سایر منابع:
سایر خبرها
قصه تلخ زنِ 25 ساله ای که در تجریش و ناگهان فهمید پیر شده
... حواست به تمام عکس های زندگی ات باشد من فیلم مراسم عقدم را از عکاسی نگرفتم. چون دلم می خواست شادی ناب آن شب توی همان شکاف از زمان باقی بماند. فیلم مراسم عروسیم هنوز روی نوارهای کوچیک است ته کشو؛ و معلوم نیست دیگر دستگاه تبدیل آن ها توی بازار موجود باشد یا نه. و گالری فیلم های موبایلم تقریبا خالی است.مگر چند ویدیوی انیمه ی بومرنگ که آدم ها در آن به صورت مضحکی یک حرکت رفت و برگشتی می ...
دخترم گفت ناپدری اش به او علاقمند شده و پیامک های نامشروع برایش می فرستد
را آغاز کردیم، اما خیلی زود ورق برگشت و زندگی ام در مسیر نابودی قرار گرفت. هنوز دخترم را باردار بودم که روزی سرزده به خانه بازگشتم و شوهرم را کنار بساط مواد مخدر دیدم. گویی اتاق دور سرم می چرخید و پرنده های خوشبختی مرا ترک می کردند. همه آرزوهایم با دیدن این ماجرا به خاکستر یأس تبدیل شد. زمانی که فهمیدم همایون قبل از ازدواج با من اعتیاد داشته است، گریه کنان به پایش افتادم و از او خواستم به خاطر ...
طریق عشق/ آن را که خبر شد خبری باز نیامد
عصر همان روز برای زیارت حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) حرکت می کنیم. گفته می شود سرهای 16 تن از شهدای کربلا و از جمله رأس حضرت عباس در باب الصغیر دمشق به خاک سپرده شده است. به گزارش سرویس حسینیه خبرنامه دانشجویان ایران ؛ با توجه به پر بودن ظرفیت موکب ها و مراکز اقامت در کربلا، پس از تلاش بسیار، در موکبی که اهالی خیر محمد شهر کرج برپا کرده بودند، اسکان یافتیم و شب را در آنجا گذراندیم. پیش ...
روز اولی که به جبهه رفتم
به گزارش خبرنگار ایمنا ، روزهایی که طی هشت سال جنگ تحمیلی بر رزمندگان و خانواده هایشان گذشت، برای کسانی که در آن برهه زندگی و فضا را لمس می کردند، امری قابل درک است، اما برای نسل های بعد که در همه این سال ها بدون حس کردن جنگی در امنیت کامل به سر برده اند، روایت آن روزها هم خواندنی است و هم تجسم آن کمی مشکل است. روزهایی که اگر در خاطرات و روایات همان رزمندگان نقل نشود، بعدها به فراموشی سپرده خواهد ...
هنر درمانی زندگی محمد مهدی را تغییر داد
فرضیایی آمد و نمایش را دید و خیلی زحمت کشید و تولدش هم بود. ع.غ: همان شب تولد آقای فرضیایی بود، نمایش که تمام شد بچه ها همان جا برای او جشن تولد گرفتند. م.م: تولد عموپورنگ بود و خیلی از او خوشم آمد. بازیگر معروفی بود و کلبه عموپورنگ؛ محله گل و بلبل، (او) خیلی بازیگر معروفی است. چند سال است که کار نمایش و تئاتر انجام می دهی؟ م.م: 5 سال. در این چند ...
سارقی که مو می دزدد
...: از مدرسه به سمت خانه می آمدم، مدل ماشین را بلد نبودم؛ اما شیشه های دودی داشت. با نشان دادن چاقو من را سوار ماشین کردند... یک خانم و یک آقا بودند. وقتی سوار شدم، دو دختر دیگر هم در ماشین بودند و فقط گریه می کردند. مرد سیاه و بزرگ با چاقوی بزرگ تهدید می کرد کسی حرف نزند. چند محله که دور شدیم کاغذی را برد تا چند نفر امضا کنند و دوباره سوار ماشین شد، کمی که گذشت همان مرد کیسه ای دسته دار برداشت و ...
