همه رنج های ننه علی؛ از مواجهه با اقوام شاهدوست تا شوهر بداخلاق
سایر منابع:
سایر خبرها
پیغام فتح| نتیجه شوخی با فرمانده ای به نام سردار علی هاشمی!
را به زور جمع کردم و گفتم: خب چی کار کنم؟ قرار بود شهید بشه، حتما قسمتش نبوده. حالا تو محکم وایستادی می گی چرا شهید نشده؟ علی خندید و گفت: باشه. شهید علی هاشمی و سیدصباح موسوی عملیات والفجر10 تمام شده بود که به همراه علی هاشمی و چند نفر دیگر از بچه های سپاه ششم به حلبچه رسیدیم. رفته بودیم تا هم وضعیت منطقه را از نزدیک ببینیم، هم از یگان های حاضر در عملیات خبر بگیریم. ...
اجرای نمایش های جدید با آغاز فصل پاییز
، محمدجواد شعبانی و امیرمهدی هارونی بازیگران این نمایش را تشکیل می دهند. خلاصه نمایش: دو دختر بچه به قتل رسیده اند. گزارش این قتل و حواشی آن در بازجویی های چندباره از پدر و مادر و همسایگان و آشنایان شنیده می شود و ... دانشجویان می توانند با کد تخفیف tiwallstudents مهمان این اجرا شوند. طبیب اجباری سالن شماره یک خانه نمایش دا از ششم تا بیستم مهر ساعت 19 ...
شب های پرستاره در بهشت نصف جهان/ روایت حاج حسین یکتا از مردان نامدار اصفهان
همیشه پیشگام بوده و خواهد بود و ببینید و بشنوید که حضرت آقا در مورد اصفهان چه می فرمایند؛ لحظاتی واژه های نشسته در کلام حاج حسین یکتا کمی قرار می گیرند و فضا پر از صدای حضرت آقا می شود: اصفهان شهر علم است، شهر دین است، شهر ولایت است، شهر کار و ابتکار است، شهر هنر و فرهنگ است، شهر شهادت است. 25 آبان ماه 1361 در یک روز در اصفهان 370 شهید بر روی دست مردم تشییع شدند و چند روز بعد 250 شهید دیگر. ظرفیت ...
مناظره شعری فریدون مشیری با باستانی پاریزی/ تو با لادا میا در این بلادا !
همسایه ی ایشان: شاعرِ استاد، فریدون مشیری رفته بودم. در بازگشت، اتومبیل روشن نشد و هم چنان دم خانه ماند. دوستان قبول کردند که آن شب ماشین خراب شده را محافظت فرمایند، تا فردا، دستی از غیب برون آید و کاری بکند. فریدون مشیری آن شب این شعر را در حق آن ماشین که از نوع لادا یعنی نوعی فیات روسی بود، سرود و بر شیشه ماشین چسباند: نباشد اعتباری چون به لادا تو با لادا میا در این بلادا ...
پرنده ای در عرش/ نگاهی به زندگی شهید علی حسینی
نگی می رفت. مادر شهید ادامه می دهد: شب قبل اعزامش به سوریه روبه رویم نشست، کاغذ و خودکار دستش بود و مرتب مطلب می نوشت و بعد از من خواست تا امضا کنم؛ گفتمش چیه ؟ من تا نخونم امضاش نمی کنم پسرم خندید و کاغذ را به من داد، رضایت نامه بود، گفتم جریان سوریه چیه ؟ که علی توضیح داد ما نباید اجازه بدهیم که داعشی ها به حرم حضرت زینب (س) دست درازی کنند . لذت زندگی در شهادت است ...
مادر شهید علی وردی: شهادت آرمان مسیر زندگی خیلی از جوانان را تغییر داد
مجروح و روز ششم آبان ماه به شهادت رسید. گفتگوی تسنیم با مادر شهید آرمان علی وردی در ادامه می آید: * تسنیم: بیش از 80 نفر سال گذشته در جریان اغتشاشات به دست اغتشاشگران به شهادت رسیدند. هرچند همه این شهدا عزیز هستند اما مردم عموما اسم دو سه نفر از این شهدا بیشتر در یادهایشان مانده و با آنان به طور خاص تری ارتباط گرفته اند. یکی از آنان شهید آرمان علی وردی است. چرا اینگونه شد؟ ...
