سایر منابع:
سایر خبرها
حیرت یک شخصیت مشهور از حضور افغانستانی ها در ایران
...: واقعا حالم از شما انسان ها بهم می خوره. برگ های ملت ریخت که این دیگر چه می خواهد!؟ +شما به همنوع خودتونم رحم ندارین. واقعا نفرت انگیزین. این را گفت و با خشم به مردم نگاه کرد. بعد هم سرش را انداخت پایین و به سمت من آمد. تابه حال آنقدر او را عصبانی ندیده بودم. می خواستم برایش توضیح بدهم که همه این ها جزء همان سیاست کثیف جهانی است. این که احتمالا مردم افغانستان گناه نکرده ...
چرا بعضی ها به تلفن همراه اعتیاد دارند؟
اجازه دهید اعتراف کنم؛ من مقصر بودم. اولش سرگرمی بود. گفتم فقط چند لحظه نگاه می کنم و می گذارمش کنار؛ اما نتوانستم. کم کم آن قدر جذبش شدم که نتوانستم کنار بگذارمش. گوشی تلفن همراهم را می گویم. اول گفتم که فقط ایمیل نخوانده ام را می خوانم. بعدش گفتم تعداد لایک های عکسم را می بینم و از حال دوستانم که عکس های روزمره شان را به اشتراک می گذارند، باخبر می شوم. بعد در یک شبکه ی ارتباطی شماره ...
شوهرم قرار نبود شب به خانه بیاید، اما ناگهان سرزده از راه رسید و من...!
... من هم که تحت تاثیر احساسات قرار گرفته بودم مبلغ 100 هزار تومانی را که همراهم بود به او دادم و از فروشگاه بیرون آمدم. چند ماه از این ماجرا گذشت و من مبلغی را که به او داده بودم به فراموش سپردم. تا این که چند روز قبل وقتی از خرید به منزل بازگشتم با آن مرد غریبه مقابل مجتمع مسکونی روبه رو شدم. او بعد از احوال پرسی و قدردانی از این که مبلغ 100هزار تومان راهگشای ...
از "شریف قنوتی" تا "چمران و آوینی"؛ ماجرای روحانی آزاده ای که دوست نداشت آزاد شود
اسلحه روبه روی من قرار داشت. * چهره به چهره با شما ایستاده بود. بله. اسلحه های ما پایین بود ولی اسلحه ی او کنار سینه اش بود. یک نگاهی به من کرد. من فقط مراقب بودم که اگر او یک لحظه قصد شلیک کرد، من جا خالی بدهم. او به من نگاه کرد و یکی، دو قدم عقب رفت. وقتی به من نگاه می کرد متحیر بود. چند قدم عقب رفت. فکر کردم شاید می خواهد به عقب برود و راحت تر ...
بیان یک خاطره عجیب در مراسم رونمایی انیمیشن سینمایی ابراهیم هادی
2 ماه پیش برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد رفته بودم و در اطراف حرم معطل ماشین بودم. ماشینی ما را به مقصد رساند و همین که خواستیم هزینه را پرداخت کنیم، او گفت شما مهمان امام رضا (ع) هستید، ولی فقط برای من دعا کنید، چون مشکلی دارم. من به او گفتم حتماً به برادر شهیدم ابراهیم هادی می گویم شما را دعا کند. مرد راننده متعجب گفت من خودم عضو گروه جهادی ابراهیم هادی مشهد هستم و امشب به حرم رفتم و ابراهیم ...
پیغام تهدیدآمیز آمریکا به روسیه درباره سردار معروف سپاه
آفتاب نیوز : سردار نوعی اقدم شاگرد شهید مهدی باکری در روایت خاطراتی از زمان جنگ گفت: تاریخ در دفاع مقدس دوباره تکرار شد و عقبه 8 سال دفاع مقدس و مقاومت ما برگرفته از عاشورای امام حسین (ع) بود. رحیم نوعی اقدم در کنار سردار رشید اسلام شهید مهدی باکری، سلسله مراتب نظامی را طی کرد. وظایف سازمانیش را در عملیات مسلم بن عقیل به عنوان فرمانده دستهِ لشکر 31 عاشو ...
