روایتی جذاب از امید به زندگی یک کارآفرین هم محله ای | ناامید نباش تلاش کن!
سایر منابع:
سایر خبرها
در نشست تجربه نگاری مطرح شد:
(ع) هستیم. می دانید که مدارس شاهد حضرت علی اکبر(ع) به این صورت هستند که از کل استان بچه هایی را برای مدرسه منتخب می کنند. مشکل اول این بود؛ اوایل سال یک دانش آموزی به من مراجعه کرد و گفت که؛ یک مشکلی برای من پیش آمده است. او گفت که مدتی پیش من به پدر و مادرم گفتم که؛ من نیاز به ازدواج دارم، برای من یک نفر را انتخاب کنید. همه ی پدر و مادرها تقریبا پاسخ منفی می دهند. آنها من را با مشکلم رها کردند و ...
خواهرم با افسون گری شوهرم را صاحب شد ! / وقتی به خانه رسیدم خشکم زد ! / در کلانتری فاش شد
به مادرم گفتم اما او در کمال خونسردی گفت که ایرادی ندارد و من هم که عصبی شده بودم برای رهایی از این فرد کثیف تمام مهریه و نفقه خودم را بخشیدم تا آزاد شوم و برگشتم به خانه سیاه مادرم. سه نفری کار و شب همه را دود می کردیم. رویا صحبت هایش را با بغض در گلو ادامه داد. رفت و آمدهای افراد غریبه به خانه مادرم همچنان ادامه داشت که در این رفت و آمدها با جوانی که 30 سال از خودش کوچک تر بود ازدواج ...
قهرمان دیروز | میراث ماندگار یک روحانی در محله حصاربوعلی | این خانه وقف دانش است
داشت و کتاب های بسیار نوشت. سال 1375 اما تصمیم گرفت کتابخانه شخصی خود را که حاصل تالیف کتاب ها و جمع آوری کتاب های ارزشمند بود با اهالی محله اش به اشتراک بگذارد. اکنون کتابخانه شخصی آیت الله از 27 سال پیش تا کنون، چون نگینی ارزشمند برای اهل فرهنگ وادب محله حصاربوعلی و دانشجویان و طلاب جوان است. آیت الله 4 سال بعد از تبدیل کتابخانه شخصی اش به کتابخانه عمومی، همه کتاب ها و 6 دانگ خانه را ...
چشمان شهیدِ سراوانی، آبرویم را خرید
س و دلهره تبدیل شد، می دانستم اگر هم داد بزنم در آن خلوتی صدایم به گوش هیچ احدی نمی رسد. با دو دست با زور و قدرت مرا به سمت بالا کشید، در دلم فاتحه ی خودم را خواندم و به خودم که آمدم دیدم فقط دارم به او التماس می کنم که من یک دختر تنهام و.. می خواستم فقط مرا از بین دستانش رها کند، اما گوش او بدهکار نبود. بوی تند بنزین موتورش و سیگاری که تازه خاموش کرده بود، داشت خفه ام می کرد ...
او از شهادت می گفت و من باور نمی کردم
رزق حلال اهل خانه شهید علی شجاعی متولد 9 فروردین 53 خوزستان از شهرستان بهبهان بود که در تاریخ 16 فروردین 1400 به شهادت رسید. ایشان از شهدای مدافع سلامت بود که جان خود را در مسیر حفظ ایمنی و سلامتی هموطنانش داد. از ایشان سه فرزند، دو پسر و یک دختر به یادگار مانده است. حلیمه شجاعی همسر شهید می گوید: علی در یک خانواده پر جمعیت متولد شد. خانواده ای با دو برادر و هفت خواهر. پدرش از راه دامداری و کشاورزی رزق حلال خانه را کسب و برای گذران زندگی بسیار تلاش می کرد. علی و دیگر برادرانش برای کمک به پدر کنار او کار می کردند. خوب ب ...
اینجا از فروش یا اجاره ملک با قیمت نامتعارف خبری نیست!
