داستان شوکه کننده کسی که مرگ را تجربه کرد | زمان برایم صفر شده بود
سایر منابع:
سایر خبرها
قتل هولناک همسر و 2 فرزند به خاطر سوءظن در صباشهر
همیشه با هم دعوا و زد و خورد داشتند. ساعت 6 صبح امروز هم صدای درگیری شان بلند شد و بعد از چند دقیقه ساکت شدند. این اظهارات در حالی مطرح شد که پزشک جنایی هم زمان قتل را همان حوالی اعلام کرده بود. کارآگاهان به ردزنی قاتل پرداخته و بعد از گذشت حدود شش ساعت او را در ورامین شناسایی و در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر کردند. نصیر به پلیس آگاهی غرب استان تهران منتقل شد و در تحقیقات گفت: من و همسرم ...
روایت آقای بازیگر از زندگی مخفیانه کارگردان تئاتر در خانه اش| چرا عزت الله انتظامی از عبدالحسین نوشین ...
کسی در منزلش مخفی شده، نباید اصلا در اجتماعات شرکت کند و کلی راه و رسم یادم دادند. بعد از چند روز به من خبر دادند که آقای فردوس امشب می آید. دم دمای غروب داشتم می رفتم برای خرید، چون هر وقت این رفت و آمدها انجام می شد، یکی دو نفر تا دیروقت می ماندند و باید پذیرایی می شدند. از کوچه بن بست قدیمی خارج شدم. دیدم یک ماشین مشکی شیک، سر کوچه نگه داشت و فردوس پیاده شد و به اتفاق دو نفر به طرف ...
طلا گرفتم، اما خسته ام/ با لباس کهنه و کلاه قرضی قهرمان شدم
گنج خانلو بار دیگر دلی رکاب زد و با شرایط سخت رقبایش را جا گذاشت و طلایی شد. آن هم در روزی که لباس تخصصی نداشت و هنوز خستگی مسابقه جاده به تنش مانده بود. اما حس و حال قهرمان را ندارد. حتی این را می شود از صدای خسته اش حس کرد. صدایی که هیچ ذوقی بابت قهرمانی اش ندارد. به جای شادی، خستگی در صدایش موج می زند. اوآن قدر دغدغه دارد که حتی مدال طلای آسیا ه ...
رگ زنی در لایو اینستاگرامی
...> در جریان این تحقیقات یکی از مسئولان مهمانپذیر گفت : شب قبل این مرد 21 ساله که اهل کرمانشاه بود به مهمانپذیرمان آمد و اتاقی اجاره کرد و گفت شب می ماند و روز بعد 10 صبح کلید را تحویل می دهد. ساعت 10 صبح دوشنبه از او خبری نشد . با مشکوک شدن به ماجرا به پلیس و آتش نشانی اطلاع دادیم که آنها آمدند. آتش نشان ها قفل در اتاق را شکستند و وارد شدند. بعد از ورودمان با جسد او در حالی که کاتری کنارش ...
جدال با گراز؛ آن سوی اروند/ گمان کردند جاسوس بعثی ها هستم
سمت ایران به آنجا بیاید. هر شب دو بار و به فاصله دو ساعت برای گشت می آمدند. از نور چراغ های آن ها متوجه شدم که در فاصله 20 تا 30 متری من جاده خاکی قرار دارد که محل تردد نیروهای عراقی است. شب نخست، فقط نور چراغ قوه هایشان را می دیدم که بالای نیزارها می انداختند اما چون من و یونالیتی که همراهم بود با رنگ لجن و باتلاق هم رنگ شده بودیم، دیگر قابل شناسایی نبودیم. تمام مدت پاهای من تا زانو در ...
بازگشت به زندگی از زیر طناب سفید / سرنوشت دردناک یک مرد 48 ساله
به گزارش رکنا، من 48سال سن دارم چگونه می توانم حال خودم را وصف کنم ؟ چگونه ؟ به دنبال کدام کلمه ، عبارت و زبان بگردم ! مگر عقل می تواند مرا بفهمد ؟ مگر احساس می تواند حس کند ؟ یک انسان زنده با تمام حواس و ادراکات و احساسات درست سالم و کامل ، مثل همه انسان های دیگر اما در صحرای بیکرانه و راکد و ساکت عدم! من بودم ، نیستی مطلق بود ، کوه بود و دیگر هیچ و من احساس می کردم که تنها ...
