مجری با سابقه تلویزیون: خودم را تسلیم پلیس کردم!
سایر منابع:
سایر خبرها
حتی برای چایی خوردن من را به صداوسیما راه نمی دهند
اند و مثل این که ممکن نیست شما وارد شوید. بدتر از این هم اتفاق افتاده. برای کار غیرتلویزیونی من مهمان یک مجموعه ای بودم. درمرکز همایش ها که همه می توانند، برنامه برگزار کنند. مخابرات در این مرکز همایش ها، برنامه ای داشت که با من برایش قرارداد بسته بودند و دستمزد گرفته بودم و تمهیداتی چیده بودم. نیم ساعت قبل از شروع اجرا، از دم در من را راه ندادند و به من گفتند به تلویزیون ممنوع الورودم ...
دعا کردم همسرم به آرزوی شهادتش برسد
...، فرشاد ناراحت شد گفت من باید به عملیات بروم، من گفتم که بگذار بمانم خواست خدا بوده حضرت زینب (ع) هم مرا طلبیده تا 14 مهر آنجا ماندم، وقتی می خواستم برای او غذا درست کنم می گفت نه من می خواهم برای مجاهدم غذا درست کنم. گفتم، مجاهد خودت هستی پاسخ داد نه شما هستید که مثل حضرت زینب (ص) تحمل می کنی، برخی اوقات به حرم می رفتم از حضرت می خواستم به دل همسرم نگاه کند و به من صبر دهد، آن روز ها ...
اصلاحات ارضی، حق رای زنان وقایع خرداد 42 از زبان هوشنگ نهاوندی
وزارت خارجه و اعلی حضرت هم اجازه داده بودند که بنده به اسرائیل بورم برای مسافرت. س- بله. ج- و به مرحوم منصور گفتم. مرحوم منصور گفتند، آقا شما تا عید وزیر می شوید و قرار بود من در ایام عید 42 به 43 در آن پانزده روز بروم به اسرائیل. و هیچ صحیح نیست که یک وزیری برود به اسرئیل. چون وزراء اجازه نداشتند به اسرائیل سفر بکنند. و قید این را زیر این مسافرت را بزنید. و تا قبل از عید ...
متن نوار دوم مصاحبه با نصرت الله امینی | رابطه آیت الله کاشانی با فداییان اسلام چگونه بود؟
، عکس آقای بروجردی بود آقای کاشانی به طرز طنزی گفتند که من باعث شدم که این مسجد ساخته شده در صورتی که حالا عکس این سید لر را زده اند به این جا. من گفتم آقا من که در این جریان وارد بودم من خودم کراراً خدمت شما رسیدم و عرض کردم که برای این مسجد یک اقدامی بکنید و شما هی به آقا محمد گفتید ولی بعد آقای بروجردی اقدام کردند که دور این مسجد را دیوار کشید. یک مسجدی بود به اسم مسجد حرمخانه این را دورش را یک ...
آشوبگران تیر به گلوی علی اصغرم زدند
و هنری و تعزیه خوانی مسجد محله شان مشارکت می کرد. مادرش درباره یکی از کارهای هنری وی می گوید: پارسال در ایام محرم و روزی که به نام حضرت علی اصغر(ع) هست، در مسجد امام حسن(ع) تئاتر اجرا کردیم. در این تئاتر علی اصغر نقش اشقیا را بازی می کرد. بعد از تئاتر باهم صحبت کردیم و پسرم گفت با روشی که اجرا کردم، اشک مردم درآمد. بعد از شهادت پسرم وقتی پیکرش را دیدم، گفتم مادر برایت بمیرد، تو هم مثل علی اصغر ...
