بازگشت به خویشتن در حرم یار | روایت یک دختر جوان از انتخاب حجاب برتر
سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی آرام و بی دغدغه اش را فدای دفاع از حریم اهل بیت (ع) کرد
حرم شدن با او سخن می گوید: چند روز گذشت یک شب در حیاط خوابیده بودم که دیدم گوشی ام زنگ می خورد، گوشی را برداشتم علیرضا پشت خط بود. گفت باباجان من می خواهم به سوریه بروم، گفتم سوریه! گفت بله، حرم حضرت زینب مورد تهدید داعشی ها و تکفیری ها قرار گرفته، می خواهم بروم تا از حضرت زینب (س) و اهل بیت (ع) دفاع کنم. ما که تا آن زمان نمی دانستیم در سوریه چه خبر است. گفتم چطور می خواهی بروی؟ گفت حرم حضرت زینب ...
پسری به دنبال مادر؛ از جزیره هرمز تا حوالی خانه خدا
بابام وسط اتاق سر به زانو نشسته بود اینکه آن لحظه بین ما چه گذشت فقط خدا می داند. بعد از ریختن اشک و زاری و درددل ها گفت شرمنده ام با مادرت رفتم سفر بدون مادرت برگشتم. من اصلا به هرمز برنمی گردم، گفت یادته سال 64 رفتم حج، موقعی برگشتم تو و غلام آمدید استقبالم. بین من و پدرم در آن لحظات فقط داستان روز دهم و یازدهم عاشورا و ماجرای تنهایی و بی یاوری حضرت زینب(س) که بدون برادران و فرزندانش ...
عشقی که با زبان اشاره فریاد زده می شود
اشاره بلند کرده بودند و نام حضرت ابالفضل (ع) را تکرار می کردند. دست ها به حالتی به هم گره می خورد. یاد عبارتی در دعای جوشن کبیر می افتم . آنجا که فراز به فراز، خدا را به اسامی اش قسم می دهیم یا سامِعَ الاْصْوات یعنی خدا شنونده هر صوتی در هر حالتی است و یا در دعای مشلول آمده است: یَا مَنْ لا تَشْتَبِهُ عَلَیْهِ الْأَصْوَاتُ یعنی کسی که همه صداها را شنیده و هیچ صدایی را با دیگری مشتبه نمی شود. ...
پیراهن قرمز را از من نگیرید، می میرم!/ می خواهم به عشقم برگردم و به تیم دیگری فکر نمی کنم
بزرگی مواجه شده که خودش به شکلی جالب آن را توصیف می کند که در ادامه می خوانید. از تراکتور که جدا شدم افسرده شدم سی سالم که شد سرباز شدم و در آن مقطع هم دانشگاه قبول نشدم. یک سال به ملوان رفتم و خواندم و الان در مقطع دکترا در رشته مدیریت ورزشی قبول شدم. وقتی که به ملوان رفتم کشاله ام کش آمد و دو-سه ماهی نبودم. اصلا نمی دانم چطور بگویم اما انگار به من یک شوک بزرگ وارد شده باشد ...
گمنامی رسم دلدادگی پیرغلام خوانساری به سیدالشهداست
...: یک زمانی ماشین وانت داشتم که دزدیدند و یک شخصی با این حرف که یک عمری در دستگاه امام حسین (ع) حضور داشتم و اکنون کمکی به من نکرده اند ناراحت شدم. در آن زمان 28 صفر به مشهد مقدس سفر کردم و در راه بازگشت از امام مهربانی ها و اهل بیت (ع) خواستم که دست خالی نروم. صبح شنبه که رفتم به آگاهی سر زدم گفتند که ماشینت پیدا شده است. پرسیدم چه ساعتی پیدا شده گفتند شب جمعه ساعت 7 شب که من آن زمان در حرم امام رضا (ع) بودم که از این موارد و کمک ها در مسیر زندگی بسیار بوده است و قابل شمارش و بیان نیست. ...
