ماجرای کمک دو پسر ایرانی به دخترِ زائر اربعین
سایر منابع:
سایر خبرها
صلح امام حسن(ع) همچون قیام امام حسین(ع) در مسیر حفظ سیره امامت بود
علی شد. ابن ملجم یک ماه در خانه اشعث سکونت داشت. دو پسر او نیز شدند قتله امام حسین و دخترش هم قاتل امام حسن شد. اما درباره اینکه چرا این اتفاق افتاد باید گفت امام فروشی مد شده بود. یعنی هر کسی به یک شکلی سعی می کرد خودش را به معاویه نزدیک کند و منفعتی ببرد. معاویه هم به دختر اشعث پیغام داد و گفت که این پول و سم را بگیر و شوهرت را بکش تا تو را به عقد پسرم درآورم و ملکه زنان عرب ...
ساده زندگی کنید تا خوشبخت باشید
در 2 اتاق تو در خانه اش در شب های قدر مراسم احیاء برگزار کرد. حرف های حاج آقا از زبان خودش شنیدنی تر است؛ کاری به کار دولت و حکومت نداشتم. با ارادتی که به اهل بیت(ع) داشتم و دارم، دلم نمی آمد شب قدر باشد و ما دست روی دست بگذاریم. دوستان شربیانی را که آن زمان به صورت پراکنده به تهران قدیم آمده بودند دور هم جمع کردیم، مجلس عزا راه انداختیم و هیئت را برگزار کردیم. آن وقت ها جمعیت شهرری زیاد نبود و همه ...
علی امینی: روایات مختلفی هست که شاه دل خوشی نداشت از رزم آرا | به مصدق گفتم با کمال میل در دولت شما ...
- نخیر تو خانه تو حیاط. گفتم آقا اگر شما را بخواهند بکشند که این حرف ها رو... خلاصه گفتم یک همچه چیزی فرمودید؟ گفت این چه ضرر داره. اولاً کی گفته؟ گفتم کی اش را بنده نمی دانم... گفتند گفت چه عیب دارد؟ گفتم آقا تا شما هستید بنده یک همچه ادعایی ندارم. شما هم نباشید من همچه ادعایی ندارم. نشستیم با یک عده ای مثل همیشه داریم برنامه درست می کنیم برای یک دولت ایکس به ریاست خود شما اگر قبول بکنید. خلاصه از ...
حسین اوجاقی؛ مهندس خوش تیپی که در اغتشاشات پاییز 1401 شهید شد
... چند دقیقه بعد حسین با سر و صورت شسته از در آمد تو. نگاهی به صورت مادرش انداخت و با لحنی مهربان گفت: مامان جون! چرا ناراحتی؟ چرا گریه می کنی آخه؟ رباب همان طور که گریه می کرد گفت: با هزار آرزو پسر بزرگ کردم، این همه بهش رسیدگی کردم، این همه رفته درس خونده که تهش بیاد تو حیاط اداره، فضولات حیوونا رو جمع کنه؟ چه کاریه با تو می کنند آخه مادر؟ حسین خندید و گفت: مامان، دورت ...
نقشه سیاه مرد بی شرم برای عروس جوان / داماد نمی دانست زنش چه می کند؟
تصویر از دوستانم بودم. دختر پنج ساله ام ضعیف شده بود و آشفتگی زندگی ام هر روز بیشتر می شد. اگرچه همسرم سعی می کرد با من با مهربانی برخورد کند، اما من آن قدر غرق در شبکه های دوست یابی بودم که به نصیحت های او نیز توجهی نداشتم. در یکی از همین روزها و به طور اتفاقی پیامی را از پسر جوانی دریافت کردم. آن روز به خاطر کنجکاوی و تفریح و سرگرمی پاسخ خنده داری برایش ارسال کردم. این گونه بود که ...
توانایی عجیب مغز | صداها با چشم شنیده می شوند نه با گوش!
خجالتی - خوشحالی بزرگ – دوستان شفیق – دختر یا پسر مطلوب سنجاب : جمع کردن مایحتاج برای روز مبادا – زرنگی قارچ : مسافرت به دیار غربت یا به کشورهای دوردست. کمان : فرزندی نیکو از خویشان و اطرافیان به دنیا می آید، فرزندی پسر - به دست آوردن موفقیت به سختی - به مشقت نیز تعبیر می شود. درخت : فراوانی - پیروزی در بازی - گشاده دستی – شانس در بخت آزمایی ...