متهم: دوستم را برای نجات از مشکلات مالی کشتم!
مردی که همسایه اش را به قتل رسانده و به مرگ محکوم شده است، به اتهام سرقت محاکمه شد. به گزارش عرشه آنلاین، مردی که مدعی است برای جلوگیری از جدایی همسرش اقدام به قتل و سرقت کرده است، بار دیگر پای میز محاکمه رفت. متهم که صاحب یک کارگاه بود، بعد از ورشکستگی به کارگاه همسایه رفت و اقدام به سرقت کرد تا بدهی هایش را بدهد اما با صاحب کارگاه درگیر شد و او را به قتل رساند. ...
نجات بازپرس جنایی از آتش سوزی خودروی بررسی صحنه جرم
اند و در آنجا با جسد مرد جوانی به نام کامران روبه رو شده اند که با ضربه چاقویی به قلبش به کام مرگ رفته است. با اعلام این خبر، بازپرس جنایی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی خواست برای بررسی موضوع به محل اعزام شوند و خودش نیز با خودروی پژوپارس مشکی ویژه قتل راهی محل شد. دقایقی بعد وقتی خودروی ویژه قتل وارد تونل رسالت شد، راننده متوجه دودی داخل کابین خودرو شد که از دریچه کولر وارد شده بود. در ...
باورم نمی شود به خاطر دزدی آدم کشته باشم!
بازداشت شد و پرده از قتل مرد همسایه برداشت. وی گفت: من و دایی ام یک کارگاه قالب سازی داریم و در آن کار می کنیم. ما از سال ها قبل با مهرداد همسایه بودیم. مدتی بود من مشکل مالی پیدا کرده بودم و با همسرم مشکل داشتم. به همین خاطر تصمیم گرفته بودم یکی از دستگاه های کارگاهم را بفروشم. چند روز پیش وقتی با مهرداد در این باره صحبت کردم، او هم گفت قصد دارد چندین دستگاه قالب سازی را بفروشد. آنجا فکر ...
خانم مارپل ایرانی
پلیسی علاقه داشتم. حتی خاطرم هست وقتی در دبیرستان بودم دوستانم گفتند که در نیروی انتظامی استخدام می کنند. 2نفر از دوستانم رفته بودند برای استخدام. آن زمان فقط در نیروی انتظامی کارمند زن استخدام می شد و درجه دار نداشتیم. به خاطر همین، فردی که مسئول استخدام بود خنده اش گرفته بود چون همه کسانی که برای استخدام رفته بودند مرد بودند. زن منافق؛ مخوف ترین قاتل مدت ها قبل پرونده قتلی بود که ...
همسرم شهادت را بجای خدمت در حرم امام رضا(ع) روزی خود کرد
که شوهرت شهید نشده؛ بعد می رویم جاهای دیگر را می گردیم. او خبر داشت که جلیل آقا شهید شده، ولی چیزی به من نمی گفت. نزدیکی های معراج شهدا که رسیدیم، داماد خواهرم گفت: جلیل آقا شهید شده است. من یک روز بعد آن واقعه از شهادت او باخبر شدم. چند تن از شهدای آن واقعه در حرم مطهر دفن شده اند. شما هم برای دفن او در حرم رضایت داشتید؟ بله. چون همسرم آرزوی خادمی امام رضا(ع) را داشت قبل اینکه ...
زوج های شاعر خاطرات عاشقانه شان را روایت کردند
خواستگاری بفرستم، می روید؟ قبول کرد اما گفتم قول بدهد که خرابش نکند! گفت حالا من سعی خودم را می کنم و در تمام مسیر اندیمشک تا تهران مدام می خندید. من آن روزی که ناصر هاشم زاده به حوزه هنری رفت تا با امینی در مورد من صحبت کند در جلسه حاضر نشدم و هفته بعد به ناصر زنگ زدم و ماجرا را پرسیدم. ناصر گفت: خانم امینی گفته که خود آقای قزلباش باید برای صحبت بیاید و باید خودش مسئله را مطرح کند.آن زمان به ناصر گفتم ...
زنده زنده سوختن مرد تبریزی با یک تانکر اسید ! / صحنه ای که دیدیم و وحشت کردیم !
