سایر منابع:
سایر خبرها
مشهد در قطعه 27 بهشت زهرا(س) چه می کند؟
به حرم امام رضا(ع) فرستاده بودند برای زیارت. پیکر ناصر ما، یکی از آن 8 پیکر بود. بالاخره سال 1378 چند روز بعد از زیارت امام هشتم به خانه برگشت و اینجا شد، مزارش. ماندی که همدم این روزها باشی حالا نوشته کمرنگ قرمز زیر انگشتان خواهر، روی مزار شهید را بهتر می خوانی؛ نوشته حضرت رضا(ع). از پدر و مادر شهید پرس و جو می کنی. مامان زلیخا به رحمت خدا رفته اما پدر شهید شکرخدا در قید حیات ...
فرار زن 17 ساله از چنگ همسایه شیطان صفت
خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: از روزی که چشمانم را باز کردم، خودم را بی کس و تنها در بهزیستی یافتم. گویا پدر و مادرم مرا سر راه گذاشته و رها کرده بودند. خلاصه بهزیستی تنها پناهگاه و امید من بود اما خیلی آرزو داشتم که من هم مانند دیگر کودکان خردسال،پدر و مادری داشته باشم که مرا در آغوش بگیرند! حسرت داشتن پدر و مادر، موضوعی بود که در طول زندگی ام مدام با آن دست به ...
2 نوزادم را فروختیم !
می داد پسرعموی زن 25 ساله نیز در وقوع این جنایت نقش دارد. مدتی بعد ابوالفضل -الف دستگیر شد و به قتل شوهر دختر عمویش با ضربه قمه اعتراف کرد و همدست افغانستانی خود را نیز به پلیس لو داد. او گفت :وقتی حمید مقتول سوار بر موتورسیکلت به طرف دادگستری حرکت کرد من و مجید(تبعه خارجی) او را تعقیب کردیم، سپس هنگامی که مجید موتورسیکلت را به نزدیکی او هدایت کرد، من هم روی زین موتور بلند شدم و ضربه قمه را به پشت سرش زدم. سید خلیل سجادپور اشتراک گذاری : کپی متن خبر ...
سیدالأسَرایی که به زندانبانش می گفت شکنجه ام بده!
.... حاج آقای ابوترابی، با عمل همه را شیفته اسلام می کرد نه با حرف فرمانده عراقی با تعجب دست سید را گرفت: چرا برادر؟ سید سر فرمانده را بوسید و گفت: اسرای ایرانی خیلی تحت فشار هستند. می ترسم در راهی که قدم گذاشته اند کم بیاورند. می خواهم دلداری شان بدهم، کنارشان باشم و کمک کنم بتوانند این شرایط سخت را تحمل کنند. سید به اردوگاه برگشت. فرمانده با اشک شکنجه اش داد و سید علی اکبرِ ابوترابی، ده سالِ تمام، سید الاسرای اسیران اردوگاه های عراقی بود. پایان پیام/ ...
قتل خونین خواهر ترنس در شیراز / تکه تکه کردن خواهر ترنس توسط برادر سنگدلش
، مهدی بدون آنکه پرسشی کنم، شروع کرد به نقل ماجرای که منجر به قتل نرگس شده بود. قتل خواهری که ترنس بود از صحبت های مهدی متوجه شدم که نرگس چند سال پس از سن بلوغ متوجه ی تغییراتی در تمایلات جنسی اش شده، با مراجعه به پزشک متخصص این موضوع ثابت می شود که وی دچار اختلال هویت جنسی و بالتبع احساس عدم تعلق به گروه جنسی مادرزادی اش یعنی جنس دختر در وی روز به روز بیشتر شده در همین رفت و ...
قتل فجیع مادر با ضربات چرخ خیاطی به سرش / پسر جوان در ماجرای قتل مادرش قصاص نمی شود! + جزییات
برداشتم و روی سر مادرم کوبیدم. چرا از پنجره به پایین پریدی؟ با دیدن او عذاب وجدان گرفتم، می خواستم خودکشی کنم به همین دلیل خودم را از پنجره به پایین پرتاب کردم. متأهلی؟ نه 20 سال قبل عاشق دختر همسایه بودم اما خانواده ها مخالفت کردند. من هم دیگر ازدواج نکردم؛ تا جایی که می دانم او هم ازدواج نکرده اما زندگی من نابود شد. بعد از آن وارد باند سرقت مسلحانه شدم ...
