می خواهید نویسنده شوید، آثار جدی ادبیات ایران و جهان را مطالعه کنید
سایر خبرها
دیدار با کارگردان فیلم شیار 143 | فرش قرمز زیر پای مادران شهید
داستان و به یکی از شخصیت های این رمان اضافه کردم. مثلاً اقلیم کرمان را در کار وارد کردم و فضاهای فولکلوریک را به کار گرفتم. همه این جزییات کمک کردند که کار بیشتر قابل باور باشد. آن کتاب براساس خاطراتی بود که اختر نیازپور مادر شهید محمد جعفر رضایی تعریف می کرد. او قهرمان واقعی کتاب و فیلم من است. این زن به زبان کردی حرف می زد و چندان فارسی بلد نبود. زمانی که خاطراتش را شنیدم، متوجه شدم ویژگی های ...
روایت یک موضوع در قالب داستان، دایره مخاطبان را گسترده تر می کند
ب چه بازه زمانی از زندگی شهید را روایت می کند؟ از ابتدای تولد ایشان است. البته یک روایت کوتاه از مادر شهید پروانه خانم هم آورده ام و بعد کودکی شهید را روایت می کنم. اسم کتاب هم تعمدا از روی نام مادر شهید انتخاب شده است. چون پروانه خانم، مادر شهید، شخصیت تأثیرگذار زندگی شهید عباس شعف بود. چون این شهید پدر خود را در کودکی از دست می دهد. پدر شهید یک روز از خانه بیرون می رود و ربوده می ...
نقش عشقِ هوش مصنوعی بر رویای افسانه
مربع را ببافند شانس بالایی برای فروش فرش هایشان دارند. تمام مدتی که خانم دکتر با من صحبت می کرد دستش مشغول بود. داستان زندگی اش که تمام شد صفحه دسکتاپ را سمتم چرخاند و گفت موردپسندتون هست؟ هر چه از زیبایی طرح تعریف و تمجید می کردم کم بود. هاج و واج مانده بودم؛ آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم. حالا من خودم را آدم مهمی می دانستم چرا که با بانویی هم کلام شده بودم و گزارش زندگی و کارش را می نوشتم که یکی از موفق ترین بانوان سرزمینم بود و قرار بود کاری بکند کارستان و آوازه اش چندین سرزمین آن طرف تر هم بپیچد. پایان پیام/ 68035 ...
قصه مس هایی که در روضه طلا شدند
کردم و یکی از روایت هایش را نوشتم. حس می کنید با این کتاب یا با معجزه بن سای ادای دین کرده اید؟ ادای دین به آن معنا که کارم دیگر تمام شده، نه. در حوزه زنان و خانواده هنوز جای کار بسیاری مانده و من هر روز با موضوعات جدیدتری مواجه می شوم که نیاز به فرهنگ سازی دارند. لازمه اش این است که درباره اش با هم حرف بزنیم. در کتاب معجزه بن سای نیتمان این بود که زندگی خانم هایی ...
خاطره محمود کریمی از پیرغلامی که از آغوش امام حسین(ع) جدا نشد
: گره بر کارم افتاده، برایم روضه بخوان. پرسیدم اینجا بخوانم؟ گفت: نه هرجا که می توانی، به نیت من روضه بخوان و رفت. سوار دوچرخه شدم و به پول نگاهی انداختم و دیدم درست به مقدار نیازم هست. گفتم یا حسین(ع) با من چه کردی؟ شب در خواب امام حسین(ع) را دیدم. به من گفت اهل خانه نبودند، من که بودم. هر چه می خواهی از من بخواه و جای دیگری نرو. سیدحسین می گفت دیگر از آن به بعد تلاش کردم از بغل امام حسین(ع) دور نشوم. ...
سرداری که مادرش فکر می کرد جاروکش است
چه کاری انجام می دهد. هر وقت از او می پرسیدم در سپاه چه کاره ای؟ جواب می داد: من در سپاه جارو می کشم. واقعاً باور کرده بودم که او در سپاه مستخدم است. قرار شد برایش برویم خواستگاری. دختر خانم از شغل ناصر پرسید. سرم را بالا گرفتم و گفتم: پسرم در سپاه مستخدم است. یک روز چادر سر کردم و به مسجد جامع محلمان رفتم. در حال و هوای خودم بودم که سخنران آمد و شروع کرد درباره جنگ ...