سرباز بعثی که در آشپزخانه ایرانی ها خدمت می کرد
ا ارتش صدام شریک باشم و از ترس اینکه همرزمانم متوجه نیتم نشوند در یکی از خانه های تخریب شده قایم شده بودم. به او گفتم پس در این مدت چه می خوردی ؟ گفت : مقداری نان خشک در آن منزل بود همان را خوردم اما حالا گرسنه هستم. آقای بشکار می گوید : بچه ها مقداری برنج و قیمه را در نانی ریختند و به شکل لقمه درآوردند و به او دادند وقتی با ولع شروع به خوردن کرد نگاهش کردم، او واقعا گرسنه بود دلم به حا ...
تهیه فیلم خصوصی از آزار سیاه 20 زن و مرد مسن در تهران!
دخترم هم من را بیهوش پیدا کرده و به بیمارستان برده بود. من سه روز در آی سی یو بستری شدم و در کما بودم. بعد از سه روز معجزه آسا دوباره برگشتم. این مرد وقتی که داشتم خرید می کردم رمز کارتم را شنیده و بعد از بیهوش کردن من آن را دزدیده و خالی کرده بود. هشت میلیون تومان پول نقد، اجناس عتیقه مسی همسرم و طلاهای او را دزدیده و حتی از همسایه هم دزدی کرده است. او سعی داشت با فیلم گرفتن از ما اخاذی هم بکند ...
عکس/ اکرم همسر علیرضا بیرانوند هر روز خوشتیپ تر می شود!
.... و با این موضوع کنار بیایم. با این حال برای بچه ها این موضوع سخت تر است و خیلی وقت ها به شدت دلتنگ می شوند. آن ها نیاز دارند تا با پدرشان وقت بگذرانند و من واقعا نمی توانستم بعضی اوقات جبران نبودن علیرضا را بکنم. با این حال همیشه به خودم می گفتم که بعد از هر سختی، آسایش در راه است. و همین موضوع انگیزه ای می شد که اوضاع را برای خودم و بچه ها سر و سامان بدهم و به خوبی مدیریت ...
عشق این زن ها دروغ نیست
با فیلمبرداری در تهران گفتید اشاره کردید که از آن جایی که کارگردان نیستم زیر بار آن کار نرفتم . شاید نتیجه ی طبیعی یا منطقی این نگاه می توانست این هم باشد که سراغ نابازیگرها بروید. اما شما تصمیم دیگری گرفتید. آیا این انتخابِ شخص شما بود یا تصمیمی جمعی بود؟ قیدی: اول این را بگویم که در حال حاضر هم کست ما در فیلم خیلی متنوع است. هم بازیگر سینمایی داریم، هم تئاتری، هم نابازیگر. خیلی جاها هم همه ...
پیغام تهدیدآمیز آمریکا به روسیه درباره سردار معروف سپاه پاسداران
چقدر مثل هم اند. خدا رحمت کند هر دوشان را. قاسم سلیمانی چه گفت؟ ماژیکش را روی نقشه گذاشت و تا مقصد کشید و گفت: این منطقه را باید پس بگیری. گفتم: چقدر است؟ گفت: اگر توکل کنی، می توانی پس بگیری. باکری هم گفت: حتما خوب توکل نکردی. باکری این حرف را در سال 1361-1362 زد و قاسم سلیمانی در سال 1395-1396. *این چه ادبیات فرماندهی است و کجای دنیا فرمانده اینگونه با نیرویش صحبت می کند؟ بعد از ...
نخستین حرکتم برای ثبت خاطرات جنگ منجر به بازداشت شد!