قتل مرد تهرانی توسط همسر بلاگرش /افشای رابطه پنهانی قاتل بلاگر با جوان
زن بلاگر که متهم است با همدستی مرد غریبه ،شوهرش را کشته و جسد وی را مقابل چشمان دختر خردسالش به آتش کشیده برای آخرین دفاع روبه روی قضات ایستاد او مدعی شد بی گناه است و همدستش دست به جنایت تکان دهنده زده است. به گزارش عرشه آنلاین، رسیدگی به این پرونده از یکسال قبل با ناپدید شدن مرد 37 ساله ای به نام بهنام آغاز شد. مادر وی که به پلیس آگاهی رفته بود گفت: پسرم 14 سال است که ...
زندگی متفاوت یک مادر و دختر
مادر و دختر حسابی گل انداخته است. گاهی مادر، حرف فاطمه را قطع می کند و گاهی فاطمه در خلال حرف های مادرش می گوید که هرچه دارد از مادرش است. قصه همدلی و همراهی فاطمه و مادرش جذاب تر می شود. رحمانی می گوید: بعد از کلاس های ورزشی و همراهی من با فاطمه، نوبت به کنکور رسید. یک روز فاطمه به من گفت: مامان جان در این یک مورد دیگر نمی توانی همراهم باشی ولی می توانی برایم آرزوی موفقیت کنی. آن روز به فاطمه ...
کتک زدن وحشیانه یک مادر وسط خیابان؛ همایون می خواست دختر خردسالم را بفروشد!
به گزارش تازه نیوز، این ها بخشی از اظهارات زن 26 ساله ای است که سراسیمه و هراسان در حالی خود را به مرکز انتظامی رساند که دختر خردسالی را در آغوش داشت. این زن جوان با بیان این که همزمان با تجمع مردم دخترم را از چنگ شوهرم رها کردم و به کلانتری آمدم، درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گفت: 5 سال قبل هنگامی که 21 سال بیشتر نداشتم احساس کردم رفت وآمدهای خانواده ...
جنایت عجیب در خانه زن بلاگر
. مادر بهنام هم گفت که عروسم پنج ماه مرا فریب داد و تقاضای قصاص دارم. سپس دختر خردسال قربانی دربرابر قضات ایستاد و گفت: من همراه مادرم و مرد غریبه به پارک رفته بودیم اما وقتی به خانه برگشتیم پدرم در خواب بود. مادرم و مرد غریبه دهان پدرم را با چسب بستند و مادرم با دست هایش پدرم را خفه کرد. بعد پدرم را روی ویلچر گذاشتند و حتی مرد همسایه ما را مقابل در خانه دید. ما با هم به بیابان رفتیم و آنجا آتش ...
بانوی تازه مسلمان برزیلی: حجاب پرچم دین اسلام است
...، اما پدر و مادرم به شدت مخالف بودند. در برزیل تغییر دین به راحتی اتفاق می افتد، اما برای تغییر برخی دین ها، داشتن بالای هجده سال سن و رضایت پدر و مادر شرط است، اما آن زمان من 16 سالم بود و پدر و مادرم هم هیچ وقت راضی نشدند که من بودائی شوم؛ به همین خاطر من دین بودائی را ترک کردم و سراغ هیچ دین دیگری نرفتم، تا اینکه [I 1]در سن 18 سالگی مشغول کار در یک فروشگاه دوربین عکاسی شدم که صاحب کارش ...
آشوبگران تیر به گلوی علی اصغرم زدند
امام حسین(ع) شدی و تیر به گلویت زدند. تعزیه خوانی علی اصغر در محرم 1401 پسرم می گفت: مگر من مرده ام کسی چادر از سرت برداره! مادر شهید درباره ناآرامی های سال گذشته و آخرین خاطرات از تنها پسرش می گوید: شهریورماه سال گذشته برای خودم چادر خریده بودم. علی اصغر گفت: مامان گوهردشت نروی! گفتم: چرا؟ گفت: چادر خانم ها را تیغ می زنند! گفتم: من می روم گوهردشت؛ ببینم کی جرأت داره ...
مهمان ویژه
. باید امانت دار خوبی می بودم تا جای خالی فاطمه اش را پرکنم. همان نیمه شب اول، مامان را صدا می زد. راه سرویس بهداشتی به محل خوابش را گم کرده بود. دستش را گرفتم. آرام زمزمه کردم: باباجون! مامان رفتن کربلا، اینجا خونه منه، بیاین ببرمتون سرجاتون. حالا نشسته ام. آرامم. کمی به خانه مان عادت کرده است. گوشم را چسبانده ام به در اتاقی که جانماز بابا را روی ترنج قالی اش پهن کرده ام ...
