نخستین حرکتم برای ثبت خاطرات جنگ منجر به بازداشت شد!
سایر منابع:
سایر خبرها
چند روایت زنانه معتبر از روزهای دفاع مقدس
، ماهشهر/ دختربچه ای در آتش منافقان عادت داشتم اول اخبار را گوش کنم و بعد بیرون بروم سوار تاکسی شدم تا به سپاه بروم هر روز این مسیر را چهار بار می رفتم و برمیگشتم و هر روز شاهد اتفاقی بودم عجیب و غریب چند روز پیش نزدیک پارک سر بازارچه، منافقین دکه روزنامه فروشی که صاحبش حزب اللهی بود، حمله کردند و کوکتل مولوتفی توی دکه انداختند. دختربچه صاحب دکه که روی زمین خوابیده بود، در میان شعله های آتش ...
دستبردهای وحشتناک رفاقتی!
.... چگونه وارد باند سرقت مسلحانه شدی؟ دوستم الف ساعت 12 شب زنگ زد که کاتالیزورها را از کارگاه سرقت کنیم. من هم پشت فرمان یکی از خودروها نشستم و به روستای گرجی در جاده کلات رفتیم.آن ها اسلحه داشتند و در نیم ساعت همه اموال را از انبار سرقت کردیم و متواری شدیم. حدود 2هفته بعد که خبری از فروش کاتالیزورها نبود الف به من زنگ زد که مشتری پیدا کرده است. من هم قرار بود مقداری از کاتالیزورهای ...
کنایه سنگین یک جانباز جنگی به جمیله علم الهدی
چند ثانیه: حاج احمد یوسف زاده آزاده و جانباز جنگ و نویسنده کتاب 23 نفر با انتشار یک استوری از به کار بردن واژه بانوی اول برای جمیله علم الهدی انتقاد کرد. جمیله علم الهدی همسر رییس جمهور طی یک سخنرانی در جشنواره بین المللی خورشید عنوان کرد: من تازه متوجه شدم که بنده را به عنوان بانوی اول معرفی کردند. لازم است توضیح دهم در ساختار جمهوری اسلامی ایران بانوی اول همسر رهبر معظم انقلاب هستند. وی افزود: سال هاست که آرزو می کنم بتوانم برای انتقال خاطرات ایشان کاری بکنم. خوشبختانه مشهدی ها کار خوبی کردند و آن اینکه منزل ایشان را تبدیل به موزه کردند. پ ...
شقایق های دربند
دادند و از حریم شهرستان دفاع می کردند؛ یعنی رشد عقلانیتی که با پشتوانه مذهبی و نفس گرم امام خمینی(ره) در جان جوانان و نوجوانان رشد کرده بود. بعد از صبحانه به مدرسه می رفتم. خیلی اوقات سر کلاس خوابم می برد. معلم هایم می دانستند که شب ها برای نگهبانی می ایستم، من را می فرستادند آخر کلاس تا بخوابم و آنها تدریسشان را بکنند. چطور شد که وارد جبهه شدید؟ تقریباً 14ساله بودم که جنگ ...
کشف پیکر شهید مرحمت تا برافراشتن پرچم بارگاه امام رضا(ع) در مسجد فاو
به بیمارستان تبریز انتقال دادند به طوریکه نزدیک سه ماه بر اثر جراحات وارده بستری بودم. وی به خاطرات دوران نقاهت اشاره کرد و گفت: آن زمان سرشار از صمیمیت و مهر و محبت بود، بعد از آنکه از بیمارستان مرخص شدم جهت سپری کردن دوران نقاهت به منزل مراجعت کردم مردم روستا چشم انتظار بودند برای من قربانی کردند و از روستاهای اطراف نیز برای عیادت به منزل ما آمدند فروزنده گفت: بعد از سپری ...
نوربالا| مدافع حرمی که با پای خودش به اسارت رفت
به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، به اسارت رفتن در جنگ ها همیشه ترسناک و دردناک بوده و هست. اما به اسارت وحوشی مثل تکفیری ها رفتن، طور دیگری وحشت دارد. روایتی که می خوانید، خلاصه خاطره ای از اسارت یکی از رزمندگان لشکر فاطمیون به نام سیدعلی جعفری است که در کتاب فرار از زندان داعش به قلم زهرا بختیاری آمده: درگیری به شدت ادامه داشت. من کمی جلوتر رفتم. چند نفر ...