ضرب و جرح دو دختر 15 ساله بر سر یک عشق
...: دختر نوجوان به خاطر پسر مورد علاقه اش دوست خودش را مورد ضرب و جرح قرار داد و حالا باید دیه بپردازد. الهه و رستا دو دختر نوجوان هستند که با هم درگیر شده اند و الهه پای رستا را شکسته است. حالا رستا با طرح شکایتی درخواست دیه کرده است. عشق دوران نوجوانی، دختر 15ساله را گرفتار کرد الهه برای سایت جنایی از علت درگیری می گوید: *شما هر دو 15ساله ...
خاطرات ناصرالدین شاه در بلژیک؛ نزدیک بود میان آن ها دعوا بیاندازیم، بامزه بود !
، خیلی کسل بودیم، هوای فرنگستان بد است، رطوبتی دارد و اغلب ابر است، بخصوص اسپا که هواش شبیه به کلاردشت و کجور است، خیلی خفه است، شخص دلتنگ می شود . . . بعد از نهار یک پسر کوچکی از اهل ورشو گفتند پیانو خوب می زند، در اکسپوزیسیون پاریس بوده است، به حضور ما آمد، قریب هفت سال داشت، خیلی بدذات و زرنگ اما خیلی قشنگ پیانو می زد، چیز غریبی بود . . . مادرش می گفت واله پیانو است . . . تا وقت خوابیدن متصل می زند ...
جزئیات همسرکشی در اتابک | مردی بخاطر به نام زدن سند خانه همسرش را کشت
آمدم و خوابیدم. می شنیدم که همسرم زیر لب نق می زند. بیدار شدم و با دختر بیرون رفتیم. او یک خودرو خریده بود و با هم به نمایندگی رفتیم و خودرو را تحویل گرفتیم. من دوباره خوابیدم که شب بتوانم سر کار بروم اما عصری همسرم بیدارم کرد و گفت حالا که می خواهی من را طلاق بدهی باید پیش مشاور برویم. او می گفت تو مشکل روانی داری و باید پیش روانشناس بروی. من هم قبول کردم و گفتم برویم اما انقدر عصبانی ام کرده بود که ...
ماجرای نذر شیخی که زنده در گور به هوش آمد!
که نمی گیرد هیچ، تازه می جوشد هم. شیخی با هفتصد مدرک شیخ هم مثل من اهل مشهد نبود اما تقدیر، مشهدی اش کرد. آمد که درس دین بخوانَد و تا آخر عمر، گرفتار عشق ابالحسن، علی بن موسی الرضا (ع) شد. می گفتند ادبیات عرب، می خواند. می گفتند فقه و اصول، می خواند. هر چه می گفتند می خواند و تازه تشنه تر هم می شد. می گویند افتاده بود پی رشته های جبر و حساب و ریاضیات. آن موقع که کسی این ها را ...
مرد غریبه صورتش را پوشانده بود؛ من و دخترم را تهدید کرد....
، دست به جنایت زده است. به همین دلیل در جلسه دیروز قاضی اتهام قتل را به مرد 45 ساله که اعتیاد به شیشه دارد تفهیم کرد. اما او خودش را بیگناه دانست و گفت: من زمانی که مقتول به قتل رسید، خواب بودم. قاضی: مگر زمان قتل را می دانی؟ متهم: خب وقتی همسر و فرزندش داد و فریاد راه انداختند، من متوجه زمان قتل شدم. قاضی: مادر و دختر می گویند که تو مرتکب قتل شده ای؟ ...
علی امینی از زبان خودش | متن پیاده شده نوار اول مصاحبه تاریخ شفاهی
جوری بود که ابتهاج یه دفعه گفت که به محض این که این کارهای فنی این گوش های وکیلی تکان می خورد. گفتم که... گفت نه جان خودت. گفتم آقا این گوشش تکان نمی خوره تا سرکار و بنده حساب کنیم او حسابش را قبلاً کرده. ایشان تاجره این تو مغزش همه این ها رو درست کرده. بنده و سرکار باید بنشینیم جمع وتفریق و... این از این جهت البته آدم فهمیده زرنگی است. اما این یه مقدار منافع عمومی فدای هوس های خصوصی می کنه... نه ...
