مهر تأیید شهادت امیررضا در نجف زده شد
سایر منابع:
سایر خبرها
دامادی با لباس سبز پاسداری
...؛ یادم هست شبی که فردایش عازم جبهه بودم در پشت بام خانه مان خوابیدم. صبح که از خواب بلند شدم پدرم زیر لب با خودش حرف می زد و ناراحتی خودش را اینگونه ابراز می کرد. خداحافظی من با خانواده در نخستین اعزامم به جبهه زیاد برایم دل چسب نشد چون دوست داشتم هم پدر و هم مادرم هر 2 از رفتنم رضایت قلبی داشته باشند؛ در اعزام های بعدی اما شرایط فرق کرد و خانواده با این موضوع کنار آمده بودند. او که در ...
پیغام فتح| نتیجه شوخی با فرمانده ای به نام سردار علی هاشمی!
.... الان می رم و زود برمی گردم. حتی نرفتم داخل که همسر و بچه هایم را ببینم. یک سر رفتم خانه مادر علی. علی را صدا کردند و آمد دم در. تا مرا دید، نیشش تا بناگوش باز شد. با هیجان صدایم کرد: سید!... و محکم بغلم کرد، ولی من مثل مجسمه، خشک و بی حرکت ایستاده بودم. مرا از بغلش جدا کرد و گفت: خوبی؟ کی اومدی؟ سعی کردم عصبانیتم را نشان ندهم. گفتم: همین الان. گفت: احسنت! حاضر باش، صبح برگردیم ...
فیلم های به رنگ دفاع مقدس در آخرین روزهای تابستان
جدید وِل وِله به کارگردانی امین امانی ، جمعه 31 شهریور ماه ساعت 17 از شبکه دو سیما پخش خواهد شد. در خلاصه داستان آمده است: شاهین یک پسر بچه ول وله است که هر روز در مدرسه و خانه خرابکاری می کند و به حرف هیچ کس گوش نمی دهد، پدر و مادرش شاغل هستند و وقت مناسبی برای او نمی گذارند و فکر می کنند که او بیش فعال است، عمه شاهین که استاد روانشناسی است توصیه می کند تا او را به روستای محل زندگی ...
ام الاسرا نماد زن مبارز ایرانی
اگر نویسنده کتاب چشم تر را خوانده بود یا با خانم افراز از نزدیک صحبت می کرد، چشم انتظاری مادر را عمیق تر به تصویر می کشید. در آرزوی خواب پدر در بخشی از خاطرات کتاب روایت همسری را می خوانیم که فرزندش از او پدر را طلب می کند و منتظر است خواب پدرش را ببیند: ...یک روز که در اتاق کارم نشسته بودم، دیدم خانمی وارد اتاقم شد و نشست کنارم. از چهره اش پیدا بود که اوضاع روحی مناسبی ندارد ...
سفرنامه اربعین 1402 سفر به بی نهایت کد خبر: 889046 / دیروز, 23:34 / یادداشت
هایی که نماز مسافر کامل است، همین جاست. بیرون که آمدیم، گرمای زیاد بخش بعدی سفر یعنی مسجد سهله را از برنامه خارج کرد. شب بار دیگر در حرم امام علی علیه السلام زیارت نامه خواندیم. صبح روز پانزدهم شهریور ماه یعنی درست صبح روز اربعین حسینی بعد از نماز به مسیر پیاده روی پیوستم. هوا تاریک بود و من شاید از آخرین افرادی بودم که از نجف پیاده روی را به کربلا شروع می کردم. گرچه بخش های دیگری را مانند ورود ...
آیت الله خِرسان، پیشوای تحقیق و تألیف و مدافع منصفِ اهل بیت (ه)
ایشان هم قانع شدند. به گفتگوی درون شیعی بیشتر از تقریب بین مذاهب نیاز داریم استاد رضا مختاری : سال گذشته به مناسبت همایش امناء الرسل 46 جلد از آثار ایشان با عنوان موسوعه آیت الله خرسان چاپ شد و 10 جلد دیگر هنوز به چاپ نرسیده که 6 جلد نافذه علی ربع قرن است که از سال 35 هجرت (به خلافت رسیدن امیرالمومنین) تا شهادت امام حسین (ع) را شامل می شود. یک جلد نیز مقالات پراکنده ای است که ...
