سایر منابع:
سایر خبرها
رابطه نامشروع دختر 17 ساله با پسر 15 ساله/در ویلای پدر مولتی میلیاردر چه گذشت؟
تا این که حدود 2 ماه قبل با دختری که مدعی بود از خانه فرار کرده است، در اطراف ویلای پدرم آشنا شدم و با هم به ویلا رفتیم. چون می دانستم تا پایان هفته پدرم به ویلا نمی آید به آن دختر اجازه دادم چند روز در آن جا بماند؛ من هم هر روز با تهیه مواد خوراکی ساعت هایی را در کنار او می ماندم. آن دختر آخر هفته به منزلشان بازگشت و دیگر او را ندیدم. حالا پدر و مادرش مدعی هستند که با شرایط به وجود آمده ...
جنجالی ترین حرفهای تاریخ علیه آقا صمد!
چون مربی برای من فرمانده است و من هم سرباز او. اما او مثلا می گفت که اگر بروید جام جهانی برای خودتان خوب است. من به خودم می گفتم که چرا اینطوری حرف می زند آخر؟ چرا آمد اینطوری بعد بازی عراق حرف زد؟ بازیکنان تیم ما که همگی پیشنهاد دارند اما آنها باید بروند در خانه یک قل دو قل بازی کنند و دیگر پیشنهادی ندارند. او همیشه قبل بازی آن جمله را می گفت و انگیزه ما را می کُشت. چرا یک حرف دیگر نزد که انگیزه ...
حرف های سیاسی زدم خوششان نیامد،ممنوع الخروج شدم
سال بعد دادند. یعنی با پاداش قهرمانی جهان خانه خریدم. الان با پاداش طلای المپیک چه کاری می توان انجام داد؟ *شما هنوز این خانه را دارید؟ نه متأسفانه فروختم. جایی دیگر خانه خریدم. *حدود 2 میلیارد تومان پاداش طلای المپیک است. پول پیش خانه نیست. به نظرم باید بالای 50 میلیارد تومان پاداش طلای المپیک باشد. *پول همان خانه ای که شما خریدید؟ ...
یک جمله شوهر خواهرم زندگیم را نابود کرد!/ شوهرم با یک زن خارجی ازدواج کرد!
ساله ام تجاوز کرد| او خودش را کشت! شب وقتی همسرم به خانه بازگشت مشاجره سختی بین ما شروع شد، به طوری که برای اولین بار در زندگی مشترک مرا کتک زد و سپس من و فرزندانم را به خانه مادرشوهرم برد و خودش به تنهایی به خانه بازگشت. از آن روز به بعد حساسیت های من بیشتر شد تا جایی که هر رفتار و گفتار او را به ازدواجش با یک زن دیگر ارتباط می دادم. شوهر خواهرم وقتی ماجرای دعوای ما را شنید به ...
10 قتل هولناک و جنجالی سال 1401 / سرنوشت باران تلخ تر از همه قربانیان
بودم و از او بی خبر بودم. پدر بهار در ادامه گفت: بعد از اینکه همسرم از خانه من رفت متوجه شدم مردی به او علاقه پیدا کرده و قول و قرار ازدواج برای بعد از طلاق با هم گذاشته اند.چند بار با آن مرد حرف زدم و بین صحبت هایش گفت که اگر با همسرم ازدواج کند، بهار را تحویل بهزیستی می دهد.برای همین به او مظنون هستم. بررسی اولیه در معاینه جسد حکایت از آن دارد که علت مرگ بهار، ضربه مغزی ...
عباس قادری حرف های پسرش را تکذیب کرد/ نوشتند ما مهاجرت کردیم؛ کسی از خانه اش جایی نمی رود
تنگ می شود؛ ایران، خانواده، محله و... تنها چیزی که می دانم آرامم می کند تا بتوانم طاقت بیاورم این است که پدرم کنارم است... خدایا مواظب ایران باشد. حالا عباس قادری با تکذیب خبر مهاجرت خود در هایلایت اینستاگرامش نوشته است: سلام به عزیزان. لازم دانستم مطلبی را خدمتتان عرض کنم. ما همیشه برای کنسرت هایمان در سراسر دنیا سفر می رویم و برمی گردیم. حالا یک سری مثلا خبرنگار که دنبال فالوئر هستند برای سوژه خودشان نوشتند ما مهاجرت کردیم که به شدت تکذیب می کنم. کسی از خانه اش جایی نمی رود اگر هم برود بیرون برمی گردد خانه خودش. هیج کجا ایران نمی شود. ...