کانادا یک دیپلمات ارشد هندی را اخراج کرد
به گزارش روز سه شنبه ایرنا ، خبرگزاری آسوشیتدپرس نوشت: کانادا همزمان با تحقیق در مورد ترور یک فعال سیک هندی در این کشور، یک دیپلمات ارشد هندی را اخراج کرد. جاستین ترودو نخست وزیر کانادا دیروز (دوشنبه) در پارلمان این کشور گفت که سازمان های اطلاعاتی دولت اوتاوا به دنبال عوامل کشته شدن هاردیپ سینگ نجار رهبر سیک ها و یکی از حامیان سرسخت ایجاد یک سرزمین مستقل تحت عنوان خالصتان در استان ...
دوست دارم پسرم شعور تختی را داشته باشد
.... این قطعا به شکل تربیت او هم برمی گردد. ما در خانواده سعی کردیم تجربیات مان را به او منتقل کنیم. دوست داشتم بچه هایمان طوری تربیت شوند که سرمان را بالا بگیریم. شما اگر بدانید از دیروز چند نفر تماس گرفتند و گفتند امیرحسین مرد است که سیلی خورد ولی جوابش را نداد و آنطور رفتار کرد. خیلی ها این حرف شما را زدند و باعث افتخار ماست. اینطور که فهمیدیم روی دوستی های امیرحسین هم حساسیت ...
کمرانی: به خاطر رفتار فدراسیون تکواندو باید مهاجرت کنم/ ساعی مانع حضورم در کمپ امارات شد
دلیل حضور بدون اطلاع در کمپ یونان فعالیتم تعلیق شده است. سرمربی سابق تیم ملی تکواندو در پاسخ به این سؤال که حضور او در کمپ یونان بدون هماهنگی بوده است، گفت: اصلاً اینطور نیست. با فدراسیون مکاتبه نکردم، اما به علی تاجیک در حضور دو نفر به صورت شفاهی اطلاع دادم و حتی گفتم اگر نیاز است نامه نگاری انجام دهم. گفتند چنین کاری نیاز نیست و این موضوع باعث افتخار فدراسیون است. این کمپ سال گذشته ...
برنامه هفتم ، سه شنبه در مجلس شورای اسلامی بررسی می شود
امه در نهایت فرآیند هم در صحن علنی و در نهایت فرآیند تبدیل شدن به قانون برنامه طی شود در شورای محترم نگهبان، ما آن زمانی که تصویب می شود بشود مبنای اجرا، که برخی ها می گفتند نه، ما هر وقتی که تصویب شد مبنای اجرا سال آینده بشود به خاطر این که ممکن است دوگانگی بوجود بیاید، من خودم به شخصه مخالف بودم گفتم که هر چه زودتر این برنامه با توجه به تأخیری که هم در ارائه و هم در تصویبش پیش آمد هر چه زودتر ...
تیلور: رای داوران؟ خوش شانس بودم، از حسن ممنونم
هواداران متشکرم و سال آینده هم می توانیم این رقابت را تکرار کنیم. دیدید تیلور همچنین در میکسدزون گفت: هر سال رقابت در بالاترین سطح دشوار است. باورکردنی نیست. بعد از المپیک که قهرمان شدم گفتم کار سخت تر شده است و باید بیشتر تلاش کنم. تمرینات سختی داشتم. از نظر روحی و فیزیکی باید بیشتر روی خودم تمرکز می کردم. شماها فقط جنبه بیرونی را می بینید. حس خیلی خوبی دارم. او در بخش دیگری از ...
دفاع جانانه حسن روشن از سرمربی استقلال
مراسم تجلیل از ورزشکاران خدمت رئیس جمهور بودیم و او هم در حاضر بود اما جلسه تمام نشده رفت. به نظرم به احترام رئیس جمهور هم که شده باید تا پایان جلسه می ایستاد. نمی دانم شاید زود رفت چون تصور کرد من می خواهم بعد از مراسم پیش او بروم و چیزی بگویم. گویا من را هم نمی شناخت. حتی آقای کیومرث هاشمی هم که آنجا بود به من گفت چیزی گفته ای که ناراحت شد رفت؟ چرا رفت؟ گفتم نه! *هوادار پشت نکونام است ...