مادری کردن را پاس بداریم
آموز نخبه قرآنی . الحمدلله قرار بود چند تا مصاحبه بگیرم . به خانمی که در کنارم نشسته بود نگاهی انداختم و پرسیدم ببخشید شما مربی هستید؟میشه به من کمک کنید و چند تا از دانش آموزان را به من معرفی کنید . سری چرخاند و به اطراف نگاهی انداخت . دختر کوچکی که در ردیف آخر سالن نشسته بود را نشانم داد. سریع خودم را به ردیف آخر رساندم . نگاهی به دختر کوچولو انداختم . ...
میل به کتابخوانی مشهدی ها در خیابان
نگاهت را به زندگی تغییر داده کدام است؟ به ذهنشان خطور کرده و لابد مثل من چند دقیقه ای هم ایستاده اند و درباره کتاب ها حرف زده اند. همین قصه کافی است تا با جدیت بیشتری از خودم بپرسم ما چقدر تمایل داریم درباره کتاب هایی که می خوانیم با یکدیگر حرف بزنیم. سؤالی که بن مایه اصلی این نوشتار را تشکیل می دهد. آقا! خانم! لطفا بیایید درباره کتاب ها حرف بزنیم من نوشتم تونل ، یکی از محبوب ...
بیوگرافی مجتبی پیرزاده بازیگر نقش پرهام پاشایی در قهوه ترک
به خانم کتایون نجفی زاده مدیرعامل وقت انجمن اهدای عضو ایران میشد که ایشون با اعتراض به داستان این فیلم ودرپی شکایت از عوامل فیلم اظهار کرده بودن که موضوعات مطرح شده درمورد اهدا و پیوند اعضا دراین فیلم با واقعیت مغایرت دارد وتولید چنین فیلمهایی به فرهنگ نوظهور اهدای عضو درایران خدشه وارد می کند.او همچنین منکر هرگونه فروش و دلالی اعضای بدن درایران شد. در واکنش به این شکایت همایون اسعدیان با تاکید به ...
دختری که رسم و رسوم هالوین را تغییر داد
امیدش را از دست بدهد و برای ما مهم نباشد! هالوین در راه است و من می خواهم تارهای عنکبوتی غم را از قلب کودکان بیمار پاک کنم. من می خواهم به آن ها کمک کنم با ترس و وحشتشان بجنگند. من دوست دارم قهرمانی باشم که روز آن ها را می سازد. آیا شما هم دوست دارید به من ملحق شوید؟ پس با انفاقتان یاری کنید. از همان موقع بود که جمعی از همسایه ها با تسنیم همراه شدند.زیبا نیست؟ چطور یک دختر دانش آموز می ...
یک روز با دختر تاریخ ساز ایران؛ از خط 34 آزادی تا رویای پاریس
بگیرم و راهی توکیو شوم. حضور در المپیک یکی از هدف های بزرگ من بود که توانستم به آن دست یابم. *خیلی اتفاقی پرچم داری کاروان ایران در المپیک توکیو به شما سپرده شد. چه حسی داشتی؟ اول یک پرچم دار برای المپیک انتخاب شده بود اما به دلیل برابری جنسیتی قرار شد که یک خانم و یک آقا از هر کشور در افتتاحیه حضور داشته باشند که من هم انتخاب شدم. پرچم داری کاروان در المپیک افتخار بزرگی برایم ...
مقصد جدید ستاره ایرانی منچسترسیتی | بازگشت به اوج پس از اتفاق غیرمنتظره!
از بازگشت به شرایط جسمانی خوب، این بازیکن تنها در یک مسابقه دیگر برای سلتیک به میدان رفت. اما بعد از دوره های قرضی که اغلب موفقیت آمیز نبودند، ارزانی به استرالیا بازگشته و حالا می گوید که از حضور در ملبورن ویکتوری خوشحال است و دارد از فوتبال لذت می برد. او در گفت و گویی که با سایت رسمی لیگ استرالیا، ای لیگ انجام داده گفت: من به سلتیک رفتم. فکر می کنم در ابتدا عملکرد خوبی داشتم اما آن ...