اهل بیت (ع) جواب اشک های پوریا را با اجر شهادت دادند
کمی از خودتان و شهید بگویید، او متولد چه سالی بود، چه شغلی داشت؟ من متولد 1359 و کارمند بیمارستان هستم و همسرم پوریا احمدی متولد 1357 بود که در 30 شهریور سال گذشته، در جریان اغتشاشات بر اثر اصابت چاقو مصدوم شد و در 12 مهر ماه به شهادت رسید. پوریا شغل آزاد و یک برادر داشت. مادرش هم سوپر وایزر بیمارستان شهید دکتر معیری بود و الان بازنشسته است. پدرش هم در سال 1378 به رحمت خدا رفته است. خانواده همسرم بسیار ساده زیست و اهل هیئت و علاقه مند به اهل بیت (ع) هستند. ...
سخت تر از سخت؛ قصه پرغصه "من، حمید و زینب"
سپاس از دکتر عباس امام علاقه مندان را به مطالعه این مطلب دعوت می کنیم. پروین اکبری فر (علی اکبری) شهید حمیدرضا طوبی زینب وقتی 31 شهریور سال 1359 با تجاوز عراقی ها به خاک ایران جنگ عراق ایران شروع شد، من 14 ساله بودم و دانش آموز دبیرستان. درست روز دوم جنگ (اول مهر 1359) بود که با نخستین بمباران اندیمشک توسط هواپیماهای عراقی در ساعت حدود 10 صبح برادرم ...
همه رنج های ننه علی؛ از مواجهه با اقوام شاهدوست تا شوهر بداخلاق
، بقیه مسیر رو هم نشونت می ده تا قبل از ظهر شماره تماس برادر شهید را از اهالی محله بیست متری شمشیری گرفتم. چند کلمه ای با امیر آقا، برادر کوچک تر شهید شاه آبادی صحبت کردم و قرار شد بعد از هماهنگی با مادر مرا خبر کند. نماز ظهر را در مسجد امام جعفر صادق (ع) خواندم و برگشتم خانه. بعد از یک هفته، اولین جلسه دیدار با مادر شهید علی شاه آبادی هماهنگ شد. عصر یک روز گرم تابستانی مرداد سال 95 در خانه ...
گزارش شفقنا از بزرگداشت مرحوم آیت الله سیدمحمدمهدی خرسان در بنیاد محقق طباطبایی
الله خرسان چاپ شد و 10 جلد دیگر هنوز به چاپ نرسیده که 6 جلد نافذة علی ربع قرن است که از سال 35 هجرت (به خلافت رسیدن امیرالمومنین) تا شهادت امام حسین (ع) را شامل می شود. یک جلد نیز مقالات پراکنده ای است که از ایشان در مجلات مختلف به چاپ رسیده بود (معجم شعراء الطالبیین). همچنین بنا به گفته خودشان، یکسری آثار هم دارند که انتشار آنها را موکول به بعد از وفات خود کردند از جمله نقدی است که به اخبارالدلیله ...
شرح دلاوری بسیجی شهید اشکبوس نوروزی عبور از پل دنیا با انفجار پل جبیر!
عیدی خوبی آوردند! جوانی رعنا با آن شجاعت و آن شهامت را تقدیم کردیم و حالا بنا بود چند تکه استخوان و پلاک را تحویل بگیریم. اما خدا را شاکر بودم؛ چرا که هدیه ما را پذیرفته بود! عصر یکی از روزهای اسفندماه، دو نفر از اقوام به سراغمان آمدند و گفتند زودتر بروید خانه؛ کارتان داریم. ما هنوز امیدوار بودیم که خبری از بودن اشکبوس بیاورند. وقتی به خانه ما آمدند، خبر شهادت پسرم را آوردندکه بچه های تفحص ...