عروسمان خیانت کرد او را با گلوله کشتم / خودکشی برادرم بخاطر خیانتکاری همسرش بود
حضور نداشته اند. با این ادعا خواهر و دختر 10 ساله قربانی با متهمان روبه رو شدند و در مواجهه حضوری گفتند علاوه بر کریم، برادرش سیروس و پسرعمه اش هم حضور داشته اند. اما حالا کریم برای خلاصی دادن آنها به تنهایی قتل را گردن گرفته است. در حالی که کارشناسان با کشف دو پوکه در محل جنایت اعلام کرده بودند دو پوکه از یک تفنگ شلیک شده ،برای کریم به اتهام قتل و برای سیروس و ناصر به اتهام ...
پاسخ به برخی ابهامات و شبهات درباره علت رحلت یا شهادت رسول خاتم (ص)
آن حضرت نینجامید ولی موجب مسمومیت آن حضرت شد و سرانجام در درازمدت، به شهادت آن حضرت انجامید. چرا یک زن غذای حضرت را مسموم کرد؟ مورخ بزرگ، محمد بن عمر واقدی در کتاب مغازی، واقعه رحلت پیامبر (ص) را چنین نقل می کند: چون رسول خدا(ص) خیبر را فتح کرد و آرام گرفت، زینب، دختر حارث، از افرادی پرسید: محمد کدام قسمت گوسفند را بیشتر دوست دارد؟ گفتند: شانه و سردست را. زینب گوسفندی را کشت و ...
این زن پس از دو سال از جسد همسرش باردار شد!
، همه داستان رو براشون تعریف کرد. ببر به فیل گفت: تو دخالت نکن، آن ها غذای من هستند . بخاطر همین فیل مجبور شد یک لگد خیلی محکم به ببر بزند تا به او درسی بدهد. ببر هم از ترسش دوید، فرار کرد و از جنگل رفت. فیل رفت و به همه حیوان ها گفت که می توانند به داخل جنگل برگردند. همه حیوانات از او تشکر کردند و به او گفتند که به نظرشان فیل با اینکه خیلی بزرگ است، اما می تواند دوست خیلی خوبی برای آن ها ...
سقوط مرگبار دختر جوان هنگام عکاسی تبلیغاتی
...> پس از آن بازپرس شفیعی دستور حضور تیم تحقیقاتی را صادر کرد و خود نیز راهی محل حادثه شد. تیم تحقیق پس از حضور در محل با جسد دختر حدوداً 27ساله ای روبه رو شد که شواهد نشان می داد از نورگیر پشت بام ساختمانی پنج طبقه به فضای داخلی ساختمان سقوط کرده است. ماموران کلانتری در بررسی های اولیه متوجه شده بودند هنگام حادثه پسر جوانی در محل حضور داشته و به گفته خودش در فاصله چند متری متوفی بوده ...
مرد و کوه ها
جبرئیل آمد و گفت خدای تو را سلام می کند و می گوید که امشب باید که از مکه بیرون روی که این کافران قصد کشتن تو می کنند و این آن وقت بود که پیغامبر از طائف باز آمده بود و دانست که با اهل مکه زندگانی نتواند کردن . جزئیات تکان دهنده ای دارد این تصویر. تصویر مردی که در تاریک روشن صبح به سمت کوه می رود. به شتاب؛ و لنگه نعلینش آویزان است. یعنی که یک پایش برهنه است و او همچنان می رود؛ و شن ها ...
شهر ما
ازکارافتاده تصور کرد؛ انگار نه انگار که حرفی شنیده بود، رد شد و رفت. پسر نوجوانم با کمی ترس و دلهره گفت: ولشون کن! حالا دعوا میشه. گفتم: نترس؛ حق با ماست. اگه هیچی نگیم پس چه جوری حقمونو بگیریم؟ به موتوری بعدی هم همان جمله قبل را گفتم. نیم متر جلوتر ایستاد. پسرم ترسیده بود. خودم هم دلهره داشتم که اگر حرف بدی زد ،چطور جوابش را بدهم؛ اما در کمال تعجب خیلی فروتنانه عذرخواهی کرد و گفت ...