حذف ارز ترجیحی و قیمت گذاری دستوری عاقلانه ترین کار است
امروزه با توجه به داده ها و اطلاعات زیادی که در پایگاه های مختلف دولت از خانوارها و کسب وکارها وجود دارد، می توان این رانت را به گونه ای حذف کرد که هم فساد به حداقل برسد و اخلال در بازارها برداشته شود، هم به مصرف کننده شوک وارد نشود. ابراهیم بهادرانی در نهایت افزود: اگر دولت و مجلس چنین تصمیمی بگیرند، که امیدواریم در تدوین و تصویب برنامه هفتم بگیرند، روش اجرا بسیار اهمیت پیدا می کند و ...
داریوش سجادی: غلط می کنند که می گویند کارآمدیم | فضا را باز کنید، هیچ اتفاقی نمی افتد
ای گذشت و دوباره آقای خامنه ای را دیدم. گفتم چه شد؟ گفت امام هم از برنامه شما راضی بوده و آن را می دید اما بعد از مدتی ظاهرا فشار آوردند و امام به من گفتند به دکتر بگو همان هایی که می شناسی شان از مشهد آن قدر فشار آورده اند که مجبور به توقف برنامه شدیم. می خواهم بگویم امام با آن کاریزما و قدرت گاهی مجبور می شد کوتاه بیاید. الان آقای خامنه ای یک چیزی می گویند که به حسب ظاهر باید حرف آخر ...
مادر مقتول با دیه پسرش 4 قاتل را نجات داد
اینکه روز اجرای حکم فرا رسید. در لحظه آخر چه حالتی به شما دست داد که قانل را بخشیدید؟ گفتم برای رضای خدا و آرامش روح پسرم قاتلش را می بخشم. اما مسئولانی که آنجا بودند گفتند می توانی وجه المصالحه دریافت کنید. من گفتم نمی خواهم اما آنها گفتند این حق شما است و به قاتل یک ماه مهلت دادند تا 900 میلیون تومان پرداخت کند. توضیح دهید که با 900 میلیون تومان وجه المصالحه چه ...
ادعای جنجالی فوق ستاره والیبال: نگفتند مصدومم!
...، ایتالیا و لهستان مشکلات تیم ما رو داشتند شک داشتم که بتوانند حتی به نیمه نهایی صعود کنند. او در خصوص مصدومیتش گفت: "این طولانی ترین مصدومیت دوران حرفه ای من است. هنگامی که در باشگاه مودنا بودم گفتم زانویم درد می کند اما معاینه درستی انجام نشد. به من گفتند چیزی نیست. وقتی به تیم ملی فرانسه رسیدم گفتم زانویم هنوز درد می کند. آزمایش هایی انجام دادم که مشخص شد در تاندون ها هنوز آسیب ...
خانه زوج سبزواری چطور هتل زائران امام رضا(ع) شد؟
می شوند... هنوز جمله ام تمام نشده بود که بچه ها آمدند گفتند شما دعوتمان کرده اید به خانه تان... با حرف های آن آقا، حال و هوای من هم عوض شد. انگار من مأمور بودم که در آن روز و ساعت به امامزاده بروم و دل آن مسافران در راه مانده را شاد کنم. بالاخره به اتفاق راه افتادیم. در مسیر به حاج آقا زنگ زدم و گفتم: حاجی! من با 7، 8 نفر مسافر دارم میام خونه. با خوشحالی گفت: بیاورشان خانم. خیلی خوش آمدند ...
تکه ای از ماه
؟ - ظاهراً حرف خودش بود. مامان را دلداری دادم اما فایده نداشت. حسابی توی فکر رفته بود و هیچ جور هم نمی شد حواسش را پرت کرد. گفتم: بریم نماز جمعه. خیلی وقته نرفتیم. مامان استقبال کرد. چادرهای سفید و سجاده مان را برداشتیم و راه افتادیم. آقای طالقانی داشت خطبه ها را می خواند. مامان را آورده بودم که حال و هوایش عوض بشود، اما حرف های آقای طالقانی باز بردش به همان حال و ...
