سایر منابع:
سایر خبرها
برگی از زندگی شهید سید حسن سیدی
امام و انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی بهانه شد تا بسوی جبهه نور بشتابد .اولین بار در سن 15 سالگی قصد حضور در جبهه را داشت اما بدلیل سن کم از رفتن او ممانعت کردند .اما بعد از مدتی هر چند دیگر برادرانش هم در جبهه بود اما او هم با اصرار زیاد راهی جبهه شد. در اولین مرتبه اعزام 14 آذر سال 1366 در سنگر کمین _ جزیره مجنون به درجه رفیع شهادت نائل آمد .پیکر پاکش پس از تشیع در زادگاهش روستای گیفان به خاک سپرده شد . انتهای پیام/ گ ...
آزادی اندیشه در اسلام(پرسش و پاسخ)
داریم که موید این مطلب است: 1- علی(ع) در زمان خلافت شان مکرر می فرمودند: سلونی قبل ان تفقدونی قبل از اینکه مرا از دست بدهید، از من سوال کنید. یک بار شخصی از پای منبر بلند شد و با جسارت تمام به امام علی(ع) گفت: ای مدعی جاهل! و ای کسی که نفهمیده حرف می زنی! من سوال می کنم و تو جواب بده! تا این گونه جسارت کرد اصحاب علی(ع) با ناراحتی خواستند او را تأدیب کنند. حضرت فرمود: بنشینید! این شخص ...
علی علیپور: فوتبال ایران من را نمی بیند!
پرسپولیس این همه قهرمانی و آقای گلی و آسیا. ترانسفر شدم اروپا. در سال دوم شرایط خوبی داشتم با 9 گل زده ولی فرصت داده نشد. هیچ وقت به من علیپور این فرصت و شانسی که همه منتظر آن هستند داده نشد. از این موضوع خیلی ناراحتم. * تو قبل از جام جهانی 2022 که مصدوم نبودی؟ فقط در معادلات نیامدی. - نه، مصدوم نبودم. نه دعوت شدم نه هیچ چیز. بعد از قطر وقتی آقای کی روش آمدند، لیستی دادند و در ایمیل به ...
در نشست تجربه نگاری مطرح شد: تلخ و شیرین های حضور در جمع دهه هشتادی ها
می خواهد به نحو احسن کاری را انجام دهد، باید به سمت مدارس برود. ما الان معلم داریم که اگر من بگویم او ضدانقلاب است، چیز نابه جایی نگفتم. او به کلاس می رود و هر چه از دهانش درمی آید می گوید. حجت الاسلام ترابی گفت: ببینید گاهی اوقات منِ طلبه در مدرسه کاری را انجام می دهم و ساعت بعد معلم می آید و همه ی آن حرف ها را می شوید و کنار می گذارد. البته این را هم به شما بگویم که گروه ما که در م ...
با شهادت من لطف الهی شامل حال شما شده است
...، دنیای خاکی زودگذر و دیر یا زود مرگ به سراغ انسان می آید و همچنین که رسول اکرم می فرماید آماده شوید برای مرگ پیش از آنکه مرگ به سراغ شما آید . ای پدر می دانم که محبت من در دل تو بسیار است و رنج اندوه از دست رفتن فرزندت برای تو مشکل است، ولی پدر شهادت در راه الله و در راه به ثمر رسیدن حکومت عدل الهی است و مادر عزیزم از اینکه مهر مادری را و زحمت های شما را نتوانستم جبران کنم می بخشید و ...
او از شهادت می گفت و من باور نمی کردم
رزق حلال اهل خانه شهید علی شجاعی متولد 9 فروردین 53 خوزستان از شهرستان بهبهان بود که در تاریخ 16 فروردین 1400 به شهادت رسید. ایشان از شهدای مدافع سلامت بود که جان خود را در مسیر حفظ ایمنی و سلامتی هموطنانش داد. از ایشان سه فرزند، دو پسر و یک دختر به یادگار مانده است. حلیمه شجاعی همسر شهید می گوید: علی در یک خانواده پر جمعیت متولد شد. خانواده ای با دو برادر و هفت خواهر. پدرش از راه دامداری و کشاورزی رزق حلال خانه را کسب و برای گذران زندگی بسیار تلاش می کرد. علی و دیگر برادرانش برای کمک به پدر کنار او کار می کردند. خوب ب ...
