کتک زدن یک طلبکار توسط یکی از مدیران ایمیدرو
سایر منابع:
سایر خبرها
پسر خشمگین پدرش را به طرز فجیعی به قتل رساند
سند زده بود. وی ادامه داد: من بدهی سنگینی داشتم و به همین خاطر به دردسر افتاده بودم. چند بار سراغ پدرم رفتم و از او کمک خواستم، اما به من کمکی نکرد. تا اینکه مجبور شدم برای پرداخت بدهی هایم از یک نفر از دوستانم پول نزول بگیرم و دیگر امیدی به زندگی نداشتم. همه این مسائل سبب شده بود تا از پدرم کینه به دل بگیرم. وی در تشریح قتل گفت: من مدتی پیش از یک فروشنده دوره گرد یک کلت ...
قرار ازدواجی که به مرگ ختم شد | ماجرای قتل دختر جوان با چاقو توسط مرد افغان
در این خبر به ماجرای قتل دختر جوانی به نام پروانه به دست پسر جوانی به نام رحمان که از اتباع افغان است، می پردازیم. آن روز از پروانه خواستم به محل کارم بیایدکه باهم صحبت کنیم اما او پافشاری می کرد که دیگر باهم ارتباطی نداشته باشیم، من هم گفتم اگر قرار است ازدواج نکنیم پول هایی را که از من گرفتی باید پس بدهی وگرنه تو را می کشم. کارگر ساختمانی که به خاطر 30 میلیون تومان دختر ...
مرد عصبانی زنش را بی رحمانه با چاقو کشت / همسایه ها فریادهای زن جوان را قبل از مرگش شنیدند
... جسد با دستور قضایی به منتقل شد و مرد جوان تحت بازجویی قرار گرفت. اعتراف در شب جنایت این مرد با دستانی خون آلود گفت: نیمه شب حالم خوب نبود و دل درد شدیدی داشتم به همین خاطر از همسرم خواستم به من یک لیوان آب بدهد اما او مثل همیشه به من بی اعتنا بود و اصلاً به من توجهی نکرد. من که از رفتار همسرم عصبانی شده بودم چاقوی آشپزخانه را برداشتم و چند ضربه به او زدم. مرد ...
اشتباه همسرم اعتماد به دوستش بود/ من هم حماقت کردم با او رابطه پیدا کردم/سرنوشتم را در آتش هوس سوزاندم!
کرد که زندگی مان را از سر بگیریم ولی دلم آن قدر سنگ شده بود که اشک های او را ندیدم. محمود پس از 5 ماه با این ادعا که نمی خواهد با خبر ازدواج مان، دیگران و به خصوص دوست قدیمی اش را شوکه کند مرا به عقد موقت خود درآورد. من یک سال به طور پنهانی و مخفیانه در عقد او بودم و در این مدت همسر سابقم نیز با دختر عمویش ازدواج کرد و زندگی جدید برای خودش تشکیل داد. ولی محمود بعد از پایان دوره عقد موقت ...
وقتی که مرحوم ابوترابی سرگرد عراقی را از طلاق نجات داد
اسلامی (بهبهانی) هستم. هوای مرا داشته باشید! نصیحت بفرمایید تا آبروی پدرم خدای نکرده از بی تجربگی به خطر نیفتد مرحوم ابوترابی با نگاه عمیق و مهربانه ای، دعایم کرد. ** حاج آقا ابوترابی هر کاری می توانست برای کمک به اسرا انجام می داد پس از چند روز از این دیدار، صلیب سرخ به اسارتگاه ما آمد. خوشحال بودم که پس از یک سال خانواده و هلال احمر از زنده بودنم مطلع می شوند. اعضای صلیب سرخ ...
حاملگی عمه عروس از داماد خائن ! / شوک دختر از عمه صیغه ای اش !
به گزارش رکنا، زن جوان باردار خود را از یک مرد جوان به اتهام ، در شعبه 11 دادگاه کیفری یک استان تهران به ثبت رساند. این زن 37 ساله به نام نسیم در طرح شکایت خود گفت: چند سال قبل از همسرم جدا شدم و با دختر 13 ساله خود در یک خانه ویلایی در شهریار زندگی می کردم. قصد داشتم و می خواستم به همراه دخترم از کشور خارج شویم و برای ادامه زندگی به کانادا برویم.تا اینکه یک شب در مهمانی یکی از دوستانم ...