جایگاه پرستار در دفاع مقدس/ پرستارانی که اسطوره شدند
ایرانی با این افراد به ثبت نرسیده است. در این میان خواندن خاطرات یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس نیز خالی از لطف نخواهد بود. چگونه از دشمن خود پرستاری می کنی؟ یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس نقل می کند: یک روز در بخش بودم، گفتند یک خلبان عراقی مجروح به بیمارستان آوردند. به اتاق خلبان عراقی رفتم. او رنگی زرد و پریده داشت. اسیر عراقی با پوست سبزه، چشم و ...
گفتگویی قدیمی با فریدون مشیری – به مناسبت زادروز او
من با تو همیشه با تو برای تو زیسته ام همانطور که فرمودید از کودکی طبع شعر داشتید و شعر می سرودید بفرمائید به صورت حرفه ای از چه شاعرانی تاثیر پذیرفتید؟ در سالهای دور تحت تاثیر نظامی، حافظ و سعدی غزل می گفتم. بعد چون روزگاری پیش آمد که واقعا یقین شد که زبان غزل دیگر زبان این دوره نیست [ولی] زبان تعزل هست. تعزل چند سطر اول غزل است که برای لطافت و زیبایی ...
تربیت فرزندان نیاز به مدیریت دارد
. نمی گوییم: ما نمی دانیم. به یاد دارم یک موقعی در یکی از دانشگاه ها رفته بودم که دانشگاه کویرشناسی بود. در خدمت اساتید آن دانشگاه این را عرض کردم، گفتم: دختر خانم ها را به این دانشگاه می آورید. چهار، پنج سال کویرشناسی می خوانند. فارغ التّحصیل می شوند و به خانه و زندگی خود می روند. خدا هم به آن ها یک اولاد می دهد. امّا حالا سوال پیش میاد، الآن این دختر خانمی که مادر شده است، کویر را بهتر ...
کتاب های اهدایی به زندان از مرز 1000 جلد گذشت/ غافلگیری یک شاعر در پشت تریبون شعرخوانی
...: بعضی از شعرها همه اش آفرین دارد. خالق اثر شاعرانه بعد از تو من به درد خودم هم نمی خورم نیز در مواردی که موضوعی مطرح می شد و نیاز به توضیح بود ورود می کرد و رشته کلام را در دست می گرفت. مثلا در خصوص آرکائیسم که یکی از شاعران گفت: رسالت شعر بومی حفظ واژگان است، محبی واکنش نشان داد و گفت: علی رغم اینکه ورود هیچ کلمه ای در شعر ممنوع نیست اما رسالت شعر این نیست که واژگان را حفظ کند بلکه ...
دغدغه های مشترک والدین در آستانه سال تحصیلی جدید
هرسال همزمان با نزدیک شدن به آستانه آغاز سال تحصیلی جدید، فصل بهار تعلیم و تربیت بازار دغدغه های والدین رنگ و روی دیگری به خود گرفته و به صورت مشترک پیرامون قیمت های سر به فلک کشیده، کیفیت نوشت افزار، کمبود تنوع مدل های فرم مدارس، کیف و کفش، مهربانی و حوصله معلمان، شهریه و سرویس مدارس بوده که گاهی آه از نهاد خانواده ها می چرخد. ساعت هنوز 10 صبح نشده و روز های پایانی تابستان است و هر ...
ویشکا آسایش کیست؟
، اما وسوسه بازی نمی شدم، در خانه ما بیشتر موسیقی اهمیت داشت. یک روز در خانه، مشغول گپ زدن با دایی بودم که ایشان به من گفتند ویشکا ما در حال انتخاب بازیگر برای سریال امام علی هستیم، دوست داری بازی کنی؟ من هم، چون فکر کردم دایی من را دست انداخته با خنده گفتم البته، خلاصه من برای تست گریم به پشت صحنه کار رفتم، تست دادم و شوخی شوخی انتخاب شدم. تا آخرین لحظه ای که جلوی ...