عضو باند زنبور های سرخ از قصاص فاصله گرفت
کشور زندگی می کند و به سفارت رفته و رضایتنامه اش را فرستاده بود. خدا را شکر مرا بخشیدند، چون 15 سال زندان قبلی مرا فرسوده کرده بود و دیگر توان زندان را نداشتم. حرف آخر؟ هر بلایی به سر خودم و خانواده ام آوردم، به خاطر اعتیادم بود و ای کاش معتاد نمی شدم.
قتل مادر با چرخ خیاطی در تهران/ پسر شیشه ای دو بار از مرگ نجات یافت
حادثه 24 - جوانی که مدعی است ناخواسته مادرش را به قتل رسانده، دو بار از یک قدمی مرگ به زندگی برگشت. بار اول پس از آن بود که دست به خودکشی زد و بار دوم با گذشت برادرانش از قصاص. شروع این پرونده به چهارم اسفند سال گذشته برمی گردد. آن روز گزارش قتل زنی 71 ساله به تیم جنایی پایتخت مخابره شد. این زن بر اثر اصابت چرخ خیاطی به سرش به کام مرگ رفته بود. عامل این جنایت کسی جز پسر جوان مقتول نبود ...
نابغه ای در آرزوی فضانورد شدن
این زمینه را خودش مطالعه می کند و برای تک تک مسائل راه حل پیدا می کند: خودم برای مسائل راه حل پیدا می کنم و راه حل هایم اغلب با بقیه فرق دارد. یُسرا هیچ گاه از راهکار چرتکه برای حل مسائل استفاده نمی کند: مادرم می گوید مادرِ دختر نابغه بودن کار سختی است. مادرم اغلب اوقات استرس دارد، مخصوصا نزدیک مسابقات. من متوجه هستم که بیشترین استرسش به دلیل هزینه هاست. مادرم دلش نمی خواهد به خاطر مسائل مالی از ...
قتل هولناک مادر به دست پسر معتاد
سال دارم اما مجرد هستم 20 سال قبل عاشق دختری شدم که خانواده مخالف ازدواج ما بودند و در نهایت ازدواج نکردیم و تا جایی که می دانم آن دختر هم ازدواج نکرد. این مرد ادامه داد: مخالفت خانواده ها زندگیم را عوض کرد و وارد کار خلاف شدم. عضو باند سرقت مسلحانه ای بودم که بعد از دستگیری به زنبور سرخ معروف شد، ما چهار نفر بودیم که مسلحانه به خانه ها دستبرد میزدیم و پول و طلا می دزدیدیم، سال 80 هر ...
قتل خونین برادر بخاطر سیگار کشیدن + جزییات
عصبانی شدم و خانه را ترک کردم .اما یک ساعت بعد وقتی به خانه برگشتم بار دیگر شاهین به من اعتراض کرد و گفت بهتر است سیگار را ترک کنم .حرف های او باعث شد کنترل اعصابم را از دست بدهم .من که عصبانی شده بودم با چاقو به شاهین حمله کردم و چند ضربه به او زدم .اما واقعاً قصد کشتن برادرم را نداشتم .همان موقع پدر و پسر عمویم وارد خانه شدند و با دیدن شاهین به سمتم حمله کردند. من که کنترلی بر رفتارم نداشتم آنها ...
آن هایی که در راه خدا با نفس جهاد می کنند، قبل از اینکه بمیرند شهید می شوند
که استخدام سپاه شدم و با کاویان و بعد با حاج آقا آشنا شدم. من کمتر از آن هستم که در وصیتم پیامی یا نصیحتی خواهشمند باشم یا به کسی بگویم من خودم روسیاهی بیش نیستم که بخواهم در مورد جهاد و شهادت و ... حرف داشته باشم و بنویسم. فقط حرف هایی که به ذهنم می آید را بیان می کنم، باشد که مورد رضایت حضرت زهرا (س) باشد. این همه پیامبر و امامان آمده اند و مصیبت ها را تحمل کرده اند، برای چه؟ آیا برای ...
مادر کشی فجیع /پسر سنگدل بعد قتل خودکشی کرد
قتل هولناک مادر با پرتاب چرخ خیاطی در تهران اتفاق افتاد. مرد 43 ساله پس از اعتراف به قتل مادرش در یک قدمی آزادی از زندان قرار گرفت. به گزارش عرشه آنلاین، 4 اسفند سال گذشته ماجرای قتل مادر پیری به دست پسرش در منطقه نواب تهران به بازپرس ویژه قتل مخابره شد و خیلی زود ماموران پلیس و بازپرس ویژه قتل برای تحقیق پای در صحنه جرم گذاشتند و ماموران مشاهده کردند پسر جوان نیز پس از قتل مادرش خودش ...