رهن کامل می گویند. رهن آن خانه در این محله 160 تومان بیشتر نیست. من چنین خانه ای را فایل نمی کنم. بیشتر مستاجرها حقوق بگیرند. 5-6 تومان از حقوقشان را برای اجاره بدهند، پس چطور زندگی کنند؟! یک جابجایی برای مستاجر 10- 12 (میلیون) تومان آب می خورد. همه تلاشم را می کنم تا قرارداد اجاره را برای مستاجران پارسال تمدید کنم. اگر هم مالک بخواهد خانه اش را بفروشد، با مستاجر صحبت می کنم و به مالک می ...
مورد عجیب یک شغل خانگی | یک زن روستای کلپورگان را جهانی کرد
است و 4فرزند دارم. یکی از بچه ها هم معلول است. هیچ منبع درآمدی جز فروش همین ظرف های سفالی و مستمری که از بهزیستی دریافت می کردیم نداشتیم. یک روز که از بهزیستی برای سرکشی به خانواده های تحت پوشش به روستای ما آمدند و شرایط زندگی ما را در آن خانه نیمه مخروبه دیدند، پیشنهاد ارائه کمک دادند. من به جای هر کمکی از آنها خواستم هزینه ساخت یک کارگاه مجهز به کوره را برایم تأمین کنند تا بتوانم شغلی ...
خواهرم مصرف دلار داشت و مرد نامحرم بچه دارش کرد !
های اعصاب و روان و همچنین موادمخدر صنعتی آلوده شدم و هر روز بیشتر در مرداب مواد افیونی فرو می رفتم. بعد از پدرم به مشهد آمدیم و مادرم با کارگری در خانه های مردم در حالی مخارج ما را تامین می کرد که خودش نیز شدیدی به موادمخدر داشت. وقتی مقدار مصرفم بالا رفت، دیگر مجبور بودم با سرقت، هزینه هایم را تامین کنم، به همین دلیل در 18 سالگی و برای اولین بار طعم زندان را چشیدم اما چون سابقه دار نبودم چند ماه ...
پسر 17 ساله به خاطر یک سوئیچ دوستش را کشت!
و در اعتراف به جنایت گفت: صابر بچه محل ما بود و از مدتی قبل او را می شناختم. یک روز وقتی در محل در حال گپ زدن در جمع دوستانه بودیم، من سوئیچی را که یکی از دوستانم به من یادگاری داده بود به رفقایم نشان دادم و همه از آن سوئیچ خیلی خوش شان آمد. صابر به من گفت تا به حال سوئیچ به این قشنگی ندیده بوده و دوست دارد که این سوئیچ یک روز نزد او امانت باشد تا آن را به دوستان خودش نشان دهد. من دلم نمی خواست ...
نویسنده کودک و نوجوان: عشق به وطن را باید در آثار منتقل کرد
ارسال می کنند را می خوانم و به نظرم این فعالیت در دنیا بی نظیر است. مربی بودن در کانون مقدمه ای برای شروع نوشتنم شد، تولد فرزندانم و مادر شدنم هم به نوشتنم شدت و قوت بخشید، خوشبختانه کتاب های زیادی نوشته ام و آثاری را هم در دست چاپ دارم، البته اکثر کتاب های من تصویری است چون خودم به این کتاب ها خیلی علاقه دارم. فارس: نوع نگارش کتاب های تصویری را چطور انجام می دهید؟ ...
پسر 14 ساله دوستش را در دعوای کودکانه به قتل رساند
ای و دوست بودند اما این اواخر با یکدیگر بخاطر مسائل پیش پا افتاده اختلاف داشتند. شاهد ماجرا ادامه داد: روز حادثه پسر جوان و قاتل در چند مرحله با یکدیگر دعوا کردند و در نهایت قاتل با شروع درگیری مجدد در یک لحظه با ضربات چاقو مرتکب قتل شد و پس از جنایت سریع پا به فرار گذاشت. پس از پایان تحقیقات اولیه در بیمارستان و صحنه درگیری در پارک قلعه مرغی، بازپرس جنایی به ماموران دستور ...
پسر 14 ساله دوستش را در دعوای کودکانه به قتل رساند
کشته شده است. گزارشات اولیه هنگام پذیرش متوفی حکایت است از آن داشت که مقتول با همراهی یکی از دوستانش با آمبولانس اورژانس به این بیمارستان منتقل شده است؛ بنابراین همراهش در نخستین گام هدف تحقیق قرار گرفت و به بازپرس جنایی گفت: قاتل و مقتول هم محله ای و دوست بودند، اما این اواخر با یکدیگر بخاطر مسائل پیش پا افتاده اختلاف داشتند. شاهد ماجرا ادامه داد: روز حادثه پسر جوان و قاتل در ...