شده عملا شروع به ثبت خاطرات کردم. درسم هم شروع شده بود با این حال با خودم گفتم این همه امکانات آماده شده، کار را انجام دهم. من تا یک دور در کردستان زدم، یک سال گذشت. سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): ثبت روایات و اتقافات جنگ تحمیلی در ابتدا کار آسانی نبود و افرادی که به این حوزه آمدند با مشکلات زیادی روبه رو شدند تا بتوانند تاریخ جنگ را ثبت و ضبط کنند. کوشش درخوری بود ثبت ...
ماجرای لو رفتن فایل صوتی فرماندهان نظامی چه بود؟
...> وی ادامه داد: گفتم آقا این بچه ها عاشقانه شما را دوست می دارند و زحمت کشیده اند و من هم می دانستم شما مخالفت می کنید و به آنها گفته بودم ولی اگر اجازه دهید... گفت مدیونید تا زنده هستم این را پخش کنید. من رفتم پشت تریبون و خوش آمد عرض کردم و از ایشان دعوت کردم برای سخنرانی. ایشان روی آن نگاه کریمانه شان عبارت هایی به کار بردند که من در شأن آن نیستم ولی امیدوارم که دعای خیر حاج قاسم سلیمانی شامل حال ...
7 سال تلاش برای ساخت پورشه دست ساز در ایران
این خودرو گرفتیم. می خواستیم کاری کرده باشیم که تا حالا کسی سمتش نرفته باشد. اما پرسیدید که چرا پورشه ساختیم؟ پورشه جزو ماشین های مورد علاقه ام است به خصوص پورشه 918. همیشه دوست داشتم عکس های آن را نگاه کنم. در مغازه برادرخانمم یک عکس بزرگی از آن را زده بود و هر وقت آن را می دیدم، می گفتم چقدر خوشگل است. همه این ها دست به دست هم داد تا تصمیم به ساخت پورشه 918 بگیرم. تا امروز هرگز ...
اینجا خانه ما| کبریت بازی بچه ها و آتش عذاب وجدان مامان!
خواهی می کرد. مثل علی نبود که غرورش جلوی سرخم کردنش را بگیرد. در مهمانی، ماجرا را فراموش کردم اما وقتی برای برگشت نشستیم در ماشین، دوباره خانم مربی درون مغزم، از خواب بیدار شد و سرزنش را شروع کرد. یاد همه نقطه ضعف ها و کم کاری هایم در مادری افتادم. اصول روانشناسی و شبه روانشناسی کانال های تربیتی، جلوی چشمم رژه می رفتند و معلم سخت گیر درون، فاصله ام با آن اصول را به من گوشزد می ...
بخشش یک تبعه خارجی که دخترش را به قتل رسانده بود
خواستم آن ها را فلج کنم که نتوانند از خانه خارج شوند. در را بستم و به بقیه گفتم دخالت نکنید، بعد هم شروع به کتک زدن کردم، می خواستم آنقدر بزنم که فلج بشوند، اما دختر دیگرم رسید و یکی از آن ها را از دستم نجات داد. الان خیلی پشیمانم کاش آن پسر با دخترانم دوست نمی شد. نمی خواستم دخترم را بکشم فقط می خواستم فلجش کنم که از خانه بیرون نرود. در پی این اظهارات متهم در جلسات مختلف تحقیق همسر او به ...
پشت پرده مذاکره مخفی استقلال با بیرانوند
علیرضا بیرانوند بوده، تماس گرفتیم که به ما گفت: ماجرای مذاکره با علیرضا بیرانوند از یک مهمانی شروع شد که من هم حضور داشتم. بحث اختلاف بیرانوند و مدیران باشگاه پرسپولیس پی شآمد. یک رفیق مشترک و علاقمند به استقلال، اعلام کرد حاضر است پول قرارداد علیرضا بیرانوند را بدهد. وی ادامه داد: بحث بر سر 110 میلیارد تومان نبود و قرار بود 50 میلیارد تومان همان فرد استقلالی بدهد و 40 میلیارد تومان هم ...