پسرم حامی خانواده مان بود
...! برایم شنیدن این حرف ها بسیار سخت بود. من تنها بچه ام را برای رضای خدا و مملکت مان به جبهه فرستاده بودم. وی ادامه داد: چند وقت بعد از شهادت پسرم بود که آن خانم وقتی من را دید عذرخواهی کرد و بسیار پشیمان بود؛او را بخشیده ام، به او گفتم بچه ی من که برای پول نرفت بلکه برای مملکت، خاک وطن و حفظ ناموسش رفته بود. جانم فدای رهبرم مادر شهید غلامی الیگودرزی گفت: برادرم ...
انتشار چند کتاب تازه
. برنامه بچیند، مدیریت کند، بعد منتظر بنشینم تا همه چیز طبق برنامه من جلو برود و نتیجه همانی بشود که من می گویم. دیر فهمیدم. باید آن موقعی که بدنم قدرت داشت و مغزم خوب کار می کرد می فهمیدم که به این روز نیفتم. حالا عوضش حسابی ناتوان شده ام؛ اندازه یک زن شصت ساله و تنها. چقدر تنهایی کاری ازم بر نمی آید! اصلاً مگر من تنهایی این سال ها روضه را می چرخاندم که حالا تنهایی این قدر طلبکار شده ام؟ طلبکار بودم یا ...
بی قرار شهادت در حرم امن الهی به آرزویش رسید
شهدا قدم می زد و گریه می کرد و می گفت من هم باید کنار این شهدا بخوابم، می گفتم زود است نباید از این حرف ها بزنی، می گفت من آدمی نیستم که بمانم پیر شوم و در رختخواب بمیرم. تو مرا می شناسی، باید شهید شوم، به او می گفتم فکر من و چهار فرزندت را کرده ای که از شهادت حرف می زنی؟ می گفت شما خدا را دارید، من باید شهید شوم. من هم به خودم می گفتم با اخلاق و رفتارهایی که دارد حتما شهید می شود. وی ...
شهیدِ هنرمند
در ماموریت بود و تنها روزهای جمعه آن هم نه همیشه منزل بود که همان یک روز را هم یا به انجام کارهای تعمیراتی مدارس بچه ها و رنگ آمیزی و تعویض شیشه و غیره می گذراند یا به فعالیت های مسجد و پایگاه بسیج، یعنی ما حاجی را خیلی نمی دیدیم چون همه مردم محل از او انتظار داشتند.حاجی یک هیئت زنجیر زنی را با 10 نفر در محل راه اندازی کرد که حالا به 500 نفر زنجیرزن رسیده است که هر سال ماه محرم 10 شب مداحی و ...
پاسداشت زبان فارسی توسط شهید متوسلیان در کردستان
گفتند که نمونه این کتاب نیست. در بخشی از این کتاب آمده است؛ در شرق پاوه کوهی قرار دارد که اغلب مواقع سال روی آن برف نشسته و بیشتر نقاطش یخ زده است. برادر احمد نیم ساعت قبل از اذان صبح به بچه ها بدارباش می داد. بعد از اقامه نماز، هرکس باید سلاح سازمانی خودش را برمی داشت و به طرف این کوه می رفتیم. یکی از کالیبر 50 داشت، یکی ژ3 داشت، یکی تیربار داشت. طبق دستور احمد هر کس باید سلاح ...
ناگفته هایی از فتنه های سه دهه اخیر/بی بصیریتی خودی ها یکی از علل ایجاد فتنه ها
زه ها هم از صبح فردا به شکل عادی فعالیت شان را از سر بگیرند. از امام جمعه هم گلایه کردم که این چه کاری بود شما کردید؟ من که تلفنی شرایط را به شما گفتم. خدا رحمتشان کند، گفتند: آقای فضلی من استغفار می کنم؛ استغفار. و تصمیم گرفتند که قبل از نماز جمعه، راهپیمایی راه بیندازند و از همه مردم دعوت کردند که در راهپیمایی شرکت کنند. *راهپیمایی را برگزار کردند؟ بله و خیلی هم ب ...
