بی حجابی زنم را از من گرفت! / اولش با بی حجابی اش مشکل نداشتم بعد نابود ...
سایر منابع:
سایر خبرها
روزی می آیم پیشت
خودش برد... خانم همسایه هنوز ایستاده بود و با دقت به حرف هایم گوش می داد. یک دفعه مرا بغل کرد و گفت: خوش به حالت که همچنین برادری داشتی، کم آدم پیدا میشه که این قدر خالص باشه. هرچی دیدی خوبی دیدی ازش خواهر، همین مهمه... موبایلم را از کیف بیرون آوردم و دوباره گفتم: هر شب نامه ای رو که براش نوشتم می خونم تا خوابم ببره، آخه دلم فقط با همین آروم می گیره... شاید الانم آروم گرفت. ...
اختلافات اعتقادی به قتل پشت فروشگاه رفاه تهرانسر منجر شد!
و دستگیر شد. متهم روز گذشته در شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران تحت بازجویی قرار گرفت. گفت و گو با قاتل پشیمان درگیری تو و برادرانت با مقتول چه بود؟ من درگیری ای نداشتم، حدود 13 سال است ایران زندگی می کنم و فقط درگیر کار و زندگی خودم بودم .6 سال قبل ازدواج کردم و تازه داشت وضعم خوب می شد که برادرم از ما خواست به حشمت گوشمالی بدهیم. من از بچگی در کنار حشمت و برادرانش ...
بی قراری هایم با خبر شهادتش آرام شد
به سعید گفتم کی برمی گردی گفت مامان ساعت 4 برمی گردم. بعد از اینکه سعید رفت تا جلوی در رفتم یک پرده ای جلوی در بود، از پشت پرده تا انتهای کوچه به قد و بالای پسرم نگاه کردم. بعد که آمدم خانه با خودم حرف می زدم و به خودم می گفتم سعید که جبهه رفت چرا به من گفت ساعت 4 برمی گردم. مادر شهید پایروند می گوید: بعد از گذشت اعزام فرزندم، اول اسفند ماه بود که پیکر مطهرش را آوردند و پس از تشییع ...
دختری که کتاب می خواند، خلاصه می کرد و نقاشی می کشید
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان قم به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم ، وقتی ایمان زنگ زد و یک سوژه جذاب برای گفت وگو معرفی کرد، معطل نکردم و گفتم مقدمات آن را فراهم و مرا با خانم مهرپویا مرتبط کند. ایمان خودش یک کتاب خوار حرفه ای است و این سوژه ها از چشمش پنهان نمی ماند. همین شد که بعد از یک هفته ، همه چیز روبه راه شد و من به موضوع گفت وگویم رسیدم. ...
روایت یک تولیدی چادر که بعد از 10 سال جمع شد!
. جدیدا می گن حجاب استایل... دیگه از حالت حجاب دراومده؛ یعنی فقط برای قشنگی چادر سر می کنن. یادمه اونوقتا چقدر تو نمایشگاه منو اذیت می کردن؛ مانکنت آرایش نداشته باشه؛ فروشنده ها این شکلی بیان و هزارتا چیز دیگه. حالا تو نمایشگاه قرآنی با اون عظمت، من چندتا از بلاگرا رو دیدم که با چه آرایش غلیظی اومده بودن تا روسری بفروشن یا چیزهای دیگه. مگر نمایشگاه قرآنی جای این چیزهاست؟ ...
من هم قبلاً می گفتم علیرضا دبیر ریا می کند اما.../ رسول خادم کرسی مؤثری نداشت و دردی از کشتی دوا نکرد
...، او منتظر ما بود اما دبیر رفت نماز بخواند. به دبیر گفتم یک ساعت وقت گرفتم از این آقا و می خواهیم پول برای کشتی بگیریم، بعد تو اینجوری نماز می خوانی، گفت خدا را ول کنم بیایم جلسه؟ من هم قبلاً می گفتم دبیر ریا می کند تا از نزدیک او را دیدم عضو هیئت رئیسه فدراسیون کشتی تأکید کرد: اینکه قبلِ این آدم چه بوده، نمی دانم، من حال را می گویم. خودم هم قبلاً می گفتم ریا می کند، اما ...
جمله تکان دهنده مادر شهید به استاد قرائتی درباره حجاب
...، من هم حدیث می خوانم. برادرم گفت: باز اگر بفهمند که شما حدیث می خوانید، مشکل ایجاد خواهند کرد. گفتم: گروه، گروه با فاصله چند متری، پشت به یکدیگر بنشینید. خلاصه در آن محیط ترس و خفقان با این نقشه و طرح، توانستم چند آیه قرآن و حدیث برای آنان بخوانم. گریه حاج آقا به خاطر شعر اسیر ایرانی در خانه به تماشای تلویزیون نشسته بودم که فیلم اسیران ایرانی را نشان می داد. خبرنگار بی حجاب ...