نقل قول مطالب غیرمستند از رهبر انقلاب اسلامی فاقد اعتبار است
پدر من نرفتید! و آقا هم با لبخند به او گفتند توفیق نداشتم حتما و فرمودند که ان شاءالله اگر دوباره به آن جا رفتم می روم. به گزارش فارس، چهارشنبه 29 شهریورماه 1402 جمعی از پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس در حسینیه امام خمینی(ره) با رهبر انقلاب دیدار کردند. پس از اتمام برنامه، برخی حاضرین از جمله برخی خانواده های شهدا به صورت خصوصی خدمت رهبر معظم انقلاب می رسند. در ادامه روایتی اختصاصی از ...
حاشیه های سفر هیات ایرانی به نیویورک؛ از کفتار های فراری تا جای خالی هلی کوپتر اسکورت
اتفاقاً اسمشان در لیست تحریم بوده ولی ویزای آمریکا برایشان صادر شده، مسافر نیویورک هستیم. دقیقاً همان زمانی که پروژه بگیر اصلی دولت آمریکا در غائله پارسال توسط تیم بایدن حذف شده است. به پاویون فرودگاه رسیدم، راننده گفت رسیدیم، ترمینال چند می روی؟ گفتم ترمینال یک، میخواست جلوتر پیاده ام کند گفتم همین جا پیاده می شوم، گفت هنوز مانده، گفتم پیاده می روم.نمیخواستم نزدیک سفر تازه او را متقاعد کنم ...
پیوندی از دل تاریخ با جایزه مصطفی2023
مسیر پیاده روی نجف-کربلا بودم، به نظرم پیشنهاد خوبی نبود و موسم بهره برداری از آن نگاره شگفت انگیز می بایست با خود رویداد جایزه رقم می خورد. از طرفی آن نگاره برای کودکان سنگین بود. چند وقت بعد با وجود اینکه مسافر کربلا بودم و درگیر راه اندازی پویش من سفیر حسینم برای زائران خارجی، گفتم لطفا کار را متوقف کنید تا من ایده را مناسب مخاطب کودک بازطراحی کنم. شد که وارد طراحی پویش تو هم مصطفایی شدیم. ...
بهت حاج مهدی سلحشور با دیدن اولین شهید
. لابه لای گریه هایمان سرود را هم تمرین می کردیم. انگار تکه ای از قلبمان کنده شده بود و جای خالی اش را با گریه پر می کردیم. بعد از شهادت محسن، وقتی به دوستانم نگاه می کردم، پیش خودم فکر می کردم نکند دوباره یکی از ما شهید شود. بعد با خودم می گفتم: من که نمی تونم مانع شهادت اونا بشم، پس لااقل با هم بودنمون رو ثبت کنم تا اگه کسی شهید شد، به اندازه کافی خاطره با هم ساخته باشیم. انگار در بین ...
عجایب نماز اول وقت
گرفته و خوب شده بود. من هم از آن موقع طبق قول وقرارم با مرحوم حسنعلی نخودکی ، نمازم را دقیق و سر وقت می خوانم. اما روزی در محل اجرای تونل کندوان، مشغول کار بودیم که گفتند سردار سپه برای بازدید در راه است و ترس و اضطراب عجیبی همه جا را گرفت؛ چراکه شوخی نبود و رضاشاه خیلی جدی و قاطع برخورد می کرد. در حال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهر شد. مردد بودم که بروم نمازم را بخوانم یا صبر کنم بعد از ...
تسخیر همدان به دست سد معبری ها در به خلسه رفتن شهرداری
بارها برای بسیاری از ما پیش آمده که هنگام عبور در مسیر پیاده رو به دلیل وجود موانعی (سد معبر) به ناچار مدتی صبر کرده یا اینکه مسیر را به سمت خیابان تغییر داده و مشکلاتی را برای خود و وسایل نقلیه به وجود آورده ایم حال آنکه طبیعی است که این عمل احتمال بروز حادثه را نیز به همراه دارد که نمونه بارز آن را امروز می توان جلو درب بیشتر رستوران ها، اغذیه فروشی و بستنی فروش های شهر دید. البته ...
