانه به خانه مادرم بیاید. زمانی که او میهمان خانه مادرم شد برایش وسایل پذیرایی آوردم و گفتم می تواند یک خودروی 206 خریداری کند یا اینکه سهمیه خرید خودرو بگیرد و با مابقی پولش آپارتمانی اجاره کند. در این میان ...
پاکسازی مناطق شهری از وجود معتادان متجاهر کلید خورد/جمع آوری 660 معتاد متجاهر در 2روز
خرده فروشان مواد مخدر و وضعیت خانه های قرمز اعلام کرد: ما در محدوده یکسری خانه های قدیمی داریم که فروشندگان مواد مخدر در آنها حضور دارند که اقدامات دستگیری آنها شروع شده و ادامه دارد و نمی گذاریم فعال باشند . سردار محمدیان با تاکید بر این مطلب که پلیس طرحی ندارد و فقط اقدام عملی انجام خواهد داد،خاطرنشان کرد: روز گذشته 350 معتاد و امروز هم 310 معتاد متجاهر شناسایی و جمع آوری شده اند . وی در خاتمه از دستگیری 80 تا 90 نفر خرده فروش مواد مخدر نیز خبر داد . پایان پیام/ ...
پاکسازی مناطق شهری از وجود معتادان متجاهر کلید خورد/جمع آوری 660 معتاد متجاهر در 2روز
خرده فروشان مواد مخدر و وضعیت خانه های قرمز اعلام کرد: ما در محدوده یکسری خانه های قدیمی داریم که فروشندگان مواد مخدر در آنها حضور دارند که اقدامات دستگیری آنها شروع شده و ادامه دارد و نمی گذاریم فعال باشند . سردار محمدیان با تاکید بر این مطلب که پلیس طرحی ندارد و فقط اقدام عملی انجام خواهد داد،خاطرنشان کرد: روز گذشته 350 معتاد و امروز هم 310 معتاد متجاهر شناسایی و جمع آوری شده اند . وی در خاتمه از دستگیری 80 تا 90 نفر خرده فروش مواد مخدر نیز خبر داد . پایان پیام/ ...
سوزن دوزی در زیرزمین اجاره ای
...، غیر از مهارت های مادربزرگ و مادرتان سراغ اساتید دیگری هم رفتید؟ معقولی: تا سال 1378 در کاشان زندگی می کردم، استاد من در زمینه گلدوزی با چرخ بود ولی در زمینه گلدوزی با دست پیش کسی جز مادربزرگم آموزش ندیدم به دنبال آن با توجه به اینکه گلدوزی های جهاز عروس ها را می دیدم، با نگاه کردن روی گل و گلبرگ هایش، ساعت ها وقت می گذاشتم تا متوجه شوم، چگونه گلدوزی اش انجام شده و مانندش را بدوزم ...
تلاش 70 ساله پروفسور حسابی برای گردآوری واژه های اصیل فارسی
برای آموزش به بچه های باغبانی می گذاشتند که در خانه ما مشغول به کار بود. این بچه ها اکنون تا مقطع دکترا تحصیل خود را ادامه داده و مقام وزارتی دارند. دکتر حسابی همواره بر این تاکید داشتند که ما غذایمان را با هم و در کنار هم بخوریم. ایشان همیشه از مادرم تشکر می کردند و باور داشتند که این ادای احترام، طریقه درست رفتار کردن را به بچه ها یاد می دهد. لذا فضای خانه به طوری بود که همیشه احترام ...
قتل هولناک زیبا در خانه آرزوهایش / شوهر نوعروس بازداشت شد
کلانتری ارومیه رفت اما آنها گفتند؛ تا ما با شما تماس نگرفتیم، مراجعه نکنید. یک موردی هم وجود دارد و آن این است که همسایه می گویند؛ همان شب شوهر زیبا به خانه برگشته و تمام وسایلش را از داخل حیاط جمع کرده است... حرف آخرتان؟ راستش من به خاطر شغلم جنازه زیاد دیدم. راننده آمبولانس هستم. وقتی جسد زیبا را دیدم چه طوری بهتان بگویم انگار پنج، شش ساعتی می شد که فوت کرده بود. بهاره شبانکارئیان کدخبر: 871409 1401/12/03 08:40:57 لینک کپی شد ...