پدری که در خانه پدری دفن شد
پدر و مادر و عروس ها و نوه ها و دو پسر بزرگش مهدی و هادی را جمع کرد و سر و صورتشان را بوسید. باید می رفت. دیگر برایش مهم نبود که مرزها باز است یا بسته. دنبال دلش راه افتاده بود. مثل هر سال. مثل همیشه. ام مهدی کنار مادر شوهرش روی زمین نشسته بود: نگران نباش عمه! ابو مهدی تربیت خودت است، می دانی که اگر نرود نجف آرام و قرار ندارد. یادت رفته خودت گفتی شیرت را حلالش نمی کنی اگر خادم مولا نباشد؟ ...
پدر شهید عجمیان: فرزندم با خونش به همه نشان داد هدف اغتشاشگران چیست
برای اعزام به مرز سیستان و بلوچستان درآمده و قرار بود آذرماه به آنجا برود. اما آبان ماه یک ماه قبل از آن اینجا نزدیک منزل و در محله خودمان به شهادت رسید. قسمتش این بود که در همین شهر کرج و به دست اغتشاشگران به شهادت برسد. روح الله به مادرش می گفت به جای مادران شهدای گمنام سر مزارشان اشک بریز * تسنیم: آقا روح الله اخلاق به خصوصی داشت که در نگاه شما عجیب یا خیلی دور از سن و سال ...
مردی شبیه روح ا...
آشنایی شما با آقای طباطبایی از چه زمانی و چگونه آغاز شد؟ چند ماهی بعد از انتقال حضرت امام از ترکیه به نجف اشرف، بنده هم به نجف مشرف شدم و ازهمان زمان به لحاظ این که هر دو محل تلاقی مان امام خمینی و خانه امام بود، با ایشان آشنا شدم. ولی خیلی نگذشت که آقای طباطبایی به لبنان مهاجرت کرد. دلیل مهاجرت شان چه بود؟ لبنان یک جاذبه خاصی داشت، هم به لحاظ حضور شیعه و هم به لحاظ ...
طلبه کیست/ چه می خواند/ لباس و رنگ عمامه از کجا آمد؟/ در س خارج یعنی چه؟/ هر معممی روحانی و طلبه نیست/ ...
...، با کمال فقر و فلاکت قناعت می کرد و یک زندگی هایی داشتند که شما تصورش را هم نمی کنید در سختی و مشکلات! ولی صبر می کردند؛ چون انگیزه شان این بود. خانه های مراجع ما در نجف و زندگی های شان به اندازه یک بچه طلبه الآن قم نیست. دقت می کنید چه می گویم؟ این انگیزه الآن رفته است. الآن انگیزه چیست؟ من خودم تو حوزه هستم، می دانم. الآن انگیزه این است که چه وقت قاضی بشود! چه وقت فلان سمت را ...
مسلم در دفاع از پرچم ایران به شهادت رسید
اغتشاشگران پرچم ایران را آتش زده اند. رفته بود از پرچم دفاع کند. اغتشاشگران به پسرم حمله کردند و زخم به گردنش زدند. ما پیگیری کردیم ولی هنوز نتوانسته اند قاتل را شناسایی و دستگیر کنند. از شهادت پسرتان چگونه باخبر شدید؟ شب 30 شهریور که بیشتر شهر ها را ناامن کرده بودند، ما خانه بودیم، خبر نداشتیم پسرم شهید شده است. صبح به ما خبر دادند. فامیل مان آمد و گفت حاج آقا برویم قوچان. گفتم چرا ...
می گفت: نمی توانم بگذارم چادراز سر ناموس مان بکشند
...، سعی می کرد زودتر به خانه بیاید و با من وقت بگذراند. بزرگ ترین حسرتم این است که نتوانستم آنطور که لایقش بود برایش مادری کنم. آخرین دیدارتان چه زمانی بود؟ روز 30 شهریور سال گذشته بود. گفت: مادر من عصر باید بروم داخل شهر، فراخوان داده اند. مدام به او می گفتم: محمدحسین تو را به خدا نرو. این روز ها به شدت شلوغ است. به من گفت: مامان نکند می ترسی شهید شوم. نترس می روم و برمی گردم ...