خرج کردن پول های دزدی برای مواد و مخارج زندگی!
به گزارش تازه نیوز، یکی از مالباختگان می گوید: موقع پول گرفتن از عابربانک کنارم آمد. به او تذکر دادم تا از من فاصله بگیرد اما ناگهان شروع به تهدید با چاقو کرد و به زور کارت عابربانک من را گرفت.. فردای آن روز تا کارتم را سوزاندم، متوجه شدم 10 میلیون و 400 هزار تومان از حسابم برداشت کرده است. به نقل از ایران، این در حالی است که قربانی بعدی حتی متوجه نمی شود که فرد کی کارت عابربانک سرقتی ...
برادر شوهرم مچم رو با کوروش گرفت اما بی وجود خودش بهم تجاوز کرد!
کجا قایمش کردی ! دنیا رو سرم خراب شد ،فقط یادمه به پای محمود افتاده بودم و می گفتم ببخش غلط کردم کاری باهاش نداشته باش .کوروش هم از اتاق خارج شد و خلاصه به بدبختی از خونه بیرون زد و من موندم و محمود . از ترس اینقدر گریه کردم که چشمام نمی دید دو تا قرص خواب آور با هم خوردم و رفتم تو اتاق رو تختم خوابیدم . تمام وجودم پر از استرس و ترس بود ،نمی دونستم می خواد چه اتفاقی بیفته ! اگر ...
ماجرای ازدواج مرد لرستانی با زنی که یک متر از خودش بلندتر است | روزی 100 بار بهش می گویم دوستت دارم | ...
همه قرارومدارها را با او گذاشت. خودش می گوید اگر بابایش خبردار می شد پوستش را می کند. اما هر چه بوده به خیر گذشته و الان مهران با دخترعموی پدرش وصلت کرده است؛ چندسالی با هم حرف زدیم. بعد که دیدم همه چیز قطعی شد به خواهرم گفتم تا با شوهرش بروند و با او حرف بزنند. به خواهرم تاکید کردم کسی چیزی نفهمد چون نمی خواستم کسی خبردار شود. می دانستم که او تصمیمش را گرفته از آنهایی نبود که طاقچه بالا بگذارد ...
وسوسه شیطان، جوان 31 ساله را به تباهی کشید
موتورسیکلت دیگری را ربودم. از آن روز به بعد به گوشی قاپی رو آوردم چون احتمال می دادم نیروهای انتظامی نتوانند مرا سوار بر موتورسیکلت سرقتی شناسایی کنند اما هیچ گاه آرامش روحی و روانی نداشتم و دلهره دستگیری رهایم نمی کرد. حالا دیگر گویی سرقت برایم عادی شده بود و کاری جز دستبرد به اموال مردم نداشتم! در حالی سرقت های زیادی با موتورسیکلت انجام دادم که همه پل های پشت سرم را خراب کرده بودم و نزد ...
صبح هایی که دیگر با ایده های نو آغاز می شوند
...، پایش را از روی پدال چرخ برمی دارد و می گوید: خودم هم باورم نمی شود که این قدر به خیاطی علاقه مند شده باشم. یادت هست که چقدر به عمه پروین بیچاره ام غر می زدم و می گفتم که آخر خیاطی هم شد کار! حالا خودم از صبح تا شب نشسته ام در این اتاق در میان این پارچ ها و پشت این چرخ، می دوزم و می دوزم! نمی دانی چقدر از این کار لذت می برم! سرم پر از طرح و نقشه است برای این پارچه ها. باورت می شود که همین ...
زیرپوست بند نسوان تبریز
قلبی می شود برای آن زندانی زن. به قیافه خانم مسوول زندان خیره شدم، چرا من اصلا به این خانم های مسوول دقت نکرده بودم! چقدر خواهری می کنند برای هم جنسان خود در بند! در خیالم خودم را جای یکی از آنها می گذارم؛ وای نه من اگر این شغل را داشتم حتما که از سختی کارم دق می کردم! نه شاید هم چیزیم نمی شد! انصافا خیلی کار سختی دارند، فکرش را بکن، بالاخره همه مان انسانیم، دل داریم، آدم فرسوده می شود ...