التماس های مهتاب و سپیده بی فایده بود/ تجاوزهای چهار جوان شیطان صفت به دو دختر جوان+در کلبه وحشت چه گذشت؟
اگر با رضایت خودم به کلبه شیطانی رفته بودم هرگز حاضر نمی شدم 4 پسر جوان وحشیانه و برای چند بار مرا آزار دهند. پزشکی قانونی این موضوع را تأیید کرده و من برای آنها درخواست اعدام دارم. ادامه جلسه تحقیق برای احضار 3 متهم دیگر پرونده به روزهای آینده موکول شد. بر اساس ماده 82 قانون مجازات اسلامی، تاوان زنای به عنف، اعدام است و فرقی بین جوان و غیرجوان و محصن و غیرمحصن نیست. ...
نماز اول وقت
آب موجب بیدار شدن کسی نشود. نماز خواندن در ماشین ساواک توجه امام خمینی (ره) به برپایی نماز اول وقت به حدی بود که حتی در شرایط سخت و هنگام دستگیری توسط مأموران ساواک هم این واجب را ترک نکردند. به طوری که بعد از سخنرانی 15خرداد ماه سال 1342که مأموران ساواک ایشان را شبانه دستگیر کردند، امام (ره) در خاطراتشان برای ادای نماز در آن روز چنین نقل کرده اند: زمانی که مرا دستگیر کردند نماز ...
حاج قاسم چگونه با لشکر ثارالله خداحافظی کرد؟
...> چند نفر از بچه هایی که توی کامیون بودند، مرا شناختند. خواستند دستم را بگیرند و سوار کامیون کنند؛ قبول نکردم. گفتم می خواهم تا گلزار شهدا پیاده بیایم. هر چه گفتند، گوش نکردم. جمعیت مثل موج می رفت و می آمد. بیشترین فشار، به طرف کامیون بود. همه می خواستند خودشان را به تابوت ها برسانند. به بچه ها گفتم کمی از کامیون فاصله بگیریم. فضا قدری بازتر شد و توانستم نفس بکشم. به میدان مشتاق ...
مترجمی که کتابش را پاره کرد!
سازمان نظامی وابسته به حزب توده ایران کشف شد و عده زیادی از افسران بازداشت شدند. من هم جزء بازداشت شدگان بودم. بنابراین ما را به سرعت در گروه های دوازده نفری به دادگاه های فوق العاده نظامی سپردند. من جزء گروه دوم، در بیست ودوم مهر 1333 محاکمه شدم. در دادگاه بدوی به اتفاق آرا هر دوازده نفر محکوم به اعدام شدیم. پیش از ما گروه اول همه محکوم به اعدام شده بودند. در آخرین لحظات هنگام اجرای حکم به من ...
دکتر زهرا عالی نژاد: در کره زمین چیزی ارزشمندتر از اندیشه انسان نیست
ما خریده نمی شود. کتاب اصول پرستاری روانی همانقدر که مورد استقبال قرار گرفت اما بدشانسی هایی هم داشت. خانمی در مدرسه پرستاری ارتش عین کتاب مرا کپی کرده بود و به جای اسم من نام خودش را زده بود و کتاب ایشان به جای کتاب من به فروش می رفت، از ایشان شکایت کردم ولی به نتیجه نرسید. می خواستند از این مطالب در کتاب درسی مدارس بگنجانند همکاران مرا برای جلسه به وزارت آموزش و پرورش دعوت کردند و آنها اصلا نامی ...
خلبانی که پس از سه بار اخراج برگشت، جنگید و اسیر شد/ از جمهوری اسلامی چیزی نمی خواهم!
را پایین انداخته بودم و به هشدار دژبان ها توجه نکردم. نه لباس شخصی بود. جایی که داشتم با خضرایی صحبت می کردم، حدود 20 متر با در اتاقی که چمران در آن بود، فاصله داشت. گفت آقای چمران در آن اتاق با بیست سی نفر از سران ارتش جلسه دارد. صبر کن جلسه اش تمام شود، بعد برو حرف بزن! گفتم باشد و نشستم. وقتی خضرایی برای کاری رفت آن طرف تر، رفتم در اتاق را زدم. به خاطر جوانی و خامی بود ...
5 بازیگر برای نقش امام گریم شدند
آنطور که باید دربیاید. بازی در نقش حضرت امام(ره) چه ملزوماتی داشت و این بازیگر چه جزئیاتی را باید رعایت می کرد؟ ملزومات بسیار مهم و ظریفی داشت. مثلا به او گفتم وقتی برای بازی در این نقش لباس روحانی را پوشیدی، ارتباطت را با گروه قطع کن تا در نقشت فرو بروی. به دستیارم هم سپرده بودم که کسی مزاحم او نشود. یک بار در پشت دوربین با هم قدم می زدیم و صحبت می کردیم به تعارف گفت شما بفرمایید جلوتر ...