بخشش مردی که دختر مورد علاقه اش را مثله کرد
. او گفت: دخترم صبح خیلی زود از خانه خارج شد. او به من گفت با دوستانش قرار دارد و می خواهد به کوه برود. حدود ظهر شد؛ اما خبری از مهناز نشد. دو بار با تلفن همراهش تماس گرفتم، خاموش بود. بعدازظهر خیلی نگران شدم. با چند نفر از دوستانش تماس گرفتم گفتند اصلاً قرار کوه نداشته اند و از مهناز هم خبر ندارند. حالا نگران دخترم هستم. در حالی که تحقیقات برای پیدا کردن مهناز آغاز شده بود، پلیس با گزارش ...
کلاس های آئین نامه رانندگی دیگر اجباری نیست
...، همان نجلا را تماشا می کند یا هر نقش دیگری فرقی نمی کند. دهقانی یادآور می شود: ابتدا که رئالیتی شوی ارتش سری به من پیشنهاد شد مقاومت کردم و نمی خواستم وارد شوم اما وقتی دیدم مثلا مردم چقدر بازی مافیا را دوست دارند و مدام در همه جا با هم در کنار خانواده ها و جمع های دوستانه بازی می کنند، من هم جذب اینگونه برنامه ها شدم و با خودم گفتم چرا که نه. به نظرم این رئالیتی شوها مسابقات ...
منطق جهان همیشه برایم مهم بوده/ تلاش برای انعکاس دغدغه آدم ها از نگاه نابینایان
نویسی مهدی ربی، وارد جهان داستان شدم و شروع به کشف آن کردم. ایده این کتاب از همان زمان شکل گرفت. مجموعه داستان های موجود در این کتاب حاصل روزهایی است که در کارگاه می نوشتیم و بازنویسی می کردیم. از ابتدا می دانستیم که برای نویسنده شدن باید کتاب چاپ کرد و از آن روز داستان نویسی برای من جدی شد و تصمیم گرفتم برای چاپ آن اقدام کنم. پیانیستی در آمریکا مرده است یک مجموعه داستان است که هر داستان ...
روایت عجیب یک زن مطلقه / رابطه با زنان و دختران در کافی شاپ
که در زمینه صنایع چوب (ام دی اف) فعالیت می کرد از من کوچک تر و جوانی مجرد بود! خلاصه قرار شد بابک با خانواده اش صحبت کند؛ چرا که او تک پسر بود و خانواده اش آرزوهای زیادی برایش داشتند. من هم از چند نفر درباره وضعیت اخلاقی و اجتماعی بابک تحقیق کردم؛ چرا که قصد داشتم این بار خودم همسرم را انتخاب کنم و عاشقانه به زندگی مشترک ادامه بدهم! بالاخره چهار ماه طول کشید تا او خانواده اش ...
تجریش جنوبی داستان امروز جامعه است/ تئاتر را تعطیل نکنیم
آدم های مختلفی آشنا شدم که برخی از آنها بسیار با استعداد بودند اما سرانجام تصمیم گرفتم به عنوان اولین کار، در کنار تیم نمایش تجریش جنوبی باشم و کمک کنم تا این اثر به صحنه برسد. زیرا فکر می کنم داستان این اثر، داستان امروز جامعه ماست و باید بیان شود. بزرگ ترین چالش این روزهای تئاتر، اجرا در سالن های خصوصی است تهیه کننده نمایش تجریش جنوبی در بخش دیگری از صحبت هایش درباره چالش هایی که برای ...
تصاویر و فیلم های شخصی دختر 16 ساله
حالی فرزند دوم را باردار شدم که دیگر شوهرم بیشتر اوقات خود را در منزل هوویم می گذراند و مبلغ ناچیزی برای مخارج زندگی به من می داد. به همین دلیل من در خانه های مردم کار می کردم تا فرزندانم را بزرگ کنم. بالاخره سمانه هم که آخرین فرزندم بود به دنیا آمد و من همه همت خودم را به کار گرفتم تا آن ها درس بخوانند و کمبودی در زندگی احساس نکنند. سال گذشته دو نفر از بستگانمان به خواستگاری سمانه آمدند ...