لزوم حضور رزمندگان در مدارس/ انتقال دستاوردهای جنگ تحمیلی به یک هفته محدود نشود
بیرجندی با اشاره به خاطرات خود در دوران دفاع مقدس کفت: به دلیل آشنایی با لهجه عرب ها؛ گاهی اوقات استراق سمع داشتیم و همرزمان سر به سر عراقی ها می گذاشتند. یک بار که استراق می کردیم در منطقه موسیان طرف عراقی داشت گرای دقیق ما را می داد و سریع قطع کرده و جابجا شدیم؛ که این موضوع باعث نجات جان ما شد. وی ادامه داد: 6 ماه در فکه حضور داشتم و سپس به روستا برگشتم و مشغول کشاورزی و دامداری شدم و ...
شیر زرد خمینی ؛ سرداری که میاندار جنگ بود
؛ کتابی که به زندگی یادگار دفاع مقدس، سردار محمد طالبی می پردازد و از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. به بهانه هفته دفاع مقدس به گفت و گو با نویسنده کتاب نشستیم که مهمترین بخش های آن را در ادامه می خوانید. هدف از نوشتن کتاب هدف من ثبت خاطراتی از یک فرمانده پرآوازه در دوران دفاع مقدس بود که در سال های جنگ و پس از آن همچنان میاندار بوده و از انقلاب و نظام هیچ سهمی ...
ماجرای زنی که یک عکس انقلابی برایش دردسر ساز شد
. همان زمان چند نفر از منافقین در ملارد دستگیر شدند و پدر هم که سواد نداشت فکر می کرد من هم عضو منافقین شدم که عکسم روی مجله چاپ شده. هرچه می گفتم مانور بود گوش نمی کرد. از شانس توی دکه روزنامه فروشی روستایمان هم این مجله را آوردند و دست همه افتاد. مردم وقتی می شنیدند تصویر یک دختر ملاردی روی جلد مجله رفته ذوق می کردند. ماجرا البته به اینجا ختم نشد و آشنا ها هرکجا عکسم را می دیدند خبر می دادند. مثلا ...
فرزندان ولایت پیشتاز در سنگر دفاع مقدس
فرزندان امام خامنه ای زمانی که در جبهه حضور پیدا کردند، با یک فامیلی دیگری آمدند که کسی آنها را نشناسند، از سوی دیگر نیز آن زمان امام خامنه ای پیغام دادند که اگر فرزندان شان شهید یا جانباز شدند، ایرادی ندارد، فقط سعی کنید که اسیر نشوند. در سال 75 بعد از این که امام خامنه ای(مدظله العالی) خاطرات جنگ را خواندند، از گروهی خواسته شد تا توضیحی در مورد خاطرات داده شود و گروهی خدمت شان رفتیم. یکی از دوستان ...
راهیان نور یکی از فرآیندهای تربیتی برای دانش آموزان است
صلح تبدیل شود، به ما گفتند شما باید حرکت کنید و بروید، چند تا از لشکر رژیم بعث حرکت کرده بودند ما نمی دانستیم کجا هستند به ما گفتند بروید هر زمان آنان را دیدید درگیر شوید تا آنان نتوانند جلوتر بیایند ما هم ستونی راه انداختیم. من در آن دوره فرمانده گروهان بودم. هر چه راه می رفتیم به جایی نمی رسیدیم چون نمی دانستیم کجا می رویم. سردار حسن زاده یادآور شد: در عملیات نظامی به این عملیات می ...
آخرین وصیت های یک ناشنوا
قرآن می تپید. همه شما می دیدید که در مراسم عزا، نوحه سرایی، سینه زنی، تشییع جنازه ها شرکت می کردم و همه وقت نمازم را در مسجد می خواندم تا این که امریکای جنایتکار جنگ آتش افروز صدامی را بر ما تحمیل کرد. باشروع جنگ تحمیلی همیشه در این فکر بودم که آیا می شود یک بار هم من به جبهه اعزام شوم تابالاخره بار اول به جبهه اعزام شدم و در عملیات رمضان شرکت کردم وبرگشتم و موفق هم شدم که بار دوم و به دنبالش تا ...