، موجب مرگ دردناکش می شود. تا 6 ماه بعد این نجاتگر سابق هلال احمر در پایان می گوید: خوشبختانه اسیدی که روی لباس من ریخته شده بود، به بدنم نفوذ نکرده بود وگرنه من نیز در آن حادثه دچار سوختگی می شدم. با همه اینها، بعد از آن حادثه تا 6 ماه بعد، هلال احمر حتی یک دست لباس جدید هم به من نداد و من با آن لباسی که بر روی آن یادگاری از مرگ دردناک یک انسان بود، در محل کارم مدتها روز را به شب رساندم. منبع: روزنامه ایران کدخبر: 901788 1402/03/29 08:00:00 لینک کپی شد ...
قصه کسب و کاری که با دو سینی شروع شد
دوران کرونا به صورت مجازی در کلاس های آموزشی شرکت می کردم. در تمام مدت برگزاری کلاس های آموزشی اصلاً تصمیم به کار نداشتم و حتی سفارش از دوستان و آشنایان هم قبول نمی کردم و می گفتم کار پرزحمتی است. فرصتی که به ثروت تبدیل شد وی از نحوه آشنایی اش با مقوله کسب و کار خانگی یاد کرد و گفت: زمانی که به صورت خیلی اتفاقی پیگیر کارهای همسرم در جهاد کشاورزی مشهد بودم با صدور مجوزهای کسب و ...
سکوت ستاره دربی در ورزش سه شکست
دربی با هیچ رسانه ای صحبت نکرده، می گوید: راستش تماس ها خیلی زیاد بود و از دوستان مطبوعاتی عذرخواهی می کنم ولی دوست داشتم در یک موقعیت بهتر و دور از فضای هیجانی، درباره این مسابقه صحبت کنم و شاید هم انقدر لطف خدا را بعد از یک فصل سخت احساس می کردم که دوست نداشتم آن حس و حال و خلوتم بهم بخورد. بنابراین همانطور که برنامه ریزی کرده بودم، با همسرم به مسافرت رفتم و الان در خدمت شما هستم. او ...
راز ارتباط شوم مرد مانتو فروش با فروشنده های خانم / ماه منیر وقتی فهمید تحمل نکرد!
دوستانش می رود به خانه نمی آمد. زندگی ام کم کم داشت از بین می رفت. از یک طرف خانواده ام حمایتم نمی کردند و از طرف دیگر همسرم اهمیتی به من نمی داد. تمام عشقم شده بود پسرم. بالاخره یک روز دلم را به دریا زدم و به حالت قهر به خانه پدرم برگشتم. همسرم هم تا چند ماه به سراغم نیامد به محض اینکه خانواده ام فهمیدند می خواهم طلاق بگیرم، پدرم پا پیش گذاشت و با کامبیز حرف زد. سه ماه بعد به ...
قتل دختر نوجوان توسط قهرمان کیک بوکسینگ
به دختری به نام آنیتا 17ساله است که به طرز وحشتناکی کشته شده است. با انتقال جسد به پزشکی قانونی و آغاز تحقیقات، مادر این دختر نوجوان جسد را شناسایی کرد. بررسی های بیشتر نشان داد آنیتا مدتی قبل با پسری جوان ارتباط عاشقانه داشته و آنها همدیگر را می دیدند. مادر آنیتا درباره این ارتباط به پلیس گفت دخترش بعد از مدتی ارتباط با آن پسر به خاطر رفتارهایی که از او دیده بود تصمیم گرفت ارتباطش را ...
46 سال بعد از 44 سالگی / نوشتاری درباره زندگی، آثار و مرگ دکتر علی شریعتی
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : ایسنا: با وجودی که درگذشت غلامرضا تختی، سید محمدرضا سعیدی، سید مصطفی خمینی و علی شریعتی به دور از هم و در مکان ها و زمان های مختلف اتفاق افتاد اما یک چیز هر چهار واقعه را شبیه هم کرد، علت مرگ . ساواک علت هر چهار درگذشت را ایست قلبی اعلام کرد. با وجودی که تختی و سعیدی در 37 و 41 سالگی در تهران، سید مصطفی در 47 سالگی در نجف و شریعتی در ...