مرگ مذهب در آیندهٔ نزدیک در ایران
طلبه ها به من می گویند که ما نمی توانیم با لباس روحانیت، بیرون برویم، زیرا مورد ناسزای مردم قرار می گیریم . یک روز یکی از طلبه ها به من گفت: فرزند خردسالی دارم، دستش را گرفتم تا برای خرید به بازار برویم، هنگام خروج از منزل به من گفت: اگر با لباس روحانیت بیایی، من با تو بیرون نمی آیم ! در آنجا با تمام وجودم شرمسار شدم و به یاد سخن آیت الله طالقانی افتادم که می گفت: روحانیت اگر وارد حکومت ...
جهاد عامل بیداری و حیات مسلمین است
. خدایا تو شاهد باش که من در این راه مقدس کورکورانه قدم برنداشته ام، آمده ام تا مرا از سپاهیان حسینت قرار دهی، آمده ام تا جانی را که خود عطا فرموده ای تقدیم کنم. از شما برادران نزد خداوند خواستارم که از خداوند بخواهید تا نظر لطفی نماید و روز قیامت در مقابل پیامبران و ائمه معصومین (ع) و اولیاءالله و شهدا شرمنده و سرافکنده نفرماید. ان شاءالله جهاد عامل بیداری و حیات مسلمین است ...
درخواست طلاق به خاطر عروسک بازی همسر
که ناگهان برگه ابلاغیه را مادر نوید نشان داد و گفت فکر کنم الان دیگه دادگاهشون شروع بشه. می شه شما ما رو تا شعبه همراهی کنید آخه نمی دونیم تو کدوم طبقه است. برگه ابلاغیه رو گرفتم و راهی شعبه شدیم. وقت رسیدگی در شعبه ای بود که در طبقه اول اتاق سوم سمت راست قرار داشت. در مسیر تا خود شعبه حرف زدیم و به محض ورود به شعبه مدیر دفتر با تعجب گفت چه خبره اینجا چرا این همه سروصدا می کنید. مگه ...
بچه های تفحص با همان سبک دفاع مقدس زندگی می کنند
در حین تفحص برای آن ها مجروحیت یا شهادت رخ می داد. با این فداکاری ها و همت این دوستان و لطف خدا، کاری صورت گرفت که آمار مفقودان لشکر 17 علی بن ابی طالب در مقایسه با آمار یگان های دیگر کمتر بود. همه افرادی که در واحدهای مختلف بوده اند حرف برای گفتن دارند و ان شا الله آن ها که نگفته اند این وظیفه را انجام دهند و حیف است که گفته نشود. در بخش دیگری از برنامه حسین کاجی بعد از بیان خاطراتی از ...
با فعالیت های روشنگرانه مانع ایجاد دوقطبی مذهبی شویم
، مگر آنکه توضیحی باشد که نعمت در آن آیه معنای دیگری داشته باشد. نماینده ولی فقیه در استان قزوین بیان کرد: در سوره حمد نیز از خدا درخواست می کنیم که خدایا ما را در راه کسانی قرار بده که به آن ها نعمت داده ای؛ خدا به چه کسانی نعمت داده است؟ قرآن این سؤال را جواب می دهد و در آیه 69 سوره نساء می فرماید آن کسانی که خدا و رسول او را اطاعت می کند این ها گروهی می شوند که پیوسته اند به آن ها نعمت ...
علی انسانی: مباهله و غدیر مثل دو تاج بر سر مسلمانان است
تو؟ حرف بزن از علی دلخوری تو یا از من؟ من اگر موسی ام علی هارون من اگر مسجدم علی است ستون از علی نزد تو به یمن و شگون بارها گفته ام به سر و علن دست یزدان در آستین من است من امینم خود او آمین من است جان شیرین و جانشین من است بانگ برزن به کوچه و برزن که علی پادشاه راه ملک دل است شاهد نص ثم نبتهل است او به حق حق به او چو متصل است نشد او را مسلط اهریمن رهروان ...