پسر تاجر ثروتمند یک شیاد همه فن حریف بود / سرنوشتی که پسر سرکش برای خودش رقم زد
. این پسر وقتی به خانه برگشت، از پدر عصبانی کتک مفصلی خورد و همین باعث شد ماه ها با او قهر کند، نه درس می خواند و نه دنبال ورزش بود و همیشه بوی تند سیگار می داد. دوئل پدر و پسر توحید سرکش شده بود و محمد دیگر توانایی تحمل این همه بی احترامی را نداشت تا اینکه خواست با پسرش از روی مهربانی صحبت کند. محمد هر چه حرف می زد، می دید که توحید تنها خودش را می بیند و ...
افشاگری تلخ و باورنکردنی نامزد کریستیانو رونالدو؛ 3 مرتبه سقط جنین داشته ام/ از دست دادن پسرمان تنها ...
. بقیه بچه ها اما دائم می گفتند: مامان بچه دومی کجاست؟ بعد از یک هفته گفتم بیا با بچه ها روراست باشیم و بگوییم که آنجل به بهشت رفته. و پس از آشفتگی سال گذشته جورجینا متوجه شد که بلا باعث آرامشش شده است. جورجینا می گوید: او تا حدودی موفق شد که آن حفره ای را که در زندگی من وجود دارد پر کند. وقتی او بزرگتر شود و به او بگوییم که چه اتفاقی افتاده، به آنچه که به دست آورده بسیار افتخار خواهد کرد ...
انتظاری که با چند تکه استخوان و پلاک پایان یافت/ مادرانی که هنوز چشم به راه هستند
5 بار رفتی، کافیه و بعد نام حضرت زهرا(س) را آورد و گفت جوانت را در خانه نگه می داری فردا به حضرت فاطمه(س) چه جوابی میدهی؟ سکوت کردم و راضی شدم. موقع رفتنش هم اجازه نداد از خانه بیرون بیایم وقتی از در حیاط بیرون رفت خیلی سریع به سرکوچه رسید و رفتنش را ندیدم. در این سال ها که پسرم نبود هر وقت در مسیری تنها می رفتم با خودم صحبت می کردم و می گفتم الان رحیم بیاد من را می شناسد؟! خلاصه ...
چراغ بی بی چشممان را به لبخند پدر روشن کرد/ برکتی که ارمغان سنتی دیرینه است
کار را می کنید؟ لبخندی روی لبش نقش بست و گفت از وقتی یادم می آید... از روی بچگی گفتم پس چرا برکت چند سال پیش از کوچه ما رفت... چروکی روی پیشانیش افتاد و گفت همه چیز درست می شود همه این ها امتحان الهی است آن موقع چیزی از حرف هایش نفهمیدم. همه دور سفره هفت سین نشسته بودیم و نور گرسوز آبی آبی می سوخت، پدرم قرآن می خواند و مادرم مُدام زیرلبش صلوات می فرستاد و دعا می کرد ...
نمایی دیگر از تلاش زنانه برای زندگی
سرم بازی کرد . زمان زیادی از ازدواج این دختر نوجوان نگذشته بود که متوجه مصرف مخفیانه همسرش و خواهر همسرش می شود. مرد خانه، همان آدمی که بهار برای بودن در کنارش جنگیده بود، حالا رنگی از سیاهی را برای او و دو فرزند قد و نیم قدش بر جای گذاشته بود. بین حرف هایش از کتک هایی که خورده می گوید، دردی که برایش به یک عادت همیشگی تبدیل شده بود و قهر و دعواهای مکرر در مخالفت با مصرف همسرش. از شروع ...