پسر 14 ساله دوستش را در دعوای کودکانه به قتل رساند
شده است. بنابراین همراهش در نخستین گام هدف تحقیق قرار گرفت و به بازپرس جنایی گفت: قاتل و مقتول هم محله ای و دوست بودند اما این اواخر با یکدیگر بخاطر مسائل پیش پا افتاده اختلاف داشتند. شاهد ماجرا ادامه داد: روز حادثه پسر جوان و قاتل در چند مرحله با یکدیگر دعوا کردند و در نهایت قاتل با شروع درگیری مجدد در یک لحظه با ضربات چاقو مرتکب قتل شد و پس از جنایت سریع پا به فرار گذاشت ...
راهکار امام کاظم(ع) در مواجهه با شیطنت بچه ها
در بزرگسالی دچار پدیده ای با عنوان "کودک صفتی" خواهد شد و رفتارهای کودکانه از او سر خواهد زد. بزرگان دین،شیطنت بچه ها را به رسمیت می شناختند. *قهر کوتاه مدت، توصیه امام کاظم به پدر شاکی از شیطنت فرزند حالا اگر این شیطنت ها از مرزهای مجاز عبور کرد و خط قرمز ها را هم پشت سر گذاشت چه باید کرد؟ در ادامه صحبت های حجت الاسلام بیاتانی، پاسخ امام موسی کاظم به پدر شاکی از ...
طلاق به خاطر دعوا بر سر وام ازدواج
درک می کردم باید وام ازدواجم را به او می دادم، ولی این دلیل نمی شود که من بخواهم پولم را به او بدهم. او هم باید مرا درک کند. آن قدر سر این موضوع با هم دعوا کردیم که در نهایت هردو تصمیم گرفتیم زندگی مشترک مان را شروع نکنیم و از هم جدا شویم. زندگی ما دو نفر عاقبت خوبی نخواهد داشت. او مرد پرتوقعی است از من می خواهد او را درک کنم. من هم برای خودم مشکلاتی دارم. او این موضوعات را نمی فهمد و مرتب با من ...
خاطره بازی با یک معلم قدیمی | پابه پای بچه ها از مدرسه تا کانون اصلاح و تربیت
کانون ایشان را به عنوان مادر خیلی قبول دارند و بعضا او را مادر هم خطاب می کنند. به یاد دارم یک بار خانم عبدو به منزل ما آمد و گفت که لباس بچه های کانون را شسته اند و چون زمستان است، خشک نشده و نیاز به لباس دارند. مقداری لباس جمع آوری کردیم و برای بچه های کانون بردیم. درحالی که قوانین آنجا طوری بود که باید لباس ها را می گشتند اما به اعتبار خانم عبدو لباس ها را بازرسی نکردند و اجازه دادند که به داخل ...
آرزویی که با شهادت برآورده شد
باشم به هرکسی رو نمی اندازم و خودم را به هر دری نمی زنم. گاهی پیاده می آمد. برادرم خیلی حلال و حرام را رعایت می کرد. پدرم می گفت اگر بچه هر روز میوه نخورد اتفاقی نمی افتد. اما اگر من بدانم که خودم با کار حلال و درست خوراکی تهیه کردم و سر سفره آورده ام، فرزندانم بخورند اشکالی ندارد؛ اما نباید آدم خودش را به هر دری بزند. اصلا از کسی پول قرض نمی گرفت و می گفت مرد نباید به کسی بدهکار باشد. هرچقدر که ...
پل زدن از عکاسی به سینمای مستند
عنوان تصویربردار و کارگردان حضور موفقی داشتند. احساس کردم این اعتماد به نفس را به جوانان مستعد در این حوزه بدهم که خودشان را باور کنند. بعد دوم این که من باوجود فعالیت در زمینه مستند، هنوز خودم را عکاس می دانم، به قدری که این حرفه را دوست دارم. با این حال خیلی تلاش کردم به سهم خود، اقتصاد حوزه عکاسی را درست کنم اما نمی شود. چه کار کنم؟ چرا این همه جوان را دعوت کنم که بیایند و در زمینه عکاسی کار ...