اسارت در ایران من را شیعه کرد/ هنوز آرامش سخن آن سپاهی در گوشم است نترس تو برادر ما هستی
. آنجا چگونه است؟ العزاوی : دو روز بعد اتوبوسهایی آمد و ما به تهران منتقل شدیم. گفتند آنجا صلیب سرخ اسم شما را ثبت خواهد کرد و نگران نباشید که جزو مفقودین باشید؛ بنابراین در پادگان حشمتیه تهران مستقر شده و جزو اسرا قرار گرفتیم. حیات: شرایط اردوگاه چگونه بود؟ العزاوی : پس از آنکه لباسهایمان را عوض کردیم به ما حوله و ملحفه دادند. در اتاق های 15 نفره و تخت هایی که سه طبقه ...
از خودمان پرسشگری کنیم
داشت و با من در میان گذاشت و من گفتم این را دوست دارم. بعد جناب حسینی متن را نوشت؛ با هم آن را خواندیم و نظر دادم و او هم تصحیح کرد و ما بعدش رفتیم سراغ تمرین های آن. با خواندن متن چگونه با نویسنده تعامل داشتید که آن را اجرا کنید؟ آقای سهراب حسینی از آن دست نویسندگانی هستند البته خودشان کارگردانی هم می کنند که من خیلی سریع با او به تعامل رسیدم. من با نویسنده های بسیار بزرگی کار کرده ...
موشک سوم که زیر هواپیما خورد با صندلی ام پرتاب شدم
ممنوع بود و جاسوسی محسوب می شد. البته ما رادیو داشتیم. * همانی که دزدیده بودید. کار صیاد بورانی بود دیگر! نه. کار رضا احمدی بود. * منظورتان از سرهنگی که می گویید فرمانده شما بود، سرهنگ محمودی است دیگر؟ بله. رفیقم بود. از قبل او را می شناختم. به او گفتم اگر راست می گویند بگو یک رادیو به ما بدهند. من اطلاعات عملیات بودم دیگر. دشمن را می شناختم. از زمان شاه ...
فرهاد قائمیان: فیلمنامه رستاخیز را با زبان روزه و وضو خواندم/ نفسم در سکانس های توبه حضرت حر بالا نمی آمد
. اما شب دوم نتوانستم. وقتی به سکانس های توبه حضرت حر رسیدم دیگر نتوانستم. نفسم بالا نمی آمد. ریا نمی کنم و نمی خواهم شو بزارم، چون این اتفاق سر صحنه هم افتاد و آقای درویش این را می دانستند. با حضرت حر نمی شود بلند صحبت کرد این بازیگر در برنامه نشان ارادت با بیان اینکه روز سوم گفتم اجازه بدهید من برای تست گریم بیایم، افزود: این را باور نمی کنید. روز جمعه ای بود و برای گریم رفتم ...
درخواست دیه برای مردی که بعد از شکست عشقی دست به جنایت زد
تماس گرفتم و گفتم می خواهم او را برای آخرین بار ببینم. در نهایت فتانه قبول کرد و برای آخرین دیدار راهی خانه اش شدم. فتانه خودش در ورودی را برایم باز کرد و وارد ساختمان شدم و در راه پله ها به او گفتم، حالا که می خواهی بروی پولی را که دستت امانت بود برگردان. اما با کمال خونسردی گفت پولی دست من نداری بعد هم گفت دیگر نمی خواهد مرا ببیند و تصمیم به ازدواج دارد. آن قدر از شنیدن این حرف ها عصبانی شدم که یک دفعه چاقو را بیرون آوردم و او را زدم. ...
احمد نجفی: شبیه هارون الرشید بودم!