شوهرم با بش شرمی رو به رویم ایستاد و گفت با عروسم ارتباط دارد
داشت و مخارج اعتیاد همسرش را می پرداخت کسی به ازدواجش معترض نشد و حتی همسرش نیز بی خیال ازدواج مجدد شوهرش بود. با وجود این از چند ماه قبل به رفتارها و رفت و آمدهای کیومرث مشکوک شدم و پس از کنکاش های فراوان دریافتم که او با عروس کوچک ترم نیز ارتباط دارد. پسرم کارگر یکی از کارخانجات است و دختری 6 ساله دارد. البته از حدود 2 سال قبل با پسرم دچار اختلافات خانوادگی شدند ولی من تصور ...
اربعین جانبازان| اربعین یک قدم قبل از ظهور است + فیلم
راهی این سفر سراسر نورانی شدند و امسال نیز بناست تجربه ای دیگر از این سفر آسمانی را تجربه کنند. سیدحسن انتظاری از آن دست از جانبازانی است که در سوریه در دفاع از حرم آل الله مجروح شد. وی در این باره می گوید سال 92 توفیق داشتم همراه دوستان مدافع حرم به سوریه اعزام شویم. همان یک ماهی که به آنجا اعزام شدیم، مجروحیت پیدا کردیم و توفیق نداشتیم در کنار مدافعان حرم باشیم. . ...
ساده زندگی کنید تا خوشبخت باشید | تجملات از هر دری بیاید، صله رحم از در دیگر بیرون می رود
کنی متوجه آن نشوی. قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید حاج آقا فایضی پور از آن پیرمردهایی است که وقتی پای حرف هایش بنشینی از شنیدنشان سیر نمی شوی. در لابه لای این مصاحبه پسر حاج آقا بعضی از حرف های پدر را که به لهجه غلیظ آذری می گوید برایمان ترجمه می کند و گاهی هم خودش رشته کلام را به دست می گیرد تا پدر، نفسی تازه کند. پسر حاج آقا که یکی از 10 فرزند اوست و حالا جا پای ...
خادمان آچار به دست در مرز مهران
زیارتگاه ها محل دفن دو تن از افراد مورد احترام شیعیان است امام حسین (ع)، نوه پیامبر اسلام و برادرش، حضرت عباس (ع)است. حالا عشق به امام حسین با هر لباسی و در هر صنفی کوچک و بزرگ نمی شناسد. در پارکینگ بزرگ ورودی اربعین در شهر مهران موکبی عاشق تر از سال های قبل در حال خدمات رسانی به زائران ابا عبدالله الحسین بود نزدیک تر که شدم یکی از زائران تا مرا دید گفت: خانم خبرنگار جایی را سراغ ...
مرور 10 شعر اربعینی| از شعر برای زیارت نامه خوانی جابر تا همدردی با جاماندگان اربعین
را به روی قبرهای خاکی انداخت بانوی مکه با همان تجلیل هایش *** حال عجیبی داشت وقتی بازمی گشت بغض غریبی داشت در ترتیل هایش *** با او چهل روز و چهل شب همسفر بود کابوس هایی تلخ با تأویل هایش *** این جا پذیرفت آن چه را باور نمی کرد دل کند حوا آخر از هابیل هایش *** زن مانده بود و یک بیابان بی ...
عزاداری بی نظیر مردم زنجان، شفا گرفتن بیمار ام اس و ارادت به امام رضا(ع)
تاکنون غیبت داشته اید؟ تمام طول هفته به جز روز جمعه خادم هستم ولیکن پنج شنبه و شب جمعه وقتی زیارت می کنم و زیارت عاشورا می خوانم و به سمت خانه راهی می شوم از حرم که بیرون می آیم احساس می کنم چیزی داخل حرم امام حسین(ع) جا گذاشته ام. حتی جیب هایم را می گردم تا ببینم چیزی جا گذاشته ام یا نه. این حس مدام تکرار می شود. اولین سال های خادمی وقتی دیدم این حس مدام تکرار می شود از ...