بیرانوند: پرسپولیس خارج از قرارداد چیزی ندارد/ حس می کنم صندلی مدیریت باشگاه در حال لرزش است
.... او عاشق پرسپولیس است و گفت نمی خواهم اسمی از من باشد. به او گفتم شما که به باشگاه کمک می کنید، اسم خودتان را هم علنی کنید. کمک ها این گونه است که تمام وسایل فیزیوتراپی، تخت های ماساژور، پول شام بازیکنان و داروهای مورد نیاز باشگاه را می خرد. او از جان و دل برای پرسپولیس کار می کند. او وقتی سقف باشگاه پر است، ممکن است برای 2 الی 3 میلیارد یک بازیکن را در پرسپولیس نگه دارد. البته انگار من را ...
قصاص 2 قاتل در زندان
دوباره تصمیم گرفتم سرقت کنم. از مدتی قبل سرقت های سریالی موتورسیکلت از جلوی بیمارستانی در نزدیکی خیابان پیروزی شروع شد تا اینکه روز حادثه به دام افتادم و سرباز وظیفه مرا به دادسرا منتقل کرد. در راه برگشت به کلانتری، به سرباز گفتم گرسنه ام و او هم برایم ساندویچ فلافل خرید، به همین دلیل دستبند مرا از دستش باز کرد و به دست دیگرم زد. از طرفی هم کیسه لوازم جرم را که چاقوی هم داخل آن بود به دستم داد. احساس ...
تلخ و شیرین های زندگی یک جانباز قطع نخاعی/ جهادی که ادامه دارد
می دهد: گاهی که فقط دو سه ساعت روی ویلچر می نشینم، تاب از کف می دهم و هر جا که باشم باید فوری روی یک تخت دراز بکشم، از بس که روی ویلچر به حالت خمیده برای تسکین پاهایم دولا ، سالی یک مرتبه برای ویزیت به بیمارستان خاتم تهران می رویم. دکتر معالج به من می گوید کمر شما رو مثل یک گونی شده است که بارهای بار آن را پاره کرده و مجدد دوخته باشند. دیگر جایی برای عمل دوباره وجود ندارد.، افرادی که دچار ضایعه ...
روایت بانوی امدادگر از زخم های جنگ: حدیث زینبی مادران ایرانی/ بانوان گنجینه های پنهان دفاع مقدس
در ادامه سلسله نشست های روایت دفاع بسیج رسانه خواهران این بار میزبان یکی از بانوان امدادگر سال های حماسه بودند. خانم فاطمه پوردرمان دختر دانش آموز دهه 1350 بود و حالا یکی از فعالان فرهنگی شهر تبریز است که دعوت ما را پذیرفت و به شیوایی از روزهایی برایمان گفت که داوطلبانه در کنار رزمندگان بود و به همراه دوستانش آنها را یاری می کرد. زنان گنجینه های پنهان دفاع مقدس در اواخر دهه 50 و همزمان با پیروزی انقلاب، هیاهو و غوغای احزاب و گروه های م ...
ماجرای قتل غزاله و اعدام آرمان؛ رابطه ای بی فرجام که با مرگ هر دو پایان یافت
کرد که پرونده با چالش روبه رو شود. ما براساس مدارک پرونده درخواست صدور حکم قانونی را داریم. آرمان: از من اعتراف دروغ گرفتند در ادامه جلسه دادگاه، آرمان در جایگاه متهم قرار گرفت و از خود دفاع کرد. او گفت: من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم. من و غزاله مشکل خاصی با هم نداشتیم. او به خانه ما آمد و با هم صحبت کردیم و بعد رفت. من صدایی شنیدم، وقتی در را باز کردم، غزاله را دیدم که در ...