شاعران عاشورایی که از امام حسین(ع) صله و پاداش گرفته اند+جزییات
امروزش را با سرودن دو بیت شعر، بیان کرد و از آن به بعد، یکی از دوستان و شاعران خالص اهل بیت (ع) شد. اما اینکه چرا خلیعی به این نام معروف شد هم، داستان زیبایی دارد. همه چیز به آن روز خاص برمی گردد که وارد حرم سیدالشهدا (ع) شد و شروع به سرودن قصیده ای در مدح آن حضرت کرد. همه دیدند که در همان حال که مشغول خواندن این قصیده بود، پرده های دربِ حرم بر شانه اش افتاد. درواقع این خلعت و هدیه ای بود ...
معلم هم محلی، خانه اش را وقف ساخت مدارس کرد | برای نوسازی مدرسه انگشترهایش فروخت
. خانه 120 میلیون تومان قیمت گذاری می شود اما آقای ابراهیمی این خانه را 150 میلیون تومان می خرد و طبق وعده ای که کرده، بانو بنی فاطمی در این خانه ماندگار: طبق مشورت با آموزش و پرورش منطقه و انجمن خیّران مدرسه ساز منطقه، دبستان دخترانه ای در خیابان منتظری را تخریب و نوسازی کردند. روز افتتاحیه که به همراه خیّران به این مراسم رفتم و نام نامی حضرت زهرا(س) را برتارک این دبستان دیدم دلم آرام ...
نوحه شب سیزدهم محرم 1402 + متن روضه و مداحی جواد مقدم
متن روضه شب سیزدهم محرم قربون اسمت حسین چقده دل میبره اگه غلامت شدم به کرم مادره خوبا که خوبن ولی بدارو یادت نره از وقتی روضت میام حال دلم بهتره الحمدلله خوبم به کرمت آقاجون اشک چشام میباره شبیه ابر بارون باز منو دعوت کرده بی بی رقیه خاتون به خدا دیوونتم ، مست بوی تربتم سینه میزنم برات حتی توو قیامت هم حسین وای، حسین وای... کد خبر 676717 ...
اگر فقط عفاف مهم بود چرا اهل بیت نگران حجاب شان بودند؟
؟ حضرت عباس (ع) جواب داد: گریه می کنم برای اینکه فردا قرار است چه بلایی سر خواهرم در بیاید! در اینجا قمر بنی هاشم غصه شهادت خودش و دیگر یاران را نمی خورد، بلکه علمدار کربلا ناراحت و نگران این مسأله است که مبادا خواهر و بانوان اهل حرم را کسی ببیند.(فاطمه زهرا شادمانی، دل پیامبر، ص 862) حتی نوجوان 13 ساله امام حسن (ع) نگران حجاب بانوان است 5- وقتی در شب عاشورا تک تک یاران امام ...
یک مواجهه نفس گیر با شهیدی که رسم شهادت را خوب بلد بود
حریم برای خلوت شهید قائل شده است. قطعاً جوادآقا به عنوان یک مشهدی هیئتی که عضو گروه چک و خنثی حرم امام رضا(ع) است، رابطه حسی و اعقادات و آداب زیارت خاص خودش را در رابطه با امام رضا(ع) دارد؛ ولی در مجموع خاطرات کتاب، نویسنده به اشارات کوچک و ساده ای بسنده کرده است: اینکه جوادآقا برای خریدن موتور نذر کرده تا یک سال نماز صبح را در حرم بخواند یا اینکه از زبان خانواده اش می شنویم که هر وقت پیدایش نمی ...
جوان مدافع حرم با کیف 40 میلیارد تومانی چه کرد؟
برای همسایه ها عدس پلو پختیم. اتفاقاً چه عدس پلویی هم شد. به بیشتر همسایه ها افطاری دادیم. خنده های از ته دل آن روز علی هنوز جلوی چشمم هست. به اینجا که رسید سرش را جلو آورد و گفت مادر شدی؟ جواب بله را که از من شنید بنددلم را پاره کرد با این جمله؛ به خدا انگار الان نشسته روبه روم و داره مثل همان روز می خنده. درس این خاطره فرنگ خانم برای منِ مادر چه بود؟ همراهی، همدلی. فکری شدم اگرمن جای ...