حب الحسین یجمعنا من را به نوشتن واداشت/ روایتی از هفت شهر عشق در کتاب باش
روی اربعین چه بود؟ این داستان را در بستر سفر اربعین قرار دادم؛ چون در سفرهایی که به کربلا رفتم، چیزهای جالبی می دیدم و با موضوعاتی مواجه می شدم که در زمان و مکان عادی نمی شود آن را هضم کرد. وقتی قرار باشد تحول عظیمی صورت بگیرد، اگر آن تحول را در مسیری قرار دهیم که صاحب و سالاری دارد، شاید آن تحول باورپذیرتر باشد. - عبارات با لهجه به خوبی و به اندازه و تناسب به کار ...
مشهدالرضا (ع)؛ کربلایی دیگر در اربعین حسینی | آغاز مراسم راهپیمایی جاماندگان اربعین حسینی از میدان 15 ...
وی دلش آواره شد و گفت: امسال دعوت نشدم، اما دلم کربلاست زیارت امام حسین (ع) سعادت می خواهد و تا آقا نطلبد، نمی توان در این مسیر گام برداشت.. مسیر راهپیمایی کم کم به حرم مطهر رضوی می رسد مشهد امروز حال و هوای دیگری دارد، گویی مشهد الرضا امروز کربلاست و این زائران پیاده، همان پیادگان مسیر مشایه اند و این مواکب همان خادم الحسینانی هستند که خاک پای زائران را سرمه چشم خود میکنند. ...
نذر سلامتی؛ همه مراکز انتقال خون اربعین فعال هستند
، میانگین سطح ذخایر خونی در کشور به اندازه 10 روز است و نگرانی از این نظر وجود ندارد اما اهدای خون باید مستمر انجام شود و هموطنانی که اقدام به اهدای خون می کنند، این امر خداپسندانه را در برنامه های زندگی خود قرار دهند و براین اساس آقایان چهار مرتبه و بانوان سه مرتبه در سال می توانند خون اهدا کنند. نذر اهدای خون از چند منظر حائز اهمیت است و هر واحد خون اهدایی تبدیل به سه فرآورده می شود و ...
موکب به موکب تا بهشتِ رویِ زمین
...> آنها موکب ها را با جان و دل برپا کرده اند؛ همان چادرهای بزرگ که وجب به وجبش زائران خسته در کنار کوله پشتی های خاکی نشسته اند؛ موکب داران همه چیز را مهیا کرده اند برای پذیرایی، از میوه و شربت و چایی تا شیرینی و غذا و خرما التماس می کنند که زائرانِ خاکی حتی برای لحظه ای مهمانشان شوند. آنها از کنار همین موکبِ خدمت، دست ارادت بر سینه می گذارند و در این مسیر عاشقی سمت حرم می ایستند و به سید و ...
جامانده ام اما دل من در تب و تاب است
آرام ایستاده و سینه می زند. به سمتش می روم تا علت حضورش را جویا شوم؛ همین که شروع به صحبت می کند، بغض راه گلویش را می بندد و می گوید، پول نداشتم، پا هم نداشتم که بروم، توان پیاده روی ندارم، چه کنم دخترم جا ماندم، جا ماندم، پیرمرد را با تنهایی اش تنها می گذارم. کمی آن طرف تر زن جوانی دست دختر کوچکش را گرفته و از وقتی او را دیده ام، در حال اشک ریختن است، به سمت او می روم، صدای ...
عطر کربلا برفراز آسمان گنجینه فرهنگ ها
به گزارش ایرنا ، عاشورا گذشت و اکنون اربعین حسینی است و دلدادگان سالار شهیدان 40 روز به یاد رشادت ها، بزرگمردی ها، شجاعت، اسارت یاران با وفای آن امام همام گریستند. هنوز هم ندای"هَل مِن ناصر یَنصُرنی" حسین(ع) از کربلای آزادی و آزادگی به گوش می رسد. خوشا به حال آنان که در کربلا هستند و در بین الحرمین سینه می زنند، حال و هوای دلشان را فقط خودشان می توانند بگویند و بس. ...
امشب شب اربعین و من ایرانم / غمگینم و دلتنگ ابا عبدالله
خواستم اما به خداوند نشد... 2-بر سینه زدم سنگ ابا عبدالله دارد دلم آهنگ ابا عبدالله غمگینم و دلتنگ ابا عبدالله... 3-بی حسّ و خراب و خسته و خواب آلود هم باخته سرمایه و هم مایه و سود می میرم ازین خماری ای ساقی عشق گر چای عراقی نخورم زود به زود... 4-هر سال پس از شلوغی و خسته ی راه در نیمه شبی شهر نجف با دم ...