شفیعی و کارگردانی احمد معظمی داشتم. شور عشق یکی از پروژه های سینمایی ام هست و دیگری هم نامیرا است که ان شاءالله آبان ماه کلید می خورد. وی درباره تجربه موفق خود در اجرای برنامه هایی همچون صندلی داغ هم گفت: در زمینه اجرا هم یک طرح را ارائه کرده ام اما متأسفانه بعد از یکسال هنوز جوابی به آن نداده اند و همچنان منتظرم تا نتیجه اش مشخص شود. این طرح بیشتر نگاه اقتصادی و اجتماعی داشت و چارچوبش مانند ...
ماجرای دعوت نامه امام برای یک زائراولی
بازی های پسرانه یاد کیانوش جرقه زد و دوباره خیالاتی شدم؛ از سر جایم بلند شدم و رفتم سراغ امیرآقا و به میز کامپیوتر تکیه دادم و گفتم آقا! کیانوش هم داخل لیست هست ، امیرآقا فکری شد و سرش را پایین انداخت و گفت نمی دانم . هنوز کنار امیرآقا ایستاده بودم که محمدصادق و پوریا و صالح هم ما را دوره کردند و گفتند چه خبره، نکنه لیست را با هم می بندین ، خنده تمسخرآمیزی زدم و دوباره رو به آمیرآقا ...
شبی که مشهدی ها به خانه شان نمی روند!
. گفتم آقا چه می شد روز شهادت تان حرم بودم! اما می دانستم به خاطر شرایط و مشغله و .. آمدنم غیرممکن است. نشسته بودم که به دلم افتاد قفسه های کتاب دعا و قرآن های حرم کاظمین را مرتب کنم. گفتم آقا جان اینجا خانه پدر و پسر شماست و پس خانه پدری ماست. من هم می خواهم خادمی این خانه را کنم. همان جا بود که از امام جواد مشهدم را گرفتم. آقا نگاهم کرد و این روزها اینجاهستم. چشم هایش بارانی اش را ...
روایت یک دیدار از عاشقان وفادار ایران
کردم آیا شرایط حضور را دارم با این خستگی راه و تاول های پا و ویروسی که از سفر اربعین به یادگار همراه آورده ام. بهشان گفتم چند ساعت دیگر خبرتان می کنم، اما دل توی دلم نبود. انگار برایم تعریف نشده بود که بگویم خسته ام، هنوز به خانه نرسیدم یا تاول پاهایم اذیت می کنند. به چند ساعت هم نرسید، چند دقیقه ی بعد پیام دادم که: ان شاالله من هم همراهتان خواهم آمد . حالا دیگر ذوق ...
بادامچیان: روحانی فاتحه اصلاح طلبان اعتدالی را خواند
. گفتند چه خدمتی؟ گفتم فاتحه اصلاح طلبان اعتدالی را خواند! خود این یک خدمت است. نگاه ما نباید سیاه و سفید مطلق باشد. مجلس یازدهم هم خدماتی داشته و دارد. دستور حزبی و تکلیف شرعی در موتلفه بادامچیان در پاسخ به اینکه به عنوان دبیرکل قدیمی ترین حزب جمهوری اسلامی، نظرتان درباره عملکرد مصطفی میرسلیم گزینه حزب در مجلس شورای اسلامی چیست و آیا اختلاف نظری میان شما اتفاق افتاده است ...
درخشان: من و سایرین جا نزدیم، انتخاب دوستان عنایتی بود!
بسازیم . پس می گوید شما خودتان را کنار نکشیدید ؟ بله من جزو کاندیدها بودم و برنامه دادم و برنامه ام خیلی قوی بود اما روز آخر عنایتی را انتخاب کردند. درثانی من تنها نبودم بودند مربیان دیگری که می توانستند به تیم امید کمک کنند. اما انتخاب نهایی عنایتی بود. پس کسی جا نزد و این حرف درست نیست . شما فکر می کنید برای اینکه دوره بعد به همین راحتی حذف نشویم باید چکار کنیم ...