کرامات خاص امام موسی کاظم (ع) چه بودند؟
، علت را پرسید، زن گفت: همه سرمایه ما یک گاو بود، که از شیرش برای خود و بچه هایم استفاده می کردیم، اینک این گاو مرده است و با مرگ گاو، نمی توانیم هزینه زندگی فقیرانه خود را تأمین کنیم. امام کاظم(ع) به او فرمود: ای کنیز خدا آیا می خواهی آن را برای تو زنده کنم ؟ آن زن در قلبش الهام شد که بگوید آری، لذا گفت: آری، امام کاظم (ع) کنار رفت و دو رکعت نماز خواند، سپس دست هایش را به سوی آسمان بلند نموده و اندکی ...
بابی که امام کاظم(ع) برای احیای کارکردهای مسجد گشوده اند
که می تواند نصب العین زندگی مسلمانان امروز باشد. در این راستا با حجت الاسلام محمد تقدیری ، استاد حوزه و دانشگاه و معاون امور روحانیون آستان حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) گفت وگو داشته ایم که در ادامه حاصل آن را می خوانید: امام کاظم (ع) در مورد پاکیزگی و تمیزی مسجد از زبان رسول الله (ص) روایت کرده اند که: هر کس در روز پنجشنبه شب جمعه، مسجدی را جاروب کند و خاک آن را بروبد و بیرون ببرد، حتّی اگر ...
آرزویی که با شهادت برآورده شد
مانند نامش رستگار شد، رستگاری ابدی؛ چرا که از همان ابتدای طفولیت، با تربیت درست پدر و مادری مومن و پرتلاش، در مسیر درست انسانیت و ایمان قرار گرفته و خود نیز مشتاقانه در این راه قدم برمی داشت. او در نوجوانی با مسجد انس گرفته و در این مکان مقدس به فعالیت گسترده می پرداخت و دیگران را نیز دعوت به حضور در مسجد و کلاس های فرهنگی و قرآنی می کرد و مقید بود که خود پیش از دیگران، عامل به گفتارش باشد. محمد ...
بی گمان ایل و تبارت عزت این کشور اند، در حقیقت اهل جمهوری ایران توأیم
یافت دست از آب عفو آتش خشمت فرو نشست ای صرف گشته عمر گران تو در نماز دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز مطلوب ایزد است بیان تو در نماز واجب بُود درود به جان تو در نماز آن سان که نور عشق خدا در وجود توست از صبح تا به ظهر، زمان سجود توست ای کشتی نجات به دریای حادثات دارند شیعیان به شما چشم التفات لب تشنه ایم تشنۀ یک جرعۀ فرات ...
نذر بابا
به یکایک آنها اعتراف می کرد و در آخر با گریه گفت: راست گفتی ای ابالحسن. به من مهلت بده تا امشب درباره خود و حرف های تو تأمل کنم و ولی ّخدا فرمود: هر چه می خواهی فکر کن (الاحتجاج، ج1، ص115. الخصال، ص548) کتاب پر بود از احتجاجاتی از زبان امیرالمؤمنین برای یگانه بودنش در دنیا و آخرت، پس از رسول خدا. آن جا که می فرمود: آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلی الله علیه وآله در کنار ...
یادمان شهدای تمرچین
خوب است من از شهید عزیزمان محمود کاوه یاد کنم که من او را از بچگی اش می شناختم. پدر این شهید جزو اصحاب و ملازمین همیشگی مسجد امام حسن (ع) بود که بنده آن جا نماز می خواندم و سخنرانی می کردم. دست این بچه را هم می گرفت و با خودش می آورد. من می دانستم که همین یک پسر را دارد. پدرش را هم قاعدتاً برادرهای مشهدی می شناسند. از همان وقت ها، همین جوری بود؛ پرشور و بی محابا در برخورد. گاهی حرف های تندی هم می ...