خانه زوج سبزواری چطور هتل زائران امام رضا(ع) شد؟
به گزارش بلاغ به نقل از خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ موقع خداحافظی به مهمانان می گویم: هر وقت خواستید به مشهد بروید، یادتان باشد که اگر خانه ما نیایید، اصلاً زیارتتان قبول نیست. این روحیه را اول از پدرم و بعد از همسرم به ارث بردم. حاجی، عاشق مهمان بود. از بخت بلندش، سبزواری شده بود و خانه مان در مسیر زائران امام رضا (ع) قرار گرفته بود. اینطور بود که وقت و بی وقت می رفت در خیابان ها دنبال ...
مهندس خوش تیپی که در اغتشاشات پاییز 1401 شهید شد
...، برای مامانشان جشن گرفتند. وسط جشن حسین رو به مادر کرد و گفت: مامان تو دختر نداری که حواسش بهت باشه. من و مهدی هم که پسریم و از این چیزها سر در نمیاریم. حالا که بازنشست شدی حواست به خودت باشه و به خودت برس. 35 سال کار کردی، این همه سال هر کاری از دستت بر اومد برای من و مهدی انجام دادی، دیگه فقط خوش بگذرون. بسیجی نه پیر می شود، نه خسته از آن روز به بعد، حسین هر از گاهی زیر ...
شرط الماس شدن
خانه تویی، با همان چیزهایی که هست بلدی معجزه کنی! در یخچال را باز می کنم. توی جامیوه ای فقط سیب هست. انگار آقای رنجبر با دوربین توی آشپزخانه ما را نگاه می کند. می گوید: پوست سیب برای سیب یک حفاظ محکم است. اگر پوست آن را بکنید و بعد از چند دقیقه نگاه کنید، سیب سیاه شده است. نماز برای ما مثل پوسته برای سیب است. بچه های زهرا عدس پلو دوست ندارند. برای شام شویدپلو با دورچین سیب زمینی سرخ ...
آخرین حاجت آقا مهدی ، امام رضا(ع) معطلش نکرد
.... وقتی مهدی برگشت توی پَدِ پنج بودیم. برایم سوغاتی جا نماز و دو حبه قند و نمک نبرکی آورده بود. نمکش را همان روز زدیم به آبگوشت ناهارمان. اما مهدی حال همیشگی را نداشت. گفتم: تو از ضامن آهو چه خواسته ای که این چنین شده ای؟ نابودی کفار؟ پیروزی رزمندگان؟ سلامتی امام؟ چیزی نمی گفت. به جان امام که قسمش دادم، گفت: فقط یک چیز. گفتم: چه چیز؟ گفت: مصطفی! دیگر نمی توانم بمانم. باور ...
ماجرای درخواست سردار سلیمانی برای طواف پیکرش در حرم امام رضا(ع) چه بود؟
نشان ندهم، من هم اطاعت کردم؛ لوازم شست و شو را به او دادم و سردار هم شروع کرد به تمیز کردن روضه منوره. من هم شروع کردم به خواندن این ابیات: ای صفای قلب زارم هر چه دارم از تو دارم / تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم ، که ناگهان متوجه شدم حال سردار سلیمانی منقلب شد، سرش را روی ضریح گذاشت و شروع به گریه کرد. یکبار دیگر این شعر را در مراسم اعطای حکم خادمی حاج قاسم و به سفارش خود ایشان ...
زیر یک سقف اما سال ها دور از هم
شاید هم به خاطر همین بود که کمی که بزرگ شد و قد کشید، نگاه سنگین دختر ها را روی خودش حس کرد و این احساس وقتی در او قوت گرفت که دوستانش هم گاهی با شوخی، خنده، کنایه و حتی جدی این موضوع را به او گوشزد می کردند... نفسی عمیق می کشد و می گوید: از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان، خودم هم بدم نمی آمد. آخر کدام پسر بدش می آید دختر ها دنبالش باشند؟ همین شد که با آن سن و سال کم ...
ماجرای دعوت نامه امام برای یک زائراولی
می سوخت و می خواستم هر طور شده کاری کنم. تا خود صبح خواب کیانوش و گلدسته های آقاجون و امیرآقا را دیدم، هر بار که از این دنده به آن دنده می شدم کبوتری از صحن و سرای حضرت دور سرم پیچ و تاب می خورد و بال می کشید و می ر فت. صبح باز با همان صدای ممتد مادر بلند شدم و صبحانه خورده نخورده زدم بیرون، تمام راه مدرسه حرف هایم را مزه مزه می کردم و چه طور گفتن و چی شنیدنش را مرور تا ...