نوجوان 13ساله مشهدی که ماه گذشته با پای پیاده راهی کربلا شده بود، از حال وهوای این سفر می گوید | قدم های ...
هم می آیم. به پدربزرگم گفتم من را هم ثبت نام کن. امام حسین (ع) من را طلبیده بود که راضی شدند و اسمم را نوشتند. خیلی اتفاقی شد. سال های بعد خودش ثبت نامم می کند. دیگر عضو ثابت شدم. خیلی اصرار دارد که صاحب این روز ها اسمش را نوشته است و هرسال دعوتش می کند و دوباره تأکید می کند که پدربزرگم من را نیاورد، من با او آمدم. خودم خواستم. به دلم افتاده بود . یک پسر نوجوان این همه روز با پای ...
درد دل در میان خیمه های شنزار!
زحمت کشیدند. وی درباره نامه ای که به امام حسین (ع) نوشت و هدایایی که دریافت کرد هم می گوید: با دیدن آن فضا و هدایایی که تبرکی امام حسین (ع) بود به یاد فرزندم افتادم. آقا محمدحسین در روز شهادت حضرت زهرا (س) به شهادت رسید. در میان برنامه که به من گفتند با امام حسین (ع) حرف بزن، هوش وحواس من پیش پسرم بود و فکر می کردم کنار من است. چون خنجر و لباس خونین که در صحنه وجود داشت من را به یاد پسر شهیدم ...
خجالت یک هم رزم از دوست شهیدی که به مقصد رسید
... تصور اینکه چه بر آن چهره و جثه کوچک آمده، مو بر تنم راست کرد. دلم خیلی سوخت، نه برای او، برای خودم که از همه عقب مانده بودم. شهید مجتبی کاکل قمی، متولد یکم خرداد 1351، شهادت 19 فروردین 1366 عملیات کربلای 8 در شلمچه. مزار: بهشت زهرا ( س) ، قطعه 29، ردیف 88، شماره 4، حمید داوودآبادی کد خبر 676577 ...
از تورنتو و اشتوتگارت تا ایران در جست وجوی خود و خدا
بود مراسمی خاص از نوع غبارروبی برگزار شود. مگر در سطح تهران یا ایران چند نفر توفیق دارند که در این مراسم حضور پیدا کنند؟ تکین با وجودی حقیقی و با روشنایی ذهن آمده بود تا حق را ببیند و در واقع، گویی این قسمت تکین بود که من باید مهمان این حضور او در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) می شدم. زیارت تمام شد و از حرم خارج شدیم. تکین باید چند روز دیگر برمی گشت کانادا؛ اما گفت: ای کاش بلیط نداشتم و بیشتر می ...
برای دل درد یکی از اسرا به سرباز عراقی گفتیم: فی قلوبهم مرض
: اجتماع بیشتر از پنج نفر در آسایشگاه ممنوعه، چرا شما یک جا جمع شده اید؟ رضا شروع کرد به خودش پیچید و گفت: وای دلم ... وای دلم ... سرباز عراقی به ما اشاره کرد که: مشکلش چیه؟ بلد نبودیم به عربی بگوییم دلش درد می کند؛ گفتیم: فی قلوبهم مرض! سرباز زد زیر خنده و گفت: فزادهم الله مرضا! و از آسایشگاه بیرون رفت. ...
میثم کهزادی: راه خدمت به مردم را از مسجد شناختم
بومی و چه غیر بومی، به سراغ همه رفتیم و با معرفی خانواده های محروم به آن ها گره گشایی ها آغاز شد. این فعال جهادی افزود: این امور باعث شد که ما در سال 1396 گروه جهادی رهروان ولایت شهرستان بدره را تاسیس کنیم و چراغی را برای مسیر تاریک محرومیت خانواده ها به دست گیریم و شب و روز درحال خدمت به نیازمندان باشیم. از سال 1393 موکب خادم الحسین (ع) شهر بدره را تاسیس کردیم و یک بار دیگر راه خدمت، این بار ...
