سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای بیماری خانم مجری و حسرتی که از غیبت در مراسم حسینی داشت
به تلویزیون آمد پرچم امام حسین (ع) را حضرت زینب بلند می کند و ادامه می دهد حسینی با بیان اینکه همیشه یکی از آرزوهای من رفتن به کربلا بود، تأکید کرد: دیر قسمتم شد اما الحمدالله بعد از آن اِذنش را به من دادند. بعدها جایگاه حضرت زینب(س) برایم عجیب بود و خیلی دلم می خواست یک روزی قسمتم شود و سوریه بروم. تا اینکه چند سال پیش روز میلاد ایشان توفیق پیدا کردم و رفتم. هنوز جنگ سوریه ...
گاو و گوسفند فروختیم و آمدیم/ ما با هم، برادریم!
شود. آنقدر تند صحبت می کند که باید برای شنیدن جملاتش، تمام حواسم را جمع کنم. با همان سرعتی که دارد درباره اولین سفرش توضیح می دهد: راستش کمی احساس ناامیدی می کنم! دوست داشتم هر لحظه و هر سال عازم کربلا بودم. با خودم می گویم شاید خدا نخواسته یا امام حسین (ع) لایق نمی دانسته که من تا حالا راهی کربلا نشده ام. امسال هم فکر نمی کردم زائر اربعین شوم، ولی پسرم اصرار کرد و وقتی اقدام کردم، خیلی راحت ویزای م ...
صاحبِ اثر تشنه لبان امام حسین(ع) و امام رضا(ع) هستند
کار بودم، روزی دوستی به من گفت می دانی کتاب خوب در حوزه عاشورا برای بچه ها نداریم؟ گفتم بله، گفت پس چرا دست به کار نمی شوی؟ نمی دانم چطور شد ولی خیلی سریع، بعد از یک هفته از این مکالمه مشغول به کار شدم. این فرآیند 10 سال برای من طول کشید. در این مدت با این کتاب زندگی کردم. یک سال دنبال منابع معتبر بودم و 9 سال باقی را بدون عجله و هر زمان روح و جانم آماده بود می نوشتم، به قدری با این کتاب همراه بودم ...
چند مداحیِ معروف که کپی هایی از موزیک پاپ هستند
برترین ها: در سال های اخیر آن نوحه های ماندگار انگار فراموش شده و با مداحی هایی مواجهیم که عمدتا تقلیدهایی مبتذل از موزیک های هیت شده پاپ هستند، در این مطلب چند نمونه از این کپی کاری های مبتذل را فهرست کرده ایم. اولین مورد که مداح در حال خواندن آهنگ شب های بعد از تو رضا بهرام را در قالب نوحه است. این ترانه را حسین محمودی و حامد دهقانی سروده اند. لعنت به شب های بعد از تو ، به ...
دست های گره خورده به ضریح، حرف ها برای گفتن دارد
ما هم برای ادامه عزاداری ها به آنجا می رفتیم . سال گذشته شب سیزدهم محرم در مراسم روستا گفتم یا امام حسین یعنی می شود من امسال به کربلا بروم؟ روز بعد همسرم از سر کار آمد و گفت آماده سفر به کربلا شویم. گرچه دو بار خواستیم حرکت کنیم منتفی شد اما بالاخره با کلی فراز و نشیب راهی کربلا شدیم. داشتن فرزندم، حاجتیست که از کربلای امام حسین علیه السلام گرفتم و هر سال که آمدم، هر کسی هم التماس دعا داشت اسمش را که در حرم آقا بردم حاجت روا شد. انتهای پیام ...
