اشعار شب ششم محرم _ حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام
سایر خبرها
فال حافظ سه شنبه 3 مرداد 1402
گرمابه و گلستان باش تو شمع انجمنی یک زبان و یک دل شو خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش تعبیر فال حافظ: فال حافظ امروز شما می گوید از ستم و بلایی که بر سرت آورده اند شکایت می کنی و به فکر انتقام هستی ولی همگی را به خدایشان واگذار کن. مهربان باش تا دلت آرام گیرد. به عهدی که بسته ای عمل کن. خدا با توست. اگر می خواهی همیشه شاد باشی باید دل و زبانت یکی باشد. ...
بسته محتوایی روز هفتم محرم| گهواره در مدار عزا تاب می خورد + صوت و فیلم
وحید سمنانی وحید سمنانی گهواره در مدار عزا تاب می خورد انگشت های تشنه نوشتند آب را خط زد عطش ادامه مشق سراب را یاری نمانده است که یاری کند مرا پرسید و زخم آیینه ای شد جواب را گیسوی خیمه را چه کسی شانه می زند رقصانده دود آتش در پیچ و تاب را لالا بخواب کودکی نورانی ام شب خیمه زد محاصره کرد آفتاب را طوفان درخت ...
4 دوره شعر عاشورایی از نگاه استاد محمود اکرامی/ شعر و شاعر ائمه(ع) نباید تک ساحتی باشد
خاطب برای اینکه مخاطب دنبال کند. بعد چه کار می کند؟ بعد به توصیف می پردازد: این کشته فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست می شود یک آدم دوربین به دستی که روی تک تک شهدای کربلا زوم می کند و می گوید این حسین است، ببین تو هامون فتاده، ببین کشته شده و غرق در خون است و روابط را در اینجا درست ترسیم می کند. من این مرحله را اسمش را گذاشتم مرحله ...
احیای فرهنگ عاشورا زیر سقف خانه های بندگی
داشتند مرا دعوت می کردند تا برایشان روضه بخوانم. بعد از مدرسه به مجالس روضه می رفتم. یکبار که خیلی دیر کرده بودم مادرم دنبالم آمد. آن روز برای روضه خوانی به خانه حاج احمد رفته بودم. پدرم با اینکه قاری و مفسر قرآن بود به من گفت: الان وقت درس خواندن توست. نباید با مجالس روضه خودت را سرگرم کنی. گفتم: پدرجان روضه خواندن را دوست دارم. نگران نباشید از درس هایم نمی مانم. از وقتی که روضه می روم با ذهنیت ...
موکب علویون| اینجا همه با جامی از اشک و جرعه ای روضه سیراب می شوند
عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت برسی... یاران! شتاب کنید، قافله ای در راه است؛ می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند؟ آری! گناهکاران را در این قافله راهی نیست ...
روایت آقازاده ای که لباس رزم اندازه اش نبود
شاعر از او بخوان که دلم پر گرفته است آن شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است شعری که چشم حضرت مادر گرفته است از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد و آن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد اینک برو که در دل تنگت قرار نیست خورشید هم چنان که تویی آشکار نیست راهی برای لشکر شب جز فرار نیست پس چیست ابروانت اگر ذوالفقار نیست؟ مبهوت ...
مصیبت قاسم بن الحسن (ع) در ششم محرم
...، امام (ع) که از این حالت فرزند برادر سخت ناراحت بود در حق دشمن نفرین کرد و چنین فرمود: از رحمت خدا دور باشند مردمی که تو را کشتند، و دشمن آن ها روز قیامت، جدّ تو است. سپس خطاب به قاسم فرمود: - به خدا سوگند، چقدر بر عموی تو سخت است که او را به کمک بخوانی، ولی از دست او کاری برنیاید و اگر کاری هم بکند برای تو سودی نداشته باشد، زیرا در این روز دشمنان او بسیار و یاورانش ...
اشعار شب هفتم محرم _حضرت علی اصغر علیه السلام
...> قدری بنوشان مرا از، اشک غریبانهٔ خویش تا حس کنم در نگاهت، لب تشنه پرپر زدن را تا چند اینجا بمانم، وقتی در این ظهر غربت می بینی افتاده بر خاک، یاران گلگون کفن را یک سینه داری پر از داغ، دست تو بگذارد ای کاش بر شانهٔ کوچک من، این داغ قامت شکن را ناگاه در دست مولا، یک چشمه جوشید از خون بوسید تیری گلویِ آن شاخهٔ نسترن را گهواره خالی ...