هنرمندی که تمام کلیشه های خارج رفته ها را زیر پا گذاشت
زبان کاملی نیست به نظر من. البته در بیان احساس و در شعر بی نظیره. این یکی خیلی بامزه بود: رفیقم یه تور قسطی رفت قبرس. یه هفته بعد برگشت تیکه کلامش این شده که بابا شماها دنیارو ندیدید و زبانتون افتضاحه و... این هم یک نظر کارشناسی و علمی و تجربی: واقعا یکم بستگی به میزان استفاده از زبان هم داره. یه چیزی هست مثل اقتصاد زبان. همون طور که بچه واسه ش راحت تره لغت دم دست رو بگه بعد یه مدت در خارج به نظرم بعضی لغت ها اینجوری وارد گفتگوی فارسی میشن. البته اگر وسواس به خرج بدی قطعا می شه کاملا فارسی حرف زد. ...
میلاد کر: استخر مختلط بود، ما را ریکاوری نبردند؛ نسل ما را سوزاندند!
اینطوری حرف می زند آخر؟ چرا آمد اینطوری بعد بازی عراق حرف زد؟ بازیکنان تیم ما که همگی پیشنهاد دارند اما آنها باید بروند در خانه یک قل دو قل بازی کنند و دیگر پیشنهادی ندارند. او همیشه قبل بازی آن جمله را می گفت و انگیزه ما را می کُشت. چرا یک حرف دیگر نزد که انگیزه ما را بیشتر کند؟ او اتفاقا استرس ما را بیشتر می کرد. اما به هر حال پاداش بازی قطر را دادند. مبلغ 5 میلیون تومان اصلا ...
برای بهاری که تمام دل تنگی است
... حتا وقتی حاجی فیروزی با صورت سیاه شده و لباسی قرمز برایت شادترین آواز دنیا را می خواند و در بزر گ راه در خیابان در چهارراه شهر روبرویت به خنده کج و راست می شود و مثلن می رقصد تمام خستگی ات را روی پای چپ ات می اندازی پا به پا می کنی باز تحمل و قرار نداری، به دیوار بتنی پلی تکیه می دهی باز آرامشی نمی یابی، روی گاردریل میان خیابان می نشینی و بی خیال سیل ماشین ها می شوی و حاجی فیروز می آید می ...
آداب و رسوم عید نوروز در خطه آذربایجان غربی/باید یک دختر ترک باشی تا مفهوم و مزه پای آپارما را بدانی
. او می گوید: چراغ این خانه باید روشن باشد بچه هایم عید را باید در خانه پدری باشند نباید ذره ای نبود پدر را حس کنند دنیا محل گذرست همه ما خواهیم رفت بهار می آید و این نوید زندگی است. درست است عزیزانمان را از دست داده ایم اما زندگی تمام نشده ادامه دارد. در پس هر زمستانی بهار دل انگیزی است. پسر بی بی فاطمه از راه می رسد زمان خداحافظی رسید این مدت کوتاهی که کنار بی بی فاطمه بودم ...
رابطه شیطانی بلاگر مشهدی با پسر جوان به قتل منجر شد + عکس
ساله درباره چگونگی وقوع این ماجرای هولناک گفت: همسرم دچار بیماری های عصبی بود و مدام مرا کتک می زد، ما با یکدیگر از مدت ها قبل اختلاف داشتیم تا حدی که در های منزل را به روی من قفل می کرد تا از خانه بیرون نروم! امروز صبح (روز حادثه) هم بعد از مشاجره لفظی من از منزل بیرون آمدم و برای درمان بیماری زنانگی به بیمارستان امام حسین (ع) رفتم که در نزدیکی محل سکونتمان قرار دارد، ولی بعد از آن همسایگان از آتش ...
تهران هیولا شده، دوستش ندارم!
به گزارش یکتاپرس به نقل از همشهری آنلاین زمانی که به همراه نوه اش برای تجدید خاطرات سالیان گذشته به محله قدیمی اش (سبزی کاری امین الملک یا همان گمرک امیریه رفت)، گریه امانش نداد. از همین محله بود که او توانست استعدادهایی را که درونش نهفته بود را به نمایش در آورد، هنر پیشه، بازیگر تئاتر، پرده خوان، دوبلور، ترانه و آوازخوان و پا به توپ بودنش در تیم راه آهن از او همه فن حریفی ساخته بود. ...