همراه با شهید الداغی در مسیر اربعین حسینی
سبزواری تصویری از شهید الداغی را به همراه دارد. در وصف حال و هوایش در این سفر معنوی در گفتگو با خبرنگار فارس از سبزوار این چنین می گوید: حضور در اربعین حسینی، پیاده روی در این مسیر و نائب الزیاره شهید خوش غیرت شهرم را افتخار خود می دانم و این راه را راه شهدا می دانیم و توفیق ادامه این راه را برای همه هموطنان می خواهیم. احمد یکی دیگر از شهروندانی که دل در گرو محبت حضرت سیدالشهدا (ع) دارد ...
نتوانستم جای پدر را برایشان پر کنم
حالا دکتر شده می دوزد و می گوید: محمدرضا وقتی شهید شد 21 سال و شش ماهش و مریم 2 ساله بود. دلم خوش شد به مغز بادامم. مادربزرگ صغری خانم کریمی زیر لب می گوید: ولی علیرضا، پسر کوچک ترم نیز سال بعدش رخت شهادت پوشید فقط با خودم گفتم به مریم چی بگم؟ حالا دیگر چند دقیقه ای از نشستن خانم دکتر گذشته، اسم عمو که می آید انگار یک کاسه آب می پاشند روی صورتش، اشک هایش سرازیر می شود. نه مادربزرگ و نه ...
نیت، شهر کربلا؛ مقصد، شهر ری
بِفِناَّئِک پرده اول قدم هایی در تهران و دل هایی در کربلا هوا خیلی گرم است؛ انگار نه انگار که پاییز پشت در نشسته؛ هوای اول صبح شبیه روزی داغ در نیمه تیرماه است؛ با این حال همه آمده اند؛ میدان امام حسین(ع) پر است از مردمی که به عشق حسین(ع) از خواب صبح زده اند تا خودشان را به مراسمی که برای جاماندگان است، برسانند. ابتدای مسیر در میدان امام حسین(ع)، گروه بزرگی در حال خواندن زیارت ...
رهسپار به سوی حسین در میان خلق عالَم
خبرگزاری فارس، سیاوش ستاری: از اینکه برات کربلایم جور نشده بود حسابی دلخور بودم و از دست خودم شاکی! چکار کرده ام که امسال دارم این توفیق را از دست می دهم، 10 سال بود که هر اربعین در میان مشایه به زیارت مولا می رفتم اما انگار قرار نبود که به یازدهمین سال برسد. ترس دلم را گرفته بود که دیدی دیگر دلت خریدار ندارد و حسین رو به سمتت نمی کند، جوابت را نمی دهد و نمی خواهد جزء زائرانش باشی. سعی ...
حدیث جاماندن تلخ است و از جاماندن نوشتن تلخ تر
ه مصاحبه ندارد اما اصرارم را که می بینید چند کلامی میهمان دلتنگی هایش می شوم. او می گوید: هر سال با حاجیه خانم برای اربعین راهی می شویم اما امسال او به خاطر بیماری نمی توانست بیاید، این راهم بگویم خیلی اصرار داشت من بروم دخترها و عروس ها هم خیلی اصرار کردند که بروم اما دلم نیامد همسفر 50 ساله زندگی ام در بستر بیماری باشد و من به دیدن اربابم امام حسین(ع) بروم، آقایم حضرت عباس استاد وفاست، چط ...
عزاداری بی نظیر مردم زنجان، شفا گرفتن بیمار ام اس و ارادت به امام رضا(ع)
بر وجود و زندگی من وارد شد. ایکنا تا حالا مشهد مشرف شده اید؟ خدا این برکت را به من داد و عاشق علی بن موسی الرضا (ع) هستم و بعد از سال 2003 تاکنون بیش از 50 تا 60 بار به مشهد رفته ام که این هم از برکات خود امام رضا(ع) است که سالیانه مشرف می شوم. ایکنا ما مردم ایران وقتی به کربلا مشرف می شویم مردم عراق به محض اینکه متوجه می شوند ایرانی هستیم از ما می خواهند سلامشان ...