حرف های ضدونقیض، مردم را دین زده می کند
آن ها نیاز دارند. برای همین خودشان را موظف دانسته اند باید مردم را هدایت کنند. این تفکر غلط در خانه و خانواده هم دیده می شود که باید بچه ها را به زور تربیت کنند؛ زور می گویند، تهدید می کنند، تنبیه می کنند، تهش می گویند تربیت کردم! یعنی پدر و مادر خودش را بالا و بچه را پایین دیده است یا حتی در مدرسه که اولیا و معلمان به زور می خواهند دانش آموزان را اصلاح کنند. نتیجه این ها هم چندان موفقیت آمیز ...
کابوس زنان و مردان شرق تهران
را قبول ندارم! از هیچ کس سرقت نکرده ام. من در تهرانپارس آرایشگاه دارم و از صبح تا شب در مغازه خود در حال زحمت کشیدن هستم! متهم در توضیح سابقه کیفری خود گفت: یک بار من موتوری خریدم که بعداً متوجه شدم سرقتی بوده است اما نتوانستم اثبات کنم که من موتور را ندزدیده ام! برای همین زندانی شدم. بنا بر این گزارش، رسیدگی به اتهامات این متهم در جریان قضایی ادامه دارد. ...
پویش هدیه اسباب بازی و حماسه ای که کودکان رقم زدند!
. این قسمت را انتخاب کرده تا به نوع دیگری در این کار سهیم باشد. حساب اینکه چندبار از شروع مهمانی تا حالا اسباب بازی را تحویل گرفته و از این پله ها بالا رفته تا خودش را برساند به آن جعبه بزرگ هدایا از دست امیراحمد خارج شده ولی چند هدیه و داستان شان را به خوب به یاد دارد. همه هدیه هایی که از شروع مراسم تحویل گرفتم جذاب بودند و حتما بچه هایی که قرار است صاحب شان باشد را خوشحال می کند اما برای من از همه ...
تجاوز فجیع و دسته جمعی به دختر جوان در تهران | ماجرا چه بود؟
پدرم زندگی می کردم و خودش و دخترهایش بالا بودند. یک روز که خواهرم من را خیلی اذیت کرده بود من هم به مادرش گفتم دوست پسر دارد و قرار می گذارد. خلاصه که آن روز نامادری ام حسابی خواهرم و من را کتک زد. *خواهرت واکنشی نشان نداد؟ یک روز داشتم از مدرسه برمی گشتم که خواهرم مقابل مدرسه آمد و گفت بیا با من برویم خانه یکی از دوستانم، من کاری دارم بعد از آنجا می رویم خانه. من هم قبول کردم ...
بازیگر معروف سریال های طنز: نباید یک لکه سیاه در زندگی ام باقی بماند
طرز تفکرش را رشد بدهد. در ادامه گفت وگوی ما را با او و پسرش راستین می خوانید. امیر غفارمنش به روایت خودش کیست؟ نمی توانم بگویم بچه پایینم یا بالا، ولی از طبقه متوسط هستم. من زود بزرگ شدم. کودکی نکردم. دلیل شیطنت های الانم هم همین است. توی سن سیزده سالگی، یک بحران برایمان پیش آمد. حقوق پدرم قطع شد و من مجبور شدم کار کنم. پدر، خواهر و برادرم هم از ما دور بودند. توی آن سن همه ...
مریم پس از همخوابی همزمان با مردان غریبه در خیابان معتاد شد
ولی بچه موفقی است. همین ها هم باعث می شد خواهر بزرگم از من بدش بیاید. تا اینکه متوجه شدم خواهر بزرگم دوست پسر دارد، چند بار من را سر قرار برد، نامادری ام فهمیده بود خواهرم کارهایی می کند و از چشم من می دید و کم کم رابطه اش با من تیره شد. من را به طبقه پایین خانه پدرم فرستاد، من آنجا با پدرم زندگی می کردم و خودش و دخترهایش بالا بودند. یک روز که خواهرم من را خیلی اذیت کرده بود من هم به مادرش گفتم ...