شوهرم به سراغ دختر 16 ساله ای رفت/ من بچه دار نمی شدم!
در ارتباط است و دیگر عاشقانه نگاهم نمی کند. این بود که ناخواسته به تعقیب او پرداختم و متوجه شدم در منطقه پایین شهر وارد منزل فردی غریبه شد و چند دقیقه بعد در حالی از آن خانه خارج شد و پشت فرمان پرایدش نشست که دختری کم سن و سال او را همراهی می کرد. آن ها به منطقه ییلاقی طرقبه رفتند و داخل رستوران شدند. من هم بلافاصله با همان خودروی اجاره ای به محله آن دختر بازگشتم. تحقیقاتم به بهانه امر ...
برای لذت رابطه جنسی با پسرجوان؛ به شوهرم خیانت کردم!
پوشیدن لباس های نامناسب وضعیت ظاهری خودم را تغییر داده بودم من پا را فراتر گذاشته بودم و از یک حجاب معمولی به یک بی حجاب و بد لباس تبدیل شده بودم. یک روز همسرم خیلی راحت اجازه داد برای آن که از تنهایی بیرون بیایم در یک شرکت تولیدی کار کنم همه کارگران آن شرکت زن بودند و در شبکه های اجتماعی تلفن همراه عضویت داشتند من هم با خرید گوشی گران قیمت تحت تاثیر همکارانم قرار گرفتم و عضو یکی از گروه ...
روایت از مبارزات و مجاهدت های مرحوم حاج علی اکبر بادامچیان
ده پانزده متر جلوتر از ماشین پیاده شده بود، عباس او را زده بود. شاه خیلی جلو رفت. عباس محاسبه کرد و دید اگر بخواهد حرکت کند سوراخ سوراخش می کنند و نمی رسد و از زدن منصرف شدیم و برگشتیم. حاج آقا صادق خیلی از دست من دلخور شد و گفت: تو چه کاره بودی که حرف زدی؟ قرار بود منصور را بزنیم . گفتم: من دیدم شاه را بزنیم بهتر است . گفت: تو چه کاره بودی؟ دعوا و مرا از تیم بیرون کردند که این آدم ...
انسان سازی از دامن مادر/سبک تربیتی مادران شهدا مغفول مانده است
خورد به کتاب منم یه مادرم؛ روایت هایی از سبک تربیتی والدین شهدا از همزمانی صحبت های سخنران و آوردن این کتاب، کمی تعجب کردم ولی وقت تنگ بود، باید بقیه کتاب ها را می چیدم. بعد از اتمام جلسه، همه کتاب های منم یه مادرم فروش رفت و این موضوع و حرف سخنران باعث شد تا ترغیب شوم کتاب را بخرم و بخوانم. کتاب، حاصل مصاحبه با مادران شهیدان مصطفی احمدی روشن، محمد مَسرور و محمدحسین حدادیان بود. با دست ...
عید دیدنی را چطور شیرین تر کنیم؟
باتوجه به شرایط امسال که خانم خانه باید سحری را هم تدارک ببیند) سعی کنید دیدارتان را مختصر کنید و زمان زیادی را مهمان نمانید. 7- تعارف های زیاد نکنید همان طور که در موضوع قبل گفته شد مدت مهمانی کوتاه است پس چه مهمان هستید و چه صاحبخانه اگر از قبل تدارک ندیده اید اصرار به ماندن برای وعده ناهار یا شام یا افطار نکنید و راحت باشید و در رودربایستی تعارفات بی مورد قرار نگیرید. اگر هم مهمان هستید، تعارف را کنار بگذارید و مقداری از میوه ها و شیرینی های صاحبخانه میل کنید تا حس بدی در آن ها ایجاد نشود. ...
70 عمل روی صورت دانشجوی پزشکی/میترا: من اسید نپاشیدم خودش پاشید/او درخواست رابطه نامشروع داشت!