ام الاسرا نماد زن مبارز ایرانی
خواب در آغوش گرفتمش، دیدم یه چیزای سفتی تو جیبش قایم کرده. پرسیدم: اینا چیه دخترم؟ مظلومانه نگاهم کرد و گفت: هیچی. شکلاتن! صبح توی مهدکودک دادن بهمون. می خواستم بخورم اما گفتم نگهشون دارم برای بابا. آوردمشون که امشب وقتی بابا اومد به خوابت بدمشون به بابام... آن روز وقتی مادر جوان این خاطره را تعریف کرد، هردو با هم اشک ریختیم. هزار تحلیل و اما و اگر به ذهنم رسید که این بچه چطور از صبح با ...
خبرخوب|مادری که آتش جنگ را گلستان کرد!
می شنود دست از کار می کشد. وضو می گیرد. لباس های خاکی اش تکانی می دهد و می ایستد به نماز. آن هم بین زمین و آسمان، روی جرثقیل، نمازش را موکول نمی کند به بعد، پیش خودش بهانه نمی آورد که وقتی رسید خانه یا شرایط بهتری فراهم شد، نمازش را بخواند. کارش هم که هنوز تمام نشده برایش بهانه عقب انداختن نمازش نیست. از آن آدم هایی است که به قول شهید رجایی به نماز نمی گویید کار دارم به کار می گوید وقت نماز است ...
اوله گونار سولسشر: منچسترسیتی و لیورپول بهترین تیم های تاریخ خود را داشتند؛ بعضی بازیکنان حاضر به قبول ...
یکدیگر نمی دویدند. در نیمه به بازیکنان گفتم احتمالا این آخرین باری است که با هم کار می کنیم. صبح روز بعد پیامکی از اد وودوارد دریافت کردم که گفت باید من را در دفترش در کارینگتون ببیند. پس از 18 سال حضور در باشگاه و تمام آن لحظات خوب و بد، خیلی سخت بود. ویدیوی خداحافظی گذاشتی این ایده تو بود؟ نمی خواستم با هوادارانی که با من خیلی خوب رفتار می کردند خداحافظی نکنم، هوادارانی که احساس می ...
می گفت: نمی توانم بگذارم چادراز سر ناموس مان بکشند
...، سعی می کرد زودتر به خانه بیاید و با من وقت بگذراند. بزرگ ترین حسرتم این است که نتوانستم آنطور که لایقش بود برایش مادری کنم. آخرین دیدارتان چه زمانی بود؟ روز 30 شهریور سال گذشته بود. گفت: مادر من عصر باید بروم داخل شهر، فراخوان داده اند. مدام به او می گفتم: محمدحسین تو را به خدا نرو. این روز ها به شدت شلوغ است. به من گفت: مامان نکند می ترسی شهید شوم. نترس می روم و برمی گردم ...
ازدواج موقت شرم آور مرد متاهل با دختر خاله مطلقه اش
فقط گریه کردم تا این که حامد از سرکار به خانه آمد. وقتی فهمید از ازدواج مجددش خبر دارم، رو به من کرد و گفت: دخترخاله ام بعد از طلاق تنها شده بود و من دلم به حالش می سوخت. از سوی دیگر سن تو بیشتر از یک دهه با من تفاوت دارد. آن روزها که با تو ازدواج کردم جوان بودم و شهوت و هوس چشمانم را کور کرده بود اما حالا می خواهم جوانی کنم تا اشتباه گذشته ام جبران شود. به او گفتم من مادر دو فرزند تو هستم، حالا بعد از گذشت 14 سال چنین حرف هایی را می زنی؟ کدخبر: 852572 1402/06/29 15:45: ...
قصه دختران خانه کوچک
قشنگ شد؟ این رنگ را بزنم؟ چند بسته مدادرنگی خریدم و راهی آن خانه شدم، قرار است تا ناهار را کنار هم بخوریم؛ فهمیه گفته، سفارش اکید کرده تا سوپ پُر از جو بپزند. به خاطر اینکه تلفظ اسم ام برایشان سخت است، خودم را سارا معرفی کردم تا بتوانند به راحتی اسمم را بگویند! و این شد که از آن روز به بعد شده ام سارای آنها که شغلش نوشتن روزنامه و کار در رادیو و تلویزیون است و قراره چند نفر ...