روایتی متفاوت از پیشرفت های علمی کشور در حوزه دفاع مقدس
به زمین می خورد ترکش دارد و فکر می کردیم که بمب باید در سرمان بخورد تا کشته شویم. هواپیماها که از بالای سر ما رد می شدند، مسیر حرکتش را نگاه می کردیم و نمی دانستیم جنگ، توپ و خمپاره چیست؟ رییس دانشگاه شاهد بیان داشت: در آن زمان من 14 ساله بودم و برای رفتن به کلاس اول دبیرستان آماده می شدم که رادیو اعلام کرد مدارس تعطیل است پس از آن در خیابان ها شهید و مجروح جمع آوری می کردم و در ادامه ...
تصمیم متفاوت این زن و شوهر، صدای همه فامیل را درآورد
گوشه کنار کوچه، رهایم نمیکرد و از فکر دختر بچه داخل فیلم بیرون نمی آمدم. شاید همه این ها به خاطر این بود که زیادی فکر می کردم. شاید فرق من با باقی مادر ها همین بود که آن ها اول مادر می شدند بعد به آن فکر می کردند. اما من قبل از مادر شدن به صرافت فکر کردن افتاده بودم. واقعا فکر می کردم. از دیدن زن های باردار با آن شکم های قلمبه، کیف می کردم و بنظرم باشکوه می آمدند اما هربار به خاطر آن همه درد و رنج ...
آجرهایی که جا ماند
شهر محافظت کردیم تا دوباره کومله و دمکرات وارد شهر نشود، روز تقسیم فرا رسید و قرار بود کوچکترها را هم جدا کنند و به عقب برگردانند. در حیاط مدرسه پائین پل پیرانشهر روبرو به ساختمان های چیده شده روی دامنه کوه که در حال حاضر به عنوان پاسگاه نیروی انتظامی است همه را به خط کردند. من دو آجری که در کوله پشتی داشتم در آورده و زیر پام قرار دادم و روی آن ایستادم تا هم قد بچه ها بشوم چون ...
مهربان همچون پدر
ذوقی تحریریه کیهان تا کیهان بچه ها را هروله کردم. خنده، قاب صورت قشنگ تان را پر کرده بود. اشاره کردید بنشینم. آن سوتر دختری محجوب و چادری را پشت میزی نشانم دادید. گفتید: مریم است دخترم! مریم خانم به احترام برخاست. احترامش کردم. فکر کردم زهرای دوسه ساله من ده دوازده سال بعد می شود مثل او. نشستم. مجلد سال 1356 کیهان بچه ها دست تان بود. شادی از صورت تان کنار نمی رفت. حیران بودم چه ...
بازگشت به سال هایی که جنگ برای همه یک پدیده ملی بود
لازم است تا می توانیم برای ثبت خاطرات جنگ، تلاش کنیم. به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ نشست خاطرات ماندگار با هدف بیان خاطرات و قصه هایی از هشت سال دفاع مقدس با حضور جمعی از فعالان ادبیات پایداری، در کافه کتاب توچال برگزار شد. میرشمس الدین فلاح هاشمی، نویسنده و مدیر انتشارات صاد گفت: حوزه جنگ در تمام دنیا، پرمخاطب ترین آثار را در اختیار دارد و هنوز هم درباره جنگ جهانی ...
سر هایی که تاریخ نوشتند
شوش با دست خالی و اسلحه های ابتدایی از شهر دفاع کردند. چند تن از اعضای خانواده ام در خط مقدم بودند در دوران انقلاب اسلامی یک نوجوان بودم و از آن زمان به بعد با آرمان های امام خمینی (ه) آشنا شدم. جنگ که آغاز شد سنم کم بود و اجازه نمی دادند به جبهه بروم. چندین مرتبه اقدام کردم اما هم شناسنامه و هم هیکلم به در قواره جنگ نبود. وقتی چهارده ساله شدم با مداد تاریخ تولدم را به 1344 ...