چند روایت معتبر از همسایگی با خانواده امام خمینی (ره) از نجف تا جماران
...، دو دست چاق و سیاهشان را روی بتول می تکاندند و می گفتند: تَباله ، یعنی خدا مرگت بدهد، خاک بر سرت! خانم موسوی می خواست حالیشان کند که این زن دو پسر هم دارد و این سومین فرزند اوست ابن ابن دارد. ثانی ابن این بنت ثالث است... بتول به این تلاش بی ثمر او در دل خندید و آرزو کرد کاش مرضیه خانم این جا بود تا این همه از دکتر کتک نمی خورد و نفرین نمی شنید با این همه از زنده بودن خودش و سلامت دخترش خوشحال ...
در خانه یک جانباز چه می گذرد؟
شوهر خود (جانباز حرکتی، جانباز بینایی) را در خانه تنها بگذارند: دلم نمیاد این رو بزارم از خونه بیرون برم؛ آخه چه جور برم؟ نرم، خب خودم میپوسم و نمیشه که! میرم، وقتی میام هزار تا بهونه میاره. دعوا میکنه چرا رفتی؟ در کنار این موارد همسر جانباز پیگیر امور اداری و درمان نیز هست که بر دغدغه های همسر جانباز می افزاید. فرسودگی سلامت مراقبت از فرد بیمار یا از کارافتاده برای ...
روایت عجیب از جدال یک زوج جوان در دادگاه خانواده
با صدای بلند باهاش حرف می زند "لیلی می ترسه بره بهش بگه بابا می فهمی این یعنی چی؟ روحیه لیلی رو با رفتارهای بدش داغون کرده اون درک نمیکنه که باید با دختر بچه چطور رفتار کنه و این درد آور است... شما بهش بگو با این رفتاراش چه بلایی سر لیلی آورده" رعنا رو به محسن کرد و با لحن تندی گفت "تو یک کودک آزار هستی، تو صلاحیت پدر شدن نداشتی و من اشتباه کردم تو رو به این درجه رسوندم". در همین بین بود ...
همسر بلاگر فیلیپه کایسدو مانع پرسپولیسی شدنش؟
به گزارش اینتیتر به نقل از شایانیوز، فیلیپه کایسدو مهاجم اکوادوری 35 ساله که به نظر کار پیوستن و حضورش در پرسپولیس تمام شد از باشگاه خواسته بندی به قراردادش اضافه بشه که در صورت رخ دادن مشکلات امنیتی قراردادش رو با پرسپولیس فسخ کنه و از ایران بره. البته هنوز مسئولان پرسپولیس این خبر رو تائید نکردن. همسر کایسدو هم به ایران می آید؟ صبح امروز خبری نگران کننده در خصوص کایسدو ...
ردِ خون روی گونه های آفتاب
...؛ پول لازم داشتم. این پسره هم منو گول زد؛ تریلی رو می خواست بخره، ولی پول نداشت. هی امروز و فردا کرد... هی چک بی محل کشید. آخرش پول منو نداد... منم... پیرمرد دو دستی می زند توی سرش. - بعد از پنج سال که از زندان آزاد شد، یک راست اومد سراغ من! گفت می خواد یک سفر با تریلی بره جنوب و برگرده. تریلی رو می خواست؛ منم بار شیشه بهم خورده بود... ماشین رو دادم بهش. شاگرد خودم بود... بچه ...
روزگاری که دل همسایه برای همسایه اش می تپید
.... بعدازظهر هر روز در هر کوچه جلو در ورودی خانه آب و جارو می شد و زنان و اهالی آن کوچه به بهانه پاک کردن سبزی، دور هم جمع می شدند و گل می گفتند و گل می شنیدند. شب نشینی ها هم جزء جدانشدنی زندگی اهالی یافت آباد به حساب می آمد. همدلی و همکاری در مشکلات، همراهی در شادی و روابط محکم همسایگی از خوبی شب نشینی همسایگان به شمار می رفت. مردم می دانستند در مشکلات می توانند روی کمک همسایه حساب کنند. همسایه ...