دردسرهای ازدواج پنهانی مرد متاهل
مدعی بود نمی تواند با این وضعیت خانه ای اجاره کند! و کسی به آن ها منزل اجاره نمی دهد! به او گفتم خودم برایتان منزلی را اجاره می کنم اما او قانع نمی شد و اصرار می کرد که باید مادرش را به طور دایم عقد کنم! به او گفتم قرار ما این نبود! ولی او با قلدری تهدیدم کرد که به ناچار با مادرش تماس گرفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم ولی زینت خانم هم راضی به این کار نبود و تاکید کرد که به هیچ وجه چنین کاری نکنم ...
بانویی که چریک امام شد
خودم را به بی سوادی و عامی بودن زده بودم گرفتند و آزادم کردند. خانواده ام را که دیدم سراغ رضوانه را گرفتم، گفتند هنوز او را آزاد نکرده اند! طاقت نیاوردم و از هوش رفتم. البته عفونت همه بدنم را گرفته بود و تب و لرز تمام توانم را؛ به ازای هر روزی که در کمیته مشترک ضد خرابکاری زندانی بودم یک روز در بیمارستان آریا بستری شدم؛ یعنی چهل روز. بعد از بهبودی دوباره دستگیر شدم و برای ...
ضیافت شیطان در تئاتر شهر؛ بازیگر نقش اصلی قبل از اجرا غش کرد!
نامه را خواندم و به آن علاقه مند شدم. سه ماه به صورت مداوم از 8 صبح تا 4 بعدازظهر روی قصه های آن کار می کردم اما دیدم حجم قصه ها خیلی زیاد است و چون 6 پسر داستان هرکدام قصه های مختلفی دارند نمی توان در یک اجرا به همه آنها پرداخت. از این رو تصمیم گرفتم 6-7 داستان از بخش قصه های پسر اول را برای اجرا انتخاب کنم در حالی که روبروی هر داستان یک داستان پارودی هم که نوشته خودم بود، قرار می گرفت. ...
مرد کرجی به خاطر مهریه پدر زنش را به قتل رساند + گفتگو با متهم
خانه خودش است. سلاح را که در آوردم، ترسید و در خانه را بست. من هم چند تیر به در خانه شلیک کردم. سوار ماشین شدم. دو تیر مانده بود که به سمت پنجره شلیک کردم. کجا رفتی بعد از تیراندازی؟ به باغ رفتم و سلاح را مخفی کردم. کی فهمیدی پدر زن سابقت کشته شده است؟ دو روز بعد از حادثه به محل رفتم و دیدم بنر تسلیت زدند و پدرزن سابقم کشته شده است. از ترس، سریع به ماسوله ...
دخترانی که کوکتِل مولوتُف درست می کردند
ها به پشت بام خانه خودمان رفتم و متوجه شدم تمام در ها قفل است همه فکر می کردند، جنگ چند روز بیشتر طول نمی کشد و می توانند به خانه های خود باز گردند، آشپزخانه در حیاط قرار داشت از نرده ها بر روی آشپزخانه و از آنجا در حیاط پریدم. یک اتاق هم در گوشه حیاط قرار داشت دیدم در ورودی هم مانند دیگر در ها قفل ها است، ناگزیر شدم از همان مسیر که آمدم از روی دیوار خانه همسایه بیرون بروم. ...
همه چیز از یادداشت خودکشی ام شروع شد | من درباره این دست نوشته با کسی حرف نزدم
ممکن است تمام چیزی باشد که برای زندگی ام باید نشان دهم خیلی ناراحت کننده بود، بنابراین تصمیم گرفتم فقط یک بار به تمام زندگی ام نگاهی بیاندازم. داستانی که خیلی بزرگتر از من بود. رمان نویس اسکاتلندی می گوید: یک ماشین تحریر از همسایه قرض گرفتم. روزی 14 ساعت تایپ می کردم تا دست نوشته ام را کامل کنم. پس از نوشتن The End آن را در جعبه ای گذاشتم و درش را قفل و با خودم عهد کردم که دیگر به سراغش ...