دلخوشیم به اشک هایی که از فراقت جاری ست
، من هیچ مردی که با عصا یا ویلچر به مقصد تو می آید یا پیرزنی که تمام دارایی خود را خرج تو می کند را از نزدیک ندیده بودم؛ من هیچ وقت حال و هوای شنیدن نوای مای بارد و گرفتن آن ظرف های آب را از دست کودکان عراقی را نچشیده بودم اما سال قبل بود که در کمال ناباوری چشم وا کردم و خودم را وسط صحن و سرایت دیدم و وقتی از عشق بدون مرز تو می گویند یعنی چه؟ انگار که آدمی وقتی برای یک بار راهی دیار تو می ...
همه مهمان حسین(ع)، تو مهمان رضا(ع)
امسال که نشد، ای رفقا: امسال که نشد من راهی شوم پس زیارت اربعین کربلا، برای شما و روایت زیارت شما با ما، پیاده رفتن تا کربلا برای شما و چهره پر اشک، آه و حسرتش با ما، نماز بالا سر حضرت برای شما و سجده بر تربت کربلا برای ما، دعای زیر قبه و بین الحرمین برای شما و التماس دعای زیارت از ما...، در طول مسیر نجوا می کند و با نگاه به گنبد طلایی حضرت رضا(ع) مانند کودکی که مادرش را گم کرده است و پس از مدتی ...
خدمت در موکب امام حسین (ع) حس معنوی خاصی دارد
به گزارش خبرنگار مهر ، امسال همزمان با اربعین حسینی 12 موکب در شهرستان ملایر برپا شده که این 12 موکب در نقاط مختلف شهری و روستای مشغول خدمات دهی به زائرین حسینی هستند. علاوه بر این موکب بقیه الله ( عج ) برون مرزی ملایر نیز برای اولین سال است که در 1900 کیلومتری حرم امام حسین ( ع) در شهر کربلا برپا شده و مشغول خدمت رسانی به زائران اربعین است. یکی از موکب های شهر ملایر موکب ...
روانه حرمِ یار/ جامانده جانمانده
...... حرفهای مادرش مدام در ذهنش تکرار می شد امسال نمی توانیم همراهیت کنیم، چون خودت هم جوانی نباید تنها به سفر بروی و عاقبت او جاماند از کاروانِ عشق... جامانده! و ماادراک جامانده! از رفتن ناامید می شود، اما تصمیم می گیرد هزینه ای که برای سفر کنار گذاشته بود را به کسی که از سر نداری، نمی توانست راهی کربلا شود، بپردازد. مگر نه اینکه فرموده اند: ما برای وصل کردن آمدیم و چه ارزشی زیباتر ...
قدم های عشق و دلدادگی
می کشاند. این چه جذبه ای است که نه گرما می شناسد نه خستگی و نه .... دلم می خواهد خداوند اسم من را هم در کنار اسم آن زائران حسینی بنویسد چرا که به نظرم خداوند نظر خاصی به آنها نموده است. چقدر نیروی اراده شان و شوق شان برای دیدن بارگاه قدسی یار، قوی تر از من حقیر بود. این تجربه شرمنده بودن در یک سفر چند روزه، این انگیزه را در من قوی کرد که بروم و هرچه بیشتر توانایی جسمی خودم را ...
مشهدالرضا (ع)؛ کربلایی دیگر در اربعین حسینی | آغاز مراسم راهپیمایی جاماندگان اربعین حسینی از میدان 15 ...
می شوند. بوی اسپند و قهوه درهم پیچیده تمام فضای خیابان امام رضا را پر کرده است، یک نوای آشنا در خیابان پیچیده است و صدای روضه ای که غم دلتنگی دوری از کربلا را دوچندان میکند. کوچک و بزرگ نمیشناسد، هر کسی به طریقی در این روز خود را به خاندان عصمت و طهارت نزدیک میکند، یکی با قدمش و دیگری هر آنچه در توان دارد نذر اربعین میکند امسال 110 موکب مردمی در طول خیابان امام رضا برپا شده ا ...