او با من حرف دارد
حس غریبی به من می گفت او می خواهد با تو حرف بزند او با تو کار دارد این را از نگاهش می فهمیدم نگاهش با من حرف می زد. نگاهش پر از پرسش بود. کلید آغازین را زدم و در پایان جلسه آموزشی حین سفر همه را به بهره گیری از فرصت به دست آمده و تعجیل در ایجاد ارتباط با یکدیگر به ویژه با روحانی کاروان دعوت کردم. شماره اتاقم را اعلام کرده و این بیت از شعر حضرت امام راحل(ره) را بر در اتاق نصب کردم: خادم درگه میخانه ...
خارج از پروتکل روزنوشت سفر یک هفته ای به لبنان
...؛ اما چشمان عایله گزنده بود، چشمان دخترش هم. تنم کرخت شد. با وجود آن همه عکس و فیلم که دیده بودم، چیزی هنوز در من زنده بود، چیزی که متاثر می شد، شوکه می شد. دیدن زن جنگ زده ای که از شوهرش بی خبر است، هولناک بود. دیدن دختری که نمی دانست مادرش کجاست، هولناک بود. دیدن دختری که نمی دانست مادرش کجاست، هولناک بود. عکس ها مفهومی را به من منتقل نکرده و مرا از واقعی بودن اتفاق دور نگه داشته بودند. همه چیز ...
نمی توانی جلو حقیقت را بگیری؛ هیچ کس نمی تواند
چنین سیستمی را بترساند؟ من که نمی دانستم، بچه بودم. هفت هشت ساله بودم، ده سالم بود. چقدر بود؟ بیست و نه تا چهل و دو می شود دوازده سال. سیزده سالم بود. ولی موقعی که مقاله رشیدی مطلق چاپ شد. خب از قبل امام و داستانش را می دانستیم. به عنوان یک فرد ناراضی، نه بیشتر. اصلاً این جور نبود که حتی به فکر کسی بیاید این آدم، تاریخ را به هم می ریزد. نمی شود همه متن کتاب را اینجا نوشت، طولانی می شود ...
فرار جسورانه زن گروگان از صندوق عقب خودروی لوکس
او قرض بدهم تا برای کارهای تبلیغاتی خود از آن استفاده کند. سر موعد ماشین را به شما تحویل نداد؟ نه! امروز و فردا می کرد و هر بار با او تماس می گرفتم و می گفتم خودروی من را بیاور، بهانه ای می تراشید. بالاخره بیش از دو هفته گذشت که من دیگر طاقتم تمام شده بود و از او خواستم همان روز خودروی من را پس بدهد که با من جایی در غرب تهران قرار گذاشت. یعنی همان روز حادثه؟ بله ...
لیلا گودرزیان: عنایت شهید را در نوشته هایم دیدم
پیش رفت؟ گودرزیان: جلسه اولی که همسر شهید را دیدم شناختی از ایشان نداشتم و ایشان هم شناختی نسبت به من نداشتند، اما بلافاصله بعد از شروع کار انگار سال ها بود همدیگر را می شناسیم از همان جلسه اول اعتماد رقم خورد. اگر اعتماد بین راوی و نویسنده به خصوص همسران شهدا اتفاق بیفتد، مطالب به خوبی پیش می رود، آنها معدن خاطرات هستند بعد از 35 سال ناگفته هایی را بیان می کنند که هنوز شنیدنی ...
شکارچی زنان برای نقشه شوم قهرمان شطرنج بازی ایران بود / برای اجرای نقشه اش از 10 پزشک کمک گرفته بود
رخ داد؟ یک روز که در شرکت بودیم با آبمیوه مرا بیهوش کرد. سپس از من کلی امضا گرفت و تمام اموالم را تصاحب کرد. چند روز بعد هم از ایران رفت و شنیده ام که در کانادا زندگی می کند آن هم با پول من، پولی که با هزار سختی و زحمت به دست آورده بودم. من زمانی قهرمان شطرنج در کشور شدم. حتی یک مقام هم در ورزش های رزمی دارم اما خب سرنوشت با من خوب تا نکرد. چه شد که نقشه دزدی کشیدی؟ ...