وصیت نامه شهید نیک بخت محمودی
تمامی بچه هاست چون حمله را به یاد او آغاز همه چیزهای در شلمچه - کنارهای رودخانه جاسم - شرق بصره - سومار- مادر جان درست است که این دفعه اگر به خانه بیایم از کنار در خانه تو بی اعتبار خواهم شد؛ اما مادرم به زهرا (س) سوگند بدون تو از آب کوثر نخواهم نوشید اما برادر ای دوست بامعرفت دوران زندگی ام تو سینه خود را برایم چاک مکن و مرا غمگین مساز این را حتماً می دانستی که دنیا برایم چون قفس تنگی ...
قصه بانوان فروشنده شهر زیرزمینی!
ای 82 هزار تومان برای خودم فاکتور شده، من می فروشم 100 هزار تومان. اسمش اینه مثلا روزانه 500 تومان فروختم اما واقعا من چقدر سود کردم؟ تازه ببین حساب کن روزانه چقدر راه می ریم، چقدر حرف می زنیم، چقدر غر می شنویم، چقدر تخفیف می دیم و... تازه خدا شاهده همین هفته پیش بود دو روز میومدم هیچی نمی فروختم، می رفتم خونه. کمی بعد برایم از انگیزه این شغل گفت: الان انقدر ماشین گرون شده که خیلیا ...
جذابیت جیران در یک نگاه ! + عکس های دیدنی!
مملکت است، گفت: تو که داخل آدم نیستی. من زن شاه می شم! و بعد با لفظ برو گم شو! مکالمه را تمام شده حساب کرده بود. اما وقتی ملازمان شاه ترسان و لرزان او را شیرفهم کردند که این مرد با این لباس و این خدم و حشم شاه مملکت است، جیران از درخت پایین پرید و با رفتاری مؤدب و شرمسار، عذرخواهی کرده بود. شاه جوان که از همان ابتدا شیفته سکنات و وجنات او شده بود، او را به ارگ سلطنتی دعوت کرد و از او ...
مهر تأیید شهادت امیررضا در نجف زده شد
فرزندانم در خانواده مذهبی رشد کرده اند. شهادت امیررضا چطور رقم خورد؟ سال پیش تنهایی برای مراسم پیاده روی اربعین به کربلا رفتم. پنج روز بود که از زیارت اربعین برگشته بودم. خودم حال خوبی نداشتم و آن روز بعد ازظهر همزمان با امیررضا و پسر بزرگم از در خانه خارج شدیم. امیررضا به سمت باشگاه بدنسازی رفت و من و پسر بزرگم نیز به سمت درمانگاه رفتیم. از درمانگاه بیرون آمدم. امیررضا با من تماس ...
داستان نویس مشهدی: نوشتم تا حال خوب به مخاطب تقدیم کنم
: در این کتاب، داستان فانوس های روشن اثری کاملا تخیلی بود که ماجرای آن در اصفهان زمان حکومت شاه عباس صفوی اتفاق می افتاد. همان جا احساس کردم خیلی به داستان تاریخی علاقه دارم. بقیه داستان های کتاب، اجتماعی و در ژانر های مختلف بود. بعد از آن همچنان می نوشتم، اما چاپ نمی کردم. سال 96 در کنار گروه خانه رمان به رمان نویسی مشغول شدم. خانم خدابخش عزیز [داستان نویس مشهدی]مکانی را در اختیار ما که ...
والدینی که بچه های ازخودراضی تربیت می کنند
رو می خواهیم اهمیت فرزندپروری سالم و انواع سبک های فرزندپروری را با هم بشناسیم. زهرا شاه محمدی مشاور و روان درمان گر کودک همراه ماست تا این موضوع را به بحث بگذاریم. چرا فرزندپروری سالم اهمیت دارد؟ به 3 دلیل، اهمیت دارد که ما به عنوان والدین به دنبال شیوهٔ صحیحی برای سبک فرزندپروری خود باشیم. شاه محمدی این دلایل را این طور برمی شمارد: اول؛ اینکه اشتباه های والدین نسل قبلی، به ...