قرارمان هر پنج شنبه، همین جا
کدام یک که شبیه تو بودند؟ بالاخره خودت جلو آمدی و دو نفر دیگر از نظرم محو شدند! پیراهنت را بالا کشیدی، جای قلبت را نشان دادی و گفتی: گلوله به این جا خورده؛ ولی نگران نباش درد ندارم. دردم همون لحظه بود... پس برای چی این جا هستی؟ اومدم پرونده ها رو تحویل بدم و برم. به پرونده های میان دستت نگاه کردم، عکس شهدایی که توی بهشت زهرا (س) می دیدمشان روی پرونده ها ...
سیمای دلیر تنگستان در شعر شاعران
؛ سفره مردم تنهای جنوب دشمن از ما چی می خواد؟ خلیج فارس؛ صدای موجاش گریه هامونه مرواریداش کابین همسرامون؛ صدفاش قلک بچه هامونه اون روزا امامقلی خان تو جنوب؛ پشت پرتغالیا رو خوب شکست قصه دلیری رییس علی؛ یاد انگلیسیا همیشه هست بچه های دسته رییس علی؛ یه بار دیگه به میدون می زنن شب مث ماهی می رن تو دریاها؛ صبحا مثل موج بیرون می زنن ...
نفوذی دشمن را شناسایی کنید!
. آنها گفتند: بین شما کسانی هستن که با همکاری عرب های اهواز، اطلاعات رو به دشمن می دن و دشمن با گرای دقیق، با خمسه خمسه اهواز رو می زنه. در آن زمان خمسه خمسه ها برای ما معضل شده بود و نمی دانستیم از کجا می خوریم. (در دوران جنگ، از آن جایی که آتشبارهای توپخانه عراق به صورت پنج تایی شلیک می کردند، بین عراقی ها به خمسه خمسه معروف شده بودند.) به هر صورت موافقت مان را اعلام و برای آنها موتور تهیه کردیم ...
ماجرای موادفروشی که به تجاوز و سرقت متهم شد
یک زن برای فرار از پرداخت پول موادمخدری که خریده بود، طلبکار را به تجاوز و سرقت متهم کرد! به گزارش عرشه آنلاین، 14 خرداد امسال زن میانسالی پیش پلیس رفت و از مردی به اتهام تجاوز، آدم ربایی و سرقت طلاهایش شکایت کرد. وی گفت: با خودرو پژوام مسافرکشی می کنم. روز حادثه در خیابان حرکت می کردم که متوجه شدم مردی کنار خودرواش ایستاده و درخواست کمک دارد او با دست از من خواست توقف کنم ...
نارنجکی که روز حمله به شاهچراغ، مدافع امنیت مردم را هدف گرفت
بعد از اینکه لیسانسش را گرفت به استخدام سپاه در آمد. سخت در خانه پیدایش می شد. اضافه کار می ایستاد و پول اضافه کارش را خرج نیازمندان می کرد. شب ها 9 یا 10 شب می رسید خانه. نبودنش و دیر آمدنش برای اهل خانه آسان نبود. پریسا دلش برای همسرش تنگ می شد و نازنین زهرا هم بهانه بابایش را می گرفت. پریسا که گله می کرد چرا انقدر دیر می آید خانه، می گفت: تا کارم رو تموم نکنم نمی تونم بیام. نفر وسط ...
پیامک تبریک ولنتاین را که برایش فرستادم عصبانی شد و دعوایم کرد
شدم و گفتم: اصغر چرا چراغ نفتی رو روشن نکردی؟ چطور چای دم کردی؟ آن موقع در چهارباغ گاز نداشتیم. گفت: مامان! دیدم آفتاب خیلی داغه ، آب رو گذاشتم داغ بشه ! رفتم دیدم چای خشک را داخل لیوان ریخته و درش را گذاشته! من آن چای را خوردم، خدایی انگار تمام خستگی ام در رفت. وی ادامه داد: اصغر همیشه می گفت: مامان! من دوست دارم کارهای بزرگ انجام بدم ، برام خیلی دعاکن. می گفتم: مادر! من نمی دونم تو از ...