روز ششم محرم|روضه شنیدنی سید مهدی رسولی برای حضرت قاسم (ع)
او پرسید: آیا من هم کشته می شوم؟ امام حسین از او پرسید: مرگ در نزد تو چگونه است؟ قاسم پاسخ داد: یا عَمَّ اَحْلی مِن الْعَسَل: ای عمو شیرین تر از عسل . قاسم بن حسن روز عاشورا به حضور امام حسین(ع) آمد تا اجازه جنگیدن با دشمنان را بگیرد. امام او را در آغوش گرفت و هر دو مدتی گریه کردند تا اینکه هر دو غش کردند. قاسم اصرار می کرد و دست و پای امام حسین(ع) را می بوسید تا این که امام به او ...
ششم محرم| سلام یادگار امام حسن(ع) بر احلی من عسل
. امام حسین (ع) با محبتی پدرانه به او فرمود: یا بنیّ، کیف الموت عندک پسرم، مرگ در نزد تو چگونه است؟ و قاسم، بدون لحظه ای درنگ، پاسخ داد: یا عمّ احلی من العسل عمو جان از عسل شیرین تر است. امام حسین (ع) هم فرمود: عمویت فدایت شود آری والله، تو یکی از مردانی هستی که در رکاب من به شهادت خواهی رسید. روز عاشورا ، پس از آن که نوبت به قاسم ابن الحسن رسید، در خیمه ها ولوله ...
فال ابجد روزانه | فال ابجد سه شنبه 3 مرداد 1402 | فال ابجد رو این طوری بگیر
فال شما: د آ د قصد و نیتت خوبست. در رحمت به سویت باز میشود. از چشم زخم مردم ترسی به خود راه نده، از آن در امان خواهی بود. در هر کاری با اهلش مشورت کن. در همه حال رضای خدا و خلق خدا را در نظر داشته باش. بخت با تو یار است. ابجد فال شما:د ب آ طالعت روشن است. تشویش را از خودت دور کن. کارها بر وفق مراد تو خواهد شد. اگر چیزی را از خدا طلب کردی به آن می رسی. اگر قصد سفر ...
تسلیت شهادت حضرت علی اصغر (ع) 1402 + متن شب هفتم محرم
رپر آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام, باب الحوائج, حضرت علی اصغر ( ع) بر سوگواران حضرتش و عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام تسلیت باد در کرب و بلا ظلم و ستم حکمِ روا شد خون بر دلِ زهرا و علی شیرِ خدا شد تیر سه سر و پُر شده از زهر شرر بار آن قسمت حلقوم علی اصغر ما شد شهادت حضرت علی اصغر (ع) تسلیت باد ...
وصیت جالب امام حسن (ع) به حضرت قاسم برای روز عاشورا
از اسب به پایین افتاد و عموی خود امام حسین (ع) را به کمک طلبید. در مقاتل آمده است: قاسم فریاد زد: ای عمو جان! حسین علیه السلام مانند باز شکاری لشکر را شکافت، سپس همانند شیر خشمناک حمله افکند. حسین (ع) بالای سر آن پسر بچه ایستاده بود و او پای بر زمین می سایید (و جان می داد) و حسین (ع) فرمود: دور باشند از رحمت خدا آنان که تو را کشتند، و از دشمنان اینان در روز قیامت، جدت (رسول خدا) می ...
کشته بلای عظیم در ظهر عاشورا چه کسی بود؟
یک باره حمله آوردند تا مگر عمرو بن سعد را از دست حسین (ع) رها کنند. همین که هجوم آوردند بدن او پا مال سم ستوران شد و جان داد. چون گردوغبار معرکه فرونشست دیدند حسین (ع) بالای سر قاسم (ع) نشسته و آن جوان از شدت درد پای بر زمین می ساید در حال حسین (ع) به برادرزاده خود فرمود: سوگند به خدای که دشوار است بر عم تو که او را بخوانی و نتواند اجابت کند و اگر اجابت کند نتواند یاریت کند و اگر یاریت ...
فال حافظ امروز / 3 مرداد با تفسیر دقیق + فیلم
...> تفسیر فال حافظ امروز شما نشان می دهد که خوش قلبی و پاکدلی خود را حفظ کن تا خداوند کمکت کند، بدان که رقیب تو همیشه موفق نخواهد بود. به مراد دلت خواهی رسید، امید خود را از دست مده که به مقصود خود خواهی رسید. فال حافظ متولدین اردیبهشت صبا به تهنیت پیر می فروش آمد که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای درخت سبز شد و مرغ ...
این نوجوان مرزهای تربیت را جا به جا کرده است!