من یک توریست هستم که زنم را گم کرده ام!
فاش نیوز - یکی از دوستان محسن حججی تعریف می کند: در حرم جمکران یکی از روحانیان را دست انداختم و با کلمات من درآوردی و لحنی مضطرب با او ایتالیایی صحبت کردم. محسن آمد و ترجمه کرد: می گوید توریست است و زنش گم شده! به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، بین مردم ایران کسی نیست که شهید مدافع حرم محسن حججی و ظاهر آرام و سر به زیرش را نشناسد؛ با این وجود او هم شیطنت های خودش را ...
5 هزار بیت عاشقی | اسرار نیم قرن شاعری و شعری که اشک همه را درآورد
عملیاتی غرب و کردستان در لشکر 28 سنندج حضور داشتم. روز اربعین بود و بعد از نماز ظهر حال غریبی داشتم. کنار دریاچه مریوان رفتم و تا چشمم به آب زلال دریاچه افتاد بی اختیار اشک ریختم و شعری درباره بسته شدن آب به روی یاران امام نوشتم. عصر آن روز وقتی برای مراسم عزاداری به خانه نماینده حضرت امام(ره) به سنندج رفتیم، در حضور جمعیت رزمندگان و اهل تسنن، سرهنگ دادبین از من خواست شعر دریا را برای ...
ماجرای تحول بزن بهادری که با یاکوزای ژاپن در افتاد | خاطرات دو سال انفرادی، رهایم نمی کند | گفتم آقا! ...
! دستم را بگیر، راه را نشانم بده تا خلاف را کنار بگذارم. من هم تا آخر عمر نوکرت می شوم. ابوالفضل از این سفر به بعد دیگر در هیچ دعوایی وارد نمی شود و می شود شیفته و میهمان دائم و خادم حرم آقا که نوکری او و زائرانش را می کند. به خانه سالمندان هم می رود با پیرزن و پیرمردها می نشیند ساعت ها حرف می زند تا شاید جای خالی فرزندان شان را پر کند. می گوید: روزی مادر سالمندی گریه می کرد که پسرش 2 سال ...
قهرمان 6 ساله هیأت اباعبدالله(ع) در بوشهر+عکس
خبرگزاری فارس - شهرستان دشتستان، زینب رنج کش: از صبح روی پایم بند نبودم، محرم که می شود حال و هوای بچه های رسانه همین است؛ همه درگیر پوشش خبرهای محرم و عزاداری آقا اباعبدالله(ع) هستند. پنجم مردادماه مصادف با نهم محرم، در تکاپوی گرفتن گفتگوی تعزیه ها برای روز دهم محرم بودم که برای پوشش دورهمی نورچشمی ها که مخصوص بچه های زیر هشت سال بود، دعوت شدم. از شهر وحدتیه که برای گفتگوی تعزیه آن ها ...
پیامبری که دغدغه اش رنج مسلمانان است
(ص) بوده اند. پیامی که فرستادم این بود در حرم نبوی سلام شما را به پیامبر(ص) و حضرت زهرا(س) رساندم و همراه این متن تصویری از باب البقیع را با واتساپ فرستادم. تعداد مخاطبانی را که این پیام را برای آنان فرستادم، به یاد ندارم. شاید 40 تا 50 نفر ولی همه سیدهایی بودند که اگر در ایران بودم، تماس می گرفتم یا پیام می دادم یا به دیدنشان می رفتم. در این روزهایی که میهمان رسول خدا(ص) بودیم، یا در ...
شهید محمدرضا ظفری: شهادت شرافتمندانه ترین مرگ است
...> عشق در منشور نور هشت هزار ستاره درخشان راه عاشقی، مأوای جاودانگی اش را به تصویر کشید تا درس استواری را در دل حادثه بر تارک تاریخ بنشاند. حالا می خواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستاره ها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای دینی باشد بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و شجاعت... برگ سبزی تحفه درویش، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید. تبرک ...