درباره نخستین و آخرین گروه زنان چترباز ایرانی | گزارش لحظه های دلهره آور یک سقوط وحشتناک
شروع چتربازی برای یک چترباز نیست: بعد از اینکه از آموزشگاه خلبانی و چتربازی گواهینامه گرفتم بارها از ارتفاع های مختلف پریده و در مجموع رکورد 218 پرش را ثبت کرده ام. اما یک حادثه تلخ باعث شد کارم در حوزه چتربازی با اگر و اما مواجه شود. امام علیزاده سقوطش از ارتفاع را باعث محروم شدنش از چتربازی عنوان می کند و می گوید که ای کاش می توانست یکبار دیگر لذت پریدن را تجربه کند: آخرین باری که از ...
جواد طباطبایی که فرزندش آرین ترند شد که بود؟
کتاب هایی که پیش او به درس خواندم چاپ سنگی شرح گلشن راز ابراهیم سبزواری بود، اما بعدها کتاب حکمت الهی مهدی الهی قمشه ای را هم خواندم. در همین زمان تابستان ها به حوزهٔ علمیه هم می رفتم و عربی می خواندم و بعدها در یک تابستان گلستان سعدی هم پیش یکی از مدرسان حوزهٔ تبریز خواندم. مدرسه را هرگز ترک نکردم، اما هیچ وقت علاقه چندانی به درس مدرسه پیدا نکردم. به همین دلیل شاگرد خوبی نبودم، جز در برخی درس ها ...
سرلشکر صفوی: شهید مجید حدادعادل اهل علم و عمل بود/ حدادعادل: اخلاص، دوری از ریا و کار برای خدا بارزترین ...
دو سال و نیم پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک روز هم آرام نداشت و از مسئولیت فارغ نبود. او به سرعت تا سطح سرپرستی استانداری یک استان جنگ زده و پرمسئله مثل استان کرمانشاه ارتقاء پیدا کرد و مسئولیت داشت و هنگام شهادت 29 سال و شش ماه از عمرش گذشته بود. مشاور عالی رهبر معظم انقلاب ادامه داد: در سال های جنگ فرصت مستندسازی از جنگ و شهیدان وجود نداشت و این مهم به سال های بعد از جنگ موکول شد. در ا ...
بچه سرگذر به کتابفروشی ها آمد
به گزارش خبرگزاری مهر ، کتاب بچه سرگذر نوشته حسن کریمی به تازگی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب اولین اثر داستانی از عملیات کربلای 4 و شهدای غواص با محوریت شخصیت شهید علی چیت سازیان است که در قالب نوجوان منتشر شده است. کریم مطهری چند سال پیش خاطرات خود را از حال و هوای قبل و بعد از انقلاب و حضور در جبهه، با قلم نویسنده حمید حسام به چاپ ...
سلاحی به نام دوربین
تو کدوم قاب عکس هایی که گرفتید باشید ؟ حقیقتا تاکنون گمنامی را بیشتر دوست داشتم! یعنی کار و تلاش کنم و پشت دوربین باشم، نه در کادر دوربین. چی شد به فکر عکاسی افتادید؟ در زمان تظاهرات قبل از پیروزی انقلاب در قائمشهر و تهران، فکر می کردم کسانی باید آن خروش و اعتراضات که مقطعی از تاریخ ملت بپا خاسته است را ثبت کنند. بعد از آغاز جنگ تحمیلی و اعزام نیروهای ...
بچه سرگذر به هفته دفاع مقدس رسید
خبرگزاری میزان - بچه سرگذر اولین اثر متقن و داستانی ازعملیات کربلای 4 و شهدای غواص با محوریت شهید علی چیت سازیان در قطع رقعی و 176 صفحه، به کوشش حسن کریمی تدوین و همزمان با ایام هفته دفاع مقدس توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد کریم مطهری چند سال پیش خاطرات شیرین خود را از حال و هوای قبل و بعد از انقلاب و حضور در جبهه، با قلم نویسنده چیره دست، حمید حسام به چاپ رسانید. کتاب هفتاد و ...