ندید و مقاومت کرد، شما اصرار و التماس کنید. به پا و دست او بوسه بزنید و اگر نپذیرفت نامه را به او نشان دهید که با دیدن نامه، انشالله با شما همراهی خواهد کرد. حضرت قاسم (ع) با خواندن این نامه عزم جزم به سوی میدان داشت و حرکت کرد. نقل شده است که در حالی که ایشان به سوی میدان حرکت کردند، همراه خودشان شمشیری داشتند که به زمین کشیده می شد، چراکه ایشان بیشتر از 13 سال نداشتند و هنوز نابالغ بودند و ...
بررسی مصادیق آزادگی و کرامت در قیام عاشورا | درس آزادگی با شهادت
. همان طور که قرآن می فرماید بزرگ ترین باختن ها، باختن خود است اینجا نیز امام علی (ع) همان معنا را به تعبیر دیگر می گویند: پسرم برای هرچه از دست بدهی و بفروشی، می توان قیمت گذاشت، ولی یک نعمت هست که اگر آن را بفروشی، بهایی در همه جهان برای آن پیدا نمی کنی و آن خودت هستی، یعنی همان نفس و جان و روحت؛ اگر روحت را بفروشی و تمام دنیا را به تو بدهند، دیگر برابری نمی کند. هرچند تو را بدانچه ...
خبر خوب| اختلاف این طایفه با پادرمیانی امام حسین ع حل شد!
در بهشت، خانه ای بنا کند و آن اشک را حجاب میان او و آتش دوزخ قرار دهد. قاسم های کوچک شهرما! در ایام عزای امام حسین ع امروز منتسب است به حضرت قاسم ع . نوجوان امام حسن علیه السلام که مرگ و شهادت را در راه حق شیرین تر از عسل می دانست. نوجوانی که با وجود سن کمش، درس شجاعت و متانت و معرفت را در دل خاندان علوی آموخت و نتوانست و نخواست به آنچه در جامعه اطرافش اتفاق می افتد بی تفاوت ...
سعید زنده ماند تا مرگش را خودش انتخاب کند
شده؟ گریه کنان گفتم: تو را به خدا کمک کن بچم...! بچم...! مات و مبهوت نگاهم کرد و گفت: بچه کجاست؟ با اشاره در را نشانش دادم و گفتم: اون زیر افتاده! صدایش درنمی آید! حتماً مرده! گفت: آرام باش! بیا در را از روی او برداریم. چهارستون بدنم می لرزید. با هم در را از روی بچه برداشتیم. دمر افتاده بود. با دست های بی رمقم بچه را بغل کردم و به سر و رویش نگاه ...
ماجرای مرگ آگاهی شهید چمران
به مشکلات سختی برخورد. تو دیوانه شده ای! این مرد بیست سال از تو بزرگ تر است، ایرانی است، همه اش توی جنگ است، پول ندارد، همرنگ مانیست، حتی شناسنامه ندارد! سرش را گرفت بین دست هایش و چشم هایش را بست. چرا ناگهان همه اینقدر شبیه هم شده بودند؟ انگار آن حرف ها متن یک نمایشنامه بود که همه حفظ بودند جز او، مادرش، پدرش، فامیل، حتی دوستانش. کاش او در یک خانواده معمولی به دنیا آمده بود، کاش ...
نحوه شهادت حضرت قاسم به روایت دشمن + اسناد
به گزارش خبرگزاری برنا؛ هر یک از روزهای دهه اول محرم به یک عنوان که غالبا نام شهدای کربلا است، مشهور گردیده و ستایشگران اهل بیت(ع) با ذکر مصائب صاحب نام آن روز به عنوان مقدمه، عزای حضرت اباعبدالله الحسین(ع)را اقامه می نمایند. بنا بر سنت روضه خوانی معمول روز ششم روز ذکر مصائب حضرت قاسم(ع) است. نوجوانی از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) که همراه با اصحاب و اهل بیت امام حسین(ع ...
روایت نوجوانانی که شهادت برایشان شیرین تر از عسل بود
گروه زندگی- فاطمه زهرا نصراللهی: تعریف حضرت عبدالله بن حسن و حضرت قاسم بن حسن را زیاد شنیده ایم، دو فرزند امام حسن(ع) که در نوجوانی یار غارِ امام حسین (ع ) عموی بزرگوارشان بودند و شهادت در راه امام شان برایشان شیرین تر از عسل بود. این دو برادر با جانشان از امام زمان شان دفاع کردند. آنها به میدان آمده بودند تا جای خالی پدرشان را برای عمو پر کنند! تصور کنید که یک نوجوانی در سن و سال این دو برادر ...