ریسک نمی کنم چون نمی خواهم والیبالم تمام شود
.... من احساس کردم که نمی توانم آن توان صد درصدی را بگذارم. آن دکتری هم که کار درمان من را انجام داد گفت که تو بعد از یک مدت خوب می شوی اما باید زمان آن برسد. من الان درگیر همین زمان هستم و حتی تمریناتم را هم انجام می دهم و شاید دیدید که همین یک ماه دیگر خوب شدم و به اردو اضافه شدم. من فقط می خواهم این خوب شدن کامل شود و نمی خواهم روی سلامتی ام ریسک کنم. از یک طرف دیگر من به دبی هم که رفتم تمام هزینه ها از جیب خودم دادم به خاطر همین این داستان یکم برایم سنگین تمام شد اما در نهایت می گویم که سلامتی ام از همه چیز مهمتر است. ...
صدای ناشنوایان را بشنوید!/ تلاش 12 ساله قهرمان المپیک برای استخدام
می کردم متوجه زبان اشاره آنها نمی شدم، تکواندوکاران ناشنوا می گفتند تو شنوا هستی و من می گفتم نه من کم شنوا هستم و سمعک استفاده می کنم. همان زمان توانستم به تیم ملی راه پیدا کنم و برای اولین بار در سال 91 به مسابقات آسیایی کره جنوبی اعزام شدم. چون تجربه حضور در تورنمنت های برون مرزی را نداشتم سوم شدم. بعد از این مسابقات کم کم با تکواندوکاران ناشنوا آشنا شدم. چون برای اولین بار در ...
خیانت شوهرم را بخشیدم اما او خیانت مرا نمی بخشد!
بودم در همان جا دفن کردم و در این باره با هیچ کس حتی خانواده خودم سخنی نگفتم تا آبروی همسرم و زندگی خودم حفظ شود با آن که این همه سال برای یافتن شغلی مناسب تحصیل کرده بودم ولی به امور خانه داری مشغول شدم تا فرزندم را تربیت کنم اما نمی دانم چگونه در دام حیله گری های فضای مجازی افتادم و مسیر زندگی ام را به بیراهه کشاندم. روزی همان طور که در حال پرسه زنی در گروه های اجتماعی بودم با پسر ...
متهم: فرمان قتل داشتم
...> من در مغازه مرغ و ماهی فروشی کار می کردم و کارم قطعه قطعه کردن مرغ و ماهی بود. مقتول را می شناختی؟ مقتول و خانواده اش در افغانستان همسایه ما بودند، اما او را زیاد ندیده بودم و آشنایی با او نداشتم. چرا روز حادثه او را به قتل رساندی؟ برادرناتنی ام نذیر مرا فریب داد. او زندگی ام را نابود کرد. تازه زندگی ام رو روال افتاده بود و همراه همسر و دو دختر خردسالم ...
روایت فدراسیون بدنسازی از نماز خواندن علیرضا دبیر/ نصیرزاده: گفتند با دبیر کار نکن، او خورده و برده است
...، بعد تو این جوری نماز می خوانی!، گفت خدا را ول کنم بیایم جلسه؟. عضو هیات رییسه فدراسیون کشتی تاکید کرد: این که قبلِ این آدم چه بوده، نمی دانم، من حال را می گویم. خودم هم قبلا می گفتم ریا می کند، اما وقتی با او کار کردم دیدم اعتقاد قلبی اش این است. خودم رقیب دبیر بودم، عملکردی که دبیر در این مدت در کشتی داشته، کم نظیر است، ساخت وسازی که او انجام داد، از ساخت وسازی که در ...
طرح مقابله با بی حجابی از امروز اجرا می شود/ گشت ارشادی تازه یا راه حلی بر مساله ای پیچیده؟
...، اما حالا تاکید بر دوربین های راهنمایی و رانندگی است؛ خلاصه این روش تازه هم به این صورت است که این دوربین ها افراد بی حجاب را شناسایی می کنند و برای آن ها پیامک ارسال می شود و در مراحل بعد و در صورت تکرار، این پیامک ها به جریمه مالی، محرومیت از خدمات دولتی و اجتماعی و حتی بازداشت و زندان خلاصه خواهد شد. زمزمه های این طرح اگرچه از چندماه پیش و از گوشه و کنار شنیده می شد، اما از حدود دو هفته ...
روایت های عجیب از لحظات نزدیک به مرگ در چند کتاب
.... به من جواب داد: شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود... برگرفته از کتاب سه دقیقه در قیامت 5-وقتی میل به شهرت همه اعمال را تباه می کند در جریان بیماری و تجربه نزدیک به من مرگ، مطالب شگفت انگیز بسیاری را متوجه شدم. من خودم را انسان وارسته ای می دانستم و فکر می کردم بهترین جای بهشت قرار می گیرم. ...