سرمربی تیم ملی کاراته بانوان خودش را مدیون مردم می داند | تلنگری که از طرف خدا به زندگی ام خورد
همه این امکانات رایگان است. ابتدا باور نمی کردم ولی امروز پس از گذشت بیش از یک ماه از هر نظر لذت می برم که در اینجا با دخترم ورزش می کنم و خیالم راحت است که دخترم زیر نظر خانم ارباب در کاراته قهرمان خواهد شد. با دیدن چنین وضع، خیلی ها را تشویق کرده ام به باشگاه خانم اربابی بیایند و رایگان آموزش ببینند. ارباب فیلم ها و تصاویر مربوط به تصادف سال گذشته را نشان ما می دهد و خاطره آن روز تلخ ...
شهید حججی چگونه برات شهادتش را گرفت؟
حالی را از او ندیده بودم. همان شب به چند نفر از دوستانش تماس گرفت و گفت که من رضایتم را از امام رضا (ع) و مادرم گرفتم و برای اعزام آماده ام . محسن دیگر برای سفر به سوریه آمده شده بود. با دوستانش دیدار و از آنها طلب حلالیت کرده بود. وقتی قرعه به نام محسن افتاد تا به سوریه رود، دیگر سر از پا نمی شناخت. مدت ها خود را برای این سفر آماده کرده بود. محسن برای اینکه خبر اعزامش را به خانواده بگوید، خیلی ...
بهروز غریب پور در گفتگو با جیرانی: افتخار می کنند که ما هنرمندان را بیکارکردیم!
بروم در راهروهای قوه قضاییه. من برای خودم یک ماموریت دارم آن ماموریت این است که فرهنگ در نازی آباد و خانی آباد نهادینه بشود و مردم با چهره های متعددش روبرو بشوند بهترین های جهان موسیقی مثل شجریان مثل بسم الله خان در فرهنگسرای بهمن برنامه اجرا کردند و من آنها را صاحب ارکستر سمفونیک کردم. من اتفاقا اولین باری که آمدم فرهنگسرای بهمن دوره اصلاحات بود، اولین اجرای گروه پاپ. من فکر می کنم آنجا ...
سیسمونی با سیم و زر
...> این که اتاق بچه را پر کنی پر از وسایلی که به درد نمی خورد چه فایده ای دارد؟ وسیله باید کاربردی باشد، کم و باکیفیت. بعضی ها می گویند تخت و کمد فایده ای ندارد، اما من تخت بزرگتری برای بچه گرفتم و آن را به گونه ای انتخاب کردم که به دردش بخورد. چیز های اضافی برای دخترم نخریدم، اما گفتم اگر بعد چیزی موردنیازت بود که من نخریده بودم، بگو خودم می خرم. شاید باورتان نشود، اما زمانی ...
اینجا خانه ما| خواب بعدازظهر یک مامان!
بلند بلند برای دیوارهای اتاق، داستان حضرت یوسف(ع) را می خواند. تازه سواددار شده ها، به خواندن در سکوت اعتقادی ندارند. هرچه می خواهند بخوانند را باید به گوش همه افراد در شعاع پنجاه متری شان برسانند. من با این کارش مشکلی ندارم. همین که ماهی یک بار کتابی دستش بگیرد و از دو سال آموزش عمومی در دبستان، استفاده ای بکند، برایم غنیمت است. سجاد هم مثل بسیاری از اوقات در حال ساختن و پرداختن و بازی با لگوهای ...
توصیه پیرغلامی که مداحان جوان بسیاری زیر نظرش پرورش یافته اند | حواست باشد! هر شعری شایسته مجلس ...
.... باید بگویم حاج غلامعلی یک مدیر واقعی برای هیئت ماست که راه و رسم حضور در هیئت و ویژگی های یک عزادار و محب واقعی اهل بیت(ع) را هم به خوبی به جوان ترها آموزش می دهد. حرف حاج غلامعلی در هیئت ما برای همه جوانان، حرف آخر است. از کودکی در هیئت امام حسن مجتبی(ع) حضور دارم. از همان کودکی هم با صدای حاج غلامعلی هر شب به سمت هیئت کشیده می شدم و در مراسم حضور پیدا می کردم. یکی از بهترین ...