فانوس های روشن
کیسه ای در دست دارد. به اطراف سر می گرداند که مرا پیدا کند. بلند شدم و دویدم سمتش. گفت: برو بابات و چند نفر دیگر رو صدا بزن بیان کمک. فضای باز و نسبتا صافی نزدیک چادر ها به سرعت جارو شد و کلوخ و سنگ ریزه هایش جمع شد. پدربزرگ کیسه اش توی دستش بود و چپقش روی لب. از همان کنار نظارت می کرد به کار بقیه. بعد که چوب های ستون نصب شد از توی کیسه چند پرچم و کتیبه با احتیاط در آورد و شروع کردیم ...
باشماق در تب و تاب اربعین
بی تاب بال و پرش را بر زمین می کوبید به گهواره کوچک علی اصغر چسبیده بود. قصه پرغصه رباب گهواره در زیر دستانش تکان می خورد و اشک از پهنه صورتش بر زمین می چکید، سال های سال حسرت در بغل گرفتن فرزند داشت همین جا در میان خواهش و التماس، واگویه می کرد دردی که با گذشت چندین سال از شروع زندگی دوا و دکتر زیاد درمان نشده بود، زخم زبان های زیاد بابتش متحمل شده بود. صدای گریه ...
احداث پالایشگاه پلاسما در کشور ضروری است
ردیم که بحث انتقال خون پیش بیمارستانی را داریم در داخل آمبولانس ها و بالگردها ما اصلاً بیاییم ذخایر خون را همان جا قرار بدهیم که آمبولانس وقتی رفت بالای سر مصدوم همان جا بتواند خون را تزریق کند که خود این شاید کشور های معدودی در دنیا دارند این هم انشاالله در همین یکی دو سال برنامه ریزی شده که همان سر صحنه خون تزریق شود. سوال: یعنی از همه گروه های خونی خون ذخیره در آمبولانس ها باشد؟ ...
مرگ زن جوان زیر عمل جراحی راز آزار سیاه او را لو داد!+جزییات کامل
، به او تعرض کرده، فیلم تهیه کرده و با آن فیلم از زنم اخاذی می کرده است. این مرد ادامه داد: آن قدر پریشان شدم که غم از دست دادن همسرم برایم چندبرابر شد. از طریق دخترم متوجه شدم شخصی که بینی همسرم را شکسته همان آرش است و حالا از او شکایت دارم. وقتی آرش احضار شد ادعا کرد گفته های همسر شهره اشتباه است و او قصد دارد اخاذی کند. این مرد گفت: من شهره را نمی شناسم و نمی دانم چرا چنین ...
صدوهفتادوششمین غواصی که زنده به گور نشد!
. آن شب ها، شب های بسیار دردناکی بود. دقیقه به دقیقه به بچه ها حمله می کردند و به شدت کتک می زدند. در همین وضعیت دیدیم که یکی از افسران درجه دار اسم بعضی از افراد را می خواند و آن ها را بیرون می بردند. یکی از این افسران به من اشاره کرد. در آن شرایط که ما ترسیده بودیم لابه لای بچه ها قایم شدم اما فایده ای نداشت و به طرف من آمد و موهایم را گرفت و روی زمین کشید و از آن جا بیرون برد. در آن ...
راهی که با جهاد آغاز شد / از خاک جبهه تا جاده نجف به کربلا، حسین (ع) غوغا می کند
در سال های جنگ رخ داد با احوال زائران و شیفتگان حسین ( ع) که سختی راه را به جان می خرند و خود را از هر جای دنیا پرت راه کربلا می کنند، تطبیقی دیدنی بود که بخشی از آن در مستند معبر دیده شد. ایستادن های با هم، یکی شدن پای حسین (ع)، وحدت قلب ها، سلام های دسته جمعی، وداع های باران زده، قدم های یک دست، فراوانی نعمت، زخم های دوست داشتنی، صورت های سرخ، کفش های ترک خورده، لباس های خاک گرفته ...