گفت و گو با عکاسی که در جماران ازدواج کرد | امام گفت با هم مهربان باشید
خیلی اهمیت داشت، بیشتر از همه دوست دارم. ضمن اینکه یکی از عکس هایم از این واقعه به عنوان طرح جلد کتابی انتخاب شده است. طبیعی است بار اول که به منطقه رفتم چون آشنایی چندانی نداشتم و حال و هوای جنگ را هم ندیده بودم، ترس داشتم. اما دفعات بعد کم کم راه و چاه را یاد گرفتم و فهمیدم که در کدام مناطق باید بیشتر حضور داشته باشم و کجا بروم که به کارم و خودم لطمه زیادی وارد نشود. اوایل که صدای سوت ...
زنی که یک محله را سبز کرد
به گزارش همشهری آنلاین، وقتی او وارد این منطقه شد، روبه روی منزلش پارکی دوهزار متری قرار داشت که بچه های محل عصرها در آن فوتبال بازی می کردند. آن زمان خانم خوشبین هر روز از کنار پارک عبور می کرد و می دید که به خاطر بازی بچه ها چمن پارک رفته رفته خراب می شود. کم کم شرایط به سمتی رفت که زمین خشک شد و دیگر کسی هم سراغی از آن نگرفت و به آن آب نداد. یکی از همین روزها بود که خانم خوشبین ...
مهد کودک مفید است یا نه؟
.... اما کم کم پذیرفت. در تمام این مدت که شش هفته طول کشیده بود، نکته ای که متوجه شدم این بود که قاطع و مهربان ماندن مهم است. مهد خوبی هم بود. به بچه ها احترام خوبی می گذاشتند و اصلاً مجبورشان نمی کردند که باید سر کلاس بروند. مثلاً به پسرم می گفتند اگر دوست داری سر کلاس برو، اگر هم که دوست نداری، پیش مامان بنشین. از من هم می خواستند که خودم را مشغول نگه دارم و حرف خاصی با پسرم نزنم. خودش حوصله اش ...
اتفاق عجیب برای یک راننده تاکسی در تهران ؛ تا حالا سه نوزاد در تاکسی من به دنیا آمده اند
دهم مشکلاتم را به مردم منتقل کنم. فکر می کنم هر کسی به اندازه خودش مشکلات دارد و فرصت کوتاه سفر با تاکسی، باید به حال خوب راننده و مسافر ختم شود. چند ساعت در روز کار می کنید؟ بعد از این همه سال، هنوز من ساعت 7 صبح کارم را شروع می کنم و گاهی تا ساعت 10 یا 11 شب مشغول کارم. البته هفده سال است که بازنشسته شده ام، اما از کار دست نکشیده ام. چون به کارم عشق دارم، هیچ مسافری خستگی ...
جوادی: به وزن جدید عادت کرده ام/ مدال المپیک را می خواهم
خوبی به وجود آمده و تازه دارم به وزن جدید عادت می کنم. کم کم دارم در رکورد های خودم تاثیر تمریناتی که کرده ام را می بینم. امیدوارم در آینده شرایط خیلی بهتری را ببینم و رکورد های بیشتری را ثبت کنم. نماینده دسته 89 کیلوگرم ایران از رکوردگیری تیم ملی که دو هفته پیش در آکادمی ملی المپیک برگزار شد حرف می زند و می گوید: یک رکوردگیری خیلی خوبی بود که برگزار شد. همه چیز رسمی بود و خدا را شکر که ...
کاش آن 500 تومان را به آقای معلم می دادم
.... از بس که من رو سین جین می کنه این یه وجب بچه بعد رو کرد به من و خندید و گفت: نمی خواد بیاری بچه. کچلمون کردی، برو خودم به جات 500 تومان می ذارم. . بعد خم شد و یک مشت شکلات برداشت و ریخت توی جیب شلوارم. آن روز تا رسیدم خانه شکلات خوردم. هر دانش آموزی آن موقع آرزویش بود یکبار هم که شده از شیرینی و شکلات های توی دفتر که هر روز از پشت پنجره رو به حیاط، برایمان دست تکان می دادند، بخورد ...