ماجرای خودسوزی یکی از کمک داورهای جوان کهگیلویه و بویراحمد چه بود؟
پیست تارتان ورزشگاه یاسوج روی خودش و لباس های داوری اش بنزین ریخت و خوشبختانه قبل از آن که شعله آتش را روشن کند. با وساطت چند نفر از حضار، مسئولان ورزش و استانداری به ورزشگاه آمدند و خداداد افشاریان را روی خط تلفن آوردند و حرف های رییس کمیته داوران باعث شد مصدق شریفیان از خودسوزی منصرف شود. مصدق شریفیان کمک داور ملی یاسوجی، می گوید هنوز بابت اتفاق روز پنجشنبه شوکه است. این کمک ...
دیروز در حد فاصل میدان آزادی تا میدان امام حسین(ع) تهران چه خبر بود؟
سپس دست ملت را بگذارد توی دست علی(ع). البته امروز هم کجاوه و زین ها روی هم گذاشته شده بود تا مردم این طور بروند توی حال و هوای آن سال ها و با مولای خود عهد ببندند؛ مثل دختری که وقتی از او پرسیدم امروز چرا اینجایی گفت: آمده ام به همه نشان بدهم تا آخرش پای ولایت امیرالمومنین می ایستم. مگر نه مشت نمونه خروار است؟. گفتم ولایت؟. گفت: ولایت کسی که نور می اندازد توی مسیر زندگی و راه رفتن را برای ...
تواتر "حدیث غدیر" از نگاه علمای اهل سنت
غدیر خم بودیم که ندای نماز جماعت داده شد، پس از نماز رسول خدا برخاست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: آیا نمی دانید که من به جان هر مؤمن از خودش اولی هستم؟ همه گفتند: بله، یا رسول الله! تو از نفس هر مؤمن به او سزاوارتری. آن گاه فرمود: "هر که من مولای او هستم، پس این مولای اوست"، درحالی که دست علی را بالا گرفته بود. 12. شرح مذاهب اهل السنه: عن زید بن ارقم و البراء قالا: کنّا مع رسول الله(ص ...
روایتی از آخرین عید غدیر شهید صیاد شیرازی/ خوشحالم که رهبر از من راضی است
یادم نمی رود. صبح آن روز رفته بود پیش آقای خامنه ای. آن روز ایشان با درجهٔ سرلشکریش موافقت کرده بودند. وقتی برگشت، از همیشه خوشحال تر بود. مامان به ما گفت هیچ می دونید که پدرتون قراره سرلشکر بشه؟ گفتیم: راست میگید. کلی خوشحال شدیم. همه مان جمع بودیم. قرار گذاشتیم جشن بگیریم. زود، قبل از اینکه بابا برگردد، رفتیم برایش هدیه گرفتیم. بابا که از درآمد تو، ریختیم دورش. شلوغ کردیم و بوسیدیمش ...
رشادت های رزمندگان اسلام در عملیات بیت المقدس
.... کمک کردیم و شهدا و مجروحان را به عقب انتقال دادیم. تا غروب این وضع ادامه داشت. همه تلاش کردیم تا خط دوم ثبات پیدا کند. این اتفاق افتاد و عراقی ها هم مجبور شدند جنگ را متوقف کنند. جبهه دو طرف حالت سکون به خود گرفت. دوباره به سنگر شب قبل برگشتیم. احوال دوستانی را که شب گذشته کنار هم بودیم؛ گرفتم. تعداد زیادی به شهادت رسیده و جامانده بودند. خیلی منتظر ماندم، اما ...
رشادت های رزمندگان اسلام در عملیات بیت المقدس
افتاد و عراقی ها هم مجبور شدند جنگ را متوقف کنند. جبهه دو طرف حالت سکون به خود گرفت. دوباره به سنگر شب قبل برگشتیم. احوال دوستانی را که شب گذشته کنار هم بودیم؛ گرفتم. تعداد زیادی به شهادت رسیده و جامانده بودند. خیلی منتظر ماندم، اما نیامد. از دوستان پرسیدم: علی رو ندیدید؟ یکی از دوستان گفت: علی جلو، تو اوج درگیری بود. اونجا کسی زنده نمونده. دیدم عراقی ها اومدن بالای ...