چگونه حضرت قاسم در دشت کربلا غوغا به پا کرد؟
به گزارش سراج24 ؛ بنابر سنت تاریخی، شب ششم ماه محرم و روز ششم متعلق به حضرت قاسم (س) است. شهید مطهری اینچنین ذکر مصیبت حضرت قاسم می کند: ابومخنف به سندش از حمیدبن مسلم که خبرنگار لشکر عمر بن سعد است روایت کرده که گفت: از میان همراهان حسین علیه السلام پسری که گویا پاره ما بود به سوی ما بیرون آمد، و شمشیری در دست و پیراهن و جامه ای بر تن داشت و نعلینی بر پا کرده بود؟ بند یکی از آن دو بریده شده بود ...
بسته محتوایی روز پنجم محرم| نشسته شمر روی سینه عمو جانم
از دست عمّه کشید و دوان دوان خود را به عمو رساند. وقتی رسید که دید ابجر بن کعب از بالای زین خم شده با شمشیر قصد قتل عمویش را دارد. فریاد زد و فرمود: وَیْلَکْ یَابْنَ الْخَبیثَهُ، أتَقْتُلُ عَمِّی؟ وای بر تو ای حرامزاده! آیا می خواهی عموی مرا بکشی؟ آن نانجیب شمشیر را فرود آورد و به دست عبدالله رسید و دستش قطع شد و به پوست آویخت. عبدالله فریاد کشید: یااُمَّاه ای مادرم و بعد گفت: عموجان ...
چرا این مجلس، انقلابی نیست؟!
آن هم در روز روشن قبول نمی کنم سفیر وقتی که سخن مدرس را می شنود می گوید: این سید می خواهد آبروی ما را در دنیا ببرد... شب هنگام یزدان پناه از جانب رضاخان ده هزار تومان پول آورد که بگیر و ساکت باش و پاسخ شنید: بگذار زیر تشک برو به اربابت بگو تا دینار آخر خرج نابودی تو خواهد شد اگر رضا داد که هیچ وگرنه بیا و از همانجا بردار و برو... (1) بنابراین می توان گفت بزرگوارانی چون مدرس نماینده ...
اشعار شب پنجم محرم_حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام
پُر از مِهرِ عمو مزدِ مشتاقیِ خود خوب از این جنگ گرفت باز تیر و گلو و طفل به یک پلک زدن باز هم چهره ی خورشید ز خون رنگ گرفت حیدر منصوری: پروانه شد تا شعله ور سازد پرش را پیچید در شوق شهادت باورش را داغ گلویش تازه شد از قحطی آب وقتی به خنجر داد زخم حنجرش را... با رود جاری کرد در دشتی عطشناک آن دست های کوچک و نام آورش را تا لحظه ای دیگر عمویش زنده باشد انداخت بر وی، کودکانه پیکرش را با کاروان، بعد از غروب سرخ خورشید بر نیزه می بردند در غربت سرش را! ...
روز پنجم محرم| روضه جانسوز محمود کریمی برای حضرت عبدالله بن حسن
به شهادت برسانی؟ آن عنصر پلید نیز شمشیری بر آن کودک فرود آورد و عبداللَّه دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد! او در حالی که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد بر آورد که: عمو جان مرا دریاب! امام حسین علیه السّلام او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند و فرمود: یادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شکیبایی پیشه ساز و آن را به فال نیک بگیر و خیر بدان که خدای پر مهر ...
چگونه کودکی ده ساله در کربلا جان فدای ولایت شد؟
خبرگزاری آنا گروه دین و آیین: عصر روز عاشورا است و همه یاران امام حسین (ع) به شهادت رسیده اند و پس از آن مردان بنی هاشم یکی پس از دیگری در رکاب ولایت جانشان را تقدیم کرده اند، در خیمه زنان غوغایی است، امام حسین (ع) در گودال قتلگاه افتاده است و با چشمانی نگران به خیمه بانوان اهل حرم نگاه می کند که ناگهان عبدالله از دست بانوان حرم خودش را رها می کند و صدای عمو، عمو جان در آن بلبشوی میدان رزم به گوش ...
تو آزاد مردی همانگونه که مادرت تو را حر نامید
تابیده دو بدر جهان آرا و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر ز آب تیغ هر یک آتشی می ریخت در میدان که گفتی شعلة خشم خدا پیچیده در محشر چو آتش بر فلک فریاد می رفت از دل دشمن چو باران بر زمین می ریخت دست و پا و چشم و سر ز هم پاشیده چون پیراهن از هم هر دو اعضاشان ز بس بر جسم شان بنشست زخم نیزه و خنجر به خاک افتاد جسم پاکشان چون آیه قرآن ...