17 فیلم کره ای دلهره آور که تا روزها ذهنتان را درگیر می کنند؛ از The Chaser تا Bedevilled
فضایی از طریق عناصر ماتیک مانند باران، گل و لای و خون، بینندگان را جذب داستان خود کند. نقطه اوج فیلم در محافل مختلف توسط سینمادوستان به شدت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، اما یک موضوع قطعی این است که وقتی فیلم شیون را تماشا می کنید، بدون اجاره برای مدت ها در سرتان زندگی خواهد کرد. 11- Seoul Station (2016) فیلم ایستگاه سئول که یک فیلم ترسناک پساآخرالزمانی است، در سال 2016 ...
گفتگویی ویژه با تعزیه گردان و مسئوول هیئت بین المللی تعزیه حضرت اباالفضل العباس (ع) جزیره خارگ ...
تعزیه را زیر نظر استاد سیروس حقیقی و مصطفی عرفانیان با کار در تعزیه امام حسن ع وهمچنبن تعزیه امام علی ( شبیه امام حسین ع ودرویش)دوره جدیدی از شاگردی را تجربه نمودم.نظر به علاقه شدید به تعزیه خوانی در سال 1383 با کمک آقای عرفانیان هیئت تعزیه حضرت اباالفضل العباس (ع) را در جزیره خارگ تشکیل دادیم هر چند پیوند بین تعریه دورودگاه و خارگ برقرار بود و با کمک استاد فخاری و سایر اساتید تعزیه دورودگاه از ...
سیلی سیل بر تن آذربایجان
همه چیز همینقدر معمولی و قشنگ بود! آرام و ساکت بود؛ زندگی داشت روال عادی خودش را تکرار می کند، عین شب و روزهای گذشته! اما یکهو بوی طوفان پیچید در ثانیه های زمان! هوا گرفته و گرفته تر شد؛ همه جا پُر شد از ابرهای تیره، جدال عجیبی بین زمین و زمان و آسمان بود. یک آن، هراسی از ترکیب صدای غرش ابرها و قارقار کلاغ ها تداعی شد! آخر می دانید ما تُرک ها هر وقت که صدای قارقار گروهی کلاغ ها را بشنویم سریع صدقه می دهیم که خدایا هر بلایی است را از سرمان دفع کن! مادربزرگ سریع اسکناس 10 هزارتومانی را از جیب دامن شلیته ای دلبرانه رنگارنگش درآورد و دور سر نوه و بچه هایش چرخاند! نجیب ترین تحفه آسمان شروع کرد به بارش، اهالی می گفتند شفافِ شفاف بود عین اشک چشم! می گفتند این فصل ها باران می بارد و عادت داریم به آن! اما اینبار انگار فرق داشت با همه سال ها! روزی هر ساله با داد و بیداد آمده بود؛ آمده بود تا ز ...
تنهاتر از مسیح؛ راه سرخ راوی عبرت های عاشورا
سیدالشهدا (ع) نذر کرده اند. خدا را شکر اتفاق مبارکی رخ داده است.برای همین می توانیم بگوییم روزی خواهد رسید که تمام هزینه های آن از صفر تا صدش را مردم بدهند و دیگر اجرای این نمایش ها حاکمیتی، نهادی و ارگانی نباشد و مردم روی کار بیایند و هر سال نیز از سال قبل خود پرشورتر برگزار شود. در نمایش میدانی تنهاتر از مسیح نیز می بینیم که این اتفاق افتاده است. چرا برای مشارکت مردمی از همان روش بلیت ...
فرازی از وصیت نامه شهید رسول بلگل
شهادت است. صدای غرش گلوله و توپ و خمپاره عقد مرا خواهند خواند و در غلغله شادی مسلسل ها و بارش نقل سرب در حجله سنگر عروسی شهادت را به آغوش خواهم کشید و در همهمه تشییع کنندگان پیکرم که اتومبیل تابوتم گل باران می شود و مشت های گره کرده با تکبیر مرا تا منزلگه عشق بدرقه خواهند کرد. عروس من شهادت است و فرزندم آزادی؛ و من از همین جا فرزندم آزادی را به شما می سپارم، از آن حفاظت کنید. ...