این زن با دوچرخه به دور دنیا سفر کرد | جهانگردی برای کمک به کودکان یتیم مناطق محروم
به ایتالیا را برای تان تعریف می کنم. من همیشه و هر وقت دچار مشکل مالی می شدم با خودم می گفتم همان خدایی که در این سفر پشت و پناه تو بود، هیچ وقت تو را تنها نمی گذارد. آن روز ظهر، در مسیر سفر به ایتالیا و سپس فرانسه، به شهری کوچک در شمال ایتالیا رسیدم. چون پولی نداشتم نگران بودم که نتوانم شب را در جایی امن بخوابم. با دوچرخه ام در گوشه ای مشغول استراحت بودم که چند نفری از اهالی بومی آن ...
زندگینامه شهید سعید سیاح طاهری
یادداشت کرده بودم که به رهبر انقلاب بگویم که حکمی بدهند تا آقای سیاح به سوریه نروند و کارهای خودشان را در اینجا پیگیری کند، اما من همه نکات خودم را در جلسه گفتم ولی این نکته را از یاد بردم، سه روز بعد پدرم به سوریه رفت و شهید شد و خوشا به سعادتش و از خدا می خواهم که کاری کند تا من بتوانم عملا راه او را ادامه بدهم. همسر شهید سیاح طاهری در جایی پیرامون آموزش نماز جماعت به روش شهید نقل کردند ...
اوج عاشقی در روز قدس/ تحمل رنج ها برای تحقق آرمان ها
گوید این هدیه بخاطر حجاب خوبت است که تو را اینقدر زیبا کرده. بعد دختربچه ی عینکی که چهره ی بامزه ای هم دارد و چادرش را عین زنان پنجاه ساله نگه داشته می خواهد چیزی بگوید. میکروفن را مجری به سمتش دراز می کند. دختربچه می گوید: اسمم ریحانه ست عمو. این جایزه رو می خوام بدم به مامانم. اون برام گفته که آدم چرا خوبه که چادر بپوشه. خوشم می آید از این کاری که در حاشیه راه پیمایی راه انداخته اند. با خودم فکر ...
اعتراف جنجالی “شهربانو منصوریان” خبرساز شد/ ویدئو
شهربانو منصوریان در صفحه شخصی خود از علیرضا دبیر حمایت کرد و بخاطر واکنش تند مخاطبان با انتشار ویدئویی اعلام کرد: من تازه به دوران رسیده ام! به گزارش وقت صبح به نقل از برترین ها، شهربانو منصوریان با انتشار ویدئویی اعلام کرد: من تازه به دوران رسیده ام! مگه نمیگین تو ایران باید آزادی پوشش و بیان باشه. منم نظرم رو در مورد علیرضا دبیر گفتم. چرا بهم ت وهین کردید؟ شهربانو منصوریان روز گذشته در صفحه شخصی خود از علیرضا دبیر حمایت کرد که با واکنش تند مخاطبان در فضای مجازی روبرو شد. ...
روایت آشتی دختر کم حجاب با امام زمان(عج)/ دختران انقلاب و معرفی متفاوت حجاب!
نمی خواستم پایم را بگذارم داخل. اما انگار چیزی مرا آنجا کشاند. آنجا تمثالی بود که با آقا حرف بزنم. باز داشتم های های گریه می کردم. سبک شده بودم. خادم ها روسری سرم کردند و جلوی آیینه قیافه با حجابم را نشانم دادند. فکر کردم این جواب همان سرگردانی من است. اما هنوز تصمیمی نداشتم. من اعتقاد دارم بیرون ز تو نیست آنچه در درون توست! پس گفتم بگذار اول بروم سراغ درونم تا روزی بیرونم بشود حجاب. نمی خواستم مثل ...
چشم به راه یوسف باش
می گفتم و او جواب می داد. وی افزود: کمی که آرام شدم گفتم محمدم قولت؟ قولی که داده بودی یادت نرود... منم نساء سادات تو. مادر بچه هایت، خیالت از جانب سوده و سجاد راحت باشد هم برایشان مادر می شوم هم پدر، فقط قول شفاعت و با هم بودنمان در بهشت یادت نرود؛ در کنار محمد بودن لذت خاصی داشت ولی احساس غریبی داشتم و خودم را بی نهایت کوچک دیدم در مقابل بزرگی او و از گناهانم خجالت می کشیدم؛ ناگهان ...
بخشش قاتل بعد از 15سال!
روشن می شد اما باز ناامیدی به سراغم می آمد. با این حال نذر کردم بعد از آزادی یک راست به سر مزار مقتول بروم و برایش خیرات پخش کنم. درباره حادثه ای بگو که سرنوشت تو را تغییر داد؟ یک اشتباه بود. یک خطای بزرگ. من حتی آزاد شوم هم با عذاب وجدان آن روز تلخ زندگی خواهم کرد. آن روز سرکار بودم و سرگرم کار. سن و سالی نداشتم، تازه 18سالم شده بود و ناچار بودم به خاطر مشکلات مالی کار کنم تا خرج ...