فیلم نامه سرباز کوچک امام در مراحل پایانی است
است باید به آن پرداخته شود. من دیدم در فیلم سینمایی به دلیل محدودیت نمی توانم همه این ها را بگویم، به آن اشکال و شبهه وارد می شود و اصل موضوع زیر سوال می رود. مثلاً لحظه اسیر شدن او خیلی جذاب و دراماتیک است و اتفاقاتی که در پی دارد اما در فیلم سینمایی نمی توانستم همه آنها و شبهه هایی که وارد می شد مثلاً اینکه چرا یک نوجوان 13 ساله باید به جنگ برود؟ چرا نباید به مدرسه برود؟ مگر ما ارتش نداشتیم ...
از "شریف قنوتی" تا "چمران و آوینی"؛ ماجرای روحانی آزاده ای که دوست نداشت آزاد شود
آرپی جی کار کند، بلند شود. بنده تئوری را یاد گرفته بودم ولی تا حالا به صورت عملی با آرپی جی کار نکرده بودم. ایستادم و منتظر شدم بچه هایی که بلد هستند با آرپی جی کار کنند، بلند شوند. آن زمان سلاح آرپی جی کمیاب بود، چند تایی دست ارتش و چند تایی هم دست بچه های سپاه بود و بیشتر از این نبود. سلاحی بود که کارآیی زیادی برای ما داشت؛ چون در جنگ شهری می شد امان تانک ها را ...
حسین رفیعی: آژیر قرمز جنگ من را از کتک نجات داد
همشهری-سعیده مرادی: مجری، بازیگر سرشناس سینما و تلویزیون، از زمان تحصیلش، خاطرات ماندگاری دارد که یادآوری آن هنوز برایش جذاب و دوست داشتنی است. من از دوره ابتدایی خاطرات مهیج و جالب دارم، اما یکی از ماندگارترین این خاطرات مربوط به دوره پنجم دبستان است که در سال 59 همزمان با دوران جنگ تحمیلی اتفاق افتاد. به خوبی به یاد دارم که من در آن زمان خیلی شطینت داشتم و به اصطلاح بیش فعال بودم و ...
4 برادر همزمان در جبهه بودیم اما حسین برگزیده شد
اصالتاً اهل کجا هستید؟ از حضور 4 برادر در جنگ تحمیلی برایمان بگویید؟ من و حسین هر دو متولد 1341 هستیم. پدرمان بازاری بود. پنج برادر بودیم و دو خواهر داشتیم. من و حسین دوقلو، یعنی دومین و سومین فرزند خانواده بودیم. جز برادر آخری که متولد 1357 بود و زمان جنگ سن کمی داشت، چهار برادر همزمان در جبهه حضور داشتیم. پدرمان مغازه دار بود و ایام عید و اواخر اسفند ماه هر سال کمک مردمی جمع می کرد و به جبهه می آورد. من و برادرم حسین در کربلای 5 هر دو در منطقه شلمچه بودیم. حسین مجرد بود که در همین عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. شهید عضو گردان ویژه شهدای بابل بود که اولین شهید این گردان ...
ما مدیون اقشار دلیر جامعه هستیم
...> امسال اربعین در نجف اشرف، در صحن و شبستان خانم حضرت زهرا(س) مشغول مناجات بودم، متوجه شدم چندین خانم لبخندزنان مرا نشانه گرفته و به دیگر دوستان شان، نشان می دادند، نگاه ها به هم گره خورد که یکی از آنان با خنده و شوق، گفت: شما خانم ژولای هستید؟ جواب دادم بله آنان با شوق و خنده و جیغ گفتند: خانم ما همه دانش آموزان شما هستیم، سال 1393 مدرسه سپیده کاشانی. سال ها از آن زمان می گذشت، حالا آن ...
لزوم الگوگیری مدیران ازمدیریت جهادی فرماندهان دفاع مقدس
واجب است نه بر بیماران، پیران، بانوان و اطفال، اما جهاد دفاعی بر همه انسان ها، پیر و جوان، زن و مرد، کوچک و بزرگ واجب است و به همین دلیل هم در 8 سال جنگ تحمیلی، بیش از 6 هزار شهید و حدودا به همین میزان هم جانباز خانم داریم. رحمانی تاکید کرد: اگر بانوان جامعه ما نبودند، انقلاب پیروز نمی شد و بعد از انقلاب هم اگر در جنگ کمک نمی کردند، جنگ به پیروزی نمی رسید. برخی بانوان در جبهه خدمات پرستاری ...