متجاوز سریالی در یک قدمی چوبه دار
جوانی بود که به قاضی پرونده گفت: ساعت 8 صبح روی تخت خوابیده بودم که ناگهان احساس خفگی کردم و وقتی چشمانم را باز کردم با مرد 28 ساله ای روبه رو شدم که دستانش دور گردنم بود. وی افزود: برای رهایی از چنگال این مرد شروع به دست و پا زدن کردم و توانستم او را روی زمین بیندازم و وقتی دید توانستم در برابرش مقابله کنم قبل از اینکه شروع به جیغ و فریاد کنم به سمت حیاط رفت و با گذاشتن نردبان روی ...
تصاویر/ زندگی متفاوت خانم وکیل نون. خ در دنیای واقعی!
از این خلا چشم پوشی کنم. بزرگترین آرزوی من بازی در کنار زنده یاد خسرو شکیبایی بود. بازی در سریال نون خ شانس بزرگی برای من بود که همزمان با تصمیم دوباره برای بازیگری بتوانم در یک سریال پر مخاطب که با بازیگران همشهری و همزبان و ریشه من در حال ساخت بود بازی کنم. توانستم نقشم را به طور کامل بپذیرم و حس کنم و با راهنمایی های آقای آقاخانی در کنار بازیگران و در واقع بهترین دوستانم در سریال بهترین تجربه بازیگری را لمس کنم، با این اتفاق علاقه من به بازیگری صد چندان شد. ...
دام دختر 17ساله برای رانندگان خودروهای لوکس
شوم و حتی تصمیم به خودکشی گرفتم. دنیای تبهکاری از 17 سالگی همسرم پس از اطلاع از خودکشی با قرص، من را به بیمارستان برد و پس از بهبودی و طلاق از او با پسری آشنا شده و پس از مدتی متوجه شدم سارق است و با پیشنهاد زندگی مرفه، با همکاری هم زورگیری و خفت گیری را در سن 17 سالگی شروع کردیم. من سر راه ماشین های لوکس قرار می گرفتم و رانندگان با وسوسه دوستی من را سوار می کردند و بعد دوستم وارد عمل می شد و از راننده زورگیری می کرد! ...
قتل مرموز فرزند بازیگر معروف پیش از انقلاب در خانه اش | دستگیری 2 زن با چمدانی پر از عتیقه و طلا
هدیه بدهد و من برای بردن آنها به ایران آمدم. این زن ادامه داد: روز حادثه در خانه خاله ام بودم که مردی به او زنگ زد و گفت حال متوفی خوب نیست. ما هم به سرعت خودمان را به آنجا رساندیم اما وقتی رسیدیم او فوت شده بود. بعد خاله ام چمدانی که متوفی قبل از مرگش قول داده بود به مادرم هدیه می دهد را برداشت و داخل ماشین گذاشت. اما لحظاتی بعد پلیس رسید و ما دستگیر شدیم. پس از اظهارات دختر ...
فرزندان پیرمرد همسرکش پدرشان را بخشیدند
آمد او متهم به قتل عمد همسرش شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در ابتدای جلسه فرزندان قربانی اعلام گذشت کردند و گفتند حاضر به قصاص پدرشان نیستند؛ اما پسر کوچک مقتول قصاص خواست. او گفت: من اولین نفری بودم که وارد خانه شدم و بالای سر جسد مادرم رسیدم. من هر روز به آنجا می رفتم و به پدر و مادرم سر می زدم. هنوز خاطره آن روز از ذهنم پاک نشده و ...
تپش قلب متینا 8 ساله در سینه دختر 3ساله
.... به او گفتم مادر جان یک تکان بخور که بگویم هنوز زنده ای. تا صبح بالای سرش بودم. نمی توانستم رهایش کنم. وقتی اذان صبح را گفتند رفتم نمازخانه و با خدا صحبت کردم. گفتم شاید خدا نظری کند و دخترم به زندگی برگردد. وقتی صبح شد اعضای کمیسیون پزشکی بالای سر دخترم آمدند و مرگ مغزی او را تأیید کردند و مقدمات کار انجام شد. آن روز جراحی روی دخترم انجام شد و یک روز بعد پیکرش را از پزشکی قانونی تحویل گرفتم ...