گروهک فداییان خلق را در جبهه جز در برابر خلق نمی یابید
و به هوش باشید که افکار رستاخیزی بر شما حکومت نکنند و چنانچه جنازه من به دستتان نرسد ناراحتی نکنید و بروید بر معلمانم علیرضا و جواد و مجید .... برای امام دعا کنید و بعد فاتحه بخوانید . هرکس از من طلب دارد از منزلمان بگیرد . به امید پیروزی اسلام بر کفار . خدا نگهدارتان باد جزء گردان شهید علی غلامی گروهان شهید فروتن و دسته شهید مجید خزایی و جزء تیپ المهدی روز پنجشنبه ساعت 5 عصر 60/12/ ...
خاطرات ناصرالدین شاه قاجار از چشم چرانی هایش در لندن؛ می شد سیصد هزار دختر خوشگل انتخاب کرد
سومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین سال 1268 شمسی آغاز شد؛ او در این سفر ابتدا به روسیه رفت و سپس عازم کشورهای آلمان، هلند، بلژیک و انگلستان شد. به گزارش فرادید، در اینجا گزیده ای از روزنامۀ خاطرات او در روز شنبه پانزدهم تیرماه سال 1268 شمسی (ذی القعده سال 1306 قمری) را می خوانید که مربوط است به حضور شاه در شهر لندن: از خواب برخاستم به حمام رفتم، حمام ترکی است، بسیار ...
16 سالگی و شنیدن خبر شهادت همسرت حس غریبی دارد!
شهادت همسرتان چگونه با خبر شدید؟ اول به من نگفته بودند که شهید شده است. یک روز برادرش خانه ما آمد عکس خداداد را برداشت. گفتم چه شده؟ زد زیر گریه! من هم گریه کردم. گفت نگذار مادرم بفهمد! خداداد زخمی شده و بیمارستان بستری است. کم کم مردم آمدند و فهمیدم همسرم به شهادت رسیده است. پیکرش را همان موقع آوردند. تیر به سرش اصابت کرده بود. آن زمان فقط 16 سال داشتید، با سن کم تان بعد از ...
دعا کردم همسرم به آرزوی شهادتش برسد
می خواستم به دل همسرم نگاه کند و به من صبر دهد، آن روز ها فکر می کردم با خودم پیکر او را به ایران می آورم. 14 مهر می خواستم با فرشاد به ایران بازگردم که فرمانده از او خواست در سوریه بماند، او به من گفت برو من یک هفته دیگر به خانه می آئیم. چگونه توانستید شهادت فرشاد را از حضرت زینب بخواهید؟ 30 سال با او زندگی کردم و هر دو هدف مشترک داشتیم در این مدت همیشه منتظر بودم ...
لیاقت شهادت را در همسرم احساس می کردم
: فردای آن روز مصادف با 28 شهریور ماه سال 1387 بود که همسرم به مأموریت اعزام شد. در آن روز شهید سرگلزایی به دو ماموریت رفت که در ماموریت دوم به محدوده چشمه زیارت رفته بود، چند ساعتی گذشته بود نگرانش شدم با همسرم تماس گرفتم اما گوشی اش آنتن نمی داد، بعد از چند ساعتی که گذشت؛ فامیل، دوستان و آشنایان با من تماس گرفتند و احوال پرسی می کردند، آن روز همسرم به شهادت رسیده بود اما من خبر نداشتم. ...
گفت وگو با مادر شهید سلطانی در آستانه سالگرد تولد پسرش؛ داود که شهید شد از خواب پریدم
شهادت داود، پسرم سعید بی قرار بود. آرام و قرار نداشت و هر روز با اصرار او به مزار پسرم می رفتیم. تسنیم: مادر شما چند فرزند دارید؟ مادر شهید: پنج پسر و یک دختر دارم. یکی از آن ها شهید شد و در حال حاضر چهار پسر و یک دختر. تسنیم: پسرتان چه روزی و کجا شهید شد؟ مادر به خاطر کهوت سن، تاریخ دقیق شهادت یادش نیست. فقط گفت که چند هفته قبل از عید پسرم شهید شد. ...