کبوتری سپید در کوچه ای بن بست
فاش نیوز - اتوبوس در ایستگاه متوقف شد. پیرزن با کمری خمیده، آرام و به سختی از آن بیرون آمد. همان طور که راه خودم را می رفتم به او چشم دوختم. کیسه ای را از روی پله های آهنی بر زمین گذاشت. اتوبوس دوباره حرکت کرد. پیرزن چادر رنگ و رو رفته اش را روی صورت کوچک و استخوانی اش کشید. سرش را بالا آورد و به اطراف نگاه کرد. چند قدم کیسه اش را روی زمین دنبال خودش کشید و بعد انگار که به نفس نفس افتاده باشد ...
پدری که در خانه پدری دفن شد
گوشی اش را بلند کرد: خوش خبر باشی یما. چه خبر محسن جان؟ راه باز نشده؟ محسن به دیوار پایانه مرزی شلمچه تکیه داده بود. شبکه مدام می پرید. عرق پیشانی اش را با چفیه دور گردنش خشک کرد و چند بار پشت سر هم سلام داد اما ام مهدی صدایش را واضح نمی شنید. مادر نگران شد. تماس قطع شده بود. اما چند دقیقه بعد اسم محسن دوباره روی گوشی ام مهدی افتاد. محسن برای اینکه مادر صدایش را بشنود فریاد می کشید: یما ...
اهل بیت (ع) جواب اشک های پوریا را با اجر شهادت دادند
کمی از خودتان و شهید بگویید، او متولد چه سالی بود، چه شغلی داشت؟ من متولد 1359 و کارمند بیمارستان هستم و همسرم پوریا احمدی متولد 1357 بود که در 30 شهریور سال گذشته، در جریان اغتشاشات بر اثر اصابت چاقو مصدوم شد و در 12 مهر ماه به شهادت رسید. پوریا شغل آزاد و یک برادر داشت. مادرش هم سوپر وایزر بیمارستان شهید دکتر معیری بود و الان بازنشسته است. پدرش هم در سال 1378 به رحمت خدا رفته است. خانواده همسرم بسیار ساده زیست و اهل هیئت و علاقه مند به اهل بیت (ع) هستند. ...
نقد منصفانه فکری بدون اشاره به اشخاص
طباطبائی گفتند: ایشان دست از حرف هایش برنخواهد داشت . گفتم: آقا! اگر طوری باشد که اقلاً مفاسدش کمتر شود ، باز هم یک قدم مثبتی است . ایشان خیلی قاطعانه گفتند : ایشان اگر بیاید و با من صحبت کند و بعد دست از حرف هایش بردارد، دیگر شریعتی نیست و اگر نخواهد دست بردارد، چه فایده ای دارد؟ بالأخره ما اصرارکردیم که آقا استخاره کنید. بنده خودم قرآن را به دستشان دادم که اگر خوب آمد، ایشان را بپذیرند. ایشان هم با ...
راز رابطه نامشروع فریبا با مرد مو جو گندمی لو رفت/ زن متاهل نمیدانست در حال چت با شوهرش است و...
چت تلگرام فال می گیرد و... در ادامه این شوخی نابجا و غیر منتظره به ناچار بک شماره همراه ناشناس تهیه کردم و با آن شماره شروع کردم به گرفتن فال دوستان فریبا ! چون تا حدودی از طریق تعریف های فریبا در جریان داستان زندگی آنها بودم فال های من باعث حیرت و تعجب همه شده بود و روز نبود که فریبا نگوید : دمت گرم سعید چه فالگیر اعجوبه ای به بچه ها معرفی کردی. در طول چند روز ...
آیا شما گرفتار طرحواره وابستگی (بدون تو نمی توانم) هستید؟
شغل خانوادگی را دنبال کنند و به فکر اینکه یک شغل جدید و مستقل و متناسب با نیازها و استعدادهای خودشان داشته باشند، نیستند. گاهی اوقات تمایل دارند که نزدیک خانواده ی خودشان باشند. گاهی اوقات می ترسند که ازدواج کنند چون خیال می کنند؛ شاید از پس آن برنیاید. شاید نتوانند شوهر و یا زن خوبی باشند یا شاید نتوانند هزینه ها را تأمین کنند یا خانه داری کنند یا بچه داری کنند. گاهی اوقات ...