طلاق عجیب زوج جوان چند روز قبل از عروسی
برای همیشه از یکدیگر جدا شوند. زن جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای درگیری خود با شوهرش گفت: یک سال پیش بود که با امید آشنا شدم، البته او را از قبل می شناختم. امید یکی از همکاران سابقم بود. او یک بار ازدواج کرد، ولی زندگی اش خیلی دوام نداشت. زمانی که با امید همکار بودم، او عاشق یک دختر دیگر بود. چند وقت بعد هم با یکدیگر ازدواج کردند. ولی وقتی امید از محل ...
شکنجه با برق تاوان همکاری نکردن با بعثی ها
پای خود محکم بر سینه او زد؛ به شهادت رسید. با دیدن این صحنه به خودم گفتم بعید است زنده بمانم، از خانواده ام خبری نداشتم و برادرم هم جلوی چشمانم به شهادت رسیده بود، با چشمان خودم هم شهادت یکی از اسرا را دیدم و روحیه ام بسیار تضعیف شده بود. یک کتاب قرآن در طاقچه قرار داشت آن را برداشتم و با دلی شکسته روبه قبله نشستم و تصمیم گرفتم استخاره بگیرم و خدا خواستم این گونه مرا رهنمایی کند، آیه ...
مردی که بی رحمانه پدرش را کشت
همسر دومش سند زده بود. وی ادامه داد: من بدهی سنگینی داشتم و به همین خاطر به دردسر افتاده بودم. چند بار سراغ پدرم رفتم و از او کمک خواستم، اما به من کمکی نکرد. تا اینکه مجبور شدم برای پرداخت بدهی هایم از یک نفر از دوستانم پول نزول بگیرم و دیگر امیدی به زندگی نداشتم. همه این مسائل سبب شده بود تا از پدرم کینه به دل بگیرم. وی در تشریح قتل گفت: من مدتی پیش از یک فروشنده دوره گرد یک ...
عشق متقابل امام و مردم
کسی را در این جلسه راه ندهم. آقای مطهری گفت: چه کسی این حرف را به شما زده است؟ گفتم: آقای صانعی. گفتند: به آقای صانعی بگویید، مطهری برای جلسه هیات دولت آمده است، شاید مرا راه بدهند. گفتم: آقا ببخشید. من قبل از جلسه در این مورد حضور افراد دیگری غیر از هیات دولت در این جلسه صحبت کردم. ایشان به من گفتند اگر کسی سراغ صانعی را گرفت به او بگو صانعی مرده است. آقای مطهری ناامید از پرسش و پاسخ شد اما ...
نقشه شوم قهرمان شطرنج کشور برای زنان | دزد بی رحم به نامزدم مقابل چشمانم تجاوز کرد
، 53میلیون تومان از وی سرقت کردند که در جریان تحقیقات دستگیر شدند و مأموران در مخفیگاه آنها یک قبضه وینچستر و 2 کیلوگرم موادمخدر از نوع تریاک کشف کردند. در ادامه معلوم شد که اعضای این باند در پوشش مامور دست به سرقت از خانه های اتباع خارجی می زدند و با دستگیری این باندها، پرونده آنها در اختیار مرجع قضایی قرار خواهد گرفت. محسن فوق لیسانس حسابداری داشت و یک تاجر بین المللی و پولدار بود. همه چیز در ...
رئیس کل دادگستری چهارمحال و بختیاری: بر بازرسی از شعب دادگاه ها جهت تسریع در روند رسیدگی پرونده ها تاکید ...
استان با بیان اینکه ارشاد و معاضدت قضایی شهروندان یکی از راهکار های کاهش ورودی پرونده به دادگستری است دستور داد واحد ارشاد و معاضدت قضایی تحت نظر معاونت منابع انسانی در محل اداره کل دادگستری استان تشکیل و این واحد بر نحوه کار واحد های ارشاد و معاضدت در سایر حوزه های قضایی استان نظارت داشته باشد. وی در این جلسه همچنین بر نظارت و بازرسی از شعب دادگاه ها به منظور تسریع در روند رسیدگی و مختوم ...
سلطان سبیل ایران ؛ مردی با سبیل های یک متر و نیمی!+تصاویر
.... از طرفی چون آدم اجتماعی ای هستم و در عزا و شادی مردم و دوست و آشنا شریک می شوم و همه هم مرا می شناسند و از خصوصیات اخلاقی ام با خبر هستند، به من احترام می گذارند. سبیل هایت را چند سال نزدی؟ حدود ده سال دست به این سبیل ها نزدم تا به این قد و قامت در آمد. در ایران رقیب هم داری؟ فکر نمی کنم کسی در ایران سبیل هایش به بلندی سبیل های من باشد. ...