رضا اسلحه نداشت، اما آشوبگران به قلبش شلیک کردند
اینکه بوکان در 45 کیلومتری شاهین دژ است، همسرم هر روز صبح به محل کارش در بوکان می رفت و عصر به خانه برمی گشت. همسرم 2 سال در بوکان خدمت کرد؛ تا اینکه در 24 آبان ماه سال گذشته به شهادت رسید. مأموریتی برای ایجاد امنیت نداشت، اما کنار همکارانش ماند مسئولیت شهید الماسی در سپاه چه بود؟ همسرم در سپاه کارهای اداری انجام می داد. منتهی در 2 ماهی که اغتشاشات بود، او تا ساعت ...
کشتی گیری که غم دوری رفیقش را تحمل نکرد+ فیلم و عکس
فاش نیوز - پهلوان شهید مدافع حرم سجاد عفتی، رفیق و هم رزم شهید مصطفی صدرزاده، بعد از چند روز از شهادت رفیقش به شهادت رسید و در دل کشتی گیران ملی جای پیدا کرد. به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران توانا، کتاب هایی درباره کشتی گیرانی که در طول 8 سال دفاع مقدس یا در دفاع از حرم خاندان اهل بیت(ع) به شهادت رسیده اند، منتشر شده که معرفی و مطالعه آن ها در این روزها که بحث مسابقات جهانی کشتی در ...
روایت رئیس دفتر رهبری از لحظه خاکسپاری شهید آرمان علی وردی
پاک را در آغوش امام حسین(ع) گذاشتم. با این گفته مادر آرمان آرام شد. رئیس دفتر مقام معظم رهبری ادامه داد: دو سه روز بعد، فردی که از این قضیه اطلاع نداشت به این مداح می گوید در خواب حضرت امام حسین(ع) را دیدم که فرمودند که من جنازه آرمان را به آغوش گرفتم. آیت الله محمدی گلپایگانی با اشاره به راهپیمایی عظیم اربعین، یادآور شد: دیدید مردم در اربعین چه کردند؟ پای پیاده زیر این آفتاب ...
روایت رئیس دفتر رهبری از خاکسپاری آرمان علی وردی
مادر جان من این جنازه پاک را در آغوش امام حسین(ع) گذاشتم. با این گفته مادر آرمان آرام شد. رئیس دفتر مقام معظم رهبری ادامه داد: دو سه روز بعد، فردی که از این قضیه اطلاع نداشت به این مداح می گوید در خواب حضرت امام حسین(ع) را دیدم که فرمودند که من جنازه آرمان را به آغوش گرفتم. آیت الله محمدی گلپایگانی با اشاره به راهپیمایی عظیم اربعین، یادآور شد: دیدید مردم در اربعین چه کردند؟ پای ...
جوان شاخص/ شهید مصطفی صدرزاده در کلام مقام معظم رهبری
مکان کرد و پس از دو سال، همراه خانواده در شهرستان شهریار استان تهران ساکن شد. سال 87 وارد حوزه شد و حدود 4 سال در حوزه علمیه امام جعفرصادق (ع) تهران درس خواند. سپس در رشته ادیان و عرفان در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز تحصیل کرد. او سال 88 در دفاع از انقلاب اسلامی تا مرز شهادت پیش رفت. سال 92 راهی سوریه شد و با داشتن چندین مجروحیت، دست از امر به معروف و نهی از منکر برنداشت و ...
سیدالأسَرایی که به زندانبانش می گفت شکنجه ام بده!
بدهید و وقتی خانواده هایشان این مسائل را بشنوند به انقلاب ما علاقه پیدا می کنند و خودشان هم یک روز خوب می شوند! خواب مادر کاظم عراقی لخته های خون و رد سفید عرق روی لباس اسیرها خشک شده بود. سعی می کردند همان طوری که سید ازشان خواسته بود خوب باشند اما مطمئن نبودند که یک روزی از کاظم عراقی آدم خوبی دربیاید؛ تا اینکه آن شب کاظم آشفته وارد اردوگاه شد و به دست و پای سید افتاد. سید مثل ...