شدم او به من ابراز علاقه کرد و گفت قصد ازدواج دارد. بعد از مدتی من را به خانه اش دعوت کرد و خواست با او رابطه داشته باشم اما مخالفتم با این خواسته او را عصبانی کرد. میترا در ادامه صحبت های خود ادعا کرد: من چون پایخ منفی برای رابطه نامشروع دادم مهران روی صورتم اسید پاشید. ظاهراً از همان اسید روی خودش هم ریخته و حالا مدعی شده که من اسیدپاشی کردم. من به هیچ عنوان روی مهران اسید نپاشیدم و ...
بی شرم ترین زن ایران ! / هوسرانی یک زن در حاملگی با مرد متاهل !
عشقی خاکستری و سرگذشت تلخ خود به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: هنوز یک هفته از آغاز سال تحصیلی نگذشته بود که شبی مادرم مرا به گوشه اتاق برد و گفت: فردا قرار است خواستگار بیاید و نباید مدرسه بروی! آن زمان معنای زندگی مشترک را نمی دانستم و هیچ گونه اطلاعاتی در این باره نداشتم. خلاصه روز بعد لباس شیکی پوشیدم ودر آشپزخانه منتظر ماندم تا مادرم بگوید دخترم چایی بیاور! پدرم راننده ...
نگذارید به خط برود، مبادا شهید شود
راه برگشت به خانه گفت: حالا خیالم راحته تا چند روز اینا راحتن و نمیرن توی صف وایستن . نان ها را گذاشت خانه و حرکت کردیم. وقتی به منطقه رسیدیم، گفتند: اردستانی از شلمچه بی سیم زده و گفته کابلی و پیری به خط بروند و عبدالرضا در دز بماند و وقتی نیروها آمدند اتوبوس بگیرد و نیروها را بفرستند به کارون، بعد خودش بیاید. کابلی و پیری به راه افتادند و من ماندم. بعد از اینکه هماهنگی ها را انجام دادم ...
شهیدی که در روز تولدش به آرزویش رسید + وصیت نامه شهید
.... غلامحسن داشت به طرف سنگر می رفت، درهمین بین، یک پیک با موتور رسید کنارما چند نفر و ترمز زد. گفت: گردان یا رسولی ها برمی گردند عقب، تجهیزات و کوله هاشان را بگیرن که ماشین ها الان دارند، بچه های گردان امام محمد باقر(ع) را می آورند، تا جای شما پدافند کنند. شما برمی گردید عقب. زود جمع کنید. غلامحسن هنوز به سنگر نرسیده بود، داد زدم آهای شنیدی، باید برگردیم ...
غربتی هستم اما با دختران غربتی فرق دارم| ناپدری ام مجبورم کرد از خانه فرار کنم
تا وقتی بابام زنده بود ما مثل بقیه غربتی ها کار نمی کردیم آخه تو فرهنگ ما رسمه خرج زندگی رو زن و بچه ها دربیارن ولی تا بابام بود خودش خرج زندگی رو می داد و زندگی ما رو به راه بود، اما همین که دستش از دنیا کوتاه شد انگار ورق زندگی ما برگشت، مجبور شدیم پیش بقیه غربتی ها برگردیم و مثل اونا زندگی کنیم، مامانم تصمیم گرفت شوهر کنه که من با همون سن کمی که داشتم مخالف بودم، هفت سالم بود که سه بار خودکشی ...
دهل و سرنا را پایین کشیده اند و فقط به دوتار توجه دارند/ موسیقی شغل اجدادی ماست
شما حضور در سی و هشتمین جشنواره موسیقی فجر بود که طی این حضور اجرای چوب بازی تان مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. دیگر چه فعالیت هایی دارید؟ بله ما آخرین بار برای حضور در جشنواره فجر به تهران آمدیم و به اتفاق اعضای گروه علاوه بر چوب بازی مقام هایی چون الله ، راه چنگ و مقام پلتان را اجرا کردیم. پس از بهمن ماه سال گذشته هم برنامه هایی بوده اما ما در آن ها شرکت نکرده ایم. یعنی اینکه طی این ...