جامانده ام اما دل من در تب و تاب است
مداحی که پخش می شود، ناخودآگاه با صدای بلند فریاد می زند، یا امام حسین (ع) نمی دانم دارم تقاص کدامین گناه را پس می دهم، فقط من لایق نبودم؟ دستش را می گیرم تا آرامتر شود. گویی که گوش شنوا پیدا کرده باشد، می گوید: خانم همسرم مریض است، دوست داشتم من هم مثل بقیه امسال اربعین بودم تا شفایش را می گرفتم، اما حالا نمی دانم تا سال دیگر زنده است یا مرده، امروز من نایب الزیاره او در مراسم جاماندگان ...
روایتی از آب و جاروی آستان سلطان برای پذیرایی از جاماندگان اربعین
روز از شهریور ماه سال جاری بود قرار بود برای پوشش خبری اربعین و فعالیت موکب های فعال گیلان در شهر نجف و کربلا بروم و چقدر خوشحال از این دعوت، ولی تقدیر روزگار طوری رقم زد که بین نوکر و اربابش سیدالشهدا (ع) بار دیگر فاصله ای بیفتد و چه فاصله دردناکی . واقعیتش وقتی از پیاده روی اربعین جا ماندم در دلم آشوبی بود که خدایا چه کردم که این چنین از زیارت حرم آل الله بازماندم؛ سنگینی کدام گناه ...
باشماق در تب و تاب اربعین
افتاد این من بودم که بار دیگر توفیق زیارت یافتم خیلی دوست داشتم که روز اربعین در حرم باشم، اما ترجیح دادم این بار سفرم را زودتر شروع کنم و قبل از اربعین بازگردم شور و حال اربعین کربلا را نمی توان با هیچ لحظه عاشقانه ای مقایسه کرد اما امسال نمی شد بمانم! پیاده روی اربعین امام حسین را باید تجربه کرد، باید عاشق باشی تا بتوانی این مسیر سخت را پر از راحتی و آرامش کنی.. چه بگویم از ...
همیشه قبل از شروع خبر زیر لب یازهرا(س) می گویم/ خیالم راحت می شود که تپق نمی زنم
به مشهد می رفتم و به امام رضا (ع) سر می زدم تا آرامش بگیرم. اگر نمی رفتم آرام و قرار نداشتم. البته الان هم همینطور هستم، اما از زمان کرونا نتوانستم بروم و چند سالی تاخیر افتاد. امام رضا (ع) هم این مدت نطلبیدند. امام حسین (ع) که جای خودش را دارد. این گوینده خبر تصریح کرد: امیدوارم رفتن به کربلا برایم تبدیل به حسرت نشود. چندسالی است پیاده روی اربعین باب شده است. سال های قبل اینگونه نبود ...
این خانه 40 سال عزادار امام حسین( ع) است
سالگی رسیدم. دعوتم را قبول نمی کردند با مشورت کردن با همسرم تصمیم گرفتم از سیده خانم دعوت کنم برای اولین بار به خانه ما آمده و برای ما هم روضه حسینی بخوانند. چون سنم کم بود و تازه عروس بودم در ابتدا مادرم مخالفت می کرد بعد هم اعضای هیات سیده خانم می گفتند چند سال صبر کن بعد روضه بگیر خانه ات کوچک است و خودت هم خیلی جوانی و از این حرف ها. هر چقدر از آنها دعوت می کردم یک روز هم ...
خرده روایت هایی از جاماندگان اربعین | آن ها که می خواستند، اما نتوانستند در راهپیمایی اربعین باشند
، زیرانداز برای خواب شب زائران پهن می کرد، پا های خسته زائران را ماساژ می داد و خلاصه آچار فرانسه شده بود در ایستگاه عشاق الحسین(ع) . می پرسم چرا امسال نرفتی؟ و می گوید: نمی دانم، اتفاق خاصی هم نیفتاد، شعار نمی دهم، اما شاید بعد از شش سال، امسال لایقش نبودم. اصلا انگار خودم ترمز زده بودم جلوی پاهایم. واقعا دلیلش را هم نمی دانم. اما حالا که نرفته ام و مشهد مانده ام، متوجه می شوم که اشتباه کرده ...