طمع بیشتر زن جوان را به دام انداخت/حامل 1کیلو و 200 گرم شیشه
دریافت کند، درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری گفت: 15 سال بیشتر نداشتم که عاشق پسر جوانی شدم و به او دل باختم. آن زمان در یکی از روستاهای مرزی شهرستان زابل سکونت داشتیم و من هم تا کلاس پنجم ابتدایی بیشتر درس نخوانده بودم. طالب که جوانی معتاد بود، یقین داشت که خانواده ام با ازدواج ما مخالفت می کنند به همین دلیل مرا در تنگناهای عشق و عاشقی قرار داد و ادعا کرد اگر او را ...
دوست صمیمی شوهرم به من نظر داشت/ اینقدر تو گوشم خوند تا طلاق گرفتم و با او ازدواج کردم!
اشتباه بزرگی مرتکب شده ام در این شرایط تصمیم گرفتم برای همیشه همت را از زندگی ام بیرون کنم به همین دلیل در خانه ام را قفل کردم و دیگر او را به زندگی مشترک مان راه ندادم ولی روز بعد از این حادثه زمانی که به همراه دخترم به خانه بازگشتم متوجه سرقت طلاها، مدارک و گوشی دخترم شدم از آن جایی که گاو صندوق و در اتاق با کلید باز شده بود، دریافتم که این سرقت را همت انجام داده است. چند ساعت بعد پیامکی برایم فرستاد و تهدید کرد تصاویر خصوصی دخترم را در فضای مجازی منتشر می کند و... ...
دست های این مرد ایرانی می بینند
.... اما تا دلتان بخواهد عاشق انجام کارهای فنی بودم و قبل از اینکه چشم هایم را از دست بدهم، زیر و بم وسایل صوتی تصویری زیادی را در خانه مان بیرون می کشیدم و بعد از دستکاری، دوباره آنها را روی هم سوار می کردم. اما نمی دانم چرا گاهی اوقات شبیه اولش نمی شد و صدای مادرم در می آمد . محمدباقر به خوبی می دانست که در گوشه محوطه مدرسه شان در اصفهان یک کارگاه فنی وجود دارد که مخصوص افراد جانباز ...
لزوم جذب جوانان در حوزه ایثار و شهادت/ آثار تولیدی دفاع مقدس هنوز مخاطب خود را جذب نکرده است
آشنا شدن با رمان تصمیم گرفتم وقتی 13 - 14 سالم بود رمان بنویسم و اولین تجربه نوشتنم به طور جدی بود که تنها مخاطبش خودم بودم و هیچ وقت مطرحش نکردم. دفاع پرس: بعد از اینکه استعداد خودتان را کشف کردید، آیا برای آموزش هم اقدامی کردید؟ از ابتدا در نویسندگی و طراحی هیچ دوره آموزشی شرکت نکردم و کاملاً بطور ذاتی در من وجود داشته و توانستم نسبت به این توانمندی ها آگاهی پیدا کنم و به ...
سر و کله ژاله صامتی پیدا شد | تغییر باورنکردنی چهره ژاله صامتی همه رو انگشت به دهان کرد
ورم نمیشد که صاحب یک دختر کوچولو شده ام. ژاله صامتی: یاس ساعت نه و نیم شب به دنیا آمد و خوب به یاد دارم همه خانم های آن بخش چون همان روز زایمان کرده بودند خواب که چه عرض کنم بیهوش بودند. (می خندد) ولی من که 48 ساعت نخوابیده بودم پس از رفتن مادر و همسرم مرتب یاس را از پتویی که در آن پیچیده شده بود در می آوردم و نگاهش می کردم و هر نیم ساعت یک بار او را در آغوش می گرفتم و دوباره روی تختش ...
200 ساعت جست و جو در دره مرگ چالوس
یکی از دختر سمیه ماجرای ناپدید شدن مادرش و دوستش را این طور توضیح می دهد و می گوید: غروب بود که فیلمی را در فضای مجازی دیدم که در جاده چالوس سیل آمده است. وقتی خوب فیلم را دیدم متوجه شدم زنی که در تصویر است، مادرم است. شوکه شده بودم و موضوع را به فامیل اطلاع دادم. ساعتی بعد دختر دایی ام تماس گرفت و گفت ؛ از مادرم سه تماس ناموفق زمانی که سیل در جاده چالوس آمده ، داشته است. ...