روایت اخراجی هیأت که با پادرمیانی حضرت عباس بازگشت/لعن و نفرین بازیگر نقش شمر تا خود شمر واقعی؟ + عکس
. هر سال، تعزیه روز عاشورا صحنه ای که شمر با سکینه روبرو می شود از ته دل گریه می کنم و مثل بقیه از شمر متنفر می شوم وقتی شمر ظرف آب را از دست سکینه پرت می کند و رجز می خواند: تمام اهل حرم زار و داغدار شوید، به پشت اُشتر عریان سوار شوید، ظلم شمر، دلم را می سوزاند. آن لحظه خودم هم یادم می رود که سید احمد است، نه شمر واقعی، کاش شوهرم عباس خوان بود، حسین خوان بود! مردم چنان تعزیه را ...
زیارت قبر شش گوشه با ننه ملوک
. توی آن هوای گرم تندتند چایی می خورد و غر می زدکه چرا نمی رسیم. ما هم از شدت گرما سردرد گرفته بودیم. زیارت سه نفره- فاطمه ، ننه ملوک و زهرا در کربلا وقتی به نجف رسیدیم. ننه از شدت گرما، دچار ضعف و بی حالی شدید شده بود و نتوانست همان شب برای اولین زیارت بیاید. فاطمه هم مجبور شد با ننه در هتل بماند. من تنهایی رفتم برای زیارت حرم امیرالمومنین(ع). باورم نمی شد که همراه با ننه من هم ...
از لاک سیاه تا هیئت رنگین کمانی!
حرم و غارت آن مسابقه گذاردند، چادر از سر زن ها می کشیدند. گاه زنی مشاهده می شد که با تمام نیرو و تا سر حد جان برای نگهداری پیراهن و حجاب خود مقاومت می کرد، به گونه ای که در اثر کشاکش جامه بر زمین می افتاد. دختران رسول خدا و اهل حرم با گریه یکدیگر را مساعدت می کردند و بر فراق یاوران و دوستان ندبه می کردند. از این دست روایت های تاریخی از حجاب و عفاف زنان در کربلا کم نیست. مناسب است مداحان و سخنوران ...
دانلود گلچین مداحی مخصوص روز سوم امام حسین(ع)
خونم برگردم حسین ای احساس من ، حرم ، التماس آخرم این بار واسه مادرم ، نیازی تو کارم آقا نه اشک چشمامو ببین ، هر شب رویام شده این آخرش پام اربعین میرسه به کربلا یا نه حرم حسین ، چجوری دلت میاد نرم حسین شور سینه زنی حسین طاهری یه روز و روزگاری تو دلم اومدی پا گذاشتی رفتی ولی برای همیشه عشقتو جا گذاشتی ...
میرباقری تا مرا دید گفت شمر سریال آمد!/ او گفت اگر شمر نشوی این نقش را از سریال حذف می کنم
قلب و... در شبانه روز است. البته دکترها گفته اند به مرور قرص ها را کم می کنند. هر چند به قول شیرازی ها در این سن و سال با همه صدمات جسمی که در این سال ها خوردم، قوری گنگویی یا همان قوری بند زده شده ام (می خندد.) سوای استراحت دوره نقاهت، بقیه ساعت های روز را چطور می گذرانید؟ اغلب خانه ام و یکی از دوستانم یک فلش پر از فیلم برایم آورده که به لطف این استراحت اجباری فیلم می بینم ...
بعد از عباس(ع) هر نوری آتش است
غنج رفت برای صلابتش،چه با ابهت راه می رفتی علی اکبرم! یاد پیامبر را زنده کردی، با رجزخوانیت به خود بالیدم و چه در دلم می گذشت را خدا می داند! من اما به بدن اربا اربا که رسیدم جا زدم، نشد که جوانان بنی هاشم را صدا بزنم، حنجره ام قفل شد، نفسم حبس و هوش از سرم رفت! نشد که تو را در آغوش بکشم، هلهله حرامی ها در سرم آونگ می شود و من سست تر از همیشه روی زمین شل می شوم! بارها و بارها برادر شدم ...