حدیث رنگارنگ دلدادگی
خطرناک است، امنیت نیست، ولی مادرم آرام است. می گوید من شما را می سپارم به امام، می سپارم به خدا. صدایم کنید ابراهیم آرین / هلند / محل گفت وگو: نجف شانزده سال پیش مسلمان شدم و اسم ابراهیم را انتخاب کردم. تا قبلش مسیحی بودم. فکر می کنم از وقتی چهارده ساله بودم درباره مذاهب مختلف و سلوک های معنوی متفاوت مطالعه می کردم تا حقیقت خودم را پیدا و خودسازی کنم و خدا را بیشتر بشناسم. کم ...
داستان کوتاه نجمه جوادی با موضوع قیام 17 شهریور | هیچ اتفاقی نیفتاده
، اما خبری از تیراندازی نشد. توی محوطه بیمارستان پر بود از مردمی که از دیروز مانده بودند و یا هر کدام مانند من آمده بودند دنبال عزیزشان. دویدم توی راهرو. دخترک را دادم دست پرستار و تا به خودم بیایم بین تعداد زیادی مجروح بودم که کنار راهروها درازبه دراز افتاده بودند. به یکی از پرستارها گفتم: من دنبال داداشم میگردم اسمش... نگذاشت حرفم تمام شود. گفت: برو خودت بگرد اگه اینجا نبود برو سرد خونه ...
موکب امام رضا(ع)، ملجا بازماندگان در اربعین
خبرگزای فارس؛ کرمانشاه، زهرا میرزائی: پیاده که شدم گفتم اینجا تا مشهد چقدر راه است؟ گفت: آنقدر که بگویی: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)“ و این ورود من به موکب امام رضا (ع) واقع در دانشگاه صنعتی استان کرمانشاه بود. من جامانده ایی بودم که از کاروان حسین(ع) جاماندم و به کاروان رضا(ع) رسیده بودم ، ناراحت از آن و خوشحال از این، خداوند امسال توفیق خدمت در موکب آقا امام رضا (ع) به ...
روایت مدافع حرم از دویدن با پای برهنه به طرف حرم امام علی(ع) تا عذرخواهی در سفر اربعین امسال
خداحافظی می کند و خیره به چشمان همسرش می گوید دخترانم را به تو و تو را هم به خدا می سپارم. بعد هم تا پُر شدن اتوبوس زائران اربعین به گوشه ای از پیاده رو پناه می برد. نزدیکش که می شوم با چشمان پرسشگر نگاهم می کند و در حالی که زیارتنامه را از کوله پشتی اش بیرون می آورد، می گوید: امسال پیاده روی اربعین برای عذرخواهی میرم ! نمی تونم تو روی اربابم نگاه کنم من منت چی رو سرش گذاشتم؟ دارم میرم بهش بگم جونمم ...
داستان کوتاه صدیقه پورعلی فومنی با موضوع قیام 17 شهریور | هوا داره سرد می شه
دهانم را بازکنم. همین که می پیچم توی کوچه محل قدیمی مان، می گوید پیاده می شوم. اصرارم برای بردن خرت و پرت هایش تا دم درخانه، بی فایده است. به روی خودم نمی آورم که یک تعارف خشک و خالی هم به من نمی زند. از همان بچگی ها یادم می آید، همین قدر بدعنق و یک دنده بود. هیچ کس حوصله اش را نداشت، جز زن عمو شوکت. او هم چند سال بعد ازمرگ حمیدرضا دق مرگ شد. زن عمو روز تشیع حمید رضا خون گریه می کرد. برعکس عمو ...